خودنویس ✒

#طنز
Канал
Книги
Музыка
Искусство и дизайн
Другое
ПерсидскийИранИран
Логотип телеграм канала خودنویس ✒
@KhodneviisПродвигать
934
подписчика
3,89 тыс.
фото
15
видео
2,95 тыс.
ссылок
خودنویس ✒ " سینه‌ام دشت زمستان دفتری پاک و سفید ماجرای عشق را بر خط قلبم خود نویس " 🗒 #یادداشت 📝 #شعر 📃 #متن 📖 #داستان‌های_کوتاه 📊 #نقد و #تحليل ✂ #بخشی_از_کتاب 🎶 #موسیقی و #دکلمه 🎥 #ویدیو 🎨 #Pt 📸 #Ax 📘📗📕📙📒
@khodneviis

طنز : واکنش یک محتاد

💠  عجب دنیایی شده ، امروز ادمین گروه مون با یک اعلامیه ارعاب بر انگیز که فقط در فیلم "جن گیر" سراغ داشتم و کمی هم تو تونل وحشت های شهر بازی لمسش کرده بودم، باستحضار رسوندن که هر کی در گروه فعال نباشه باید لفت بده و الا اخراج میشه !!

باور بفرمایید آنچنان حس دیپورت شدنی بهم دست داد که اگر خود ترامپ هم چشمامو می دید بی خیال طرح ممنوعیت صدور ویزا واسه شش کشور مسلمان می شد و میگفت: داداش تو باش !

پس جا داره از همین تریبون استفاده کنم و فریاد خودمو به گوش اوشون و هرکی که مثل ایشونِ برسونم :
آخه برادر من ما یه عمر فقط نگاه کردیم از حالا به بعد هم فقط نگاه می کنیم .
ما با آرامشی در خاطر و بال بال زدنی فارغ از بال ، به نشانه ی اعتراض اون "چهار تا بوس" و "دو تا استیکر" هم دیگه نمیفرستیم.

در ضمن این هم به اطلاعتون برسونم که اگر خدای نکرده...خدای نکرده... تهمت و افترایی پیرامون اینکه این ها تنبلن و زبونم لال، زبونم لال..شنیدن فحش های مرتبط با این قضیه ، بشدت برخورد می کنیم و در کوبنده ترین اقدام حتما بیانیه ای چیزی صادر خواهیم کرد .

بعدم ما اگه حال داشتیم که خودمون از گروه لفت می دادیم و نیازی به زحمت شما نبود . شما بجای این حرفا بهتره دنبال طرحی باشی که کسی مطالب طولانی ارسال نکنه ؛ والا..

ما انقدر هم بزرگ شدیم که دیگه شیر نخوریم و از لولو هم نترسیم.
خدا شاهده لینک دعوت به گروه هم، در پستو های مختلف "تحت تدابیر شدید امنیتی" نگهداری میشه و هر گونه تحریم به شکل قر ریز کمر دور زده خواهد شد.
پس برادر من "هرگز یک ایرانی و تهدید نکن."

با تشکر یکی از جغدهای گروه

پ.ن: محتاد یه چیزی بین اعتیاد و احتیاط !!

👤 #محمدجواد_بهمنی 
🤡 #طنز
📝 #واکنش_یک_محتاد

Telegram.me/Khodneviis
@Khodneviis
‌‎
يك قدم تا پري 🧜🏻‍♀️
قسمت اول

يك روز هشت پا آمد زنگ واحدمان را زد و گفت: «پا بدم چيزي جايش مي دهيد؟»
‌‎ما همه گفتيم: «به شما آره !»
آخر همگي لنگ يك جفت پا بوديم اما پري از همه ما زرنگ تر بود.
‌‎گفت : هر كس تک بياورد مي رود بيرون . ما همه رو آورديم جز پري !
‌‎پري پا را گرفت و زير آبي اسباب كشي كرد و رفت. الان آن بالا بالا ها در يك قصر مسكن دارد.
‌‎اما ما همان ته درياها محله جلبک ها مانده ايم. گذران زندگي زير آب سخت است.
‌‎اینجا فشار زياد است و اكسيژن نيست و از بسياري از تفريحات آنور آبي محروميم.
‌‎مدام مي گوييم خوش به حال پری كه بارش را بست و امروز تمامي هزينه ها براي او مي شود.او مدام جت اسكي سوار مي شود و از سوشي هاي رنگ و وارنگ استوري مي گذارد .
‌‎ما هم گهگاه به كنسرت هايي كه مجوز گرفتند مي رويم و با خرچنگ "ان داداسي" مي خوانيم ؛ البته گاهي رويمان ليزر هم مي اندازند اما آنقدر هيجان زده ايم كه متوجه نمي شويم.
‌‎راستش را بخواهيد اين پايين آنقدرها هم بد نيست....
(ادامه دارد )

#طنز_نامه
👤 #شادي_كتابچي

پيج اينستاگرام👇🏻👇🏻👇🏻

🔗 https://goo.gl/fEvVc1
Telegram.me/Khodneviis
@khodneviis

🌘 #داستان_شب 


بابا داد میزنه:احمد...احمد!
گوشیمو پرت میکنم روی تختو بدو رو میرم سمت صدای بابا،در توالتو میزنم میگم:چی شده؟گیر کردی؟
درو باز میکنه بوی گندی میزنه بیرون میگه:بدو برو اسید بخر چاه گرفته!
دستمو جلو دماغم میگیرم،میگم:چی هست این اسید؟از کجا باید بگیرم؟
صداشو میبره بالا میگه:خرس گنده شدی اما هنوز نمیدونی از کجا باید اسید بگیری؟اگر جای اینکه همش دستت گوشی باشه دل به کار میدادی وضع من این نبود!
میرم لباسامو عوض کنم،هنوز داره از تمام حرفای دلش مبنی بر تنبلی و استفاده زیاده گوشی و چگونگی رشد عقلی من و چیزهایی که در تمام این سال ها ازم به عنوان پسر ارشد توقع داشته و متاسفانه نشدم رو میگه.با گوشی از اتاق میام بیرون بهش میگم:چند هست حالا؟
این دفعه که هم میبینه گوشی دستمه هم خونسرد دارم جوراب پام میکنم،عصبانی میشه میگه:چه میدونم!خفه شدم سریعتر برو بگیر.
نسیم با کتابی تو دستش از اتاق بیرون میاد،میگه:کجا داری میری؟
میگم:میرم اسید بخرم!
کتابو میزنه تو سرش میگه:خدا مرگم بده داداش،خب دختر مردم گناه داره،به جوونیش رحم کن!
هیمینجوری برا خودش حرف میزنه که میپرم وسط حرفشو بهش میگم:وایسا وایسا دختر مردم کیه؟!
میگه:یه بدبختی که به ابراز عشقت جواب منفی داده و تو هم یه انسانی هستی که قساوت قلب داری و میخوای رو صورت مثل ماهش اسید بریزی!
به حرفای نسیم اهمیت نمیدم و میرم درو باز کنم که مامان با کیسه های نارنگی تو دستش درو باز میکنه میگه:خاک بر سرم؛احمد درست شنیدم؟
میگم:چیو؟
میگه:این بود تربیت من آقا احمد؟
میگم:باز چی کار کردم مگه؟!
چادرشو از سرش میندازه میگه:بعد سیگار کشیدن رفتی سراغ اسید؟بیچاره،من مادرم،تو هر غلطی کنی من میفهمم!
من که چشام چهار تا شده و نمیدونم اینو دیگه کجای دلم بذارم میگم:سیگار!،اسید دیگه چیه؟مگه کشیدنیه؟!
روسریشو در میاره و میگه:نمیدونم پسرِ من؛ شما که میکشی باید بگی! کشیدینیه؟ تزریقیه؟ استشمامیه؟پایپیه؟
میخندمو میگم:دوربین مخفیه؟!
نسیم کتابشو نشونم میده و میگه:بگم؟
میگم:چیو؟
رو به مامان میکنه و میگه :تازه مامان جان پسرت داره میره اسیدم بخره که بریزه رو صورت دوست دخترش!
مامان محکم میزنه تو گوشم ،حتی وقت نمیکنم گوشامو بگیرم با کیسه نارنگیا جوری میزنه تو سرم که همه نارنگیا میترکن رو صورتم،بابا از توالت داد میزنه:چه خبره اونجا؟احمد نیومد؟
مامان بهش میگه:چرا اومدن،بیاید بیرون ببینید چه پسری تربیت کردید!
بابا در توالت رو باز میکنه یه نگاه به من میندازه،نارنگیای ترکیده رو صورتمو میبینه و میگه:
اسید خریدی؟اگر نخریدی نخر زنگ بزن چاه باز کن بیاد!

👤 #مهدی_پورفرد
📖 #داستانک
📝 #طنز

Telegram.me/Khodneviis
@khodneviis

🌘 #یادداشت  طنز  " ماچشویی "

💠 از جمله مهمترین و بحث برانگیز ترین نکاتِ عید، بحثِ شیرینِ ماچ هست...

پدیده ای که به محضِ تحویل سال یک مرتبه و کاملا جهشی به صدرِ جدولِ اتفاقات روزانه صعود پیدا میکنه ,  فِیسی که یکسال اخیر در پایین ترین سطحِ تاچ  قرار داشته حالا قراره روزی پنجا شصت تا تپل، آب بخوره ...
حالا همین ماچ ِبه ظاهر ساده و زودگذر و فانی، ریز نکته هایی داره که رعایت اونا به کیفیت یک رابطه و صد البته سلامتِ طرفین  کمک میکنه... 

🔹 اول اینکه شما از همون اول نیت و مبنا رو باتوجه به عرفِ موجودِ اغلب نواحی و اقوامِ ایران همون "سه ماچ" بگیرید و به اطرافیان هم بگید تا نهادینه بشه این موضوع  و شاهدِ حواشیِ بعضا تلخ و جاخالی نشیم.
در قدم بعدی باید بگم دقت کنید.. خودتون با توجه به یه سری ویژگی ها ( از جمله: حالتِ لب ها ، حجم لپِ طرف،  میزان رطوبت و حرارت، چشمای طرف و حتی خیزِ اولیه ی طرف مقابلتون به سمت شما) به خوبی و با کمی دقت میتونید بفهمید این آدم "سه ماچیه" یا "دو ماچی".. تا نه خودتون ریسک کنید وجا خالی برید و کِنِف شید نه بقیه..با دقت رو این موضوع رفته رفته سعی کنید آمار خطارفتِ خودتونو پایین بیارید...

🔹 دوم اینکه خواهشا و خواهشا در حینِ عملیاتِ رفت و برگشتیِ ماچ و موچ به هیچ عنوان حرفی نزنید و اَد توو همون چند ثانیه سعی نکنید عیدم تبریک بگید .
اول "سه ماچ" موظفیِ خودتونو بجا بیارید ، بعد که  به فاصله ی اولیه ی خود از صورتِ طرفِ مقابل برگشتید شروع کنید به احوال پرسی و تبریک ..
بعضا دیده میشه طرف در رفتِ اول، نزدیکِ گوشِ اول
میگه : "عید" ...
در وسطِ رفتن از این سمت به اون سمت  و دقیقا وختی دهان شما با دهان ایشون در یک آن، جلوی هم و در کمترین فاصله ی تاریخی قرار میگیره
میگه "شما" (با رهاسازی مقدار زیادی از بازدم و دی اکسید کربن حاصله از سوخت و ساز پسته های مصرفی روزانه) 

و به درِ گوشِ دوم که میرسه "مبارک" و الی آخر... 

فراموش نکنید دو سه ثانیه دیر تبریک گفتن بهتر از خفقانِ حاصل از یک ماچِ ناشیانه است.. بیایید این لذت رو کوفت همدیگر نکنیم .. ممنون.. 

🔹مطلب سوم سرعت..  بله.. سرعت دستتون باشه..
بعضا دیده شده طرف اینقد هول میره توو دلِ قضیه که بجای ادای دین به گونه و لپ ،ازونور گوش یا گردن سر درمیاره و یک جای بی ربط به موضوع و این ایام رو مورد کیس قرار میده ...
یا نه برعکس.. اینقد زود فرود میاد در فیس مقابل که روبوسی ملی و ایرانی، تبدیل به یک صحنه ی مبتذلِ فِرنچ و فرنگی و غرب زده، از کنجِ لبِ شخصِ مقابل میشه ..
نه میخوام بپرسم به کجا چنین شتابان؟ ... فراموش نکنید  طرف مقابل در اون لحظه آماده ارایه خدمات هست.. پس اصلا لازم نیس تند یا کند عمل کنید ویا از هولِ حلیم بیفتید توو دیگ...

🔹 اگه طرف مقابل عینکیه بیشتر مواظب باشید.. اون آدم بعد از شما هم به عینک نیاز داره.. با کله نرید توو شیشه اش ... 

🔹 اگه ماشالا خیلی قد بلند تشریف دارید مراعات افراد دیگه رو بکنید و آگه زحمت نیس کمی قامت خم کنید.. تا کسی لازم نباشه از شما بالا رفته و آویزان بشه برای یه ماچِ روتین و زورکی از شما...

🔹 بچه ها رو به زور ماچ نکنید.. اما سعی کنید سالمندارو حتما ماچ کنید...

🔹 نکته ی دیگه اینکه ... درسته که گفتن روبوسی!
اما لزوما و حتما آیه ای نازل نشده مبنی بر اینکه عملِ ماچ (اونم خیس و ملموس) ، دقیقا باید بجا آورده بشه ...راه داره و میشه که فقط گونه رو به هم بچسبونید و ازین طریق محبت بی واسطه رو ادا کنید...این نکته رو گفتم واسه اون دسته از افرادی که شاید کلا با اصلِ ماچ مخالف باشن و هر لب و لپی رو برنتابن... وگرنه ماچ برای ما همان ماچ است... 

🔹 برای ما کلی نامه فرستادن و از معضلات و مشکلات و دغدغه های این روزا گفتن...فرناز بیست و یک ساله دانشجو از تهران از جمع بندی محبتِ عموش در کنار تیزی ریشش نوشته.. قربانعلی بیست و پنج ساله از شهرک غرب از حجم روسازی و ساب بِیس پَنککیِ برخی خانم های فامیل گله کرده  و بالاخره پرهام پنجا و هفت ساله از روستایِ پلنگ آباد علیا، درخواستِ معرفی محصولی برای افزایش رشد ریش و لطافت بیشتر سیبیل کرده ...!  

" امیدوارم این مطلب به درد شما خورده باشه "

در آخر آرزو دارم  خداوند لب و لوچه و لپ های شما را به صاحب اصلی خودش برسونه...

تا دیداری دیگر.. ماچ و دو صد موچ

🔚 پایان

به قلم  :
👤 #مهدی_نیک
📖 #یادداشت
😁 #طنز_عیدانه

🔗 @nik_channel
Telegram.me/Khodneviis