اندیشیدن تنها راه نجات

#جامعه
Канал
Логотип телеграм канала اندیشیدن تنها راه نجات
@AndishekonimПродвигать
5,31 тыс.
подписчиков
22,7 тыс.
фото
21,1 тыс.
видео
8,79 тыс.
ссылок
کانال اندیشه(گسترش علم و مبارزه با خرافات، ادیان، شبه علم) آیدی ادمین @Printrun @Salim_Evolution گروه تلگرامی عقاید محترم نیستند https://t.me/+afAiwBquqnIyZTli اینستاگرام https://www.instagram.com/p/Cpxu3rcjtzV/?igshid=YmMyMTA2M2Y= کتابخانه کانا
#واکسن #کرونا

#مغلطه_ی #نرخ_پایه ، یک اشتباه بسیار رایج است که می‌شود مثال‌های زیادی از آن آورد ؛ از مضرات سیگار تا مزایای ‎واکسن ، نوعی انتخاب گزینشی که فرد به جای دیدن کل ‎#جامعه_ی #آماری و نسبت شیوع یک موضوع ، صرفا به بخش کوچکی از جامعه توجه می‌کند ، همان‌هایی که سوگیری باور خرافی‌اش را تایید می‌کنند !!



@AndisheKonim
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دیدگاه #جامعه نسبت به
#دین چه تغییری کرده است؟



@AndisheKonim
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#مشکل از #منه یا #جامعه
زبان کلیپ انگلیسی با زیرنویس پارسی


این ویدیو مقدمه‌ایه بر مفهوم «نگرش جامعه‌شناختی» که توسط رایت میلز تعریف شده. شناخت این مفهوم کمک می‌کنه رابطه‌ی بین فرد و جامعه رو بهتر درک کنیم.



@AndisheKonim
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#مرگ یک #جامعه چگونه اتفاق می‌افتد؟
نشانه‌های اضمحلال یک سیستم یک تمثیل
#محمدرضا #شعبانعلی

لینک این پست در کانال اینستاگرام اندیشه :

https://www.instagram.com/p/Ce55XGSjhIN/?igshid=YmMyMTA2M2Y=


@AndisheKonim
نابودی #جامعه_مدنی توسط #دیکتاتورها برای قرن ها.


◼️همۀ ما به جنایت‌های فجیع و باورنکردنی دورۀ استالین عادت کرده بودیم و در گرماگرم همان جنایت‌ها مانند آدم‌های کر و کور زندگی‌مان را می کردیم و صدای گلوله‌هایی که تمام مدت در اطرافمان بر سر و مغز قربانیان شلیک می شد، نمی‌شنیدیم . شاید هم عامدانه چشم‌ و گوشمان را روی قتل‌ها, اعدام‌ها، غیب شدن‌ها، زندان‌ها و تبعیدها بسته بودیم زیرا گمان می کردیم که ما مرتکب گناهی نشدیم اما بدترین چیز سکوت‌مان بود.

◾️ما با سکوت خود به دیکتاتور کمک کردیم تا قوی و قوی‌تر شود و هر تفاوت عقیده‌ای را شروع یک آشوب جدید تلقی و آن را به خشن‌ترین شکل سرکوب کند.

استالین می گفت: نمی‌توانید بدون شکستن تخم‌مرغ‌ها املت درست کنید و هر کشتار تازه‌ به همین بهانه انجام می شد که در حال ساختن دنیایی "نو" و باشکوهی هستیم که در آن هیچ خشونتی وجود ندارد اما گویی هیچ کس متوجه نبود که هدف، شروع به توجیه وسیلۀ خود کرده است.

استالین با جنایت‌های عظیمی که کرد جامعه مدنی روسیه را برای تقریبا همیشه نابود کرد و اگر اکنون گفته می شود که پوتین پا جای پای استالین گذاشته این به خاطر همان فقدان جامعه مدنی قدرتمند در روسیه است. جامعه ی مدنی که استالین آن را ریشه کن کرد, کابوس ترسناکی که هنوز هم دست از سر مردم روسیه برنداشته است.

📚 از کتاب "دختر استالین"

#اندیشه_کنیم
@AndisheKonim
Forwarded from اندیشیدن تنها راه نجات (𝐒@𝐥𝐢𝐦)
سوال درست, چه سیستمی بعد از فروپاشی کار خواهد کرد؟ نه چه گروهی حاکم خواهد شد!

یکی از بنیادی ترین مبانی نظریه‌های سیاسی، پرداختن به این پرسش است که با برکناری یک حاکمیت، چه آلترناتیوهائی وجود دارد و چه حکومتی را باید جایگزین کرد.
باید به فکر ساز و کاری سیاسی و حقوقی بود که هر حکومتی را که قرار است بر سر کار بیاوریم، صرف نظر از شکل آن ، چنانچه در جهت تحقق وعده‌ها و اقوال و کسب منافع همگانی و کشور نتوانست مؤثر و کارآمد باشد، بدون توسل به مبارزه ، انقلاب، فروپاشی و درگیری، بتوان در هر زمان بدون فوت وقت، از طریق قوانین مدنی و صرفا با رای مردم آن‌را به زیر کشید.


این پرسش اگرچه با ادبیات ساده و عامیانه مطرح می‌شود اما در کنه خود، یکی از دیرینه ترین پرسش‌های فلسفه سیاسی است و قدمت آن به زمان افلاطون در یونان باستان می‌رسد.
#افلاطون در یک بند مشهور از کتاب خود به نام جمهوری، می‌گوید که فیلسوفان باید شاه شوند و به عکس، شاهان یا حاکمان مستبد همچون فیلسوفان تعلیم یابند.

افلاطون تنها فیلسوفی نیست که درباره این پرسش که چه کسی حکومت کند، نظریه پردازی کرده است.
#مارکسیسم نیز به عنوان یک نظام فلسفی درباره دولت، ملت و #حاکمیت حرف دارد. مارکس از دیکتاتوری پرولتاریا، به مثابه ویژگی ماهوی دوران گذار از سرمایه داری به سوسیالیسم و کمونیسم و از تمرکز قدرت سیاسی در دست اکثریت جامعه یعنی طبقه کارگر در قالب شوراها صحبت می‌کند.

آنچه در یک انقلاب یا فرو‌پا‌شی حائز اهمیت است این پرسش است که مردم و متفکران از خود بپرسند به راستی با کنار رفتن حکومت فعلی به هر نحو ممکن ، چه کسی یا چه گروهی باید به چه گونه‌ای زمام امور را به دست بگیرد تا اوضاع بنفع ملت و کشور سامان یابد و این روند بتواند ادامه داشته باشد؟

این درست همان نقطه ای است که به نظر می‌رسد #جامعه هنوز به توافقی بر سر آن دست نیافته است. با این وجود، حتی اگر روزی یک اجماع کلی بر سر این موضوع حاصل شود که چه کسی یا چه گروهی باید حکومت کند، باز هم گرهی از کار فروبسته ما نخواهد گشود و هنوز یک مسأله مهم دیگر وجود دارد که باید روشن شود.

پرسشی غلط برای همه فصول

کارل پوپر، فیلسوف سیاسی معاصر برای رد این ایده افلاطون که فیلسوفان باید حاکم شوند، توماس مازاریک (به تعبیر او فیلسوف-شاه جمهوری چکسلواکی) را مثال می‌آورد که یک فیلسوف متبحر بود و در عین حال، متأثر از نظریه های فلسفی نادرست (به تعبیر پوپر) دست به به اقداماتی زد که تجزیه امپراتوری قدیمی اتریش را به دنبال داشت.

رویدادی که برای اروپا و جهان فاجعه بار بود و بی‌ثباتی حاصل از آن تا حد زیادی سبب ظهور نازیسم و حتی موجب سقوط خود جمهوری چکسلواکی مازاریک بود. از دید پوپر، پرسش مشهور افلاطون مبنی بر اینکه چه کسی باید حکومت کند، اشتباه است و منشاء تمام باورهای غلط ما از فلسفه سیاسی. از دید او این یک ایده جنون‌آمیز خواهد بود اگر که امیدوار باشیم انتخاب بهترین، شایسته‌ترین و لایق‌ترین حاکمان، الزاماً سعادت برای عموم مردم جامعه به ارمغان خواهد آورد.

به نظر #کارل_پوپر در عمل تنها دو نوع عمده حکومت وجود دارد:

1) حکومت هایی که بدون خشونت و خونریزی و از طریق انتخابات از قدرت خلع می‌شوند و سقوط می‌کنند.

2) حکومت‌هایی که فقط توسط انقلاب‌های خونین می‌توان آنها را از قدرت خلع کرد و به زیر کشید. پوپر آنها را حکومت‌های استبدادی یا همان دیکتاتوری می‌نامد.

از دید این فیلسوف سیاسی، این پرسش و #نگرش_اتوپیایی (آرمانشهری) افلاطونی که "چه کسی باید حکومت کند" چندان مهم نیست. به این پرسش می‌توان به شکل های گوناگون پاسخ داد. مثلا می‌توان گفت "بهترين ها بايد حکومت کنند" يا فرزانگان یا در بهترين حالت ممکن است با رویکردی دموکراتیک بگوییم، اکثريت بايد حکومت کند.

اما در فلسفه سیاسی، پرسشی مهم تر از آن وجود دارد که همه ما باید ذهن و اندیشه خود را به آن معطوف کنیم و نه به نظریاتی که در تقابل با شکل گیری یک جامعه باز هستند. ما باید با نظریاتی مشغول باشیم که به ما می‌آموزند چگونه می‌توان حکومتی را روی کار آورد که عزل یا #براندازی آن در هر زمان بدون نزاع و درگیری‌های سیاسی و اجتماعی و تنها با #صندوق_رای ممکن باشد، نه با نظریاتی مانند رویکرد فلسفی افلاطون (در توضیح مدینه فاضله) یا نظریه‌های هگل و مارکس که به تعبیر پوپر به تئوری‌های توتالیتر و اصطلاحا به توتاليتاريانيسم می‌انجامند.


#اندیشه_کنیم


@AndisheKonim
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
گفتگوی جردن پیترسون و هلن لوئیس در رابطه با مفهوم #مردسالاری ، #فمینیسم و #جایگاه #زنان و #مردان در #جامعه
زبان کلیپ انگلیسی با زیرنویس پارسی



@AndisheKonim
#سیاسی #جامعه_شناسی


⭕️ نظام‌های #توتالیتر در طول حیات خود سه فاز دارند:

۱⃣ -در فاز اول، اکثریت مردم سرمست از ایدئولوژی به‌دنبال رهبران‌شان راه می‌افتند گویی بهشت گمشده ‌ی خود را یافته‌اند. ایدئولوژی را دربست می‌پذیرند و خواهان کوچک‌ترین تغییری در آن نیستند.

۲⃣-در فاز دوم، واقعیات چهره‌ی خود را نشان داده و هیچ‌کدام از وعده‌های فریبنده‌ی رهبران تحقق نیافته است. مردم از نظام دلزده و مایوس می‌شوند و گروهی به فکر اصلاحات می‌افتند اما به‌دلایل بسیار ازجمله اینکه اصول ایدئولوژی را نمی‌توان تغییر داد ، اصلاحات راه به جایی نمی‌برد.

۳⃣ -فاز سوم فاز نهایی نظام‌های توتالیتر است. در این فاز متولیان تمامیت‌خواه می‌‌کوشند از خشونت عریان استفاده کنند. از بین همفکران سابق، هرکس را که با آن‌ها کوچک‌ترین زاویه‌ای داشته باشد از دایره‌ی خودی‌ها می‌رانند. تصفیه‌های گسترده آغاز می‌شود و دایره‌ی خودی‌ها تنگ‌تر و تنگ‌تر، و ناکارآمدی‌ها عمیق‌تر، و تعداد مخالفان بیشتر و بیشتر می‌شود و نهایتا سیل اعتراضات می‌آید و همه‌چیز را با خود می‌برد.

✍️#هانا_آرنت

❗️آشنا نیست این منجلاب توتالیتر؟

#اندیشه_کنیم
@AndisheKonim
سوال درست, چه سیستمی بعد از فروپاشی کار خواهد کرد؟ نه چه گروهی حاکم خواهد شد!

یکی از بنیادی ترین مبانی نظریه‌های سیاسی، پرداختن به این پرسش است که با برکناری یک حاکمیت، چه آلترناتیوهائی وجود دارد و چه حکومتی را باید جایگزین کرد.
باید به فکر ساز و کاری سیاسی و حقوقی بود که هر حکومتی را که قرار است بر سر کار بیاوریم، صرف نظر از شکل آن ، چنانچه در جهت تحقق وعده‌ها و اقوال و کسب منافع همگانی و کشور نتوانست مؤثر و کارآمد باشد، بدون توسل به مبارزه ، انقلاب، فروپاشی و درگیری، بتوان در هر زمان بدون فوت وقت، از طریق قوانین مدنی و صرفا با رای مردم آن‌را به زیر کشید.


این پرسش اگرچه با ادبیات ساده و عامیانه مطرح می‌شود اما در کنه خود، یکی از دیرینه ترین پرسش‌های فلسفه سیاسی است و قدمت آن به زمان افلاطون در یونان باستان می‌رسد.
#افلاطون در یک بند مشهور از کتاب خود به نام جمهوری، می‌گوید که فیلسوفان باید شاه شوند و به عکس، شاهان یا حاکمان مستبد همچون فیلسوفان تعلیم یابند.

افلاطون تنها فیلسوفی نیست که درباره این پرسش که چه کسی حکومت کند، نظریه پردازی کرده است.
#مارکسیسم نیز به عنوان یک نظام فلسفی درباره دولت، ملت و #حاکمیت حرف دارد. مارکس از دیکتاتوری پرولتاریا، به مثابه ویژگی ماهوی دوران گذار از سرمایه داری به سوسیالیسم و کمونیسم و از تمرکز قدرت سیاسی در دست اکثریت جامعه یعنی طبقه کارگر در قالب شوراها صحبت می‌کند.

آنچه در یک انقلاب یا فرو‌پا‌شی حائز اهمیت است این پرسش است که مردم و متفکران از خود بپرسند به راستی با کنار رفتن حکومت فعلی به هر نحو ممکن ، چه کسی یا چه گروهی باید به چه گونه‌ای زمام امور را به دست بگیرد تا اوضاع بنفع ملت و کشور سامان یابد و این روند بتواند ادامه داشته باشد؟

این درست همان نقطه ای است که به نظر می‌رسد #جامعه هنوز به توافقی بر سر آن دست نیافته است. با این وجود، حتی اگر روزی یک اجماع کلی بر سر این موضوع حاصل شود که چه کسی یا چه گروهی باید حکومت کند، باز هم گرهی از کار فروبسته ما نخواهد گشود و هنوز یک مسأله مهم دیگر وجود دارد که باید روشن شود.

پرسشی غلط برای همه فصول

کارل پوپر، فیلسوف سیاسی معاصر برای رد این ایده افلاطون که فیلسوفان باید حاکم شوند، توماس مازاریک (به تعبیر او فیلسوف-شاه جمهوری چکسلواکی) را مثال می‌آورد که یک فیلسوف متبحر بود و در عین حال، متأثر از نظریه های فلسفی نادرست (به تعبیر پوپر) دست به به اقداماتی زد که تجزیه امپراتوری قدیمی اتریش را به دنبال داشت.

رویدادی که برای اروپا و جهان فاجعه بار بود و بی‌ثباتی حاصل از آن تا حد زیادی سبب ظهور نازیسم و حتی موجب سقوط خود جمهوری چکسلواکی مازاریک بود. از دید پوپر، پرسش مشهور افلاطون مبنی بر اینکه چه کسی باید حکومت کند، اشتباه است و منشاء تمام باورهای غلط ما از فلسفه سیاسی. از دید او این یک ایده جنون‌آمیز خواهد بود اگر که امیدوار باشیم انتخاب بهترین، شایسته‌ترین و لایق‌ترین حاکمان، الزاماً سعادت برای عموم مردم جامعه به ارمغان خواهد آورد.

به نظر #کارل_پوپر در عمل تنها دو نوع عمده حکومت وجود دارد:

1) حکومت هایی که بدون خشونت و خونریزی و از طریق انتخابات از قدرت خلع می‌شوند و سقوط می‌کنند.

2) حکومت‌هایی که فقط توسط انقلاب‌های خونین می‌توان آنها را از قدرت خلع کرد و به زیر کشید. پوپر آنها را حکومت‌های استبدادی یا همان دیکتاتوری می‌نامد.

از دید این فیلسوف سیاسی، این پرسش و #نگرش_اتوپیایی (آرمانشهری) افلاطونی که "چه کسی باید حکومت کند" چندان مهم نیست. به این پرسش می‌توان به شکل های گوناگون پاسخ داد. مثلا می‌توان گفت "بهترين ها بايد حکومت کنند" يا فرزانگان یا در بهترين حالت ممکن است با رویکردی دموکراتیک بگوییم، اکثريت بايد حکومت کند.

اما در فلسفه سیاسی، پرسشی مهم تر از آن وجود دارد که همه ما باید ذهن و اندیشه خود را به آن معطوف کنیم و نه به نظریاتی که در تقابل با شکل گیری یک جامعه باز هستند. ما باید با نظریاتی مشغول باشیم که به ما می‌آموزند چگونه می‌توان حکومتی را روی کار آورد که عزل یا #براندازی آن در هر زمان بدون نزاع و درگیری‌های سیاسی و اجتماعی و تنها با #صندوق_رای ممکن باشد، نه با نظریاتی مانند رویکرد فلسفی افلاطون (در توضیح مدینه فاضله) یا نظریه‌های هگل و مارکس که به تعبیر پوپر به تئوری‌های توتالیتر و اصطلاحا به توتاليتاريانيسم می‌انجامند.


#اندیشه_کنیم


@AndisheKonim
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#عمامه_جادویی
▫️
مواد مورد نیاز برای تبدیل شدن به سرمایه‌های آقا:
یک عدد عمامه
یک عبا و یک قبا
یک جفت نعلین

#فرقه_تبهکار #جامعه_المصطفی

@AndisheKonim
#جامعه_شناسی

ما چگونه عقب ماندیم

برای توضیح عقب ماندگی و فقر در کشورهای جهان سوم که اکثرا هم قدمت های زیادی دارند و هم منابع کافی چند نکته اساسی را باید در نظر داشت
اول اینکه برای مثال كشور مصر بيش از ۳۰۰۰ سال تاريخ مكتوب دارد و فقير است.
اما كشورهای جديدی مانند كانادا، نيوزيلند، استراليا كه ۱۵۰ سال پيش وضعيت قابل توجهی نداشتند، اكنون كشورهای توسعه‌يافته و ثروتمندی هستند.
دوم اینکه تفاوت این کشورها در ميزان منابع طبيعی قابل استحصال آنها هم نيست.
برای مثال ژاپن كشوری است كه سرزمين بسيار محدودی دارد كه ۸۰ درصد آن كوه‌هایی است كه مناسب كشاورزی و دامداری نيست اما دومين اقتصاد قدرتمند جهان پس از آمريكا را دارد. اين كشور مانند يك كارخانه پهناور و شناوری می ‌باشد كه مواد خام را از همه جهان وارد كرده و به صورت محصولات پيشرفته صادر می‌كند.
مثال بعدی کشور سوئيس است.
كشوری كه اصلاً كاكائو در آن به عمل نمی‌آيد اما بهترين شكلات‌های جهان را توليد و صادر مي‌كند. در سرزمين كوچك و سرد سوئيس كه تنها در چهار ماه سال مي‌توان كشاورزی و دامداری انجام داد، بهترين لبنيات (پنير) دنيا توليد می‌شود.
سوئيس كشوری است كه به امنيت، نظم و سختكوشی مشهور است و به همين خاطر به گاوصندوق دنيا مشهور شده‌است.

افراد تحصيل ‌کرده‌ای كه از كشورهای ثروتمند با همتايان خود در كشورهای فقير برخورد دارند برای ما مشخص می‌كنند كه سطح هوش و فهم نيز تفاوت قابل توجهی در اين ميان ندارد.
نژاد و رنگ پوست نيز مهم نيستند. زيرا مهاجرانی كه در كشور خود برچسب تنبلی می گيرند، در كشورهای اروپایی به نيروهای مولد و فعال تبديل می‌شوند.
پس تفاوت در چيست؟

تفاوت در رفتارهایی است كه در طول سال‌ها فرهنگ و دانش نام گرفته است.
وقتی كه رفتارهای مردم كشورهای پيشرفته و ثروتمند را تحليل می‌كنيم، متوجه می‌شويم كه اكثريت غالب آنها از اصول زير در زندگی خود پيروی می‌كنند :

۱.اخلاق به عنوان اصل پايه
۲.وحدت
۳.مسئوليت پذيری
۴.احترام به قانون و مقررات
۵.احترام به حقوق شهروندان ديگر
۶.عشق به كار
۷.تحمل سختی‌ها به منظور سرمايه‌گذاری روي آينده
۸.ميل به ارائه كارهای برتر و فوق‌العاده
۹.نظم ‌پذيری
۱۰.دروغ کثیف‌ترین فعل غیر انسانی دنیا است

اما در كشورهای فقير و جهان سوم تنها عده قليلی از مردم از اين اصول پيروی می‌كنند.

در کشورهای جهان سوم کسی که به قوانین احترام بگذارد از طرف عوام بچه مثبت است!
کسی که اخلاقیات را رعایت کند از طرف عوام پاستوریزه است!
کسی که حقوق دیگران را زیر پا می گذارد، از طرف عوام آدم زرنگ است!
و یک دو جین از این مثال ها
در صورتی که در کشورهای پیشرفته و در اکثریت جامعه اخلاق مداری یکی از ارکان اصلی جامعه است.
و از نظر اکثر اندیشمندان( با قبول داشتن فرهنگ سازی) تنها و تنها چاره کار برای ما کشورهای جهان سوم در اینست که از خودمان شروع کنیم و از همین لحظه..


@AndisheKonim
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#جامعه_الکرونا_العالمیه

دانشگاه رایگانی که برای شیعه گستری تأسیس شده بود، به منبع گسترش کرونا تبدیل شد. پایان کار حوزه نزدیکه؟


@AndisheKonim
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
لیاقت هر #جامعه ای

همان حکومتی است

که بر آنها
#حکومت می‌کند..


@AndisheKonim
🔴 نقش جامعه و فرهنگ آن در سلامت روان انسان چیست؟


همانطور که انسان دنیای اطراف
خود را دگرگون میکند خود را نیز در روند تاریخ تحول می بخشد و تصور میکند که خود مخلوق خودش است ولی چون فقط قادر است عناصر طبیعی محیط خود را بس حسب طبیعت آنها تغییر دهد بنابراین توانایی تحول بخشیدن نسبت به خود نیز در حد طبیعت آدمی است. آنچه انسان در روند تاریخ انجام میدهد پروراندن این عامل بالقوه و دگرگون کردن آن بر حسب امکاناتی است که دارد.

دیدگاه این بحث نه بیولوژیکی است و نه سوسيولوژیکی، اگر این دو را از هم متمایز تلقی کنیم؛ بلکه يك دوگانگی بالاتری است مبتنی بر اینکه انفعالاته و سائق های انسان از مجموع وجود آدمی ناشی شده اند که قطعی و متحقق بوده، و بعضی از آنها سبب سلامت و برخی دیگر موجب بیماری و ملال می باشند .

يك نظام اجتماعی مشخص این کوششها و کششها را ایجاد نمی کند بلکه تعیین می کند که کدام یک از انفعالات بالقوه محدود، باید بارز و نافذ باشند. انسان در هر فرهنگی مظهر طبیعت آدمی است ، ولی مظهری که برآیند ویژه آن با مقررات اجتماعی حاکم بر زندگی وی تعیین می شود. همانگونه که بچه با تمام استعدادهای بالقوه، که باید در شرایط اجتماعی و فرهنگی مساعد پرورده شده و شکوفا گردد ، متولد میشود، بشر نیز در فرایند تاریخ طبق استعداد بالقوه خود تکامل می یابد.


«اومانیسم هنجاری» بر این فرض مبتنی است که مانند هر مسئله دیگر، راه حلهای درست و نادرست، رسا و نارسا برای مسئله هستی آدمی وجود دارد. سلامت روان ، زمانی تأمین است که انسان طبق خصوصیات و قوانین طبیعت آدمی به بلوغ نایل شود. بیماری روان نتیجه شکست در نیل بدان بلوغ است.


#فروم
#جامعه_سالم

@AndisheKonim
اهمیت دانش در دنیای امروز و آفت تصوف و عرفان در فرهنگ ما
🔷امروزه اهمیت علم و دانش بر کسی پوشیده نیست. ابرقدرت ها با دانش خود شناخته میشوند. اما در جهان سوم چه میگذرد؟
🔷هراری در کتاب انسان خداگونه مینویسد: «پیش‌تر، منابع اصلی ثروت دارایی‌های مادی از قبیل معادن طلا و مزارع گندم و چاه‌های نفت بود. امروز منبع اصلی ثروت دانش است. و با آنکه می‌توان با جنگ میدان‌های نفتی را تصرف کرد، اما دانش را نمی‌توان با جنگ به چنگ آورد. به این ترتیب، با تبدیل شدن دانش به مهم‌ترین منبع اقتصادی، سودآوری جنگ کاهش یافت و هرچه بیشتر محدود شد به آن بخش‌هایی از جهان (مثل خاورمیانه و آفریقای مرکزی) که اقتصاد همچنان شکل قدیمی ماده‌محور دارد.
🔷اما ریشه های بی اهمیت بودن ما نسبت به دانش و صنعت چیست؟
علی رضا قلی در کتاب جامعه شناسی نخبه کشی مینویسد: ««اگر امثال مادام کوری پنجاه سال در طویله زحمت نکشیده بودند، اگر کارگران از مرد و زن و بچه، در هفده ساعت در کارگاه کار نمی‌کردند،اگر دزدان دریایی برای دزدیدن و تجارت و غارت دور آفریقا را پارو نمی‌زدند و تا چین نمی‌رفتند، اگر متفکران و مخترعانشان تمام لحظات خود را وقف درک و فهم صنایع نمی‌کردند و به جامعه هدیه نمی‌دادند، اگر دولت‌مردان از صنعت و علم و اختراع و فعالیت دفاع نمیکردند، اگر تجار با جسارت و صاحبان صنایع با جرأت و حسابگری و با تمام طاقت کار نمیکردند، اگر لوتر و کالون این کار را تقدیس نمی‌کردند و اگر هزاران اگر دیگر اتفاق نمی‌افتاد، صنعت به دست کسی نمی‌آمد که به نوبهٔ خود تحولات ایجاد کند. تنها کافی بود به گفتهٔ مولانا، بل به گفتهٔ این فرهنگ، «کار» را متعلق به «خر» بدانند یا دنیا «جیفه» و «علم» به معنی تجربی «علم آخور» شود تا همه چیز معطل شود:
«قسم سوم با خران ملحق شود
خشم محض و شهوت مطلق شود
از ز حیوان ها فزونتر جان کند
در جهان باریک کاری ‌ها کند»
فرهنگ ما کار را ملحق به خران و کار کردن را جان کندن، و باریک‌کاری یا صنعت را کاری خرانه میداند.
به همین جهت است که میگوییم صنعت نسبت به تحولات اجتماعی « پس آینده» است. یعنی پس از اینگونه فعالیت‌ها می‌آید.»»
🔷از کتب انسان خدا گونه ص ۲۱ و کتاب جامعه‌شناسی نخبه کشی صص ۱۴۶_ ۱۴۷

#جامعه_شناسی

@AndisheKonim
#جامعه_شناسی

ما چگونه عقب ماندیم

برای توضیح عقب ماندگی و فقر در کشورهای جهان سوم که اکثرا هم قدمت های زیادی دارند و هم منابع کافی چند نکته اساسی را باید در نظر داشت
اول اینکه برای مثال كشور مصر بيش از ۳۰۰۰ سال تاريخ مكتوب دارد و فقير است.
اما كشورهای جديدی مانند كانادا، نيوزيلند، استراليا كه ۱۵۰ سال پيش وضعيت قابل توجهی نداشتند، اكنون كشورهای توسعه‌يافته و ثروتمندی هستند.
دوم اینکه تفاوت این کشورها در ميزان منابع طبيعی قابل استحصال آنها هم نيست.
برای مثال ژاپن كشوری است كه سرزمين بسيار محدودی دارد كه ۸۰ درصد آن كوه‌هایی است كه مناسب كشاورزی و دامداری نيست اما دومين اقتصاد قدرتمند جهان پس از آمريكا را دارد. اين كشور مانند يك كارخانه پهناور و شناوری می ‌باشد كه مواد خام را از همه جهان وارد كرده و به صورت محصولات پيشرفته صادر می‌كند.
مثال بعدی کشور سوئيس است.
كشوری كه اصلاً كاكائو در آن به عمل نمی‌آيد اما بهترين شكلات‌های جهان را توليد و صادر مي‌كند. در سرزمين كوچك و سرد سوئيس كه تنها در چهار ماه سال مي‌توان كشاورزی و دامداری انجام داد، بهترين لبنيات (پنير) دنيا توليد می‌شود.
سوئيس كشوری است كه به امنيت، نظم و سختكوشی مشهور است و به همين خاطر به گاوصندوق دنيا مشهور شده‌است.

افراد تحصيل ‌کرده‌ای كه از كشورهای ثروتمند با همتايان خود در كشورهای فقير برخورد دارند برای ما مشخص می‌كنند كه سطح هوش و فهم نيز تفاوت قابل توجهی در اين ميان ندارد.
نژاد و رنگ پوست نيز مهم نيستند. زيرا مهاجرانی كه در كشور خود برچسب تنبلی می گيرند، در كشورهای اروپایی به نيروهای مولد و فعال تبديل می‌شوند.
پس تفاوت در چيست؟

تفاوت در رفتارهایی است كه در طول سال‌ها فرهنگ و دانش نام گرفته است.
وقتی كه رفتارهای مردم كشورهای پيشرفته و ثروتمند را تحليل می‌كنيم، متوجه می‌شويم كه اكثريت غالب آنها از اصول زير در زندگی خود پيروی می‌كنند :

۱.اخلاق به عنوان اصل پايه
۲.وحدت
۳.مسئوليت پذيری
۴.احترام به قانون و مقررات
۵.احترام به حقوق شهروندان ديگر
۶.عشق به كار
۷.تحمل سختی‌ها به منظور سرمايه‌گذاری روي آينده
۸.ميل به ارائه كارهای برتر و فوق‌العاده
۹.نظم ‌پذيری
۱۰.دروغ کثیف‌ترین فعل غیر انسانی دنیا است

اما در كشورهای فقير و جهان سوم تنها عده قليلی از مردم از اين اصول پيروی می‌كنند.

در کشورهای جهان سوم کسی که به قوانین احترام بگذارد از طرف عوام بچه مثبت است!
کسی که اخلاقیات را رعایت کند از طرف عوام پاستوریزه است!
کسی که حقوق دیگران را زیر پا می گذارد، از طرف عوام آدم زرنگ است!
و یک دو جین از این مثال ها
در صورتی که در کشورهای پیشرفته و در اکثریت جامعه اخلاق مداری یکی از ارکان اصلی جامعه است.
و از نظر اکثر اندیشمندان( با قبول داشتن فرهنگ سازی) تنها و تنها چاره کار برای ما کشورهای جهان سوم در اینست که از خودمان شروع کنیم و از همین لحظه..


@AndisheKonim