تاریخ و فرهنگ دره شهر

#عزیز_کلانتری
Канал
Логотип телеграм канала تاریخ و فرهنگ دره شهر
@CEYMARIANПродвигать
6,48 тыс.
подписчиков
28,3 тыс.
фото
7,59 тыс.
видео
3,29 тыс.
ссылок
ارتباط با ادمین👇: @Mehrgankadehh کانال مردمی #دره_شهر #مهرگان_کده، #سیمره ، تاریخ و #فرهنگ آدرس اینستاگرام: http://instagram.com/ceymarian
یادنامۀ صمد عموزاده (اسدی‌فر):

در زمانه‌ای که به تعبیر فیلسوف شهیر آلمانی -یورگن هابرماس- بخش اعظم حوزۀ حیاتی زندگی ما به تسخیر منطق پول و ثروت درآمده ، و همه‌چیز را به عیار پول می‌سنجند، زمانه‌ای که استندآپ کمدین‌ها -به تعبیر فرهاد قنبری: وراجان عصر پوچی - و سلبریتی‌ها به “میدان‌داران عرصۀ فرهنگ” و “گروه مرجع” بسیاری از مردمان عصر حاضر تبدیل گشته‌اند؛ شاید صحبت از صمد عموزاده‌ها و بیان توانمندی‌های‌اِشان با ذائقه عده‌ای جور نباشد. با این حال نتوانستم از لطف مرور دو خاطره دور و نزدیک که از صمد همراه دارم بگذرم:

خاطرۀ اول به دوران تحصیل در دورۀ راهنمایی و متوسطه برمی‌گردد، زمانی که هنوز موفقیت در رقابت تحصیلی، قبولی خرداد، شاگرداول بودن و ارزشیابی تحصیلی از نظم و نسق نیفتاده بود و ارزش و اُبهت خاص خود را داشت و به‌سان امروز نبود که تمامی محصّلین با معدل اندکی بالاتر از بیست پذیرفته شوند! بی آن که فهم و درک برابری از مطالب داشته باشند. بر این اساس اگر دانش‌آموزی در آن زمان خوش می‌درخشید و موفقیتی کسب می‌کرد، نه تنها موجب افتخار و کسب وجهه برای خود وخانواده‌اش می‌شد، بلکه اشتهار و آوازۀ وی دهان به دهان در بین کل آبادی‌های دیار سیمره و بلکه دورتر می‌پیچید و موجبات تحسین همگان را فراهم می‌آورد، سایرین به حالش غبطه می‌خوردند و از توفیقات وی برای ایجاد انگیزه در بین بچه‌هایشان قصه‌های آموزنده می‌ساختند. تا آنجا که به یاد دارم صمد یکی از نام‌آشنایان و سرآمدان مطرح آن دوره بود که همگان از هوش و ذکاوتش، چه در دورۀ دبیرستان وچه در مقطع تحصیلات دانشگاهی -در رشتۀ پر فضیلت تاریخِ دانشگاه جندی شاپور- تعریف و تمجید می کردند.
خاطرۀ دوم مربوط به حوالی سال‌های 87 به بعد می‌باشد که پس از اخذ مجوز تأسیس مؤسسه فرهنگی-هنری پیمایش‌گستر، یک کتاب‌خانۀ کوچک را در دفتر مؤسسه راه‌اندازی کرده بودم که هم مورد استفادۀ خودمان در کارهای تحقیقاتی باشد وهم چنانچه کسی نیاز به استفاده از کتاب و یا مجله‌ای برای انجام کارهای تحقیقی خود داشت، به رسم امانت در اختیار وی قرارداده شود. به دلایل مختلفی -وبیشتر ازهمه رواج بازار مکارۀ کافی‌نت و رجحان کپی-پیست بر کار پژوهشی – کمتر کسی تمایل به استفاده از کتاب و کتاب‌خانه و روش‌های اسنادی و فیش‌برداری داشت، لذا این بخش از کار ما چندان مورد استقبال عمومی واقع نشد. و اما صمد که گویا در مسیر پیاده‌روی روزانه، از پشت شیشۀ در متوجه قفسه‌های کتاب مؤسسه شده بود به یکی از معدود افراد علاقه‌مندی بدل گشت که باب مراوده را با ما باز کرد. بر خلاف پیش‌فرض و تصور اولیۀ من از وی که حس می‌کردم چون خیلی وقت است از محیط کتاب و دانشگاه فاصله گرفته و از لحاظ روحی –روانی نیز از انگیزۀ چندانی برای کنکاش راجع به مسائل علمی برخوردارنیست، صمد در اثناء صحبت‌هایی که طی این مدت با هم داشتیم نشان داد که نبوغ و دانش بالایش در حوزۀ مطالعات علوم انسانی -خاصه دانش تاریخ- همواره توأم با شوقی پایان‌نیافتنی در وجود او جاری‌ست، به‌گونه‌ای که این فاصله نیز نتوانسته خدشه‌ای بر این علاقه وارد کند. تسلط و احاطه او بر مباحثی که ما تازه داشتیم راجع به تفاوت دیدگاه «رویکردهای تکامل گرایانه تاریخی و جامعه شناسی تاریخی» درنگاه به روند توسعۀ جوامع (در مقطع دکترای جامعه شناسی توسعه دانشگاه تهران) می‌آموختیم، برایم جالب بود. موضوعات دیگری که در طی گپ‌ و گفت با صمد دستگیرم شد آگاهی بالای او در تفکیک و تشخیص ملاحظات روش‌شناختی تاریخی و تفاوت بین تاریخ تقویمی و تاریخ اجتماعی و موضوعاتی همچون ارتباط بین تاریخ و جامعه شناسی بود؛ که شاید خیلی از مدعیان عصر وراجی مدرن -در حوزۀ تاریخ وتاریخ‌نگاری- هنوز با زیر و بم آن آشنایی چندانی ندارند. ماحصل بحث اینکه: در این زمانه که ما بیش از همه به اندیشه‌ورزانی خردمند در حوزۀ علوم انسانی نیازمندیم که بنیادی تر به مسائل جامعه بنگرند، چه ساده از سرمایه‌هایی همچون صمد که در کنار خویش داشته و داریم می‌گذریم و آنان را به کناری می‌گذاریم. حداقل کاری که از ما برای دانای از دل گریختۀ دیارمان برمی‌آمد، همکلامی با وی برای کاستن اندکی از آلام دوران انزواگزینی‌اش بود که نکردیم.
در پایان روزی را آرزو می‌کنم که مجال پیدا کنیم فارغ از شر و شور زمانه و به دور از هیاهوی زندگی رسانه‌ای و در یک کنش ارتباطی سالم و آزاد، به دور از استعمار حوزۀ حیاتی[به تعبیر هابرماس]، بدین وصیت پرمعنا و‌ مفهوم خواجۀ شیراز -درباب گفت وگو و مفاهمه- عمل نماییم که فرموده است:
بوسیدن لب یار اول ز دست مگذار
کآخر ملول گردی از دست و لب گزیدن
فرصت شمار صحبت کز این دوراهه منزل
چون بگذریم دیگر نتوان به هم رسیدن
#عزیز_کلانتری
15/02/1399

@CEYMARIAN
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••
باخاطرات ..

معمولا خاطرات خوش هر دانش آموزی مربوط به مدرسه و دوره خاصی از تحصیل است .گرچه تمام دوران دانش اموزی برایم جذاب و پر از خاطره است اما دوره پیش دانشگاهی چیز دیگری بود .ما دانش اموزان دوره پیش دانشگاهی جزو اولین دوره سیستم آموزشی نظام جدید بودیم و تقریبا چشم و توجه تمام اداره و معلمین و محصلین و اولیاء به ما بود . لذا با توجه به مولفه های مهم و ویژگیهای ممتازی که دبیرستان و بچه ها داشتند اداره آموزش و پرورش سعی کرده بود یک مدرسه نوساز با بهترین و باتجربه ترین معلمها به این دبیرستان معرفی و ابلاغ کند.

رییس دبیرستان حاج #حسن_کاظمی بود که خیلی سرسنگین و باوقار با همان استیل و فیگور فوتبالی امد و رفت میکرد و خیلی با دانش اموز دمخور نمیشد و بسیار ماهرانه برنامه و چیدمان کلاسها را طراحی کرده بود و بیشتر وقتش را در دفتر سپری میکرد.

معاون مدرسه جناب #محمد_ناصری بود که الحق و الانصاف خیلی ملاحظه گر بود و در اوج نزاکت و ادب همه طوره مارا مدارا میکرد .دیر میرفتیم و زود میومدیم ،زنگ تفریح از مدرسه بیرون میزدیم و...اما همیشه با نگاهی آمرانه مارا به رفتن به کلاس هدایت میکرد.

معاونت پرورشی جناب #عباس_قاسمی بود که هر روز هفته مارا بیست دقیقه تا نیم ساعت لنگ سخنرانی صبحگاهی میکرد .بعضی موقعها که سر کیف بود به حکم خودش یه ربع از وقت کلاس را میگرفت .هر روز با یه بحث جدید حاضر میشد....

کلاس ما یه کلاس تقریبا سی نفره بود که نعمان عسگری مثلا مبصر کلاس بود و هر روز جهت برقراری نظم و انضباط یه قانون جدید اعمال میکرد اما هیچ کدوم از بچه ها برای ای بنده خدا تَره خُرد نمیکردند و اخر سری خودش میشد سردسته تمام اشرار و بی نظمی ها

معمولا هر روز هفته را با یه معلم خاصی حال میکردیم .روز شنبه با #استاد_فیلی (جعفر)کلاس ادبیات فارسی داشتیم .تدریس و شعرخوانی جناب فیلی بی نظیر بود .حافظ و سعدی را خوب میشناخت .شاهنامه را عالی میخواند ،اما وقتی به خمسه نظامی و لیلی و مجنون که می رسید ساحری میکرد .با قرائت و شعر خوانی خاص خودش نظم کلاس و نبض بچه هارا در اختیار میگرفت .گوش دادن به شعر توبه کردن مجنون در خانه خدا همان و هوایی شدن و عاشق شدن بچه ها همان .
روزهای شنبه گزینه اول انتخاب رشتمون برای دانشگاه ادبیات میشد.

روز یکشنبه درس فلسفه را با استاد و معلم عزیزم #حاج_محمد_ابدالبیگی داشتیم .بعد از یه حال و احوال مختصری نرم نرمک شروع میکرد به خلاصه درس هفته قبل و بسیار زیرکانه به درس جدید میپرداخت .از فارابی و ملاصدرا و برهان تسلسل و واجب الوجود ابن سینا گرفته تا افلاطون و ارسطو و وقتی کار به جاهای باریک و حساسی که نیاز به توضیح بیشتر داشت کُت را درمیاورد و آستین بالا میزد و میگفت فلسفه را باید فهمید .از معلمینی بود که به سکوت دانش اموز رضایت نمیداد باید هر طور شده در کلاس مشارکت میکردی .در کنار فیلسوفهای اسلامی گذری میزد به تئوری و نفی نظرات کانت و دکارت و شرح نظریه تنازع بقا داروین و کارل مارکس (پاورقی های کتاب )...
اخر سری میگفت بچه ها فلسفه را بفهمید چون شما خواهی نخواهی یه پاتون تو دانشگاهست اونجا یه مکان اموزشی آزادِ که نیاز به بحث و گفتگو تبادل نظر دارید ،اگر اونجا صم و بکم باشید بتون میخندن،اصلا نمیشه ساکت موند.
روزهای یکشنبه نظرمون عوض میشد و همه قصد داشتیم در دانشگاه آینده فلسفه بخونیم .

روز دوشنبه با استاد و دوست خوبم #عزیز_کلانتری درس جامعه شناسی داشتیم .کلانتری عالم خاص خودش را داشت .کاملا شبیه به دانشجو با ما برخورد میکرد .خیلی بالاتر از فهم ما صحبت میکرد. از هنجارها و الگوهای رفتاری و اینکه چگونه هنجارها با قانون کنترل میشوند و نظرات دورکیم و ماکس وبر ،که با اصطلاحات لاتین توضیح میداد .تاجایی که فارسی توضیح میداد لذت میبردیم اما اصطلاحات لاتین که شروع میشد ما هم قاط میزدیم ....

روزهای دوشنبه همه میل به جامعه شناسی پیدا میکردیم
ادامه ....👇
Forwarded from اتچ بات
#بازنشر
سراشیبی اخلاقی جامعه ما

✍️#دکتر_مجتبی_ترکارانی،مدیردفتر دانشگاهی انجمن جامعه شناسی ایران در دانشگاه لرستان
اگر اصول اخلاقی را شامل ارزشهایی مانند واقعیت و حقیقت ، رهایی و آزادی، عدالت و انصاف،حیثیت و شرافت، محبت و عشق بدانیم. جامعه ای را اخلاقی تر می دانند که پایبندی اش به این ارزشها بیشتر باشد.البته چنین نیست که جوامع در همه این ارزشها وضعیت بسیار مناسبی دارند. یک جامعه ای ممکن است به لحاظ توجه و پایبندی به یکی مانند عدالت حساس ترباشد ولی تعلق او نسبت به ارزشهای دیگر کمتر باشد. ولی در مجموع یک جامعه متعادل وسالم باید همه این ارزشها را در سطح معینی پاس بدارد و افراد آن جامعه در یک فرآیند رو به جلو در جهت رشد اصول اخلاقی گام بردارند.
به نظر می رسد که جامعه ما در پایبندی و رفتار در جهت اصول اخلاقی فوق، وضع مطلوبی ندارد و هر روز به جای حرکت روبه جلو در جهت عکس گام بر می دارد. گرچه تحقیقات سیستماتیک و علمی که چنین فرضیاتی را مورد سنجش قرار دهد انجام نگرفته است و ضرورت اساسی در این مورد احساس میشود.( سالها پیش تحقیقی با عنوان پیمایش ارزشها و نگرشهای ایرانیان در دو مرحله (1380 و1382)در سراسر کشور انجام گرفت که نشان میداد که جوامع به لحاظ ارزشهای اخلاقی در چه وضعی قرار دارد ولی آن نیز تداوم پیدا نکرد تا بتوان وضع امروز و تغییراتش نسبت به گذشته را سنجید.) ولی از تحقیقات پراکنده و شواهد و رخدادهای موجود چنین برمی آید که اگر در گفتارمان چنین ارزشهایی را فریاد میزنیم ولی در عمل برعکس رفتار می کنیم.
در این جا به خاطر جلوگیری از خستگی خوانندگان از مراجعه به اعداد و داده های چنین مطالعاتی خودداری نموده و سعی می شود جایگاه ارزش اخلاقی(fairness)انصاف را به عنوان یکی از مولفه های اصلی اخلاق شرح داده و سپس به مقایسه وضع موجود جامعه خودمان با این وضعیت مثالی بپردازیم.
ارسالی/#عزیز_کلانتری/#موسسه_فرهنگی_هنری_پیمایش_گستر_ایلام
دنبالۀ مطلب رادرفایل👇مطالعه بفرمایید.
@CEYMARIAN
Forwarded from اتچ بات
💠صد ویژگی یک مقالۀ علمی – پژوهشی خوب

✍️دکتریزدان منصوریان ،عضو هیئت علمی دانشگاه تربیت معلم

🔵تقدیم به کسانی که به فرهنگ،مطالعه و پژوهش اهمیت می دهند.

🔴به مناسبت هفته پژوهش

#مؤسسه_فرهنگی_هنری_پیمایش_گستر_ایلام

ارسالی/#عزیز_کلانتری،مدیرعامل مؤسسه


@CEYMARIAN
برای مشاهده کامل متن، روی فایل زیرکلیک کنید👇:
سیاوش.docx
407.5 KB
سیاوش های ایلام چرا در پالایشگاه سوختند 👆
ارسالی/ #عزیز_کلانتری
@CEYMARIAN