@khodneviis ✒ 🌘 #داستان_شب 🎁 #نامههای_طنز 📜 #خداحافظ_عزيزم 💌قسمت سوم
اون موقع كه قرصا رو يكي يكي مينداختم بالا خيالم راحت بود كه تمومه..
فكر ميكردم قرص خوبه ديگه!ميخورم و بعدهم خواب به خواب ميرم خبرم...
به جان خودم ! فكر همه جاش رو كرده بودم ؛ يه نامه نوشتم توش همه چيز رو رديف كردم...چه ميدونستم اينطور ميشه!
خير نبيني كه چقدر بهت گفتم اين دستگيره پنجره رو سفت كن! نكردي...
وقتي ماموراي اورژانس در آپارتمان رو باز كردن و پنجره لعنتي ناغافل باز شد باد زد و نامه رفت زير تخت...
هموم موقع پشيمون شدم كه چرا قبلش اتاق خواب رو جمع و جور نكردم ؟!
دلم ميخواد از همين جا با دست كوتاه شدم اين پيام اخلاقي رو بدم كه اگه برات مهمه وصيتت اجرا بشه و حرفت رو زمين نمونه...
تو اتاقي كه سگ ميزنه گربه ميرقصه خودكشي نكن!!!
توي نامه عذر خواهي كرده بودم ازينكه رژيمم رو زود شكستم و تا موعد خودكشيم ادامه ندادم...اينجوري لااقل سبك تر ميمردم.. راحت حمل ميشدم!
حتي فكر اين رو هم كردم كه مدير ساختمون احتمالا غر بزنه بخواين برانكارد بياريد توي آسانسور! واسه همين نوشته بودم كه اجازه ميدم جنازم رو از پله ها قل بدين پايين! اما كثافت اين بادِ لعنتي زد وصيت رفت زير تخت...
نوشته بودم اگه علت مرگ رو پرسيدن آبرو ريزي نكنيااا كه وجه نداشتمون تو در و همسايه و فك و فاميل خرابتر ازين بشه!
بگو ايست قلبي ؛ بگو مسموميت! اصلا بگو يه ويروس جديد كه اولش با تب و هذيون شروع شد ..آره !اينجوري ترس مجتمع رو بر ميداره تلافي خرجهاي بيخودي و شارژهاي زيادي كه ريختيم حلقشون درمياد ! اي ..باد لعنتي!
خودم رو آماده همه چيز كرده بودم ميدونستم ديگه حقم" عزت و شرف لا اله الله "نيست وميدونستم ازوناش نبودم كه بگن خدا گل ها رو زودتر ميچينه! من ازون (...) بودم كه خيلي زودتر از اينا بايد روم سيفون ميكشيدن تا بيشتر ازين جايي رو آلوده نكنم!
سخت بود... البته خدا رو شكر يه جاهاييش هم خيلي حال داد!
حداقلش اينكه ناكام نرفتم و انگ چي و چي و چي نخوردم! فقط حيف كه كم خوردم! قرصها رو ميگم!
تو عالم هپروت بين اونهمه كلونازپام و كلروديازپوكسايد اصلا فكرش هم نميكردم كه برم توي كما و به جز خرج كفن و دفن هزينه دستگاه و تخت بيمارستان هم رو دستتون بذارم ! ولي چه ميشه كرد؟! يكم ديگه تحمل كني..قول ميدم ميرم.
فقط كاش بخوني نامه رو...
نوشتم گدا بازي در نيارين گلهايي كه واسم ميارن و سر خاك پر پر كنيد...! ميدوني كه از گل پژمرده و خشك بدم مياد! بدين دم رفتن ببرن با خودشون ! اينجوري شايد گلايل و بته ارزون نيارن. بالاخره آخرش برميگرده خونه خودشون!
راستي من يكي دو تا مانتو ترك سفارش داده بودم ! نخيه! خوبه خنكه! اما سادست!پولش هم دادم مياد! ببين اگه خواهرت دوسش داشت بدين بهش! البته گفته باشم تنگشه ها!
بيچاره بعد از مادرت اون طفلي هم كم گاز گاز نكردم!
اخراي نامه يادمه نوشته بودم قبل خاك كردن اگه انگشتم سر جاش بود انگشت خودم!اگه نه گوشيم ؛اثر انگشت كوچيكه بچه اقاي اكبري (طبقه بالا-واحد روبرو) رو هم ميشناسه..يكي دوباري كه مادرش سپرده بود به من..ديدم زيادي وراجه گوشيم رو دادم انگري بردز بازي كنه!
تا يادم نرفته همين روزا دو تا سريال هم ميارن دم خونه يكيش سه تا سيزنه! البته به اسم "پكيج زبان"!
بده خانوادم!طفلي بابام...خوب شد تا خونش بودم زير بار عملاي زيباييم نرفت...! والا پول حروم ميشد الكي كه چي؟!
خدا ببخشتم دير شوهر كردم تا ٣٠ سربارش بودم سخت بود براش..غروره نداشتم اين آخريا كه اومدي خواستگاريم بدجور زير فشار بود!
هنوز هم فك ميكنم ميشد معجزه بشه!
ميشد اوضاع زندگي و مملكتمون بهتر باشه!كرايه كمتر باشه..كار بيشتر باشه..صاحب خونه مهربون تر باشه..دانشگاه و تحصيل ارزونتر باشه..
سطح سلامت روح و روان جامعه به جا اينكه زبر و خشن باشه، روون تر باشه!
جاي جنين هاي سقط شدمون نوه هاي شاد و شنگول و سالم واس خانوادت باشه.
عزيزم من رو ببخش ..از يه روز به بعد ديگه جا زدم....
راستي اون پيرمردي كه گفتم توي ليست از من جلوتره همينه كه دختر ايكبيريش هي واست كرم مياد كه"واي ..آقاي فلاني..اينجوري داريد خودتون رو نابود ميكنيد.."
خدا رو شكر! خيالم راحته تو از زنهاي چشم رنگي خوشت نمياد؛محلش نميذاري...
پايان
🔚👤 #شادي_كتابچي 📖 #نامههاي_طنز 📝 #خداحافظ_عزيزم ✒ Telegram.me/Khodneviis