#ناهیددایی_جواداز زبان خودش
«دهه 20 جذابترین تفریح مردم در خانهها رادیو بود. پخش موسیقیهای دلنشین و اصیل از رادیو مرا به آواز علاقمند کرده بود، آن روزها بانو
#دلکش در اوج شهرت بود و من صدای او را نه ولی تحریرهایش را تقلید میکردم. پدرم
#عبدالباقی_داییجواد به همراه
#منوچهرسلطانی از شاگردان شاعر و نوازنده بنام،
#ابوالحسنخان_صبا بود. پدر تا مدتی ویولن را از مرحوم
#صبا فراگرفت و بعدازآن میگفت که بهاندازه
#منوچهر استعداد ندارد و ازآنجاییکه دیپلم بازرگانی داشت به تجارت پرداخت. مرحوم
#صبا بسیار زیاد به پدرم سفارش میکرد که
#ناهید را به رادیو بفرست. آن دوره گرچه خواندن برای زنان مانع قانونی نداشت اما قبح داشت و جامعه و عرف آن را نمیپذیرفت و اصفهان بانوی آوازخوان نداشت.»
#ناهیدداییجواد که در مسیر اصالتهای هنری گام نهادن، او را به یکی از چهره محبوب معاصر در فرهنگ و هنر اصفهان بدل کرده است، اینگونه از آغاز فعالیت هنریاش سخن میگوید. او که در دهه 40 فعالیتش را از رادیو اصفهان آغاز کرده و اما نبوغ هنریاش خیلی زود وی را به رادیو ایران و برنامههای محبوب و خاطرهساز «گلهای رنگارنگ» وارد کرد. گرچه در ابتدای زندگی در شهر اصفهان و البته دختر خانوادهای سرشناس بودن، ورود او به عرصه هنر را محدود میکرد.
او میگوید: «سالهای کودکیام در باغی چند جریبی در محله احمدآباد و کوچه پاچنار و مقبره دارالبطیخ یا بهاصطلاح عامیانه دالبتی سپری شد، به همراه پدربزرگانم حسن و حسین داییجواد زندگی میکردیم که تاجر چای و دخانیات بودند و در میدان عتیق و بازار حجره داشتند.»
در این باغ و نارنجستان چند جریبی با انبوه درختان میوه و آبنمایی بزرگ، رفتوآمدهای فراوانی نیز از میان رجال و بزرگان سالیان سال در جریان بود. ازجمله این رجال میتوان از آیتا... حسن مدرس تا ابوالحسنخان صبا نام برد که با حسن داییجواد همنشین بودند.
«پدر پدرم، حسن داییجواد اغلب حسابوکتاب تجارتها و اقتصاد حجره و منزل را مدیریت میکرد و حتی به خاطر دارم که برای مبادلات تجاری با دوچرخه سفر میکرد. پدر مادرم حسین داییجواد اهل معاشرتهای بیرون از منزل و رفتوآمد در شهربانی و ادارات دولتی بود و به همت او نخستین اداره بلدیه در اصفهان راهاندازی شد.»
«از همان کودکی به آواز علاقمند بودم و تنها پدرم، حامی من در این راه بود و بقیه خانواده آن را قبح میدانستند. سال 1339 بهتازگی دیپلم گرفته بودم. آن دوره
#جهانبخش_پازوکی با رادیو اصفهان همکاری میکرد تا اینکه
#هوشمندعقیلی و
#جهانبخش_پازوکی در اصفهان کنسرتی را برگزار کردند و من در بخشی از آن مراسم، قطعه بردی از یادم بانو
#دلکش را به همراه نوازندگی
#جهانبخش_پازوکی اجرا کردم و گویا در آن مجلس،
#سیروس_ساغری حضور داشت و بعد از اجرای من به پشتصحنه آمد و گفت که آهنگی بهنام
#غروب_کوهستان دارد و پیشنهاد داد که من آن را در رایو اجرا کنم.»
«قبول کردم و این آهنگ را با همکاری گروه
#ارکستررادیواصفهان که متشکل از جهانبخش پازوکی، قدرتا... راستی، سعادت نورده، علی ساغری، سیروس ساغری، جهانگیر بهشتی، جمشید شاهین و ابوالفضل سهیلی بود خواندم و ضبط شد، اما از جانب مادر و بزرگان خانواده ما اجازه پخش در رادیو را نداشت.»
«اینکه آوازخوانی در خانواده ما خوبیت ندارد، دختر اصیل و خانوادهدار آواز نمیخواند، برای خانواده سرشناس
#دایی_جواد قبح دارد که دخترشان آوازخوان باشد و ازایندست صحبتها، بگومگوهای خانواده ما شده بود و در این میان تنها مرحوم پدرم پشتیبان من بود.»
#ناهیدداییجواد ادامه میدهد: «پدرم ترتیب یک میهمانی خانوادگی مردانه را داد و همه بزرگان فامیل جمع شدند و همه یکصدا میگفتند که
#ناهید باید ازدواج کند. داییام، جواد دایی جواد وکیل دادگستری بود و بسیار خوشصحبت. در آن میهمانی بابیان دلایل منطقی توانست همه را متقاعد کند که به من حق بدهند که خودم برای زندگیام تصمیم بگیرم و با پایبندی به اصول و حفظ چارچوبهای اخلاقی وارد عرصه هنر شوم.»
«سال 1341 قرار بود مسابقه آوازخوانی استانها به میزبانی اصفهان و در ساختمان رادیو در خیابان شهناز (شمسآبادی) برگزار شود. از تمام شهرها شرکتکنندگان آمده بودند و در ابتدا قرار بود که مرحوم
#تاج_اصفهانی به نمایندگی از اصفهان هنرنمایی کند اما بعد قرعه به نام من افتاد.»
« تجربه اول پشت میکروفن درحالیکه مرحوم
#گلپا، بانو
#الهه و بانو
#پوران را در لژ رادیو و پشت میز داوری میدیدم و تعداد صد تماشاچی و حضور شانزده موزیسین حرفهای در سالن و انبوه شنوندگان رادیو در سراسر ایران، ترس مرا بیشتر میکرد.»
@sazochakameoketab🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿