جانا سخن از زبان ما گفتهای. شکی نیست برخی از کسانی که ادعای جامعهشناس بودن دارند، نسبتی با تحلیل امر جامعهشناختی و دیدگاه جامعهشناسانه ندارند و فرض گرفتهاند که آوردن چند مفهوم و ترم جامعهشناسی یا ردیف کردن اسم چند جامعهشناس مشهور، گفتههای مبهم و فاقد معنایشان را معتبر میکند. از حوصلهٔ مخاطبان هم بیرون است که جملههای فضلفروشانهٔ آنان را ردیف کنند و احتمالاً گمان میبرند سکوت مخاطب، بر درستی پراکندهگویی دلالت میکند. محدثی هم درست است که بنابر اصولی که دارد خود را متعهد کرده است که دیدگاه مخاطبان را در کانال منعکس کند؛ اما لازم است به احترام دیگر مخاطبان، هر نوشتار بیمحتوا و فاقد ارزش مطالعهای را تحت عنوانهای فلان علم و بهمان تئوریسین مشهور منتشر نکند تا ارسالکنندگان در توهمات یمینییساری و چسب کردن چند مفهوم بههم بمانند.
♦️استقلال اقتصادی دانشپژوهان پیشزمینۀ استقلال فکری، علمی و اخلاقیشان است (نقدی بر دیدگاه دکتر نجاتی حسینی) [بخش دوم و پایانی]
✍️دکتر محمدباقر تاجالدین ۲۵ دی ۱۴۰۳
5.«آموزگاری بی اجر و مزد و منت» یعنی تشویق به زیست راهبه وار در دیرها و صومعه های دوران پیشامدرن که با اعانه ها(کمک های) مردم زندگی ساده ای را در پیش می گرفتند که البته مطابق با شرایط زیست آن روزگار امری شدنی و امکان پذیر بود. اما از آقای دکتر نجاتی حسینی باید پرسید که در این روزگار مدرن و پیچیده آن هم در جامعه ای با شرایط اقتصادی بسیار ناگوار و دشوار چنین زیستی چگونه امکان پذیر است؟ با کدام ساز و کار؟ مبتنی بر کدام روش؟ و این که اساساً چرا باید یک دانش پژوه چونان راهب و درویش زندگی کند؟ و آیا می توان برای تمامی دانش پژوهان چنین پیشنهادی را ارائه نمود و این که آیا امکان پذیرشِ چنین پیشنهادی وجود دارد؟ این میزان دور از واقعیت های انسانی و اجتماعی و اقتصادی سخن گفتن توسط یک جامعه شناسی خوانده بسیار امر عجیب و البته به معنای فقدان درک جامعه شناختی درست است!!
6.وانگهی، مگر کارگزاران علمی سایر حوزه ها مانند حقوق (وکالت و قضاوت و مشاورۀ امور حقوقی)، روان شناسی، پزشکی، دندانپزشکی، فنی و مهندسی، معماری، هنری و ورزشی به صورت مجانی و بی اجر و مزد کالاهای خود را عرضه می کنند که از استادان جامعه شناسی بخواهیم که چنین کنند؟ یعنی شما و برخی همفکران شما انتظار دارید که استادان جامعه شناسی برای تمام خدماتی که می گیرند هزینه های گزاف بپردازند اما کالاهای علمی و پژوهشی شان را به رایگان در اختیار دیگران قرار دهند؟. آن گاه بفرمایید که با کدام درآمد آن هزینه ها را پرداخت کنند؟ می خواهید بگویید با حقوق ناچیزی که کفاف حتی چند روز زیست معمولی را هم نمی دهد؟!! به راستی چنین معادلۀ نابرابری را در کدام بازاری می توان یافت که حالا شما به دنبال نهادینه کردن آن هستید؟
7.کسانی چون جناب نجاتی حسینی شوربختانه با افکاری که در این زمینه ارائه می دهند دقیقا به دنبال نهادینه کردن فلاکت و بدبختی دانش پژوهان هستند و تو گویی که هیچ اِبایی هم از بروز و ظهور چنین وضع اسف باری ندارند!! به این بخش از نوشته های ایشان توجه کنید تا عمق موضوع روشن تر شود« ایده معلمی تیپ ایدئال مبتنی بر مبانی جامعه شناسی فلسفی و فلسفه جامعه شناختی و فلسفه اجتماعی با محوریت فلسفه اخلاق و نیز آموزه های متعالی دینی اسلامی شیعی (نجاتی حسینی)». انصافاً و وجداناً چنین ایده ای در کدام سرزمین و جغرافیا و جامعه قابل پیاده شدن و عملی نمودن است؟!! نکند آقای نجاتی حسینی در آسمان ها سیر می کنند و در آن جاها می خواهند چنین تیپ ایدئالی را پیاده کنند؟ این ایده ها را اگر یک عارف یا راهب بودایی پیشنهاد می داد البته شاید قابل پذیرش می بود اما دریغ و درد که پیشنهاد یک جامعه شناسی خوانده است!!
8.دانش پژوهانی که از خدمات و فرصت های اقتصادی، ورزشی، هنری، گردشگری و تفریحی مطلوب و استاندارد محروم باشند چگونه خواهند توانست جسم و روان سالم و در نتیجه زیست سالم و مطلوب داشته باشند؟ مهم تر این که چگونه خواهند توانست با دغدغه ها و نگرانی های گوناگون استقلال فکری، علمی، فکری و اخلاقی داشته باشند؟! می شود جناب نجاتی حسینی بفرمایند با کدام سازِکاری می توان به «ایدئالیزم فرهنگی اخلاقی معنویت گرا که معلمی تیپ ایدئال (ایده نجاتی حسینی)» دست یافت؟! البته بماند که من هرگز نفهمیدم این «ایدئالیزم فرهنگی اخلاقی معنویت گرا که معلمی تیپ ایدئال» مورد نظر ایشان یعنی چه؟ و دارای چه ابعاد، ویژگی ها و شاخص های عینی قابل فهم و پیاده شدن در جامعه است؟ و این که چنین ایده ای چگونه قابل فهم و سنجش است که در نهایت بدانیم که به چه نتایجی در این زمینه دست یافته ایم؟!
♦️استقلال اقتصادی دانشپژوهان پیش زمینۀ استقلال فکری، علمی و اخلاقیشان است (نقدی بر دیدگاه دکتر نجاتی حسینی) [بخش نخست]
✍️دکتر محمدباقر تاجالدین ۲۵ دی ۱۴۰۳
در پی بحثی که آقای دکتر حسن محدثی دربارۀ آزادی کارگزاران فکری درانداخته اند و برخی نقد و نظرها به ویژه نقد اقای دکتر نجاتی حسینی بر دیدگاه ایشان شده است متن حاضر به منظور روشن تر شدن ابعاد موضوع و همچنین به منزلۀ نقدی بر نقد دکتر نجاتی حسینی منتشر می شود.
1.در نوشتار حاضر منظور از دانش پژوهان(این واژه را از کارگزاران فکری مناسب تر دیدم) در معنای عام آن تمامی معلمان، استادان، پژوهشگران، نویسندگان و مترجمانی را شامل می شود که به رغم وجود انواع محدودیت ها، دشواری ها و درد و رنج ها در حال تولید و توزیع دانش و آگاهی در جامعه هستند.
2.منظور از استقلال اقتصادی یعنی داشتن درآمد کافی مطابق با شأن و جایگاه علمی و پژوهشی دانش پژوهان است که بتوانند یک زندگی و زیست با کیفیت و مطابق با استانداردهای روز دنیا در اختیار داشته باشند و در نتیجه از هر نوع وابستگی اقتصادی به دیگران یا سازمان ها و نهادها و همچنین ناتوانی اقتصادی تا حدودی رهایی یابند. استقلال اقتصادی را با بندگی و وابستگی به پول و ثروت نباید و نمی توان یکی گرفت چرا که استقلال اقتصادی شرط نخست زیست انسانی و اخلاقی است و فقدان چنین استقلالی بدون تردید انسانیت و اخلاق را نیز به قربانگاه خواهد برد.
3.ناگفته پیداست که وابستگی و ناتوانی اقتصادیِ دانش پژوهان انواع آسیب های فکری، روانی، علمی، پژوهشی و اخلاقی را هم به خودشان و هم به خانواده و اطرافیان شان وارد می سازد. برای نمونه اگر معلم، استاد یا نویسنده ای نتواند نیازهای اساسی زندگی خود و خانواده اَش را برآورده سازد ضمن این که شأن و منزلت خود را نزد آنان و جامعه از دست می دهد، توان علمی و پژوهشی لازم برای به کرسی نشاندن سخنان خود را نیز نخواهد داشت و این یعنی از دست رفتن اقتدار فکری و علمی دانش پژوه.
4.اگر نسبت و رابطۀ بین دانش پژوهی را با شرایط و بافت اقتصادی و اجتماعی جامعه ای که در آن زیست می کنیم به درستی بکاویم آن گاه خواهیم دید که از قضا رابطه ای مثبت و متقابل بین این دو دیده می شود، به گونه ای که شرایط ناگوار و دردناک اقتصادی که استقلال اقتصادی را از هر دانش پژوهی می ستاند نتیجه اَش می شود دور شدن از هرگونه استقلال فکری، علمی، پژوهشی و حتی اخلاقی. به زبان ساده از دانش پژوهی که در پیچ و خم های دردناک زندگی گرفتار شده است هرگز نمی توان انتظار علمی و پژوهشی و اخلاقی بودن را داشت. لذا این گفتۀ جناب دکتر نجاتی حسینی مبنی بر این که: «آموزگاری و معلمی بی اجر و مزد و منت از حسن اتفاق با الگوی کارگزاری فکری مستقل وارسته (به تعبیر محدثی گیلوایی) نه تنها متضاد نیست که اتفاقا همزیستی و هم افزایی دارد» هیچ ربط و نسبتی نه با نگاه جامعه شناختی دارد و نه با شرایط اقتصادی و اجتماعی. گفتن چنین سخنانی آن هم توسط کسی که خود را جامعه شناس می داند بسیار دور از انتظار و البته عجیب است و این یعنی فقدان نگاه جامعه شناختی و فقدان درک درست انسان و زیست وی در جامعه.
با سلام فقط به حرمت پرسش پاسخ میدهم به قصد روشن گری و از ادامه و اطاله کلام و این مجادله منطقا عذر خواهم
ضمنا متخصص هر چیزی نیستم تا در باره هر چیزی اظهار نظر کنم فقط در حوزه کاری ام دین پژوهی و علم پژوهی و ایران پژوهی به گاه ضرورت حرفی و وب نوشته ای و مصاحبه و سخنرانی داشته ام که همه آنها به برکت سرچ اینترنتی در دسترس است هم برای مخاطبان و هم برای منتقدان و هم برای مدعیان قلابی علم اجتماعی و روشن فکری !
پس لطفا در قسمت سرچ کانال تلگرامی و نیز وبلاگ درسی هر موضوعی را خواستید جستجو کنید
مقالات و مصاحبه های انتقادی راهبردی روشن گرانه من را هم به نام من در اینترنت سرچ کنید
توجه کنید که کارنامه فرد و تاریخ در باره او قضاوت کرد ما دانشورزان علوم اجتماعی رزومه مان مشخص است
جناب استاد حسینی، میشه یکی از فرستههای انتقادی خودتون را دربارهی عملکرد و نقش حاکمیت در وضعیت اقتصادی ایرانیان را همینجا بفرستید🙏نظر شما راجع به محور مقاومت و دلارهایی که حزبالله بارها در رسانهها اذعان کرده از ایران دریافت کرده چیست؟ نظرتان راجع به کسب رتبهی نخست اعدامها در جهان چیست؟ راجع به انتخابات اخیر چیست و موضع شما چه بود؟ نظر شما راجع به اخراج استادان و دانشجویان چیست؟ راجع به وضع لایحهی حجاب و عفاف چیست؟ راجع به گشت ارشاد ؟ راجع به شکست مفتضحانه ایران در سوریه؟ راجع به فقر و بیکاری و تورم خانهبرانداز و آمار بالای طلاق و خودکشی و مهاجرت چیست؟ مردم از جامعهشناسان انتظار دارند حول مسائل اجتماعیشان گفتوگوکنند و به حاکمیت نقد کنند . اگر چندتافرستهها را همینجا لینک کنید تا همه ملاحظه کنند صداقت شما بر همه معلوم خواهد شد.
جناب محدثی آیا کارگزاران فکری و دانشگاهی که در دانشگاه تدریس می کنند و حقوق شان از شما به مراتب کمتر است و قادر نبودند و یا جامعه این امکان را نداد که استقلال اقتصادی داشته باشند و به مانند شما در بخش خصوصی کار فکری خود را بفروشند، دریوزه اند، وابسته اند و شایسته تحقیر. و شما که می توانید کار فکری را خارج از چرخه دانشگاه بفروشید، آزاده و دارای حریت.
همکار ارجمند آخر این چه نوع استدلال و منطقی است، آیا این دو گانه دریوزه و حریت، بی انصافی در حق بسیاری از دانشگاهیان شریف نیست، آیا شما حقیقت را وارونه سازی و تحریف نمی کنید. آیا بهتر نیست به جای این دو گانه بینی کم مایه به طیفی از وضعیت های مختلف (بین سیاه و سفید) عنایت کنیم.
مهم تر این که انسان به میزانی که بخواهد تغییر ایجاد کند به همان میزان به درون حقیقت نفود می کند. هر چه ریشه ای تر و عمیق تر به پدیده، پس کاوی کند، به همان میزان ریشه ای تر خواستار تغییر است.
حال ریشه ای تر به قلب واقعیت (حقیقت) می رویم:
ما انسان ها در شرایط تاریخی معینی زندگانی داریم که خدایان دیگر به حاشیه رفته اند و جای آن ها راخدای پول گرفته است. بشریت پول را ساخت و برساخت کرد و آن را به خدایی رساند، خدای پولی که همه را بندگی و کرنش در آورد. خدای پولی که انسان، آفریننده اش بود.آفریده شده از انسان جدا گشت، آفریده شده(پول) آفریدگار شد و انسان بنده اش، چه در سبک و سیاق اقتصاد دولتی و چه در سبک و سیاق اقتصاد خصوصی و چه در سبک و سیاق ترکیبی این دو. پول این موجود انتزاعی قدرت بلامنازع شد. با پول می توان همه چیز را خرید، با پول نیازهای مادی و معنوی انسان تامین می شد. همه در این جهان پول زده در مقابل پول به حضیض ذلت افتادند، زانو زدند، خوار شدند، تحقیر شدند، در یوزه گردیدند، وابسته اش شدند. این دریوزگی و خواری و بی مقداری فقیر و غنی، دانشگاهی و غیر دانشگاهی، فرهیخته و غیر فرهیخته، کارآفرین و کارگر و کارمند برایش فرقی ندارد. باید سر تعظیم به درگاهش فرود آورید. اگر بخواهی تامین معیشت کنی، اگر بخواهی مسکن و خانه داشته باشی، اگر بخواهی فخر بفروشی، اگر بخواهی تحقیر کنی، آگر بخواهی تبعیض روا داری، اگر هر کاری بخواهی بکنی با خدای پول میسر است. خدای پول، زشت را زیبا و زیبا را زشت می کند. بت پول به همه ساحت های انسانی و زیست جهان اجتماعی چون هیولایی لاابالی نفوذ کرده است، همه روابط و نیازهای انسانی را به کالا تبدیل کرده است و زیست جهان را به مذلت کشانده است. بت پول چنان در مناسبات اجتماعی و در روح و روان ما جای خوش کرده که می پنداریم از ازل بوده و تا ابد ادامه خواهد داشت، خدایی خواهد کرد و ما زمینیان درمانده چاره ای نداریم که سر به آستانش فرود آوریم. استقلال انسانی خود را به اواگذار می کنیم تا او به ما نظر کرده و از الطافش بهره مند شویم.
جناب محدثی این چنین همه ما دریوزهگان تحقیر شدگان پول هستیم و به شی حقیر در برابرش در آمده ایم. دو سه خروار حقارت که چه عرض کنم، دو سه هزار خروار حقارت را تقدیم بارگاه مبارک اش کرده ایم.
🔸محدثی: سلام و ارادت دکتر جان! به تفصیل هم نوشته ام و هم فایل صوتی منتشر کرده ام. مطابق توصیفی که کرده ام، آنها که دریوزهگی کرده اند، خودشان خود را میشناسند. ما هم خیلیشان را میشناسیم. آنها هم که مستقل مانده اند و حریت خود را حفظ کرده اند، خودشان خود را میشناسند و ما هم برخیشان را میشناسیم. هم دریوزهگان را کم و بیش میشناسیم و هم احرار را.
گذشته ای درخشان به لحاظ رفتار اخلاقی و معنوی همراه با اسلام گرایی انقلابی در مواجهه با حکومت پهلوی بزرگوار برادر بزرگ سید حسین خدایش بیامرزاد دی ۱۳۳۱ مشهد دی ۱۴۰۳ مشهد
♦️نسبت حریت و اخلاقمداری با استقلال اقتصادی: تجربهی زیستهی یک معلّم
✍️عارف خراسانی ۲۵ دی ۱۴۰۳
این نوشته https://t.center/NewHasanMohaddesi/11942?comment=110733 مصداق خود را به نفهمی زدن است. متن را وارونه کردن و تحریف کردن و بعد هم برداشتهای نادرست را نسبت دادن به متن و همانها را نقد کردن است. کنش پول در آوردن البته از راه مشروع، اولین گام برای استقلال شخصیت و خودسالاری است و عین فضیلت است. چرا باید دکتر محدثی از قضاوت مردم در این مورد بیم داشته باشد و دوگانهی مزخرف دریوزه_آزاده را بسازد؟!
من خودم معلم هستم و بابت هر جلسهی خصوصی از دانشآموزان بالای شهر ۶۰۰ هزار تومان و از دانشآموزان پایین شهر ۳۵۰ هزار تومان میگیرم و هرگز هم بابت فروش دانشام حس شرم ندارم؛ چرا که در دنیای امروز بابت هوایی هم که نفس میکشم، باید پول پرداخت کنم. این چه منطقی است که پول درآوردن با آزادگی یا اخلاق منافات دارد؟! من اتفاقا نسبت به دیگر همکارانام که استخدام دولتی هستند، خیلی بیشتر حس آزادگی و نیز اخلاقی بودن میکنم، چون مجبور نیستم سر کلاس مدام توصیههای حکومتی را اجرا کنم و در مناسک و اردوهای دولتی بابت پاداش، شرکت کنم و با دانشآموزان ام اگر حرف سیاسی نتوانم بزنم، دستکم میتوانم از نحوهی درست زندگی و فکر کردن و نپذیرفتن اعتقادات تحمیلی آموزش و پرورش بگویم. مجبور نیستم برای توبیخ نشدنام، دقیقاً همانطوری که سیستم میخواهد راه بروم و حرف بزنم و لباس بپوشم. در جلسات خصوصی کاملاً آزادانه از افکار و عقایدم با بچهها حرف میزنم و میبینم که چهقدر آزاداندیشی در فکر و روان بچهها اثر مثبت دارد.
من سالهای زیادی را برای کسب دانش زحمت کشیدهام و اکنون بابت زندگی شرافتمندانه و غیر ریاکارانه، دانش خودم را میفروشم، چون مناسبات اقتصادی این را میطلبد.
همهی کارگزاران علمی باید تلاش کنند تا نهاد علم را از انحصار حکومت خارج کنند و علم بهطور مستقل توان انتقاد و بازاندیشی و آلوده نشدن به سیاست و ایدئولوژی حاکمیت، داشته باشد. علمی که از طریق نهاد سیاسی ارائه میشود، آلوده به ایدئولوژی مبتنی بر بقای سیستم است. اینکه خانم ایشان (نویسندهی یادداشت مورد نقد من) با مدرک کارشناسی ارشد ماهی ۳ تومن حقوق میگیرد، هم نشان از بردگی ما مردم برای این سیستم دارد و نه افتخار دارد و نه حس آزادگی. من خودم با زحمت زیاد دانشام را در بازار آزاد عرضه میکنم و هزینهی کافی برای گذران زندگی را از مصرف کننده دریافت میکنم تا خودم را از فقر و کمبود دور نگه دارم؛ چرا که معتقدم فقر آثار نامطلوبی بر ذهن و روان و کنش من خواهد داشت. نگاهی بیندازید به نتایج پژوهشی آثار فقر https://t.center/c/1075003906/46593.
اما در مورد تعابیر عجیب و غریبی که دکتر نجاتی بهکار میبرد، واقعا متعجبام! تعبیر «سکولاریزم دانش» یا «ماتریالیسم فرهنگی» خیلی بیمعنا و مفهوم هستند. همین الان در این مملکت پیشنماز یک مسجد بابت نماز واجباش لااقل پول رفت آمدش را میگیرد. سخنران روحانی و مداحان که جزو کارگزاران دین هستند، دارند دستمزد میگیرند و همهی بانیان مجالس روضه و مناسک دینی، طبق رسم این مبالغ را پرداخت میکنند و کسی از سکولاریزم علوم دینی حرفی نمیزند. چرا باید پرداخت هزینهی بهای دانش، «ماتریالیزم فرهنگی» تلقی شود. بهنظر بیشتر شبیه ماستمالی کردن ماجراست.
تدریس کردن بدون دستمزد در دانشگاه تهران افتخار نیست. حمایت از خواستهی به حق دانشجویان در شرایط اضطرار افتخار است. کسی که در دانشگاه علوم اجتماعی مهمترین دانشگاه دولتی مملکت مشغول تدریس است ولی در رسانهی شخصیاش معذور از نقد عملکرد فاجعهبار سیستم در حوزهی علوم انسانی است و حتی یک فرستهی انتقادی هم در کانالش نمینویسد نمیتواند دم از فضیلت رایگانفروشی دانشاش بزند.
M.E.A: درود استاد گرامی سخن شما شاهد صادقی بر مهجوریت عدالت در اخلاق معنویت گراست. یکی بنام معنویت ظلم می کند، و دیگری بنام معنویت ظلم را می پذیرد، که هر دو به یک اندازه مذموم و ناپسندند.
شهرام نقابی: شخصاً با «تیپ ایدهآل» شما همدلم، اما دریغ و افسوس که موانع بیرونی، معمولاً مانع از تحقّق این ایده میشوند!
-: گرامی، چه کسی با چنین مبحثی مخالفتی داره .... در کجای مطلب من، بحثی از مخالفت با پول درآوردن نوشته شده ... منظور این هست که ساختن این دوگانه ی ((دریوزه-آزاده)) و قرار دادن خودش در سمت ((آزاده)) و متهم کردم مردم به ناشایستگی غلط هست ... مطالب بنده رو بخونید کاملا شرح دادم .... ایشون یک نظریه ای رو ارائه داده و یک دوگانه ای رو به تمامی متفکرین ایرانی تعمیم داده که یا در این سو هستن و یا در اون سو ... اینجا هست که موضوع قدری پیچیده میشه ... پس جایگاه اندیشمندان مخالف سیستم، که فرضا درسگفتار های پولی وخارج از دانشگاه برقرا نکردن و به رایگان به آموزش پرداختن کجا هست؟ من مطلبم این هست ....
S .m nejati-hosseini جامعه شناسی فلسفی الاهیاتی - فلسفه اجتماعی: سلام و عرض ادب و سپاس از کامنت چون گمانم اینست خطاب به من است توضیح می آورم
من منکر اقتصاد فرهنگ و دانش نیستم ( محض اطلاع- دکتر محدثی گرامی میداند- من چند ترم در دانشگاه آزاد تهران مرکزی برای دانشجویان ارشد مطالعات فرهنگی و رسانه درس اقتصاد فرهنگی را تدریس کرده ام که خلاصه درسگفتارهایم در وبلاگ درسی ام موجود است ) https://for-mystudents.blogfa.com منکر من لامعاش له لا معاد له هم نیستم و نیز از اوضاع اقتصاد نابسامان دانشگاهیان مطلعم چون خودم هم دانشگاهی بوده و هستم ( جالبست بدانید دانشگاه تهران معظم معنون و دانشکده دوست داشتنی علوم اجتماعی اش که من ۲۰ سال است مدرس مدعو و میهمان ان هستم از سال ۹۷ هنوز حق التدریس پرداخت نکرده اما وظیفه معلمی ما در آن دانشکده هم چنان هر ترم برقرار است و عدم پرداخت حق التدریس مانع انجام وظیفه معلمی ام نشده و نخواهد شد ان شالله ) فقط ایده ام طرحی از یک تیپ ایدئال معلمی بود و.... ۲۵ دی ۱۴۰۳
کامنت آقای شهرام نقابی در زیر سقف آسمان ۲۵ ۰۱۰ ۱۴۰۳ 👇👇👇
سلام عرض ادب و احترام روزتون بخیر و شادی
اگر اینگونه بود که کارگزارانِ فکری-فرهنگیِ مورد اشارهی آقای محدثی، اولویّت کار خود را بر کسب درآمد و ثروتاندوزی گذاشته بودند -چیزی شبیه به کاسبیِ پارهای از پزشکان و جراحان که گویی طبابت، فرع بر تجارتشان شده است-، فرمایش شما میتوانست مصداق بیابد، اما جوهر و لبّ استدلال ایشان، بر استقلال مالی در تأمین معیشت و انجام تحقیقات، و رها شدن از سیطرهی نفوذ حکومت، و کسب آزادیِ عملِ بیشتر در پیشبرد دانشپژوهیِ خودمختار و غیر فرمایشی مبتنی بوده است.
شما حتماً بهتر میدانید که وضع امنیت شغلی برای اساتید غیر همسو و غیر وابسته به نظام از چه قرار است. برای فهم بهتر و همدلی بیشتر با آنان، باید بتوانیم خود را در جایگاه ایشان تصور کنیم تا محدودیّتها و موانع موجود بر سرِ راهشان را بهتر درک کنیم.
جناب محدثی گرامی، پول درآوردن، حق هر کسی هست ... شما هم مدتی هست که در تریبون های مختلف حضور داشتید و به سلبریتی فرهنگی تبدیل شدید و حالا می خواید از این راستا، پول در بیارید ... خوب بسیار عالی و نوش جون تون ... ولی دیگه نیاز به این همه صغرا کبرا چیدن و تقسیم روشنفکر، به دو دسته ی دریوزه و آزاده نبود .... خیلی راحت و مثل بسیاری دیگر از اشخاص، می نوشتید که حقوق دانشگاه کفاف نمیده و می خواید منبع درآمد دیگری داشته باشید .... ولی لطفا دیگه این مطلب رو در لفاف اخلاقیات و آزادگی نپیچید .... یعنی الان این همه اساتیدی که آموزش هاشون به صورت رایگان در اینترنت هست، همه دریوزه هستند و فقط اونهایی که علم شون رو میفروشن آزاده هستن؟ شما می خواید از علمی که با رنج و زحمت کسب کردید، درآمد بیشتری داشته باشید و این قابل درک هست و نیازی به توضیح بیشتر نیست .... ما هم در حد توان خودمون، سعی میکنیم مطالب مورد نیازمون رو از کانال های تلگرامی که درسگفتارهای اساتید رو، به صورت رایگان قرار میدن، برداشت کنیم و تا اونجایی که برامون مقدوره، به طور رایگان آموزش ببینیم ... ولی لطفا منت پول درآوردن از معلومات تون رو، بر سر ما نذارید ... همسر بنده به تازگی معلم شده و با مدرک کارشناسی ارشد، داره به عنوان حقوق، ماهی 3 ملیون دریافت میکنه ((ولی باهاش قراردادی بستن که توش امضا کرده که داره حقوق مقرر رو دریافت میکنه)) ... آیا باور میکنید؟ احتمالا نه!! اما این واقعیتی هست که عرض کردم ... ولی بنده ی خدا، ادعای آزادگی نمیکنه و بقیه رو هم، به دریوزگی متهم نمیکنه .... البته با همین شرایط، باز هم سعی میکنیم، مطالعه منابع رایگان رو فراموش نکنیم وتا حدی که میتونیم، به علم مون اضافه کنیم و با امید فردای بهتر، زندگی کنیم ... ولی حالا اگر شما بعد از کسب شهرت، قصد دارید که مطالبتون رو به ثروتمندان بفروشید و از این موقعیت، کسب سود کنید، کاملا قابل درک هست ... ولی فضیلت اخلاقی ای توش نیست که منتش رو بر سر ما ملت میذارید ... ((کماکان از نوشته ها و مقالات و مناظرات عمومی و رایگان شما استفاده میکنم و اینجا فقط نظرم رو در مورد این مطلبی که فرمودید، عنوان کردم ....))
📝شکل سوسیومتریک دو ایده : معلمی تیپ ایدئال/ فلسفه اجتماعی فرهنگ و ایدئالیزم اخلاقی معنوی (ایده نجاتی حسینی) معلمی تیپ رئال/اقتصاد گرایی دانش و ماتریالیزم فرهنگی و سکولاریزم علمی (ایده محدثی گیلوایی)
🔰در زنجیره گفتگوی سایبری با دوست گفتگویی دانشورزم حسن محدثی گیلوایی در باره ایده وظیفه و رسالت معلمی در ایران اسلامی معاصر ودر نهایت امر دو ایده شکل گرفت:
🔹یکی ایده معلمی تیپ ایدئال مبتنی بر مبانی جامعه شناسی فلسفی و فلسفه جامعه شناختی و فلسفه اجتماعی با محوریت فلسفه اخلاق و نیز آموزه های متعالی دینی اسلامی شیعی (نجاتی حسینی ) https://t.center/smnejatihosseini/10328 🔹دیگری ایده تیپ رئال معلمی مبتنی برماتریالیزم فرهنگی و سکولاریزم فرهنگی با محوریت اقتصاد فرهنگی دانش و دانشگاه و معلمی (محدثی گیلوایی )
🔰هر دو ایده به ساحت گفتگو در* زیر سقف آسمان *گذاشته شد.واکنش های نوشتاری و کامنت ها نشان میدهد( اگر نمونه معرف لحاظ شود ) که ایده محدثی گیلوایی(معلمی تیپ رئال) بیشتر مورد اقبال است و فعلا ایده معلمی تیپ ایدئال ( نجاتی حسینی ) دست کم در زیر سقف آسمان مورد استقبال قرار نگرفته است.
🔰این نتیجه سوسیومتریک(جامعه سنجی ) محدود که به نوعی بارومترفکر اجتماعی ( نوسان سنجی فکر ) نیز هست نشان میدهد که تا چه اندازه اکونومیسم زندگی روزمره و اهمیت پول و معیشت و ماتریالیزم فرهنگی مهم است دست کم در نگاه ایرانیان گرفتار در اقتصاد بحران زده کنونی یعنی ماتریالیزمی که به فرهنگ و فرهنگی ها و خدمات فرهنگی ارزنده از جمله دانش ورزی و دانش پویی و دانش پژوهی و دانش جویی و دانش آموزی و نهایتا معلمی وجه پولی و کالایی می دهد
🔰درست یا نادرست چه پسند کنیم چه پسند نکنیم این سکولاریزم دانش ورزانه و ماتریالیزم فرهنگی فعلا فرمت قالب-غالب در بینش- منش-کنش-نگرش دانش ورزان ایرانی معاصراست
و لذا ایدیالیزم فرهنگی اخلاقی معنویت گرا که معلمی تیپ ایدئال( ایده نجاتی حسینی ) مصداقی از ان است فعلا محل توجه اجتماع علمی علوم انسانی اجتماعی در ایران اسلامی کنونی نیست .
🔰با این حال این به معنای به تعلیق یا متوقف کردن پیشبرد ایدیالیزم اخلاقی فرهنگی معنوی مبتنی بر فلسفه اجتماعی و جامعه شناسی فلسفی و فلسفه جامعه شناختی که ساحت علمی آموزشی پژوهشی نگارنده است -نیست.
🔻جادارد از دوست دانشورز گفتگویی ام حسن محدثی گیلوایی که بانی طرح این ایده ها و گفتگوهای موافق و مخالف ان شد و مشارکت کنندگان سپاسگزاری کنم با این پیشنهاد که مشارکت کنند تا هم چنان باب این گفتگو از طریق گفتگوی انتقادی سقراطی و گفتگوی توافقی تفاهمی هابرماسی گشوده باشد .
برای نوشته ای از یک فرد، که استاد گرامی ام دکتر محدثی در کانال تلگرامی اش منتشر کرده بود بعنوان یک معلم بر خود واجب دانستم که نکاتی را یاد آوری نمایم.
همچو عادت به دیدن رنج انسانی کم توان، همچون عادت به دیدن رنج مادری در فراق فرزندی که هرگز برنخواهد گشت. همچون لذت بردن از دیدن کویری که گلهایش یک روز عمر میکنند. برای تو ای معلم آری ما معلمها غالبا از واریز حقوق به همان اندازه استرس داریم که از ده روز آخر ماه ،چون از بس حفره برای پر کردن هست که نمیدانیم به کدامش برسیم. از اینکه دیگر لباس نو، ماشین نو ،مهمانی، سفر و .... برایمان آرزوی سرگرم کننده است، عادت کرده ایم، ما زندگی نمیکنیم فقط نمی میریم.
همه ی ما در نقش های اجتماعی مان با انتظارات متفاوتی مواجهیم ، در جایگاه پدر، پدربزرگ،استاد دانشگاه و همکار با انتظارات و توقعاتی از طرف جامعه مواجهیم که باید بتوانیم این انتظارات را مطابق آداب و رسوم و فرهنگ ایرانی و فارغ از اینکه جایگاه اجتماعی ما چگونه است و فارغ از این که کجا زندگی می کنیم و اصلا شغل مان چیست، برآورده کنیم و براساس آن سطح توقع و انتظارات که فردی از استاد دانشگاه یا نویسنده دارد از او توقع می رود در آداب و رسوم اجتماعی که هزینه های اجتماعی سنگینی هم دارد ،بتواند نقش همسری ،نقش پدری را ایفا نماید.
با توجه به این شرايط اقتصادی بحرانی، اتفاقا اگر یک انسان بخواهد با عزت نفس مناسب و سرمایه اجتماعی خوب زندگی کند باید این هزینه های خانوادگی و اجتماعی را پرداخت کند ،خانواده، جامعه، فرزندان و دوستان نمی دانند و کاری ندارند شما میزان حقوقت چقدر است، آنها از شما بر حسب جایگاه انتظار دارند و حتما شما باید بر اساس آن انتظارات به آنها پاسخ دهید. این آدم دارد زندگی میکند، انسانی که تمام وقت ،انرژی و زمان و تمرکزش بر حوزه دانش افزایی و آگاهی، نقد و بحث و تاریخ، هنر و مذهب و جامعه است. دولت باید این فرد را تامین کند به لحاظ معیشت. دولت وسیستم رفاهی باید این استاد دانشگاه و این معلم ،این کارمند و.. راتامین نماید. تا بتواند با آسودگی و آرامش به امورات و مسؤلیت اجتماعی خودش برسد. ولی زمانی که دولت نمی تواند رفاه استاد دانشگاه را آن چنان شایسته اوست تامین بنماید چه اشکالی دارد که کلاس خصوصی برگزار نماید و هزینه نه چندان زیادی را در این باره بگیرد.
چرا متخصصان رشته های دیگری این کار انجام میدهند مثلا روان شناسان و وکلا و پزشکان و..دیگران در مقابل زحماتشان از دیگران طلب دستمزد می کنند ولی جامعه شناس و فیلسوف و .. نتوانند و نباید طلب کنند.