اندیشیدن تنها راه نجات

#شاه
Канал
Логотип телеграм канала اندیشیدن تنها راه نجات
@AndishekonimПродвигать
5,31 тыс.
подписчиков
22,7 тыс.
фото
21,1 тыс.
видео
8,79 тыс.
ссылок
کانال اندیشه(گسترش علم و مبارزه با خرافات، ادیان، شبه علم) آیدی ادمین @Printrun @Salim_Evolution گروه تلگرامی عقاید محترم نیستند https://t.me/+afAiwBquqnIyZTli اینستاگرام https://www.instagram.com/p/Cpxu3rcjtzV/?igshid=YmMyMTA2M2Y= کتابخانه کانا
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
پروفسور یرواند آبراهامیان تاریخ نگار برجسته درموردماهیت #انقلاب۵۷ توضیح میدهد

اوهمچنین درمورداین توهم که #شاه به خاطر گران کردن قیمت #نفت باعث شد غرب به ایران انقلاب تحمیل کندتوضیحاتی میدهد.


#اندیشه_کنیم
@AndisheKonim
🔴 در زیر سایه شاه، خمینیسم رشد کرد

♦️ بخش ششم :
پیروزی خمینی در بستر شاهنشاهی (پایان)



🔹آیت‌الله خمینی به مقابله با شاه پرداخت،زیرا در پی اجرای افکار دینی و سیاسی خود در ایران است.در سال ۱۳۴۰ آیت‌الله بروجردی درگذشت و میدان برای خمینی باز شد؛او رفرم ارضی و انقلاب سفید و شرکت زنان در انتخابات را محکوم می‌کرد و به سخنرانی علیه شاه می‌پرداخت. او دستگیر می‌شود و در پی آن، واقعه ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ اتفاق می‌افتد. منطق سیاسی او گام به گام فکر کسب قدرت را تقویت می‌کند. قدرت پیامبر اسلام، کشتار مخالفان و خلافت علی، الگوی سیاسی برای ذهن خمینی می‌باشد و علیرغم اینکه امام زمان نیامده، در نیابت او می‌توان قدرت را گرفت، زیرا شاه به روحانیون اسلام وفادار نیست. شرایط ذهنی دینی و سیاسی و روانشناسانه امکان یک جهش آشکار را در اعتقاد خمینی بوجود آورده و او در جستجوی کسب قدرت است.

خمینی پیش از همه روحانیون هم دوره‌اش صحبت از تشکیل حکومت اسلامی در ایران کرده بود و در پیش از تبعید و در زمان تبعید در عراق و در آخرین دوره در پاریس، موضوع نفی قدرت طاغوت و مزایای حکومت اسلامی از افکار اعتقادی مهم اوست.رساله توضیح‌المسائل او در ایران خانه به خانه می‌گردد. کتاب ولایت‌فقیه خمینی که شامل ۱۳ سخنرانی در بهمن ۱۳۴۸ در زمان اقامت در نجف بود، در سال ۱۳۴۹ در بیروت در ۱۵۹ برگ منتشر شده بود. خمینی کشف‌اسرار را در سال ۱۳۲۳ خورشیدی نگارش کرده و در آن اقتدار سیاسی عالی برای علما در نظر می‌گیرد. کتاب ولایت فقیه و کتاب کاشف‌الاسرار در ایران ممنوع بودند، ولی دست به دست می‌گشت.
در خارج افراد اپوزیسیون چپ و دموکرات این کتابها را نخوانده بودند، و آنهایی هم که خوانده بودند معنای ارتجاعی آن را نمی‌فهمیدند.

در تمام این دوران تبلیغات خمینی در تمام مساجد و حوزه‌های ایران در جریان است و کتاب‌های خمینی و سخنرانی‌های خمینی علیه زنان و انتخابات و کاپیتولاسیون در همه‌جا دست به دست می‌گردید. ستاد رهبری خمینی در عراق برای جمع‌آوری پول در ایران و ارسال رهنمودها در فعالیت است و ماشین خمینیسم بسرعت در کار است.
وقتی که خمینی به پاریس می‌آید، او توسط شخصیت‌های ملی و دینی آن زمان مانند قطب‌زاده و یزدی و بنی‌صدر و کریم سنجابی و سلامتیان و بهشتی و هادی غفاری احاطه شده است و تمام مصاحبه‌های او زیر نظر مشاورانش مانند یزدی و قطب‌زاده، مطابق خواست فضای غرب است.

خمینی با تقیه و تزویر از آزادی حرف می‌زند، از حق بیان کمونیست‌ها می‌گوید و سپس اعلام میکند که به قم می‌رود. در تمام این دوران شاه بیمار و ترسو و مستبد است، و فاقد ابتکار است و می‌بیند که عباس و علی و امام زمان او را رها کرده‌اند!
خمینی شعارهای خود در ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ و محتوای گفته‌هایش در کتاب‌هایش را فراموش نکرده است، ولی می‌داند که برای فریب جهان و روشنفکران و روزنامه‌نگاران و افراد آگاه باید دروغ بگوید. او به کارتر می‌گوید که شاه برود، ارتش کوتاه بیاید و به کارتر تضمین ادامه مناسبات را می‌دهد. دستگاه اداری کارتر، پول کلانی به سوی خمینی ارسال می‌کند و هایزر با ارتش وارد معامله می‌شود و تصرف قدرت به حقیقت می‌پیوندد.

روشن است که دین دارای ریشه‌های تاریخی و روانی و اجتماعی بسیار پیچیده است. ولی این پدیده تاریخی پیوسته در تغییر و حرکت بوده، زیرا بازیگران اجتماعی، دین را به استراتژی کسب یا حفظ قدرت تبدیل می‌کنند.
در ایران شاه مذهبی است و دین را وسیله استراتژی قدرت خود می‌کند.
در ایران شاه و ساواک جلوی انتقاد علیه دین و روحانیت را می‌گیرند. کسی در ایران قادر نیست به سیاست‌های خمینی انتقاد کند. سرکوب روشنفکران و چریک‌های چپ و مذهبی و فعالان سیاسی ادامه دارد و در عرصه اجتماعی و مطبوعات سانسور اجازه نمی‌دهد تا اعلامیه‌ها و کتاب‌های خمینی خوانده و به نقد کشیده شود. دستگاه ساواک فقط شکنجه می‌کند و استبداد فردی شاه کورکورانه و با درکی کوتاه مدت و بسته عمل می‌کند. دیکتاتور همه تدابیر علیه تبلیغات سیاسی دینی را فقط به سرکوب فیزیکی محدود نموده است. او فاقد این شعور است که در بستر تجربه اجتماعی باید تبلیغات دینی را با اندیشه انتقادی مورد بررسی قرار داد. مذهبیون همه‌جا هستند و فعالانه زمین افکار را شخم می‌زنند، ولی صدای خرد انتقادگر، صدای آزادی طلب در نقد دین، صدای فلسفه، صدای روشنفکر منقد، صدای روزنامه‌نگار هوشیار خالی است.
توتالیتاریسم اسلامی و تعبد قداست‌گرای قرآنی و نبود یک فرهنگ انتقادی، ازخودبیگانگی عظیمی بوجود آورده است. روشنفکر ایرانی خود پذیرفته است که در برابر اسلام باید زانو بزند. سیاست شاه در این راستا عمل می‌کند. سیاست شاه تحکیم اسلام شیعه است تا خود بتواند دیکتاتوری خود را حفظ کند؛ ولی در زیرسایه او خمینیسم تصرف قدرت را نشانه گرفته است.

دکتر جلال ایجادی
جامعه‌شناس

پایان

#شاه
#خمینیسم
#جلال_ایجادی

@AndisheKonim
🔴 در زیر سایه شاه، خمینیسم رشد کرد

♦️ بخش پنجم :
آزار بهائیان توسط روحانیت و ساواک




🔹یکی از فعالیت‌های محوری شیعه، مبارزه علیه بهاییت بود.
بعد از کودتای ۲۸ مرداد، به دنبال حمایت و دلجویی محمدرضا پهلوی از علمای شیعه، طرح #بهایی_ستیزی در ایران، بویژه در شهرهای تهران، اصفهان، سمنان، شاهرود، دامغان و غیره آغاز شد.
(منبع: "بهایی آزاری، پیش از کودتا و پس از آن"، مینا یزدانی).

در سال ۱۳۳۱ توسط عطاالله شهاب پور، #انجمن_تبلیغات_اسلامی پایه‌گذاری شد. هدف این انجمن، فعالیت علیه بهاییت بود. شیوه کار آن، ارعاب پیروان بهاییت، بهم‌زدن گردهم‌آیی آنها بود.

به گفته #دنیس_مک_ایون، متخصص شیعه و شیخیه و باب و بهائیت  و نیز طبق نظر #حامد_الگار، استاد مطالعات اسلامی و زبان فارسی در دانشگاه کالیفرنیا، ساواک در بهایی‌ستیزی با انجمن تبلیغات اسلامی همدست بود. حتی اسنادی از همدستی بین انجمن تبلیغات اسلامی و ساواک در سازمان‌دهی فعالیت‌های بهایی‌ستیزانه و کنترل پیروان این دین موجود است.

در سال ۱۳۳۲، #انجمن_حجتیه توسط #شیخ_محمود_حلبی با هدف مشخص سازمان‌دهی مبارزه علیه بهاییان، بنا نهاده شد. این جریان فعالیتهای بسیار گسترده‌ای علیه بهائیان سازماندهی نمود.

در سال ۱۹۵۵ میلادی، به دنبال سلسله سخنرانی‌های بهایی‌ستیزی #شیح_محمدتقی_فلسفی، که در ماه رمضان آن سال در سراسر ایران پخش گردید، آشوب وسیعی بوجود آمد. پس از تحریکات شیخ فلسفی و سخنرانی وزیر کشور در مجلس برای فشار علیه بهائیت، مرکز ملی بهائیت "حظیره القدس"، عبادتگاه بهائیان تهران در اردیبهشت ۱۳۳۴ برابر رمضان، با حمایت شیخ فلسفی و تائید غیرمستقیم شاه، به دست ارتش شاهنشاهی و با نظارت مستقیم سپهبد #نادر_باتمانقلیچ، تخریب شد!
به دنبال آن، با چراغ سبز مقامات دولتی، کشتار و ستیزه علیه بهاییان در سراسر کشور آغاز شد. تعداد زیادی از بهایی‌ها کشته شدند، اموالشان مصادره یا نابود شد، به زنانشان تجاوز شد، بهاییان شاغل از کار برکنار شدند و به اشکال گوناگون، مورد آزار و اذیت قرار گرفتند!!!
بدنبال فشارهای جهانی در ۱۹۵۷ ، وضعیت به حالت عادی بازگشت. برخی محققان مانند "م. فیشر"، دلیل اینکار را دلجویی دولت می‌خواست از اسلام‌گرایان دست‌راستی مانند کاشانی و فدائیان اسلام می‌دانند، در حالی که برخی دیگر مانند "س. اخوی" دلایل دیگری را برای این کار بر می‌شمرد.

#اسدالله_اعلم، درباره این رویدادها می‌نویسد:

" شیخ فلسفی، به هر حال در آن تاریخ، مقامات انتظامی و شاهنشاه را اغفال کرد و پیکاری علیه بهائی‌ها راه انداخت که نزدیک بود یک غائله مملکتی بشود. در چندین شهر مردم بهائی‌ها را کشتند. هر روز ظهر در ماه رمضان منبر می‌رفت و وعظ او از رادیو پخش می‌شد. آن قدر مردم را تحریک کرد که غائله در سرتاسر کشور سرگرفت. به مقامات انتظامی حالی کرده بود که از این طریق دارد وجهه‌ای برای شاهنشاه درست می‌کند. به هر صورت من با دیوانگی مخصوص خودم جلویش را گرفتم و اجازه ندادم منبر برود، تا کشور آرام شد. "
(منبع: یادداشتهای اسدالله اعلم، جلد یکم).

♦️بدین‌ترتیب درمی‌یابیم که در دوران شاه و با چراغ سبز او ، یک کارزار وسیع علیه بهائیان بپا شد تا آیت‌الله‌های شیعه، شاه را فردی مورد پسند تشخیص دهند. توطئه علیه بهائیان اقدام مشترک اسلامیون و ساواک شاه بود و شاه برای حفظ قدرت خود و حفظ اتحاد خود با دستگاه شیعه حاضر بود تا بخشی از شهروندان ایران مورد تبعیض قرار گرفته و حتا در آتش متعصبان شیعه کشته شوند!

دکتر جلال ایجادی ؛
جامعه‌شناس


https://tinyurl.com/2p8uxnu5

#شاه
#خمینیسم
#جلال_ایجادی
#اندیشه_کنیم


@AndisheKonim
🔴 در زیر سایه شاه، خمینیسم رشد کرد

♦️ بخش چهارم :
نقش حسینه ارشاد و شریعتی در انقلاب





🔹نقش حسینه ارشاد و شریعتی در انقلاب:

پس از ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، گروهی از مبلغان اسلامی و نواندیشان‌دینی که کانون اسلام، کانون نشر حقایق اسلامی، انجمن ماهانه مباحثه و دیگر موسسات را تاسیس کرده بودند، با اجازه شاه موسسه دینی به نام #حسینیه_ارشاد را بنیان گذاشتند. این حسینیه در سال ۱۳۴۶ توسط محمد همایون (سرمایه‌گذار)، ناصر میناچی (مدیر)، محمد علی نوید و با همراهی آیت‌الله مرتضی مطهری بنیان گذاشته شد. به گفته سیدحسین نصر، خود او و مطهری و شریعتی و شاهچراغی، مشاوران اصلی حسینیه ارشاد بودند. حسینیه ارشاد مرکز اسلامی شیعه برای تبلیغات و سخنرانی‌های بی شماری بود که تا سال ۱۳۵۱، یعنی زمان بسته شدن آن، ادامه داشت. از میان سخنرانان می‌توان به مرتضی مطهری، فخرالدین حجازی، علی شریعتی، محمدتقی شریعتی، ناصرالدین صاحب‌الزمانی، مجتهد شبستری، اسماعیل رضوانی، صدر بلاغی و عباس زریاب‌خویی اشاره نمود.

از میان این ایدئولوگ‌ها، #علی_شریعتی به لحاظ اسطوره‌سازی و احساس برانگیزی و هیجان آفرینی بیش از همه مورد استقبال قرار گفت. مبلغان شیعه در حسینیه ارشاد شامل اشخاص غیرروحانی مانند کاظم سامی و حبیب‌الله پیمان از "نهضت خداپرستان سوسیالیست" و سپس "نهضت آزادی مردم ایران"، فعال بودند. افزون بر آن چند تن از علمای شیعه مانند آیت الله محمد بهشتی، حجت‌الاسلام هاشمی رفسنجانی، حجت‌الاسلام سیدجواد باهنر و حجت‌الاسلام صدرالدین صدر بلاغی، در سخنرانی‌های تبلیغاتی و ایدئولوژیک شرکت داشتند.

حسینه ارشاد در مساحت ۱۸۰۰ مترمربع ساخته شد و زیر نظر عبدالحسین علی‌آبادی دادستان کل کشور و نیز محمد همایون و ناصر میناچی هدایت می‌شد. از همان ابتدا مرتضی مطهری نقش رهبری ایدئولوژیک را بدست گرفت. هنگامیکه در سال ۱۳۴۹ بدنبال اختلاف، مطهری کنار می‌رود، سخنرانی‌های علی شریعتی آغاز می‌شود که تا ۱۳۵۱ ادامه می‌یابد. در واقع دستگاه شیعه دارای یک تریبون مدرن در قلب تهران شده بود و تربیت دینی و ایدئولوژیک هزاران جوان برای انقلاب آغاز شد. در این دوره تئوریسین‌های انقلاب اسلامی مانند مطهری و شریعتی افکار خود را پخش نموده و لایه‌های شهری و بخصوص جوانان از ایدئولوژی علی شریعتی تاثیر می‌گیرند. علیرغم بسته شدن ارشاد، کتاب‌های شریعتی مانند "اسلام شناسی"، "فاطمه، فاطمه است"، "شیعه" و سایر سخنرانی‌های شریعتی در حسینیه ارشاد، دانشگاه‌ها، و کتابفروشی‌ها پخش می‌شوند. مجموعه مقالات و نوشته‌های شریعتی بشکل وسیع و ارزان منتشر می‌شوند. البته علی شریعتی که ایدئولوژی ساز بود مخالف روحانیت حوزوی بود ولی نظریه‌های او در راستای توسعه شیعه‌گری و اوهام دینی و در ضدیت با خرد فلسفی بود.

افراد دیگری مانند #مهدی_بازرگان علیرغم جنبه بظاهر علمی در گفتار، تحکیم کننده اسلام در جامعه بود. بازرگان بهمراه محمودطالقانی و یدالله سحابی در سال ۱۳۴۰، نهضت آزادی را تاسیس نمود. او در سال ۱۳۴۲ با اعتراض علیه انقلاب سفید به زندان افتاد، ولی در تمام دوران پیش از انقلاب به فعالیت ایدئولوژیکی و سیاسی و دینی ادامه داد. کتابهای "آموزش قرآن"، "اسلام مکتب مبارز و مولد"، "انسان و خدا"، "بعثت و تکامل"، "پراگماتیسم در اسلام"، "خداپرستی در اجتماع"، "راه طی شده"، "نقد بر علمی بودن مارکسیسم"، "مطهرات در اسلام"، و غیره از جمله کتاب‌های ایدئولوژیکی مهندس بازرگان است که بطور وسیع در ایران پخش می‌شود.

شکل‌گیری ایدئولوژی ملی مذهبی نهضت آزادی و ایدئولوژی شریعتی و ایدئولوژی مجاهدینی، در کنار ایدئولوژی خمینی و فدائیان اسلام، گرایش‌های متفاوت ولی همسو با هدف سیاسی اسلامیون برای جامعه ایران بود. الگوی ایدئولوژیک و مدرنیزه شده اسلام در تفکر برخی از این ایدئولوگ‌ها، در کنار هجوم اسلام حوزوی و رادیکال، تناقضی برای فتح روان انسان‌ها و آلودگی ذهنی جامعه نداشت. رژیم شاه به امید اینکه جریانات لیبرالی و ملی و ایدئولوژیک در اسلام، گیرایی روحانیون مدافع خمینی و چپگرایان را تضعیف می‌کنند، جلوی این گونه فعالیت‌های دینی را نمی‌گرفت و تمام آزادی‌های لازم را برای‌شان فراهم ساخته بود. همه این جریانات علیرغم رقابت‌های خود، با تمام قدرت جامعه را دینی ساخته و تصرف قدرت خمینی را بطور مستقیم و غیر مستقم، آماده می‌ساختند. سیاست شاه به نفع رشد اسلام بود و اسلام یکبار دیگر با اتحاد با حاکمان سیاسی پیشرفت سلطه‌گرانه خود را فراهم آورد. در دوران سلطنت شاه، اسلام‌گرایان حق داشتند که مارکسیسم را انتقاد کنند و ساواک آنها را تشویق می‌کرد، ولی روشنفکران و لیبرال‌ها و چپ‌گرایان و مارکسیست‌ها همه خاموش بودند.

دکتر جلال ایجادی ؛
جامعه‌شناس



https://tinyurl.com/2p8uxnu5

#شاه
#خمینیسم
#جلال_ایجادی
#اندیشه_کنیم


@AndisheKonim
🔴 در زیر سایه شاه، خمینیسم رشد کرد

♦️ بخش سوم :
اعتماد
شاه به روحانیت

قسمت اول و دوم

🔹سیاست شاه منجر به گسترش نفوذ و تحکیم قدرت مذهبیون می‌شود. شاه میان خود و بخش مهمی از روحانیت همسویی می‌دید و آنها را از همان دنیای قرآن و شیعه‌گری می‌دانست که خود متعلق به آن بود. شاه به روحانیت اعتماد داشت و مخالفان را بدخواه شخص خود می‌دید. شاه برای حفظ خود در قدرت، پل‌های ارتباطی با روحانیت را افزایش داد و برای منزوی ساختن مخالفان، امکان رشد دستگاه روحانیت را مهیا ساخت.
آیت‌الله‌ها با تمام قدرت از فرصت استفاده می‌کنند. در دهه آخر سلطنت شاه تعداد متوسط مسجد در هر شهر از ۷۰ مسجد به ۵۰۰ مسجد می‌رسد و تعداد حوزه‌های تربیت آخوند به دو برابر و نیم افزایش پیدا میکند.
(منبع: کتاب نگاهی به شاه، نوشته عباس میلانی)
مسجد پایگاه سازمانی آخوندهاست و شاه با ساده لوحی ارتباط آخوندها را تحکیم می‌کند.

دانشگاه تهران زمان رضاشاه در سال ۱۳۱۳ ساخته شد و مسجد نداشت، ولی در زمان پهلوی دوم در تاریخ ۱۳۴۵ در دانشگاه مسجدی با وسعت ۱۸۰۰ متر مربع و دو مناره ساخته می‌شود!
پدر دانشگاه را از قدرت حوزه دور می‌کند، ولی پسر قدرت حوزه را وارد دانشگاه می‌کند!!!

دانشگاه صنعتی آریامهر مرکز اسلامی نداشت، ولی هنگامیکه #سیدحسین_نصر، رئیس دانشگاه شد،‌ با همکاری #غلامعلی_حدادعادل و #پورجوادی مرکز اسلامی در آن دانشگاه بپا شد!!!

مذهبیون روند قدرت‌گیری را تسریع می‌کنند. این فعالان مذهبی در کل ایران صدها نهاد و تشکل مانند مرکز اسلامی، قرآن‌خوانی، جمع‌آوری کمک مالی، سازمان خیریه، سازماندهی گردش و سفر تابستانی برای جوانان، ایجاد مدرسه رفاه از دوره ابتدایی تا دوره دیپلم و ایجاد کادرسازی برای مذهبی‌ها، و غیره بوجود آوردند. این بستر دینی وضع مساعدی برای رشد همه جریانات دینی در ایران است. جناح‌های رادیکال سیاسی مذهبی نیز مانند ماهی در درون این آب‌های مسموم شنا می‌کردند و سازماندهی خود را به پیش می‌بردند.

شاه آسوده است و فکر می‌کند که با کمک ساواک اوضاع را کنترل می‌کند.
این گرایش برپایه تحلیل و ترس او از توده‌ای‌ها و کمونیست‌ها و شوروی بود. برای او خطر اصلی که سلطنت را تهدید می‌کرد، کمونیست‌ها یا "ارتجاع سرخ" بودند و او جناح رادیکال و سیاسی روحانیت مانند خمینی را "ارتجاع سیاه" معرفی کرده و آنها را بازیچه کمونیست‌ها میدانست.

#سیاست_سانسور او متوجه انتشارات و افکار چپی بود و هر رمان و شعر چپ به سرعت منکوب می‌شد.
نوشته‌های خمینی ممنوع بود.
نقد اسلام و شیعه‌گری کاملن ممنوع بود! تبلیغ اسلام و قرآن و شیعه‌گری علی و حسین و امام زمان، همه‌جا آزاد و فعال بود.
انتقاد به مارکسیسم رایج بود و نوشته‌های آیت‌الله مطهری علیه مارکسیسم در دانشگاه و روزنامه‌ها رواج داشت. مارکسیست‌ها تسلیم فضای دینی بودند و به اسلام انتقادی نداشتند و ذهنیت جامعه بیش از پیش آماده می‌شود و خمینیسم در اذهان ریشه می‌دواند.

با اجازه دولت، در سال ۱۳۳۹، آیت‌الله #مطهری ، #انجمن_ماهانه‌_دینی را تاسیس کرد. در این انجمن، هر ماه یک نفر درباره‌ موضوع خاصی سخنرانی می‌کرد. از میان بحثهای اصلی، انتقاد از مارکسیسم و انتقاد از غرب بود. در ادامه‌ برنامه‌های انجمن، مطهری برای نظم بخشیدن و ساماندهی بیشتر به این جلسات، متوجه شد که مرحله جدیدی را باید شروع نمود و با همکاری گروهی از اسلامیون، #حسینیه_ارشاد را در تهران بنیان نهاد و خود مسئولیت سیاسی فکری آن را بر عهده گرفت.

دکتر جلال ایجادی ؛
جامعه‌شناس




#شاه
#خمینیسم
#جلال_ایجادی

#اندیشه_کنیم


@AndisheKonim
🔴 در زیر سایه شاه، خمینیسم رشد کرد

♦️ بخش دوم :
دین
شاه از زبان خودش


🔹شاه در یک خانواده مذهبی بزرگ نشده و پدرش برخورد سخت نسبت به روحانیت اتخاذ کرد، ولی رویدادهای روانی و کودکی، تصرف قدرت و خطرات پیرامون سیاسی‌اش، او را بسوی دین می‌کشاند. شاه شخصیت ضعیفی داشت و برای مقابله با خطرات به الله و امام پناه می‌برد. دین در اینجا برای شاه عامل نگهدارنده و ضامن قدرت است. در قانون اساسی او سلطنت موهبت اللهی معرفی می‌شود و او نقش خود را حدودی نزدیک پیامبران می‌داند. شاه فردی مدرن است، ولی در اعماق خود بشدت ارکائیک و خرافی است!
شاه در کتاب #پاسخ_به_تاریخ نوشت:

"در زمان سلطنت من تشکیلات بارگاه امام رضا آستان قدس رضوی به اوج عظمت و اعتلا رسید و به صورت یکی از مراکز بسیار مهم جهان اسلام درآمد. این وضع مرهون نذوراتی بود که از سوی علاقه‌مندان به امام رضا- از جمله خود من- برای بارگاه امام رضا در نظر گرفته شد و تشکیلات آن به صورتی در آورد که علاوه بر تاسیسات مختلف مذهبی مالک واحدهای صنعتی و کارخانه‌ها و بیمارستان‌ها و سازمانهای خیریه متعدد شد. ضمنا ناگفته نماند که خود من شخصا بسیاری از اماکن مذهبی در ایران و مسجدها را در ایران و خارج از کشور ترمیم و بازسازی کرده‌ام".

شاه ادامه می‌دهد: "همه می‌دانند که وجوه و اعانات اهدائی به بنیادهای مذهبی به هیچ‌وجه قابل دخل و تصرف نیست؛ ولی گفتنی است که حکومت جدید ایران خودسرانه دستور مصادره چنین اعاناتی را داده است. یکی از اقدامات پدرم، دفاع از معتقدات مذهبی ما در مقابل یورش تبلیغاتی ماتریالیست‌هایی بود که می‌خواستند "مساجد با خاک یکسان شود"، ولی این روش پدرم هرگز به معنای قبول ادعاهای آن گروه از مذهبیونی نبود که افکار ارتجاعی داشتند. … در اینجا باید اذعان کنم که به پیروی از پدرم، من از همان اوان زندگی توانستم به اهمیت نیایش و دعا خواندن واقف شوم. و این البته بر خلاف فراگیریهای دوران کودکی-که بیشتر حالت حفظ کردن سرسری مطالب را دارد-به صورتی عمیق و از ته قلب بود. اندکی بعد از تاجگذاری پدرم، من به بیماری حصبه مبتلا شدم؛ و هر روز حالم بیشتر رو به وخامت می‌رفت، تا آن که یک شب حضرت علی، امام اول خودمان را به خواب دیدم. با همان اطلاعات اوان کودکی فورا متوجه شدم که او کسی جز "علی" نیست. زیرا در دست راست خود #شمشیر_ذوالفقار را، همانطور که در تصویرهایش می‌بینیم، داشت. او با دست دیگرش جامی حاوی یک نوع مایع به من خوراند؛ و فردای آن شب تب من فرونشست و حالم به سرعت رو به بهبود نهاد. چندی بعد از آن، در اثناء تابستان موقعی که عازم یک محل زیارتی در کوهستان به نام #امامزاده_داود بودم، از فراز اسب به روی تخته سنگی افتادم و از حال رفتم. همراهانم تصور کردند که من مرده‌ام، اما من حتی خراشی برنداشته بودم. و این البته علتی نداشت جز آنکه موقع افتادن از اسب مشاهده کردم که یکی از قدیسین ما به نام #عباس مرا گرفت و بر زمین نهاد".

شاه ادامه می‌دهد: "مشاهده آن رویا و این منظره را بعدها مواجهه با صحنه دیگری تکمیل کرد، و آن برخورد با امام غایب در نزدیکی کاخ تابستانی شمیران بود؛ این امام بر اساس اعتقادات مذهبی ما باید یک روز ظاهر شود و دنیا را نجات بخشد. این قبیل مکاشفات و رویاها، برای کسانی که ایمان مذهبی ندارند، حالتی مرموز دارد و قابل فهم نیست. ولی این وضعیت‌ها کاملا به من ثابت کرد که ایمان عمیق مذهبی مهمترین حامی من در برابر حوادث ناگوار خواهد بود". 

♦️گفتار شاه چند نکته را روشن می‌سازد:

اول:
سیاست او، یک سیاست دین‌ساز است. تمام سرمایه‌گذاری در آستان امام رضا و تبلیغات وابسته به آن نشان می‌دهد که چگونه یک دین در حمایت حکومتی رشد می‌کند. قدرت سیاسی در زمان صفوی و در زمان
شاه دین را استوار می‌کند و توده‌ها را به دین‌داری و خرافه‌پرستی بیشتر سوق می‌دهد.

دوم:
شاه گرفتار خرافه شیعه است. خرافه گوئی او درباره نجات از بیماری حصبه توسط علی، نجات بهنگام سقوط از اسب توسط عباس، ملاقات با امام زمان در شمیران و معجزه‌های دیگر جز بیان توهم و پریشان فکری شاه نبود. او هم مانند بسیاری از آیت‌الله‌ها، خود را نشانه‌ای از مهر خدایی دانسته و خود را مرتبط با دنیای رازآمیز الله می‌دانست.

سوم:
باور مذهبی
شاه، هم‌سطح باورهای خرافی عامیانه است و تفاوت میان او با دیگران فقط در داشتن قدرت سلطنتی است. او فاقد دیدگاه راسیونالیستی فلسفی، بینش سکولار و رفتار مدرن است.

چهارم:
او در ارتباط با تکنوکرات‌ها و دانشگاهیان و مهندسان است، ولی در اعماق خود به دانش اتکا ندارد، بلکه تسلیم روانی اسلام است. او شخصی ترسو و خرافه‌پسند است.


♦️نتیجه نکته‌های بالا این است که:
شاه به دموکراسی و شهروندان اعتقادی ندارد، و استبداد فردی او و اعتقاد دینی او تنها منبع قدرت اوست.

دکتر جلال ایجادی ؛
جامعه‌شناس

#شاه
#خمینیسم
#جلال_ایجادی


@AndisheKonim
🔴 در زیر سایه شاه، خمینیسم رشد کرد!

♦️ بخش نخست :
سیاست آشتی
شاه با آیت‌الله‌ها



🔹دین اسلام بنابر ماهیت خود از ابتدا در جستجوی سلطه بود. این سلطه‌گری در آیات قرآنی و در جنگ‌های پیامبر اسلام و نیز در لشگرکشی استعماری خلفای عرب پایه دارد. دین اسلام به مردمان ایران زمین با تجاوز و خشونت و چپاول و با شیعه‌گری تحمیل شد. این استیلا سرآغاز یک روند تاریخی سیاسی و روانی دردناک بود که منجر به ازخودبیگانگی ایرانیان شد. از خود بیگانگی، فقط محصول عامل بیرونی نیست، بلکه افزون برآن، بازتولید دائم اسلام‌گرایی و شیعه‌گری با حمایت حاکمان و نظام حوزوی آیت‌الله‌ها و نیز بازتولید ایدئولوژی دینی توسط فعالان و توده‌های دیندار، نقش اساسی در شکل‌گیری ازخودبیگانگی بازی می‌کنند.

در این بستر تاریخی گسترده، نقش حاکمان سیاسی از زمان صفویه تا دوران پهلوی، در برآمد حکومت اسلامی خمینیستی پررنگ است.

در اینجا نگاهی بیاندازیم به #سیاست_محمدرضاشاه در عرصه دینی تا دریابیم که شاه در رشد اسلام‌گرایی در ایران کاملا مسئول بود و ناتوان از پیشبرد یک سیاست خردمندانه و سکولار بود.
یکی از راه‌های تقویت سکولاریسم در جامعه، از طریق نقد شفاف الگوی مذهب درباره جامعه و سیاست و نقد اوهام و خرافه‌گرایی در اذهان است.
اسلام‌گرایی در پروژه‌های شریعتی و فدائیان اسلام و خمینی و غیره در ایران زمان شاه، مورد مبارزه فکری قرار نگرفت. روشنفکران لائیک فاقد شعور و شناخت و جسارت بودند و در برابر اسلام تسلیم شدند. رژیم شاه نیز با اجرای سانسور در جامعه و با حمایت از اسلام و پشتیبانی بسیاری از روحانیون مانع رشد انتقاد دین و مانع رشد سکولاریسم فلسفی و فکری و سیاسی بود.



♦️سیاست آشتی شاه با آیت‌الله‌ها

نقش
شاه در رشد اسلام چه بود؟

"حفظ قدرت" و "اعتقاد دینی شاه"، دو عامل مهم سیاست جانبدرانه او نسبت به اسلام بود.
پس از کودتا وقتی که شاه به ایران برگشت، برای تحکیم قدرت مجدد خود یک سلسله اقدام‌های مهمی برای نزدیکی با روحانیت شیعه در پیش می‌گیرد:

شاه، #زین‌العابدین‌_رهنما را به نجف می‌فرستد تا آیت‌الله سیدحسین طباطبایی قمی را به ایران برگرداند! رهنما در زندگی روزنامه‌نگار و نماینده مجلس بود و در زمان رضاشاه به زندان افتاده بود، ولی در دروان شاه از آنجا که دو کتاب درباره پیامبر و حسین نوشته بود و عربی می‌دانست، سفیر شده بود. او از آنجا که مورد عنایت شاه واقع بود، به عنوان نماینده مناسب برای دیدار آخوند قمی به عراق رفت. آیت‌الله قمی بدنبال اعتراض علیه تغییر لباس و قانون کشف حجاب در زمان رضاشاه به عراق تبعید شده بود، ولی محمدرضاشاه خواهان آشتی و بازگشت او می‌شود!
آیت‌الله قمی از شاه خواست تا مطالبات روحانیت مانند حجاب و پس دادن اوقاف به آیت‌الله‌ها و تدریس شرعیات در مدارس و بستن مدارس مختلط دخترانه و پسرانه پذیرفته شود.
این آخوند مدافع قاتلان احمد کسروی بود و از احمد قوام خواسته بود تا هرچه سریعتر آنها آزاد شوند و البته قاتلان آزاد می‌شوند!!!

از آنجا که قمی یک مرجع بزرگ بود، شاه در بسیاری موارد عقب نشینی نمود.

یکی دیگر از سیاست‌های حمایتی شاه از روحانیت، پیوند زدن محکم سیاست دولتی با دین بود!

برخلاف رفتار پدرش، شاه طی گفتارهای خود در سال‌های ۱۳۴۱ تا ۱۳۵۳ خورشیدی درباره نقش روحانیون در اداره مملکت صحبت می‌کند و موافقت خود را برای ایفای نقش آنها اعلام می‌کند، زیرا می‌دانست که روحانیون بزرگ مانند کاشانی و بروجردی علیه مصدق بسیار فعال بودند و می‌دانست که آنها نقش مهمی در شکست دولت مصدق داشتند. شاه میگفت باید #احکام_صحیح_قرآن تشریح شود و در نطقی اعلام کرد:

" ما برای اجرای همان نیات و هدف‌هایی قیام کردیم که پیغمبرها و حضرت امیرالمومنین مولای متقیان در زمان خود برای اجرای آنها قیام کرده بودند ".(۱۳۴۲/۲/۲۲)

هر چند شاه به لحاظ تربیت خود پیوندی با حوزه نداشت، ولی حمایت روحانیت را تضمین قدرت خود می‌دانست. شاه از حمایت مستقیم بروجردی برخوردار بود و تمام امکانات لازم را برای کل روحانیت فراهم کرد.

♦️ادامه در پست بعد


دکتر جلال ایجادی ؛
جامعه‌شناس

#شاه
#خمینیسم
#جلال_ایجادی
#اندیشه_کنیم
@AndisheKonim
ادامه 👇
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#دموکراسی_با_عمامه
▫️
#دموکراسی از نظر #خمینی یعنی مردم حق دارند برای خودشان تصمیم بگیرند و #شاه را عوض کنند اما حق ندارند برای خودشان تصمیم بگیرند و #ولی_فقیه را عوض کنند!

#اندیشه_کنیم
#نه_به_جمهوري_اسلامي
#ایران_سکولار
#فرقه_تبهکار

@AndisheKonim
#شاه رفت

💢از این‌عکس ها زیاد دیدیم.
ولی واقعیت این است شاه نرفت ، شاه برای همیشه در تاریخ ایران ماندگار شد . مردی که علارغم تمام ایرادات دست به کشتار و قتل عام نزد و بعد از ۴۲ سال کمتر کسی را پیدا میکنید به او لعن بفرستد .

💢مردمی که نمیدانستند از شورش و اعتراض چه میخواهند پشت هیولای خمینیسم صف کشیدند برای آزادی ، رفاه و پیشرفت .
🚫آنها آزادی و پیشرفت را با قوانین قرون وسطی و برگشت به عصر جهاد و شهادت بی آنکه بدانند معامله کردند .
💢به جرات کمتر شورشی ۵۷ پیدا میکنید که از کرده ی خود پشیمان نباشد و این یعنی :

شاه هیچ گاه نرفت و همیشه خواهد ماند.

قابل توجه هموندان کانال این پست به معنی سلطنت طلب بودن ادمین های این کانال نیست و بیان کننده ی یک واقعیت هست که محمد رضا شاه علی رغم تمام اشکالات مدیریتی که داشت نامش به نیکی در تاریخ ایران ماندگار شد .



@AndisheKonim
Forwarded from اندیشیدن تنها راه نجات (𝐒@𝐥𝐢𝐦)
چرا عده‌ای به #شاه و #رهبر و #پیشوا نیازمندند؟ (۲)


بنابراین یکی از مهم‌ترین مؤلفه‌های شخصیت‌پرستی، انهدام کامل روحیه‌‌انتقادی در میان پیروان است. مؤلفه دیگر، حجم عظیمی از تبلیغات مبالغه‌آمیز است که حقایق را در زیر خود مدفون می‌سازد تا چنین القا کند که شخصیت مورد نظر از هر عیب و نقصی به دور و پاسخگوی همه‌ پرسش‌ها و حلال همه‌ مشکلات است و کافیست دیگران مانند رمه‌ای که در پی شبان است از او پیروی کنند تا رستگار شوند!

هنگامیکه به دور و بر خود نگاه می‌کنیم، همه جا با جلوه‌های رنگارنگ شخصیت‌پرستی و آن‌روی سکه‌ آن، یعنی شیفتگی‌افراطی و پیروی کورکورانه روبرو می‌شویم. ایرانیان که هنوز به بلوغ ملی دست نیافته‌اند، بویژه در فرقه‌های گوناگون سیاسی و عقیدتی، درگیر بدترین اشکال شخصیت‌پرستی و مناسبات شبان ـ رمگی هستند
جماعتی ذوب‌شده در ولایت‌اند، عده‌ای شاه‌پرستند و پادشاهان را به عرش می‌رسانند، و شماری پیروان متعصب و پاکباخته‌ این و آن پیشوا یا تشکیلات انقلابی‌اند. اینان که به خود بی‌باور و فاقد اعتماد به نفس‌اند، بدون استثنا از این خرافه پیروی می‌کنند که گویا در زندگی آدمیان قدرت‌های شگفتی در کارند که هیچ راهی جز پیروی و فرمانبری از آنها وجود ندارد. حال نام این قدرت می‌خواهد #پادشاه باشد یا #رهبر یا #پیشوا یا #تشکیلات‌انقلابی یا #امام یا هر #ساحت‌برتر دیگری!

وجه مشترک این افراد، انحصارطلبی، نارواداری و تکثرستیزی عمیق آنان است. یعنی آنان باور ندارند که جامعه پدیده‌ای متکثر و ناهمگون است و با زور نمی‌توان آن را یکدست کرد. اینان اساسا زبان گفت‌وگوی مسالمت‌آمیز را نمی‌فهمند و مخالفان فکری را برنمی‌تابند. از این رو با روش‌های پرخاشجویانه می‌کوشند هر مخالفی را از میدان به در کنند. کار اینان تحقیر مستمر مخالفان برای بالا بردن جایگاه خودشان است. در یک کلام می‌توان گفت که اینان از ثنویت مبتذلی مبتنی بر دوست ـ دشمن پیروی می‌کنند که شعارش این است:
هرکس مانند من نمی‌اندیشد، دشمن من است‌

چنین رویکردی، استمرار نظام‌های استبدادی، سرکوبگر و توتالیتر را در جامعه‌ ما تضمین می‌کند و تا چنین افرادی در جامعه ما زندگی می‌کنند، رسیدن به آزادی و دموکراسی میسر نخواهد بود

#پایان

@AndisheKonim
Forwarded from اندیشیدن تنها راه نجات (𝐒@𝐥𝐢𝐦)
چرا عده‌ای به #شاه و #رهبر و #پیشوا نیازمندند؟ (۱)


افراد پرشماری هستند که از نیروی ابتکار کمتری برخوردارند و نوعی روحیه‌ فرمانبری و خدمتکاری دارند. چنین روحیه‌ای در این افراد به شیوه‌ رفتار معینی می‌انجامد که غالبا خود را در نوعی پیروی اغراق‌آمیز و افراطی جلوه‌گر می‌سازد. به دیگر سخن، افراد مورد نظر دارای رویکردی درونی و یک نوع ویژگی شخصیتی هستند که باعث می‌شود به پیروی از دیگران گرایش داشته باشند

یکی از عناصر بارز این رویکرد و ویژگی شخصیتی، فرار از مسئولیت‌پذیری و تلاش برای معاف شدن از تصمیم‌گیری است. یعنی این افراد ترجیح می‌دهند از خویشتن سلب مسئولیت کنند و مسئولیت خود را به دیگران واگذارند، مانند سربازی که مطیع اراده‌فرمانده خود است. برای اینگونه افراد، قوانین و قواعد را دیگران مقرر می‌کنند و آنان فقط می‌خواهند مجری این قوانین و قواعد باشند. البته درجه‌گرایش به اطاعت و فرمانبری در افراد متفاوت است، اما این فصل مشترک را می‌توان در همه‌ آنان یافت که دنبال مرجع‌اقتداری می‌گردند تا عنان اختیارشان را به دست او بسپارند

این افراد معمولا احساس کوچکی می‌کنند و از آنجا که خود را بی‌ارج و بی‌مقدار می‌‌پندارند، شاه یا رهبر یا پیشوایی می‌جویند تا شاید با ذوب شدن در او اندکی در #بزرگی او سهیم گردند و بر حس ناتوانی و ناچیزی خویش غلبه کنند. همه‌ تلاش و تنها چشم‌داشت آنان اینست که مورد عنایت #بتی قرار گیرند که می‌پرستند. ولی این کاربه معمولا با نابودی یکپارچگی شخصیت خویشتن همراه است

غالبا نزد این افراد، پدیده‌های فرماندهی و فرمانبری نوعی تقدیر و سرنوشت محسوب می‌شود. به‌ زعم آنان برخی‌ اساسا برای رهبری و پادشاهی زاده شده‌اند و برخی برای فرمانبری و پیروی. در واقع تصور اینان از مناسبات قدرت، نوعی رابطه‌ی شبان ـ رمگی یا خدایگان ـ بندگی است. طبعا در جوامع پیشامدرنی مانند ایران که از فرهنگ‌سنتی و بافتارهای پدرمیراثی و پدرسالاری و نیز روحیه و خوی مرید و مرادپروری برخوردارند، این گرایش‌ها بسیار نیرومندتر است و حتی کم و بیش عمومیت دارد

چنین رویکرد و روحیه‌ای در روابط سیاسی و مناسبات مربوط به قدرت، به آسانی به کیش شخصیت یا همان شخصیت‌پرستی راه می‌برد. یعنی کافیست که در میان این افراد ستایش از یک شخصیت سیاسی به خود ابعاد اغراق‌آمیز بگیرد تا او را به اسطوره‌ا‌ی تبدیل کند. اسطوره‌سازی از شخصیت‌ها معمولا با شیفتگی افراطی و دلباختگی بی‌قید و شرط همراه است و می‌تواند در مناسبات قدرت پیامدهای خطرناکی داشته باشد. در کشورهایی چون ایران که در آن #مرده‌پرستی نیز از نظر فرهنگی کارسازی نیرومندی دارد، حتی کیش شخصیت نسبت به مردگان نیز وجود دارد و برخی از شخصیت‌های تاریخی مشمول آن می‌شوند

یکی از سازوکارهای چنین رویکردی، برکشیدن شخصیت مورد نظر به جایگاهی دست‌نیافتنی و مافوق انسانی است. لازمه‌ این کار نابودی کامل هرگونه #روحیه‌انتقادی در میان پیروان به گونه‌ای است که جای هیچ پرسش و تردیدی نسبت به شخصیت مورد نظر باقی نماند. درچنین مواردی، هرگونه رفتار و گفتار انتقادی نسبت به شخصیت یادشده، از سوی پیروان مطیع با موجی از پرخاش و ناخشنودی و اعتراض روبرو و در نطفه خفه می‌شود. اگر شخصیت یادشده در قدرت نباشد، ناسزا و اتهام ساده‌ترین مجازات‌هایی هستند که می‌توانند نصیب منتقدان و مخالفان شوند. اما خطرناک زمانی‌ست که شخصیت یاد شده در قدرت باشد. در چنین حالتی منتقدان و مخالفان را پیگیرد و زندان و حتی مرگ تهدید می‌کند

#ادامه‌دارد


@AndisheKonim
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
آزمایش خودروی 《 #ضد #گلوله
(بدنه و شیشه) با سلاح های کالیبر بالا

#مرسدس #بنز «جی کلاس» به عنوان یک وسیله نقلیه نظامی به پیشنهاد #شاه سابق #ایران به مرسدس بنز ساخته شد و در سال ۱۹۷۹ به عنوان یک خودروی غیرنظامی ارائه شد.


@AndisheKonim
چرا عده‌ای به #شاه و #رهبر و #پیشوا نیازمندند؟ (۲)


بنابراین یکی از مهم‌ترین مؤلفه‌های شخصیت‌پرستی، انهدام کامل روحیه‌‌انتقادی در میان پیروان است. مؤلفه دیگر، حجم عظیمی از تبلیغات مبالغه‌آمیز است که حقایق را در زیر خود مدفون می‌سازد تا چنین القا کند که شخصیت مورد نظر از هر عیب و نقصی به دور و پاسخگوی همه‌ پرسش‌ها و حلال همه‌ مشکلات است و کافیست دیگران مانند رمه‌ای که در پی شبان است از او پیروی کنند تا رستگار شوند!

هنگامیکه به دور و بر خود نگاه می‌کنیم، همه جا با جلوه‌های رنگارنگ شخصیت‌پرستی و آن‌روی سکه‌ آن، یعنی شیفتگی‌افراطی و پیروی کورکورانه روبرو می‌شویم. ایرانیان که هنوز به بلوغ ملی دست نیافته‌اند، بویژه در فرقه‌های گوناگون سیاسی و عقیدتی، درگیر بدترین اشکال شخصیت‌پرستی و مناسبات شبان ـ رمگی هستند
جماعتی ذوب‌شده در ولایت‌اند، عده‌ای شاه‌پرستند و پادشاهان را به عرش می‌رسانند، و شماری پیروان متعصب و پاکباخته‌ این و آن پیشوا یا تشکیلات انقلابی‌اند. اینان که به خود بی‌باور و فاقد اعتماد به نفس‌اند، بدون استثنا از این خرافه پیروی می‌کنند که گویا در زندگی آدمیان قدرت‌های شگفتی در کارند که هیچ راهی جز پیروی و فرمانبری از آنها وجود ندارد. حال نام این قدرت می‌خواهد #پادشاه باشد یا #رهبر یا #پیشوا یا #تشکیلات‌انقلابی یا #امام یا هر #ساحت‌برتر دیگری!

وجه مشترک این افراد، انحصارطلبی، نارواداری و تکثرستیزی عمیق آنان است. یعنی آنان باور ندارند که جامعه پدیده‌ای متکثر و ناهمگون است و با زور نمی‌توان آن را یکدست کرد. اینان اساسا زبان گفت‌وگوی مسالمت‌آمیز را نمی‌فهمند و مخالفان فکری را برنمی‌تابند. از این رو با روش‌های پرخاشجویانه می‌کوشند هر مخالفی را از میدان به در کنند. کار اینان تحقیر مستمر مخالفان برای بالا بردن جایگاه خودشان است. در یک کلام می‌توان گفت که اینان از ثنویت مبتذلی مبتنی بر دوست ـ دشمن پیروی می‌کنند که شعارش این است:
هرکس مانند من نمی‌اندیشد، دشمن من است‌

چنین رویکردی، استمرار نظام‌های استبدادی، سرکوبگر و توتالیتر را در جامعه‌ ما تضمین می‌کند و تا چنین افرادی در جامعه ما زندگی می‌کنند، رسیدن به آزادی و دموکراسی میسر نخواهد بود

#پایان

@AndisheKonim
چرا عده‌ای به #شاه و #رهبر و #پیشوا نیازمندند؟ (۱)


افراد پرشماری هستند که از نیروی ابتکار کمتری برخوردارند و نوعی روحیه‌ فرمانبری و خدمتکاری دارند. چنین روحیه‌ای در این افراد به شیوه‌ رفتار معینی می‌انجامد که غالبا خود را در نوعی پیروی اغراق‌آمیز و افراطی جلوه‌گر می‌سازد. به دیگر سخن، افراد مورد نظر دارای رویکردی درونی و یک نوع ویژگی شخصیتی هستند که باعث می‌شود به پیروی از دیگران گرایش داشته باشند

یکی از عناصر بارز این رویکرد و ویژگی شخصیتی، فرار از مسئولیت‌پذیری و تلاش برای معاف شدن از تصمیم‌گیری است. یعنی این افراد ترجیح می‌دهند از خویشتن سلب مسئولیت کنند و مسئولیت خود را به دیگران واگذارند، مانند سربازی که مطیع اراده‌فرمانده خود است. برای اینگونه افراد، قوانین و قواعد را دیگران مقرر می‌کنند و آنان فقط می‌خواهند مجری این قوانین و قواعد باشند. البته درجه‌گرایش به اطاعت و فرمانبری در افراد متفاوت است، اما این فصل مشترک را می‌توان در همه‌ آنان یافت که دنبال مرجع‌اقتداری می‌گردند تا عنان اختیارشان را به دست او بسپارند

این افراد معمولا احساس کوچکی می‌کنند و از آنجا که خود را بی‌ارج و بی‌مقدار می‌‌پندارند، شاه یا رهبر یا پیشوایی می‌جویند تا شاید با ذوب شدن در او اندکی در #بزرگی او سهیم گردند و بر حس ناتوانی و ناچیزی خویش غلبه کنند. همه‌ تلاش و تنها چشم‌داشت آنان اینست که مورد عنایت #بتی قرار گیرند که می‌پرستند. ولی این کاربه معمولا با نابودی یکپارچگی شخصیت خویشتن همراه است

غالبا نزد این افراد، پدیده‌های فرماندهی و فرمانبری نوعی تقدیر و سرنوشت محسوب می‌شود. به‌ زعم آنان برخی‌ اساسا برای رهبری و پادشاهی زاده شده‌اند و برخی برای فرمانبری و پیروی. در واقع تصور اینان از مناسبات قدرت، نوعی رابطه‌ی شبان ـ رمگی یا خدایگان ـ بندگی است. طبعا در جوامع پیشامدرنی مانند ایران که از فرهنگ‌سنتی و بافتارهای پدرمیراثی و پدرسالاری و نیز روحیه و خوی مرید و مرادپروری برخوردارند، این گرایش‌ها بسیار نیرومندتر است و حتی کم و بیش عمومیت دارد

چنین رویکرد و روحیه‌ای در روابط سیاسی و مناسبات مربوط به قدرت، به آسانی به کیش شخصیت یا همان شخصیت‌پرستی راه می‌برد. یعنی کافیست که در میان این افراد ستایش از یک شخصیت سیاسی به خود ابعاد اغراق‌آمیز بگیرد تا او را به اسطوره‌ا‌ی تبدیل کند. اسطوره‌سازی از شخصیت‌ها معمولا با شیفتگی افراطی و دلباختگی بی‌قید و شرط همراه است و می‌تواند در مناسبات قدرت پیامدهای خطرناکی داشته باشد. در کشورهایی چون ایران که در آن #مرده‌پرستی نیز از نظر فرهنگی کارسازی نیرومندی دارد، حتی کیش شخصیت نسبت به مردگان نیز وجود دارد و برخی از شخصیت‌های تاریخی مشمول آن می‌شوند

یکی از سازوکارهای چنین رویکردی، برکشیدن شخصیت مورد نظر به جایگاهی دست‌نیافتنی و مافوق انسانی است. لازمه‌ این کار نابودی کامل هرگونه #روحیه‌انتقادی در میان پیروان به گونه‌ای است که جای هیچ پرسش و تردیدی نسبت به شخصیت مورد نظر باقی نماند. درچنین مواردی، هرگونه رفتار و گفتار انتقادی نسبت به شخصیت یادشده، از سوی پیروان مطیع با موجی از پرخاش و ناخشنودی و اعتراض روبرو و در نطفه خفه می‌شود. اگر شخصیت یادشده در قدرت نباشد، ناسزا و اتهام ساده‌ترین مجازات‌هایی هستند که می‌توانند نصیب منتقدان و مخالفان شوند. اما خطرناک زمانی‌ست که شخصیت یاد شده در قدرت باشد. در چنین حالتی منتقدان و مخالفان را پیگیرد و زندان و حتی مرگ تهدید می‌کند

#ادامه‌دارد


@AndisheKonim
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
علت برکناری #شاه سابق ایران و حمایت اروپا و آمریکا از ملای جنایتکاری بنام #خمینی


@AndisheKonim
#نیش #مار #شاه #کبرا به قدری زهرآلود است که میتواند یک فیل را بکشد. به این مار به این دلیل شاه کبری گفته می‌شود که می‌تواند سایر مارها را بخورد بدون اینکه صدمه‌ای ببیند