آنسوی زندگی عشایری
تقدیم به تمامِ مادرانی که آرامش خود را فدایِ آرامشِ فرزندانشان کردند، نسلی که جور کشید و بدون هیچ چشمداشتی با مشکلات زندگی جنگید...
زنانِ روستا و عشایر پا به پایِ مردان کار میکنند. آنها کارهایی را بر عهده دارند که حتی مردانِ عشایر که نمادِ سرسختیاند از انجامشان عاجزند. بهعنوان نمونه مردان از عهدهی کارِ سخت و طاقتفرسای مشکزنی برنمیآیند، اما زنِ عشایری آنرا با چاشنیِ آوایِ مشکزنی، چنان هنرمندانه و موزون میزند که ترکیبِ موسیقیایی بسیار زیبا و گوشنوازی بینِ صدای زن و صدایِ دوغِ داخلِ مشک بهوجود میآید.
کارِ سختِ گاودوشی، بزدوشی، پختِ نان، تر و خشک کردنِ بچه، سیاهچادر دوزی، فرشبافی، گلیمدوزی، جاجیمبافی، دوخت و دوزِ مشک و دهها موردِ دیگر همه و همه در حوزهی تخصصی زنان است...
زنِ عشایری در جدالی مداوم با زندگی است. او در گرگ و میشِ سحر بیدار میشود و تا پاسی از شب کار میکند. کار! کار! کار!
او با بانگِ خروس بیدار میشود، شروع به مشکزنی میکند، با نامِ خدا در وصفِ مشکش میسراید:
تو پوستِ بهترینِ و زیباترین بز ما هستی!..آب تو از بهترین چشمه است...
بانگِ خروس و آوایِ زن و صدایِ مشک ترکیبِ زیبایی بهوجود آورده است...
حال ساعت ۵ صبح است، بچه دانشآموز دارد، آنها را بیدار میکند.
نان! نان! نان برای صبحانه نمانده است! او عیالوار است، ۶ یا ۷ پسر و چند دختر دارد! همگی با اشتهایِ رستم! آخه بچهعشایر هستند. اهل کوه و کمر و کار و کوشش. معلوم است که سیر کردنِ شکمشان کاریست بس دشوار...در این کوه، نه همسایهای و نه نانوایییی!
باید دست بهکار شود. سریع خمیر درست میکند و نانِ فتیر میپزد، همه را داغ داغ با کره و ماست میخورند... بچهها راهی مدرسه میشوند...
مشکِ صبحگاهی از ماستِ دیروز ظهرِ گله بود!
حال نوبتِ مشکِ دوم است که از شیرِ گاوها و بُز بهارهزاها، دیروز غروب دوخته است!
مشکِ دوم زده میشود!
حال نوبتِ پختن دوغ و تبدیل آن است...
نزدیکِ ظهر شده است، باید بهفکر پختِ نان و تدارک نهار باشد... بچهای شیرخواره بر دوش بسته و یکی دو ساله در کنار! هردو را باید تر و خشک کند...
ظرفها و لباسهای بچهها باید شسته شوند! خبری از ماشینِ لباسشویی نیست...
ظهر شد، گله آمد، باید حداقل ۱۰۰ بز را بدون کمک کسی بدوشد! باور کنید دوختن صد بز یکی از سختترین کارهاست! جلوی آفتابِ گرم در ماهِ خرداد! حتی تصورش هم سخت است...
غروب شد، گله آمد. تدارک شام، جدا کردن بزغالهها، بستن گوسالهها، تر و خشک کردنِ بچهی شیرخواره و مواظبت از او مبادا گریه کند و همهی تقصیرها به گردنِ زن بیافتد... ساعت ۸ شب است. باید بخوابد چون تا ۴ صبح فقط ۷ ساعت باقیست....نه تلویزیونی، نه گوشییی، نه پارکی و نه سینمایی و نه سفری...نه پزشکی و نه مامایی! همش کار! کار! کار! و نبرد برای زندگی...
این بود گوشهای از زجر یک زنِ عشایری..
✍️ دکتر
#نجم_الدین_گیلانی🎥 #روح_اله_گیلانیبا صدای استاد
#ایرج_رحمانپور✍ @CEYMARIAN┈••✾•
🌿🌺🌿•✾