گفته می شود #نی_انبان در قرون وسطی در #اسپانیا نواخته می شده است . تصاویری از نی انبان در کلیساهای رم و مونساتریس که در قرن ۱۱ کشیده شده و تصاویری از نوازندگان نی انبان در دادگاه شاه«آلفانسواکس اِل سابیو» که تاریخ آن به قرن سیزده بر می گردد. به عنوان مثال نوازندگانی در ترانه های ستایش مریم مقدس یافت می شود. در این تصاویر نوازنده ای دیده می شود که در حال نواختن سازی است با دونی و تصویری از دو نوازنده که در حال نواختن نی انبان هستند. در #سوئد نیز نواختن نی انبان تاریخی طولانی دارد . تصاویری از نی انبان ونوازنده های نی انبان در کلیسا های سوئد وجود دارد که مربوط به قرن ۱۴ میلادی است . از میان کشورهای غربی ، #ولزی ها از آخرین کشورهایی هستند که با ساز نی انبان آشنا شده اند ولی با وجود اینکه تاریخ نی انبان در این کشور کمتر و جدیدتر از بقیه کشورها است ، لیکن تاریخ مکتوبی که نشان دهنده قدمت این ساز می باشد ، در این کشور وجود ندارد. متاسفانه علیرغم اینکه در اواسط قرن ۱۹ از ولز رخت بر بست هیچ نمونه ای از نی انبان این کشور تا به امروز باقی نمانده است . در #استونی نیز چون دیگرکشورها علیرغم تغیر موسیقی در یک دوره خاص هیچ گونه تحقیقاتی بر آن انجام نشده است و تاریخ حضور نی انبان در این کشور نیز مشخص نیست ، شاید منشاء ورود این ساز آلمانها باشند ولی با توجه به نفوذ موسیقی سوئد یر موسیقی این منطقه این احتمال وجود دارد که این ساز از سوئد وارد این کشور شده باشد. اطلاعات اولیه درباره نی انبان در شهرهای استونی به قرن ۱۵ و اوایل قرن ۱۶ برمی گردد. در سال ۱۴۸۴ میلادی در شهر #ادینبورگ چندین نوازنده گرد هم جمع آمدند به گونه ای که اسم آن شهر را #شهرنوازندگان نامیدند. بعد از آن شهرهای مختلفی مایل به دعوت از نوازندگان از نواحی مختلف شدند. پس از قرن اول ردپای نی انبان سنتی از #هند و #اسپانیا و از #فرانسه تا #مصر می بینیم علیرغم اینکه نی انبان بندرت تا اواخر دوره های میانه تصویرگری شد. به هر حال مشخص نیست که اولین مشک چه موقع و در کجا به ذهن انسان خطور کرد ولی قدیمی ترین آن در موزه #اشتات_لیشه برلین نگهداری می شود. به نظر می رسد که به عنوان نخستین تصویر از هر نوع نی انبان می تواند باشد که احتمالاً به دوران به جا مانده از قرن اول قبل از میلاد مسیح بر می گردد. 🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂
این گنجینه که از #دستبند و #بازوبند ، #پلاک_های#طلا و #نقره با نقش برجسته ، #ارابه_طلایی با چهار #اسب و دیگر قطعات زیبا و هنرمندانه تشکیل شده، متعلق به #دوران#هخامنشی (چهار تا پنج قرن پیش از میلاد) است. بین سالهای ۱۸۷۶تا ۱۸۸۰ در #نیایش_گاهی در منطقه #تخت#قباد در نزدیکی رود جیحون (آمودریا نام باستانی) در تاجیکستان امروزی توسط جویندگان گنج پیدا شد.
انتقال این گنج دوران هخامنشی به #موزه_انگلیس نیز خود داستانی دارد. در اواخر قرن نوزدهم، یک #فرمانده_ارتش#انگلیس#کاپیتان_برتون گروهی از #بازرگانان را که در راه میان #پیشاور به #کابل ، به دست راهزنان اسیر شده بودند نجات داد. به این ترتیب گنج آمو دریا که همراه بازرگانان بود، آشکار شد. او بخشی از اشیاء آن گنجینه را از آنها خرید و به انگلیس برد، که سپس به موزه انگلیس منتقل شد. این گنجینه زمانی کامل تر شد که #سراگوستوس_فرانک مدیر موزه انگلیس تکه هایی از آن ها را از #بازارهایی در #راولپندی#پاکستان و در نقاطی از #هند خرید و به موزه انگلیس برد.
#ارابه_ای ساخته شده از #زر در موزه انگیس نگهداری می شود. این ارابه، به طول ۱۸.۸سانتیمتر، از آثار به جا مانده از دوره هخامنشی است که در تاجیکستان پیدا شده است. هر دو فرد درون ارابه لباس #مادها را به تن دارند. هر دو دارای #کلاه و #آستین_های_چسبیده هستند. در درون ارابه جایگاه نشستنی برای شخصی که جامه بلند تری به تن دارد، تهیه شده. در جلوی ارابه که شکل ذوزنقه دارد (به صورت نا آشنایی بخش بالایی طولانی تر از بخش پایینی است) ،
صورتی از #نقشهای_مصری به چشم میخورد. #اسبها کوچک هستند (سایز کوچک) و در کل تنها ۹ عدد از پاهای آنها سالم مانده است. این ارابه شباهت زیادی به ارابه #داریوش ، که در #مهرهای نگهداری شده در موزه انگلیس است، دارد. #دستبند_طلا با نقش #شیردال ساخت سده ی چهارم یا پنجم پیش از میلاد که در تاجیکستان کشف شده است. این اثر بخشی از گنجینه ی آمو دریا، مهم ترین مجموعه ی طلا و نقره ی به جا مانده از دوره ی هخامنشی، است که اکنون در موزه انگلیس قرار دارد. این دستبند یا بازوبند که عرض آن ۱۱٫۵۷ و ارتفاع آن ۱۲٫۸ سانتی متر است، یک قطعه ی مشابه نیز دارد که در #موزه_ی_ویکتوریا و #آلبرت#لندن نگهداری می شود. این دستبند، مشابه به دستبند هایی است که به عنوان هدیه به #تخت_جمشید آورده می شده و در نقش برجسته های مراسم که در دیوارهای تخت جمشید به تصویر کشیده شده است نیز به چشم می خورد. بر اساس نوشته های #گزنفون، نویسنده ی #یونانی (متولد حدود ۴۳۰ پیش از میلاد)، بازوبند از جمله اشیایی بوده که به عنوان #هدیه_ی_افتخار در #دستگاه_حکومتی_هخامنشی به کار می رفته. #بخش_های_تو_خالی که در حلقه ی این بازوبند و در بالهای شیردال ها به چشم می خورد، قبلا با #شیشه یا #سنگ_های گرانبها پر بوده که به مرور زمان کنده شده اند. این #سردیس به بلندی ۱۱٫۳ سانتی متر متعلق به گنجینه ی آمودریا از دوره ی هخامنشی است. این اثر که جنس آن طلاست در #تخت_کواد ( #قباد ) تاجیکستان بافته شده و اکنون در موزه انگلیس نگهداری می شود. گنجینه ی آمودریا مهمترین مجموعه ی آثار با جنس طلا و نقره است که از دوره ی هخامنشی به جا مانده است. این گنجینه در ساحل رود آمودریا (جیحون) یافته شده و بیشتر آثار آن متعلق به سده ی چهارم و پنجم پیش از میلاد است. بیشتر آثار این مجموعه دارای سبکی است که به عنوان سبک شناخته شده در دربار هخامنشی مشهور است. البته این سردیس ممکن است که یک تولید محلی باشد. این اثر #صورت_جوان_بدون_ریشی را نشان می دهد که گوشهایش نیز (برای گوشواره) سوراخ شده بوده. ممکن است این سردیس بخشی از مجسمه ای باشد که جنس دیگری مانند چوب داشته است.
#سراپیوم #مصر جعبه های غول پیکر ساخته شده از سنگ دیوریت،تمام دانشمندانی که به آنجا رفته اند،آنرا غیر ممکن دانسته اند که کسی بتواند سنگ دیوریت را با ابزار ساده تراش دهد.
گفته می شود #نی_انبان در قرون وسطی در #اسپانیا نواخته می شده است . تصاویری از نی انبان در کلیساهای رم و مونساتریس که در قرن ۱۱ کشیده شده و تصاویری از نوازندگان نی انبان در دادگاه شاه«آلفانسواکس اِل سابیو» که تاریخ آن به قرن سیزده بر می گردد. به عنوان مثال نوازندگانی در ترانه های ستایش مریم مقدس یافت می شود. در این تصاویر نوازنده ای دیده می شود که در حال نواختن سازی است با دونی و تصویری از دو نوازنده که در حال نواختن نی انبان هستند. در #سوئد نیز نواختن نی انبان تاریخی طولانی دارد . تصاویری از نی انبان ونوازنده های نی انبان در کلیسا های سوئد وجود دارد که مربوط به قرن ۱۴ میلادی است . از میان کشورهای غربی ، #ولزی ها از آخرین کشورهایی هستند که با ساز نی انبان آشنا شده اند ولی با وجود اینکه تاریخ نی انبان در این کشور کمتر و جدیدتر از بقیه کشورها است ، لیکن تاریخ مکتوبی که نشان دهنده قدمت این ساز می باشد ، در این کشور وجود ندارد. متاسفانه علیرغم اینکه در اواسط قرن ۱۹ از ولز رخت بر بست هیچ نمونه ای از نی انبان این کشور تا به امروز باقی نمانده است . در #استونی نیز چون دیگرکشورها علیرغم تغیر موسیقی در یک دوره خاص هیچ گونه تحقیقاتی بر آن انجام نشده است و تاریخ حضور نی انبان در این کشور نیز مشخص نیست ، شاید منشاء ورود این ساز آلمانها باشند ولی با توجه به نفوذ موسیقی سوئد یر موسیقی این منطقه این احتمال وجود دارد که این ساز از سوئد وارد این کشور شده باشد. اطلاعات اولیه درباره نی انبان در شهرهای استونی به قرن ۱۵ و اوایل قرن ۱۶ برمی گردد. در سال ۱۴۸۴ میلادی در شهر #ادینبورگ چندین نوازنده گرد هم جمع آمدند به گونه ای که اسم آن شهر را #شهرنوازندگان نامیدند. بعد از آن شهرهای مختلفی مایل به دعوت از نوازندگان از نواحی مختلف شدند. پس از قرن اول ردپای نی انبان سنتی از #هند و #اسپانیا و از #فرانسه تا #مصر می بینیم علیرغم اینکه نی انبان بندرت تا اواخر دوره های میانه تصویرگری شد. به هر حال مشخص نیست که اولین مشک چه موقع و در کجا به ذهن انسان خطور کرد ولی قدیمی ترین آن در موزه #اشتات_لیشه برلین نگهداری می شود. به نظر می رسد که به عنوان نخستین تصویر از هر نوع نی انبان می تواند باشد که احتمالاً به دوران به جا مانده از قرن اول قبل از میلاد مسیح بر می گردد. 🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂
در سال ۵۱۸ ق.م بود که #داریوش_بزرگ رهسپار #مصر گردید تا به اوضاع این #ساتراپی سرو سامانی بدهد. مصر بعد از فوت #کمبوجیه و حوادث #بردیای_دروغین ،خودسر شده بود و #شهربان آن گوش به فرمانهای شاهانه نمی داد. هنگامیکه داریوش از وادی #تومیلات می گذشت، چشمش به #کانالی افتاد که توسط #فراعنه_ی_مصر حفر شده بود. این کانال نیمه تمام رها شده و با شن و ماسه، پر گردیده بود. پس از پرس و جو داریوش متوجه ی اهمیت و ارزش این کانال گردید. هدف وی ایجاد یک #راه_دریایی#ارزانتر و #سرر_است_تر از #مصر به #خلیج_پارس در جهت #تجارت_دریایی و احتمالا #ناوگان_دریایی و #انتقال_سریع#نیرو_های_نظامی بود. بلافاصله داریوش #دستور#بازسازی و #ادامه ی #حفر_کانال را صادر نمود. قسمتی از کانال که حفر شده بود و با ماسه و شن،پر شده بود ،تخلیه گردید و #مهندسین#نقشه_بردار طرحی را برای ادامه ی حفر کانال آغاز نمودند. کانالی که داریوش موفق به اتمام آن گردید ،حدود ۱۵۰ پا ،پهنا و ژرفایی به اندازه ی عبور #کشتی_های_بازرگانی داشت. #کشتی_های_باستان می توانستند در عرض #چهار_روز این کانال را در نوردند. در ساحل این کانال و در فواصل معینی، پنج #ستون از جنس #سنگ_گرانیت سرخ رنگ بر پا گشت تا از این طرح عظیم و مهندسی شگفت آور #پارسیان ، تمامی رهگذران آگاهی یابند. داریوش در این سنگ نبشته می گوید: «من #پارسی_ام ، از #پارس ، مصر را گرفتم. من فرمان کندن این جوی را دادم ، از رودی به نام #پیراوه (نیل) که در مصر روان است ، به دریایی که از پارس آید. سپس این جوی کنده شد چنان که فرمان دادم، و ناوها آیند از مصر از میان این جوی به پارس، چنان که مرا کام بود» بهترین نامی که امروز به حق و از روی انصاف، باید به کانال سوئز داده شود، #کانال_داریوش است که امیدوارم روزی این امر محقق گردد. _____________________________________ گردآوری و نگارش: علی آریایی بن مایه : #تاریخ_شاهنشاهی_هخامنشی ، #اومستد ،ص ۲۰۰-۱۹۷
در #هرم_های#مصر نوشته اند برده ای که بیمار شد گردنش را بزنید در #دیوار_چین برده ایی که بیمار می شد را لای دیوار میگذاشتند در #تخت_جمشید نوشته اند کارگران مزد دریافت کرده و بیمه می شوند 🌿🍂🌿🍂🌿
این گنجینه که از #دستبند و #بازوبند ، #پلاک_های#طلا و #نقره با نقش برجسته ، #ارابه_طلایی با چهار #اسب و دیگر قطعات زیبا و هنرمندانه تشکیل شده، متعلق به #دوران#هخامنشی (چهار تا پنج قرن پیش از میلاد) است. بین سالهای ۱۸۷۶تا ۱۸۸۰ در #نیایش_گاهی در منطقه #تخت#قباد در نزدیکی رود جیحون (آمودریا نام باستانی) در تاجیکستان امروزی توسط جویندگان گنج پیدا شد.
انتقال این گنج دوران هخامنشی به #موزه_انگلیس نیز خود داستانی دارد. در اواخر قرن نوزدهم، یک #فرمانده_ارتش#انگلیس#کاپیتان_برتون گروهی از #بازرگانان را که در راه میان #پیشاور به #کابل ، به دست راهزنان اسیر شده بودند نجات داد. به این ترتیب گنج آمو دریا که همراه بازرگانان بود، آشکار شد. او بخشی از اشیاء آن گنجینه را از آنها خرید و به انگلیس برد، که سپس به موزه انگلیس منتقل شد. این گنجینه زمانی کامل تر شد که #سراگوستوس_فرانک مدیر موزه انگلیس تکه هایی از آن ها را از #بازارهایی در #راولپندی#پاکستان و در نقاطی از #هند خرید و به موزه انگلیس برد.
#ارابه_ای ساخته شده از #زر در موزه انگیس نگهداری می شود. این ارابه، به طول ۱۸.۸سانتیمتر، از آثار به جا مانده از دوره هخامنشی است که در تاجیکستان پیدا شده است. هر دو فرد درون ارابه لباس #مادها را به تن دارند. هر دو دارای #کلاه و #آستین_های_چسبیده هستند. در درون ارابه جایگاه نشستنی برای شخصی که جامه بلند تری به تن دارد، تهیه شده. در جلوی ارابه که شکل ذوزنقه دارد (به صورت نا آشنایی بخش بالایی طولانی تر از بخش پایینی است) ،
صورتی از #نقشهای_مصری به چشم میخورد. #اسبها کوچک هستند (سایز کوچک) و در کل تنها ۹ عدد از پاهای آنها سالم مانده است. این ارابه شباهت زیادی به ارابه #داریوش ، که در #مهرهای نگهداری شده در موزه انگلیس است، دارد. #دستبند_طلا با نقش #شیردال ساخت سده ی چهارم یا پنجم پیش از میلاد که در تاجیکستان کشف شده است. این اثر بخشی از گنجینه ی آمو دریا، مهم ترین مجموعه ی طلا و نقره ی به جا مانده از دوره ی هخامنشی، است که اکنون در موزه انگلیس قرار دارد. این دستبند یا بازوبند که عرض آن ۱۱٫۵۷ و ارتفاع آن ۱۲٫۸ سانتی متر است، یک قطعه ی مشابه نیز دارد که در #موزه_ی_ویکتوریا و #آلبرت#لندن نگهداری می شود. این دستبند، مشابه به دستبند هایی است که به عنوان هدیه به #تخت_جمشید آورده می شده و در نقش برجسته های مراسم که در دیوارهای تخت جمشید به تصویر کشیده شده است نیز به چشم می خورد. بر اساس نوشته های #گزنفون، نویسنده ی #یونانی (متولد حدود ۴۳۰ پیش از میلاد)، بازوبند از جمله اشیایی بوده که به عنوان #هدیه_ی_افتخار در #دستگاه_حکومتی_هخامنشی به کار می رفته. #بخش_های_تو_خالی که در حلقه ی این بازوبند و در بالهای شیردال ها به چشم می خورد، قبلا با #شیشه یا #سنگ_های گرانبها پر بوده که به مرور زمان کنده شده اند. این #سردیس به بلندی ۱۱٫۳ سانتی متر متعلق به گنجینه ی آمودریا از دوره ی هخامنشی است. این اثر که جنس آن طلاست در #تخت_کواد ( #قباد ) تاجیکستان بافته شده و اکنون در موزه انگلیس نگهداری می شود. گنجینه ی آمودریا مهمترین مجموعه ی آثار با جنس طلا و نقره است که از دوره ی هخامنشی به جا مانده است. این گنجینه در ساحل رود آمودریا (جیحون) یافته شده و بیشتر آثار آن متعلق به سده ی چهارم و پنجم پیش از میلاد است. بیشتر آثار این مجموعه دارای سبکی است که به عنوان سبک شناخته شده در دربار هخامنشی مشهور است. البته این سردیس ممکن است که یک تولید محلی باشد. این اثر #صورت_جوان_بدون_ریشی را نشان می دهد که گوشهایش نیز (برای گوشواره) سوراخ شده بوده. ممکن است این سردیس بخشی از مجسمه ای باشد که جنس دیگری مانند چوب داشته است.
#نخستین#گزارش#تاریخی از #ارتباط#ایران و #اعراب _______________________________ در تاریخ ایران نخستین ارتباط و همکاری بین ایرانیان و اعراب را در هنگام #لشکر_کشی#کمبوجیه فرزند کوروش بزرگ به #مصر می بینیم. هنگامی که کمبوجیه قصد لشکرکشی به مصر را نمود برای عبور سپاهیانش از #صحرای_سینا به همکاری با #اعراب_بادیه_نشین این منطقه ،نیاز داشت. #هرودوت مورخ یونانی نوشته است که کمبوجیه سفرایی را به دیدار بزرگان عرب منطقه فرستاد و #قراردادی را با آنها امضا نمود. اعراب این منطقه در راستای تعهد خود، #مشک_هایی از #پوست_شتر ساختند و آنها را پر از آب نمودند. سپس این مشک ها را بر شتر بار کرده و به کویر رفتند و منتظر سپاه کمبوجیه ماندند تا #آب این سپاه را #تامین_نمایند . هرودوت در همین مورد خبر دیگری را نیز نوشته است که بیشتر به افسانه می ماند. وی نوشته که در #عربستان ، رود بزرگیست که به #دریای#اریتره می ریزد. #پادشاه_عربستان امر کرد که از #پوست_گاو و پوستهای دیگر #لوله_هایی بسازند. آنگاه آب رود مزبور را با این لوله ها به #آب_انبارهایی که در کویر ساخته بودند، انتقال داد و ذخیره نمود تا در اختیار سپاه کمبوجیه قرار داده شود! این نخستین گزارش تاریخی از ارتباط و همکاری ایران با اعراب است. ____________________________________ گردآوری و نگارش: علی آریایی بن مایه : تواریخ هرودوت....کتاب سوم تاریخ ایران باستان پیرنیا،ج ۱،ص ۴۱۹-۴۱۷
پیش نمازی که شهره است به اشک ریختن و زار زدن به هنگام برپایی نماز، با مرگ مایکل جکسون- کسی که در نوجوانی میپرستید و لباسهایی شبیه به او میپوشید و به مانندش میرقصید- متحول شده و به هنگام نماز در مسجد سر برمیگرداند و در تخیل اش نمازگزارانی را میبیند که همه با هم در کنار هیبتی شبیه به مایکل جکسون به جای نماز در حال رقص هستند.
این صحنهای است از فیلم مصری « #شیخ_جکسون » ساخته « #عمرو_سلامه »؛ فیلم پر سر و صدایی که به عنوان افتتاحیه اولین دوره #جشنواره_جهانی_الگونا در #مصر به نمایش درآمد و البته ستایش شد، اما مشخص نیست که امکان اکران عمومی در مصر یا سایر کشورهای عربی داشته باشد. و و در صورت این امکان، متعصبان چه واکنشی نشان خواهند داد.
نمایش تندرویهای دینی و نقد آنها، مقوله آشنایی است در سینما؛ به ویژه در #سینمای_اسرائیل که بسیاری از فیلمهای تکان دهندهاش درباره #یهودیهای_ارتدوکس است (از جمله شاهکاری به نام « #اصلاح »- Tikkun- ساخته #آویشای_سیوان ). اما حرف زدن درباره تندرویهای اسلامی، غالباً در نمایش سطحی تروریستها در فیلمهای هالیوودی خلاصه میشود و سینمای عرب (و همین طور البته سینمای ایران) هم معمولاً مجالی برای پرداختن به آن ندارد. از این رو «شیخ جکسون» از اولین فیلمهایی است که در جهان عرب، مستقیم و بدون تعارف، ریاضت کشیدن اسلامی و چشم بستن بر نعمات دنیا و عبادت کورکورانه را به نقد میکشد و شیخ شناخته شدهای را که حتی اینترنت را بر روی فرزندش میبندد، در یک چالش عمده با درونیات خود قرار میدهد و در نهایت به نتیجهای میرسد که احتمالا چندان خوشایند اسلامگرایان نیست.
فیلم با حرفهای این شیخ در برابر یک روانشناس شروع میشود؛ روانشناسی که بعداً میفهمیم این شیخ در اولین برخورد از او میخواهد که حجاب به سر کند. او به روانشناس میگوید که دیگر به هنگام نماز نمیتواند گریه کند.
با بازگشت به گذشته نوجوانی او را میبینیم و عشقش به مایکل جکسون. او عاشق دختری از همکلاسیهایش شده و شاید بخاطر خوشایند او لباسهای شبیه این خواننده معروف آمریکایی میپوشد و به مانند او میرقصد. روزی که این دختر میخواهد اولین بوسه را نثارش کند، او میگریزد؛ در واقع گریزی از خود که فیلم در انتها آن را غیر ممکن فرض میگیرد. این نوجوان بهجای بوسیدن این دختر و ماندن در کنار پدرش - که وقتش را با خوردن شراب و همآغوشی با زنها میگذراند- نزد داییاش، یک روحانی تندرو، میرود و خیلی زود شبیه او میشود.
فیلم قصه مردی را روایت میکند که به مانند غالب تندروها، میخواهد گذشتهاش را انکار کند و از آن بگریزد. حضور گذشته در حال و ارتباط آن در درون این شخصیت به مساله اصلی فیلم بدل میشود. نقطه تردید برای این مرد، زمانی است که رادیو خبر مرگ مایکل جکسون را میدهد.
نوع نگاه فیلمساز به این شخصیت به راحتی میتوانست فیلم را به یک اثر شعاری بدل کند، اما- با آن که قطعاً موضع فیلمساز قابل حس است و او سعی ندارد تنها ناظر باقی بماند- با فیلم نسبتاً هوشمندانهای روبرو هستیم که قصد ندارد تنها با سوژه جنجالیاش مطرح شود.
روایت فیلم هرچند روایت کلاسیکی است که چندان نوآوری ای در آن دیده نمیشود، اما مرز باریک گذشته و حال- و اختلاف ظاهری و درونی دو شخصیت کاملاً متفاوت که هر دو در واقع یک نفر هستند- با دقت به هم پیوند میخورد و در نهایت شخصیت سومیرا خلق میکند که میتواند به گذشته و درون اش رجوع کند، پس از دوازده سال پدرش را ببیند، و لباسهای جکسونیاش را دوباره بیابد.
دوربین هرچند معمولاً با فاصله میایستد، اما در چند صحنه به شدت با احوال درونی شخصیت درگیر میشود؛ از جمله صحنه تردید او در تراشیدن ریش.
فیلم اما با یک صحنه رقص به پایان میرسد؛ با یک پیام روشن علیه بنیادگرایی و تلاش برای پذیرش زندگی در دنیای امروز با همه ابعادش.
#معبد_کارناک در #مصر، به زیبایی هر چه تمامتر #هیروگلیف ها و اشکالی را نشان می دهد،که بسیار سخت است،تصور کنیم با ابزار ساده و دست انجام شده باشد. @sazochakameoketab 🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂
#سراپیوم #مصر جعبه های غول پیکر ساخته شده از سنگ دیوریت،تمام دانشمندانی که به آنجا رفته اند،آنرا غیر ممکن دانسته اند که کسی بتواند سنگ دیوریت را با ابزار ساده تراش دهد.