تاریخ و فرهنگ دره شهر

#مخو
Канал
Логотип телеграм канала تاریخ و فرهنگ دره شهر
@CEYMARIANПродвигать
6,48 тыс.
подписчиков
28,3 тыс.
фото
7,58 тыс.
видео
3,29 тыс.
ссылок
ارتباط با ادمین👇: @Mehrgankadehh کانال مردمی #دره_شهر #مهرگان_کده، #سیمره ، تاریخ و #فرهنگ آدرس اینستاگرام: http://instagram.com/ceymarian
#محمدخان_نوری شاعر دره شهری

#استاد_محمدخان_نوری (#مخو) به سال ۱۳۰۳ ه.ش (ثبت در شناسنامه) و به قولی ۱۲۹۷ ه.ش در #دره شهر متولد شد.

پدر وی #حیرالی (حیدر علی) از بزرگان طایفه بزرگ #زینی وند و تیره ی
پیره وند بود. مادر محمد خان «خانم» نام داشت و از طایفه دلفان بود.
این طایفه امروزه به طایفه یارِکه (یاری) معروفند و در چمکلان دره شهر زندگی می کنند. محمدخان کودکی اش را در دامان پر مهر مادر و طبیعت بکر و زیبای دره شهر به سر آورد.

۸ یا ۱۱ و بقولی ۱۲ساله بود که در پی دستور دولت رضاخان مبنی بر تبعید، همراه با خانواده و طایفه زینی وند به قم رفت و شاعر تا سال۱۳۲۰ در قم ماند و همانجا نشو و نما یافت.
#زندە_یاد_نریمان_نوری فرزند ارشد شاعر می گوید: « پدرم در قم با حاج آقایی با نام خانوادگی «مستقیم» که مالک چند پارچه آبادی و فردی خیّر بود آشنا شد و گویا همین امر باعث آشنایی او با مسائل دینی گردید.» مخو بعدها، یعنی از سال۱۳۱۶ تا زمانی که در قم زندگی می کرده مباشر این حاج آقا بوده است.

مخو سواد کلاسیک نداشته، اما سواد خواندن و نوشتن را آنهم بدون اینکه به مکتب برود و با هوش و ذکاوت ذاتی خود می آموزد. او در قم شناسنامه می گیرد و محل صدور شناسنامه اش خلجستان قم است.

شاعر در سنین جوانی و در تبعید با دختری از اهالی قم ازدواج می کند تا اینکه به سال ۱۳۲۰ همراه با دیگر زنان و مردان طایفه اش به دره شهر برمی گردد. محمدخان در دره شهر پس از مرگ همسرش به سال ۱۳۲۵ دوباره ازدواج می کند. زن دوم وی «زربانو نیازی» نام داشته که همدم سالهای بعدی زندگی شاعر بوده است. حاصل این ازدواج دو پسر به نامهای نریمان و جواد و سه دختر به نامهای فرخ دولت، فرخنده و قمر است.

مخو از نظر ظاهر مردی بلندقد، خوش چهره و رشید بوده است. شغل او دامداری و کشاورزی بوده که همزمان به هردوی آنها اهتمام می ورزیده است. رنگ و بوی روستایی و تاثیرات دامداری و کشاورزی در شعر او کاملا پیداست. مخو همچون دیگر افراد طایفه زینی وند در آن سالها کوچ نشین بوده و همراه با طایفه اش تابستانها را در روستای «ماه پاره» و زمستانها را در «پشته شیخ مکان» به سر می برده است.

متاسفانه مخو سالهای طولانی از درد آرنج دست راستش رنج می برده و در اواخر اردیبهشت سال۱۳۴۹ ه.ش برای درمان این درد کهنه به خرم آباد می رود. پزشک معالج وی با تجویز چند آمپول و تزریق یکی از آنها مخو را راهی دره شهر می کند. نیمه های شب مخو را که حالش در خانه بد شده بود به خرم آباد می رسانند، اما متاسفانه همانجا دارفانی را وداع می گوید و به این ترتیب طایفه زینی وند و دیگر طوایف آن منطقه را عزادار عزایی بزرگ می کند. وی در قبرستان «#ارمو» و در جوار گنبد بابا سیف الدین به خاک سپرده شده است.

مخو انسانی خوش بیان، غیرتمند، و نیک محضر بوده است. وی اخلاقی ستوده داشته و موصوف به صفات حمیده ای چون مهمان نوازی، نیک نفسی و مردمداری بوده است. اشعار او حکایت از بزرگواری، مناعت طبع و توجه او به بزرگی های حقیقی انسانی دارد. نیز علاقه ای که به شکار و طبیعت داشته به وضوح در لابلای شعرهایش خودنمایی می کند. مخو انسانی مردمدار، شریف و عزیز در بین آشنایانش بود. در خوبی و مردم دوستی او همین بس که طایفه زینی وند با شنیدن خبر مرگ این کدخدایشان همگی عزادار و آب در تژگاه خود ریختند.
🔹#بر_گرفتە_از_دیوان_شاعر🔹

دکتر احمد زینی وند
@CEYMARIAN
شعری‌برای #استاد_محمد_خان_نوری معروف بە #مخو عبید_سیمرە

دریغا ای عقابِ تیز پرواز
تو ای شیرین زبانِ نکتە پرداز

گُلِ باغِ سخن ! ای نغز گفتار
امیرِ شاعران ! ای دُرّ شهوار

مسیحا دم ! سخنور ! چشمەی قند
عبیدِ لُر تو ای مردِ خردمند

ز فامیل و زیاران و ز دشمن
کسی هرگز تورا نشناخت چون من

#احمد_زینی_وند(تکا)

@CEYMARIAN
در زمستان دهه ۳۰ خورشیدی در منطقه #دره_شهر بیشتر از ده روز باران مداوم می بارد به گونه ای که ترس مردم را فرا می گیرد ...
پس از این شروع به باریدن برف می شود و برف همه جا را سفید پوش می کند ..
و مرحوم مخو این شعر را در آن چنان جوی می سراید
@CEYMARIAN
هوار ئه هوار ، هوار ئه هوار
ئه زور سرما بیمسه دوّار
خاویم نکردیه تا نیمه شوار

یا صور اصرافیل ایسه دمیایه
یا نور خورشید ژینمو بریایه

لافو هاتیه لاف ئه سر لاف
تیر فرن آوو برزن چن کوه قاف

وحوشان سرجم، مل و مور و مار
گِشت ئه ترس آو ویر کردنه کوهسار

کفن پوش بیین کوهیل سراسر
ماز و بنار و دره و کمر
@ceymarian
دوار: سیاه چادر، از شدت سرما مانند دوار ، سیاه شده ام

زنده یاد #مخو (محمد نوری)
تاریخ و فرهنگ دره شهر
@CEYMARIAN
شعر "چار د صالحون"
شعری موجز ، زیبا و سراپا تخیل و تصویر ...
@ceymarian
داستان سرایش شعر چنین است که یک روز چند نفر از تیره ی #صالحوند یعنی پسر پسر عمو های شاعر و چند نفر از طایفه #رشنو همراه با مخو(شاعر) مشغول آرد کردن گندم در آسیابی بوده اند سر ظهر که غذا می اورند، همه دست از کار می کشند وبرای خوردن غذا می روند #مخو کمی دیرتر از بقیه سر سفره می رود، می بیند که رفقا غذای او را هم خورده اند.او همانجا فی البداهه شعر #صالحوند را می سراید .
@ceymarian
گر #وره_زرد گرد بووه و آش
گُری #ماهپاره خورش با ولاش

چار د #صالحون بشینه و پاش
تا بویی من وتو آو نین و جاش

عده تر دارن هونو #رشنون
هرچی که بورن گرگ لم نون

گرگ لم: سیری ناپذیر
@ceymarian
ارسالی از دکتر احمد زینی وند
تاریخ و فرهنگ دره شهر
telegram.me/ceymarian