⭕️ دولتِ ایران گرفتار سارکوپنيا شده است!✍ مجتبی لشکربلوکی
🔹در علم پزشکی پدیدهای هست به نام
سارکوپنيا؛ به زبان ساده یعنی از دست رفتن و کاهش ماهیچهها. گفته میشود کمابیش انسانها بعد از ۴۰ سالگی سالانه حدود یک درصد از حجم ماهیچههایشان را از دست میدهند. با ضعف بافت ماهیچه ها ممکن است وزن شما تغییر نکند. حتی لاغر هم نشوید، اتفاقی که میافتد این است که نسبت عضله به چربی و استخوان کاهش پیدا میکند و شما تبدیل میشوید به پوست، چربی و استخوان و اندکی ماهیچه (عضله)! به همین خاطر افراد مسن مستعد زمینخوردن و شکستگی میشوند.
🔹حالا این چه ربطی دارد به دولت؟ توضیح میدهم. فقط قبلش را بگویم که منظورم از دولت، قوه مجریه نیست بلکه کل سازوکار اداره کشور یعنی کل نظام حکمرانی است. دولت ما نشانه های سارکوپنيا را دارد.
🔹وقتی روی کاغذ نگاه میکنیم تمام وزارتخانهها، نهادها و سازمانها -مشابه آنچه در کشورهای پیشرفته وجود دارد- را داریم. در روی کاغذ ساختار نظام حکمرانی ما تفاوت جدیای با بقیه کشورها ندارد. (ساختار دولت: اسکلت استخوانی در بدن). برای این که اسکلت استخوانی به حرکت در بیاید و کار کند نیاز به نیروی انسانی با انگیزه، شایسته و کاردان داریم. وقتی به نیروی انسانی نگاه میکنیم متوجه میشویم سرجمع و از نظر تعدادی، کارکنان دولت کم نیستند.
🔹مساله چیست؟ ما ساختارها را روی کاغذ ایجاد کردهایم، نیروی انسانی هم به وفور به این ساختار تزریق کردهایم. اما این ترکیب تبدیل شده به موجودی که گرفتار سارکوپنيا است. استخوان دارد. چربی به وفور دارد. عضلهای برای حرکت ندارد. سه مثال بزنم: یکی از بزرگترین نهادهای دولتی، آموزشوپرورش است اما معدل دانشآموزان ما در رشتههای ریاضی، تجربی، انسانی به ترتیب برابر است با ۱۱.۸، ۱۲ و ۹.۱۳! افتضاح است نه؟ باهوشترین فرزندان این سرزمین پزشکی میخوانند اما همچنان از کمبود پزشکان متخصص رنج میبریم. روی میلیاردها مترمکعب گاز و میلیاردها بشکه نفت میخوابیم و بلند میشویم، اما زمستان بی گازیم و تابستان بی برق. این نظام حکمرانی شدهاست چربی و استخوان که توان راه رفتن و حل مساله ندارد. چرا؟ فعلا به دنبال دلایل پیچیده نمیرویم و به ۳ دلیل مشهود بسنده میکنم:
۱) مهاجرت نخبگان از ایران به خارج: فقط کافیست آمار مهاجرت پزشکان و پرستاران را امروز در گوگل سرچ کنید.
۲) عزیمت شایستگان از دولت به بخش خصوصی: فرض کنید نخبهای مهاجرت نکند و بخواهد سالم زندگی کند. دو گزینه پیش رو دارد: با حقوق دولتی کار کند و در عین حال از رانتهای دولتی استفاده نکند و در عین حال پاسخگوی ۱۶ نهاد نظارتی و امنیتی و بازرسی باشد، در برابر گزینه دیگر که در بخش خصوصی کار کند و حقوق بالاتر دریافت کند و به هیچ نهادی هم پاسخگو نباشد. شما کدام را انتخاب میکنید؟
۳) ممانعت از حضور نخبگان: حالا فرض کنید که نخبهای مهاجرت از ایران و عزیمت از دولت را انتخاب نکند، با پدیده شومتری مواجه میشود به نام ممانعت. یکی را به این خاطر که در خارج درس خوانده میبریم زیر ذره بین. دیگری چون همحزبی و همشهری ما نیست. سومی به این خاطر که ده سال پیش در اعتراضات شرکت داشته. چهارمی به این خاطر که فرزندش مقیم کشور دیگری است. پنجمی به این خاطر که رفتار همسرش به سلیقه ما نمیخورد و این داستان شوم ادامه دارد.
🔹آن اندک عضلهای هم که باقی مانده درگیر بروکراسیهای دست و پاگیر، مافیای قدرت، ائتلافهای توزیع منافع شده و عملا به سکوت و سکون و رکود کشیده میشود. نگران آنم نظام حکمرانی آنقدر ناتوان شود که توان بهبود خودش را هم نداشته باشد و حتی نتواند نسل جدیدی از حکمرانان را پرورش دهد. همه دولتها از چپ و راست با شعار جوانگرایی میآیند و آخرش یا دوباره در دام کهنسالاری میافتیم و یا در دام خامسالاری (جوانان قدکوتاه مدعی که یک شبه به مقامات میرسند).
🔹نظام حکمرانی ما پوست شده و استخوان و مقدار زیادی چربی. استخوان یعنی همین ساختاری که با سازمانهای عریض و طویل درست کردهایم. عزم وجود دارد عضله وجود ندارد. نمی توانیم مساله حل کنیم. به همین خاطر نمیتوانیم ناترازی ها را حل کنیم. ناترازیهای آب، انرژی، بودجه و ۷-۸ ناترازی دیگر که ریشه در چند ناترازی بزرگتر دارند که یکی از بزرگترین آنها این است: ناترازی بین ظرفیت حکمرانی (عضله) مورد نیاز و ظرفیت موجود نظام حکمرانی برای حل مسایل کشور.
🔹تحلیلگرانی که هر روز بر طبل ناترازیها میکوبند به این سوال جواب بدهند که دولت با چه ظرفیتی میخواهد این ناترازی ها را برطرف کند؟ این یک ناترازی نیست، یک ابرناترازی
است. در زمان ضعف بروکراسی، باید رفت سراغ
نتوکراسی؛
حکمرانی شبکهای و ائتلافهای مسالهمحورِ موقت بخش مردمی با دولت برای حل مسایل ملی.ـــــــــــــــــــــــ
#سیاست #صدای_نوین_خراسان@Dr_Lashkarbolouki🆔 @VoNoKh