⏪۲۹ خرداد سالروز درگذشت "دکتر علی شریعتی" است.
با نکوداشت یاد او خوانندگان علاقمند را به مطالعهی گفتوگوی مجلهی قلمیاران با من در بارهی ابن چهره بسیار تاثیرگذار تاریخ معاصر کشور دعوت میکنم.
*⃣ضرورت نقد همدلانۀ دکتر شریعتی، چونان تجلی ساحتهائی از هستی تاریخی گریزناپذیر بخشی از ایرانیانمجلۀ قلمیاران، شمارۀ ۱۸، تیر ماه ۱۳۹۸، صص. ۷۸-۸۲
گفتوگو با موسی اکرمی ◀️نیروهای چپ و دکتر شریعتیموسی اکرمی: شماری از افراد چپ آثار دکتر
شریعتی را میخواندند و از قدرت برانگیزشی آنها خوشحال بودند، و به کسانی که قرار بود به صف اعتراض و مبارزه روی آورند توصیه میکردند. عمدۀ کسانی که نهایتاً به تشکیل جبهۀ متحد ضد سلطنتی فکر میکرددند نه تنها مانع خواندن آثار او نمیشدند، بلکه آن را تشویق نیز میکردند.
طیف رادیکال چپ اصولاً در اندیشۀ تشکیل جبهۀ مشترک با مذهبیان نبود و حتی نیروهای مذهبی را رقیب و بلکه دشمن میدانست مخالف خواندن آثار دکتر
شریعتی بود و آنها را آثاری ارتجاعی و در خدمت تثبیت ایدئالیسم معرفتی و ایدئالیسم مبارزاتی از یک طرف، و قدرت گرفتن نیروهای مذهبی از طرف دیگر میدانست.
این بخش از نیروهای چپ که، درست یا نادرست، برای آیندۀ مبارزه و آیندۀ کشور به برنامۀ خاص فکر میکردند، چه چپهایی که به هر صورت به مبارزه مسلحانه روآورده بودند چه آنهایی که مبارزه مسلحانه را قبول نداشتند، همدلی چندانی با دکتر
شریعتی نداشتند و حتی مخالف او بودند.
میتوانم دو معیار در توجه یا بیتوجهی به دکتر شریعتی به دست بدهم.
ل
✅اولین معیار این بود که نزد برخی از گروههای های چپ مطرح تز «راه رشد غیرسرمایه داری» تا حد زیادی نقش تعیین کننده داشت. به این معنی که موافقان این تز عمدتاً اندیشههای دکتر
شریعتی را در خدمت مبارزات خرده بورژوازی میدانستند که سرانجام پس از پیروزی انقلاب در مرحلۀ اول بورژوایی، در گذار از ساختار اقتصادی-اجتماعی خاص ایران در حاکمیت پهلوی دوم به سوسیالیسم حامی و تابع طبقۀ کارگر و حزب او خواهد بود. بنابراین طرفداران این تز نوشتهها و طرفدران دکتر
شریعتی را در خدمت انقلابی میدانستند که باعث میشد جامعۀ انقلابی بدون طی کردن سرمایه داری کلاسیک پا به مرحلۀ سوسیالیسم بگذارد.
طبعاً مخالفان تز راه رشد غیرسرمایهداری که معتقد بودند خرده بورژوازی ناپیگیر و غیرقابل اعتماد است و تنها راه درست عبارت است از رفتن به سوی سوسیالیسم به رهبری طبقۀ کارگر و حزب یا سازمان مبارزاتی مارکسیستی آن، کاملاً مخالف آثار دکتر
شریعتی بودند و آنها را حتی خطرناک و در خدمت ارتجاع و انحراف جنبش و انقلاب میدانستند.
✅معیار دوم این بود که گروههای مذهبی مبارز تا چه اندازه و از کدامین آثار دکتر
شریعتی بهره میگیرند. گروههای چپی که با این گروههای مذهبی همدلی داشتند، به نسبت همدلی با آنها از یک سو و بهرهگیری آنها از آثار دکتر
شریعتی از سوی دیگر، آثار دکتر
شریعتی را میخواندند و با تأکید بر لزوم حفظ احتیاط معرفتی توصیهشان میکردند.
*⃣دکتر شریعتی و بنیادگرایی
موسی اکرمی: در دکتر
شریعتیئی که تا حدی دیگر از آن سوسیال دموکراسی مثلاً
محمد نخشب یا
الهیار صالح دور شده یا بهتر است بگویم که رنگ یا عنصر مذهبی نگرشش غالب شده باورهائی دیده میشود که گاهی به نظر میآید او درگیر یک رشته افکار متناقض یا متضاد است که با همدیگر نمیخوانند. از سوی دیگر او به هر حال رجوع و بازگشت به صدر اسلام را مطرح میکند و در آثاری میکوشد تا این رجوع و بازگشت را نشان دهد.
ولی من صلاح نمیدانم، یعنی نمیپسندم و علاقهمند نیستم، که این رجوع و بازگشت دکتر
شریعتی را
«بنیادگرایی» یا سلفیگری بدانم. میدانیم پیش از پیدایش «بنیادگرایی» یا سلفیگری، از نوع اسلامی یا غیر اسلامی، گونهئی باز گشت به دوران گذشته نزد بشا کسان وجود دارد.
این نگاه به گذشته همواره تجلی گونهئی حس نوستالژیک نسبت به «
گذشتۀ خوب» روزگاران باستان یا دوران نیاکان دور است. تجلی این بازگشت به گذشته را هم در
افلاتون میبینید هم در مثلاً
نیچه هم در روان شناسی
یونگ، هم در فلسفۀ
هایدگر با خوانشی که از فلسفه در دوران پیشامتافیزیکی دارد.
ملتها همچون افراد در مراحلی که درگیر بحرانند یا گذشته هائی میافتند که در تخیل خویش آن را آرمانی سازی کردهاند. دکتر
شریعتی هم به عنوان شخص دکتر
شریعتی هم به عنوان گونهروشنفکر دینی دورانی بحرانی نوستالژی و آرمانخواهی خود را در بازگشت به صدر آنچه نیک میداند بازتاب میدهد. این بازگشت به گذشته لزوماً «بنیادگرایی» یا سلفیگری نیست.
البته در دغدغههای او و نگاهش به اسلام همچون ابزار فکری و ایمانی رهاییبخشی تشابهاتی با اندیشههای
سید جمال الدین اسدآبادی و
عبدو و دیگر افراد و جنبشهای اسلامی و شیعی ضد استعماری میبینیم.
https://www.tribunezamaneh.com/archives/199424#علی_شریعتی#موسی_اکرمی