🔴 در زیر سایه شاه، خمینیسم رشد کرد
♦️ بخش دوم :
دین شاه از زبان خودش🔹شاه در یک خانواده مذهبی بزرگ نشده و پدرش برخورد سخت نسبت به روحانیت اتخاذ کرد، ولی رویدادهای روانی و کودکی، تصرف قدرت و خطرات پیرامون سیاسیاش، او را بسوی دین میکشاند. شاه شخصیت ضعیفی داشت و برای مقابله با خطرات به الله و امام پناه میبرد. دین در اینجا برای شاه عامل نگهدارنده و ضامن قدرت است. در قانون اساسی او سلطنت موهبت اللهی معرفی میشود و او نقش خود را حدودی نزدیک پیامبران میداند.
شاه فردی مدرن است، ولی در اعماق خود بشدت ارکائیک و خرافی است!شاه در
کتاب #پاسخ_به_تاریخ نوشت:
"
در زمان سلطنت من تشکیلات بارگاه امام رضا آستان قدس رضوی به اوج عظمت و اعتلا رسید و به صورت یکی از مراکز بسیار مهم جهان اسلام درآمد. این وضع مرهون نذوراتی بود که از سوی علاقهمندان به امام رضا- از جمله خود من- برای بارگاه امام رضا در نظر گرفته شد و تشکیلات آن به صورتی در آورد که علاوه بر تاسیسات مختلف مذهبی مالک واحدهای صنعتی و کارخانهها و بیمارستانها و سازمانهای خیریه متعدد شد. ضمنا ناگفته نماند که خود من شخصا بسیاری از اماکن مذهبی در ایران و مسجدها را در ایران و خارج از کشور ترمیم و بازسازی کردهام".◀ شاه ادامه میدهد: "همه میدانند که وجوه و اعانات اهدائی به بنیادهای مذهبی به هیچوجه قابل دخل و تصرف نیست؛ ولی گفتنی است که حکومت جدید ایران خودسرانه دستور مصادره چنین اعاناتی را داده است. یکی از اقدامات پدرم، دفاع از معتقدات مذهبی ما در مقابل یورش تبلیغاتی ماتریالیستهایی بود که میخواستند "مساجد با خاک یکسان شود"، ولی این روش پدرم هرگز به معنای قبول ادعاهای آن گروه از مذهبیونی نبود که افکار ارتجاعی داشتند. … در اینجا باید اذعان کنم که به پیروی از پدرم، من از همان اوان زندگی توانستم به اهمیت نیایش و دعا خواندن واقف شوم. و این البته بر خلاف فراگیریهای دوران کودکی-که بیشتر حالت حفظ کردن سرسری مطالب را دارد-به صورتی عمیق و از ته قلب بود. اندکی بعد از تاجگذاری پدرم، من به بیماری حصبه مبتلا شدم؛ و هر روز حالم بیشتر رو به وخامت میرفت، تا آن که یک شب حضرت علی، امام اول خودمان را به خواب دیدم. با همان اطلاعات اوان کودکی فورا متوجه شدم که او کسی جز "علی" نیست. زیرا در دست راست خود
#شمشیر_ذوالفقار را، همانطور که در تصویرهایش میبینیم، داشت. او با دست دیگرش جامی حاوی یک نوع مایع به من خوراند؛ و فردای آن شب تب من فرونشست و حالم به سرعت رو به بهبود نهاد. چندی بعد از آن، در اثناء تابستان موقعی که عازم یک محل زیارتی در کوهستان به نام
#امامزاده_داود بودم، از فراز اسب به روی تخته سنگی افتادم و از حال رفتم. همراهانم تصور کردند که من مردهام، اما من حتی خراشی برنداشته بودم. و این البته علتی نداشت جز آنکه موقع افتادن از اسب مشاهده کردم که یکی از قدیسین ما به نام
#عباس مرا گرفت و بر زمین نهاد".
◀ شاه ادامه میدهد: "مشاهده آن رویا و این منظره را بعدها مواجهه با صحنه دیگری تکمیل کرد، و آن برخورد با امام غایب در نزدیکی کاخ تابستانی شمیران بود؛ این امام بر اساس اعتقادات مذهبی ما باید یک روز ظاهر شود و دنیا را نجات بخشد. این قبیل مکاشفات و رویاها، برای کسانی که ایمان مذهبی ندارند، حالتی مرموز دارد و قابل فهم نیست. ولی این وضعیتها کاملا به من ثابت کرد که ایمان عمیق مذهبی مهمترین حامی من در برابر حوادث ناگوار خواهد بود".
♦️گفتار شاه چند نکته را روشن میسازد:
✔اول:
سیاست او، یک سیاست دینساز است. تمام سرمایهگذاری در آستان امام رضا و تبلیغات وابسته به آن نشان میدهد که چگونه یک دین در حمایت حکومتی رشد میکند. قدرت سیاسی در زمان صفوی و در زمان شاه دین را استوار میکند و تودهها را به دینداری و خرافهپرستی بیشتر سوق میدهد.
✔دوم:
شاه گرفتار خرافه شیعه است. خرافه گوئی او درباره نجات از بیماری حصبه توسط علی، نجات بهنگام سقوط از اسب توسط عباس، ملاقات با امام زمان در شمیران و معجزههای دیگر جز بیان توهم و پریشان فکری شاه نبود. او هم مانند بسیاری از آیتاللهها، خود را نشانهای از مهر خدایی دانسته و خود را مرتبط با دنیای رازآمیز الله میدانست.
✔سوم:
باور مذهبی شاه، همسطح باورهای خرافی عامیانه است و تفاوت میان او با دیگران فقط در داشتن قدرت سلطنتی است. او فاقد دیدگاه راسیونالیستی فلسفی، بینش سکولار و رفتار مدرن است.
✔چهارم:
او در ارتباط با تکنوکراتها و دانشگاهیان و مهندسان است، ولی در اعماق خود به دانش اتکا ندارد، بلکه تسلیم روانی اسلام است. او شخصی ترسو و خرافهپسند است.♦️نتیجه نکتههای بالا این است که:
شاه به دموکراسی و شهروندان اعتقادی ندارد، و استبداد فردی او و اعتقاد دینی او تنها منبع قدرت اوست.✍ دکتر جلال ایجادی ؛
جامعهشناس
#شاه#خمینیسم#جلال_ایجادی⚛ @AndisheKonim