اندیشههای علامه
#اقبال_لاهوری در سه ترجمه از یک کتاب
✍ نسرین غلامحسینزاده
🔴 کتاب «بازسازی اندیشه دینی در اسلام» که مجموعهای از سخنرانیهای دکتر محمد
اقبال لاهوری اندیشمند بزرگ اسلامی است، از اهمیت بسیار زیادی در تبیین اندیشههای این متفکر مسلمان برخوردار است. اما متاسفانه بسیار کمتر از آنچه شایسته آن است مورد نقد و بررسی قرار گرفته است. شاید نام آشنای این کتاب که از ضرورتی پیوسته تکرار شده در میان روشنفکران دینی حکایت میکند باعث شده است برای اکثریت توهمی ایجاد شود که با محتوای آن آشنایند یا حداقل میتوانند مطالب آن را پیشبینی کنند؛ در صورتی که در واقعیت چنین نیست و مباحث عمیق فلسفی در مورد بعضی اعتقادات اساسی اسلام در کمتر کتابی به این دقت و عمق مطرح گردیده است. این کتاب به اذعان مترجمینی که تلاش درخور امتنانی برای ترجمه آن کردهاند، از مهمترین کتبی است که نظریات اساسی بازسازی اندیشه دینی را بیان میکند؛ در عین حال متنی سنگین و گاه غامض دارد که شاید بتوان گفت بدون آشنایی با مبانی علم و فلسفه مدرن حداقل در چند فصل اول، درک آن مشکل است. بدون شک ارائه ترجمههای جدید یا حتی شرح و بسط و تفسیر این کتاب از قابلیتهایی است که از آن برخوردار است و مهمتر آنکه همانگونه که تغییر زیربنایی اندیشه در جوامع غربی منجر به تحولاتی بنیادین در این جوامع گردید توجه به مباحث آن میتواند تغییراتی زیربنایی در جوامع مسلمان ایجاد نماید.
🔴 برای درک عمیق آنچه
اقبال مطرح میکند هفت بخش مختلف کتاب باید با دقت مطالعه شود. در حقیقت نمیتوان هیچ بخشی از آن را بیاهمیت تلقی کرد.
اقبال با تعریف جهان بهعنوان واقعیتی که قابلیت گسترش دارد و انسان که در متعالیترین شکلش فعال و خلاق است آغاز میکند و با استدلال ثابت میکند همانطور که باید سطح عادی تجربه انسانی را حقیقی بدانیم، حق نداریم بقیه سطوح دیگر را به عنوان عرفانی و هیجانی بودن رد کنیم. سپس خصوصیات اصلی تجربه عرفانی را تحلیل میکند و از محک عقلی استفاده میکند تا صحت تجربه دینی را اثبات نماید.
🔴 اقبال معتقد است قرآن به کردار و عمل بیشتر از فکر و اندیشه بها میدهد. برخلاف مسیحیت که تضاد آشکار بین ذهن و عین خارجی را مطرح میکند، اسلام بر ارتباط بین آرمان روحانی با واقعیت از راه آری گفتن به جهان ماده و مسیر چیره شدن بر آن تاکید میکند.
🔴 از نظر او اندیشه در ماهیت ذاتیاش ایستا نیست بلکه پویا و دینامیک است ولی متاسفانه در ۵۰۰ سال اخیر اندیشه در اسلام در عمل راکد و بیحرکت شده است. نگاه قرآنی به طبیعت بهعنوان فرآیندی از شدن مینگرد و مسئله زمان را موشکافی مینماید و آن را کلّ زنده و منظمی میداند که در آن گذشته پشت سر گذاشته نشده است. بلکه در حال حرکت و عمل کردن در زمان حال است و آینده آن چیزی نیست که پیش روی قرار دارد تا از آن عبور کنیم بلکه فقط به مفهوم امکان و احتمال با ماهیتی باز است. هر لحظه در حیات را حقیقتی بدیع میداند که آنچه را که مطلقاً نوظهور و غیرقابل پیش بینی است به دنیا عرضه میکند و این را معنای فرمایش خداوند در قرآن استدلال میکند که حیات پدیدهای بیهمتا است و خداوند «هر روز در کار آفرینشی جدید است.»
✅ @Shariati_Groupمتن کامل را در instant view بخوانید:
https://bit.ly/2oaaS4v