اندیشیدن تنها راه نجات

#_به_درک
Канал
Логотип телеграм канала اندیشیدن تنها راه نجات
@AndisheKonimПродвигать
5,31 тыс.
подписчиков
22,7 тыс.
фото
21,1 тыс.
видео
8,79 тыс.
ссылок
کانال اندیشه(گسترش علم و مبارزه با خرافات، ادیان، شبه علم) آیدی ادمین @Printrun @Salim_Evolution گروه تلگرامی عقاید محترم نیستند https://t.me/+afAiwBquqnIyZTli اینستاگرام https://www.instagram.com/p/Cpxu3rcjtzV/?igshid=YmMyMTA2M2Y= کتابخانه کانا
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
#زمین احتمالاً ۴۶۶ میلیون سال پیش دارای سیستم #حلقه_ای بوده‌است.

در کشفی که درک ما از تاریخ باستان زمین را به چالش می‌کشد، محققان شواهدی یافته‌اند که نشان می‌دهد زمین احتمالاً دارای یک سیستم حلقه‌ای بوده‌است که در حدود ۴۶۶ میلیون سال پیش، در آغاز دوره‌ای از بمباران شهاب‌سنگ‌های شدید و غیرمعمول به نام سنبله برخورد اردوویسین شکل گرفته‌است.


این فرضیه شگفت‌انگیز که امروز در
Earth and Planetary Science Letters
منتشر شد، از بازسازی‌های تکتونیکی صفحه‌ای برای دوره اردویسین با توجه به موقعیت‌های ۲۱ دهانه برخوردی سیارک ناشی می‌شود. همه این دهانه ها در سی درجه از خط استوا قرار دارند، علیرغم اینکه بیش از هفتاد درصد از پوسته قاره زمین خارج از این منطقه است، ناهنجاری که نظریه‌های متعارف نمی‌توانند آن را توضیح دهند.

تیم تحقیقاتی معتقد است این الگوی برخورد موضعی پس از برخورد نزدیک یک سیارک بزرگ با زمین ایجاد شده‌است. هنگامی که این سیارک از محدوده روچه زمین عبور کرد، به دلیل نیروهای جزر و مدی از هم جدا شد و حلقه‌ای را در اطراف سیاره تشکیل داد - شبیه به حلقه‌هایی که در اطراف کیوان(زحل) و دیگر غول‌های گازی امروزی دیده می‌شوند.

پروفسور اندی تامکینز ، نویسنده‌ی اصلی این مطالعه، از دانشکده زمین، جو و محیط زیست دانشگاه موناش، گفت: «در طی میلیون‌ها سال، مواد این حلقه به تدریج به زمین سقوط کرد و باعث ایجاد موجی در برخورد شهاب‌سنگ‌ها شد که در رکوردهای زمین‌شناسی مشاهده شده است . ما همچنین می‌بینیم که لایه‌های سنگ‌های رسوبی این دوره حاوی مقادیر خارق العاده ای از بقایای شهاب سنگ است.
او گفت: «آنچه این یافته را جذاب‌تر می‌کند، پیامدهای آب و هوایی بالقوه چنین سیستم حلقه‌ای است.

محققان حدس می زنند که این حلقه می‌تواند بر روی زمین سایه افکنده باشد و نور خورشید را مسدود کند و به یک رویداد خنک کننده جهانی مهم به نام خانه یخی هیرنانتین کمک کند. این دوره، که نزدیک به پایان اردویسین رخ داد، به عنوان یکی از سردترین دوره‌ها در پانصد میلیون سال گذشته تاریخ زمین شناخته می‌شود.

پروفسور تامکینز گفت: «این ایده که یک سیستم حلقه‌ای می‌تواند بر دمای کره زمین تأثیر بگذارد، لایه جدیدی از پیچیدگی را به درک ما از چگونگی شکل‌دهی رویدادهای فرازمینی به آب و هوای زمین اضافه می‌کند.»
به طور معمول، سیارک‌ها در مکان‌های تصادفی با زمین برخورد می‌کنند، بنابراین، برای مثال، دهانه‌های برخوردی را می‌بینیم که به طور مساوی روی ماه و بهرام(مریخ) توزیع شده‌اند. برای بررسی اینکه آیا توزیع دهانه‌های برخوردی اردوویسین غیر تصادفی و نزدیک‌تر به خط استوا است، محققان سطح سطح قاره‌ای را که قادر به حفظ دهانه‌ها از آن زمان است، محاسبه کردند.

آنها بر روی کراتون‌های پایدار و دست نخورده با سنگ‌های قدیمی‌تر از اواسط دوره اردویسین تمرکز کردند، به استثنای مناطق مدفون در زیر رسوبات یا یخ، مناطق فرسایش یافته و مناطقی که تحت تأثیر فعالیت‌های زمین ساختی قرار گرفتند. آنها با استفاده از یک رویکرد GIS (سیستم اطلاعات جغرافیایی)، مناطق مناسب زمین شناسی را در سراسر قاره های مختلف شناسایی کردند. مناطقی مانند استرالیای غربی، آفریقا، کراتون آمریکای شمالی و بخش‌های کوچکی از اروپا برای حفظ چنین دهانه‌هایی مناسب در نظر گرفته شدند. تنها سی درصد از مساحت زمین مناسب نزدیک به استوا مشخص شد، با این حال تمام دهانه های برخوردی این دوره در این منطقه یافت شدند. احتمال این اتفاق مانند پرتاب یک سکه سه رو (اگر چنین چیزی وجود داشت) و ۲۱ بار گرفتن رو است.

پیامدهای این کشف فراتر از زمین شناسی است و دانشمندان را بر آن داشت تا تأثیر گسترده تر رویدادهای آسمانی بر تاریخ تکاملی زمین را مورد بازنگری قرار‌ دهند. همچنین پرسش‌های جدیدی در مورد پتانسیل سایر سیستم‌های حلقه‌ای باستانی ایجاد می‌کند که می‌توانست بر توسعه حیات روی زمین تأثیر بگذارد.
آیا حلقه‌های مشابهی می‌توانست در نقاط دیگری از تاریخ سیاره ما وجود داشته باشد و بر همه چیز از آب و هوا گرفته تا توزیع حیات تأثیر بگذارد؟ این تحقیق مرز جدیدی را در مطالعه گذشته زمین باز می کند و بینش جدیدی را در مورد تعاملات پویا بین سیاره ما و کیهان گسترده‌تر ارائه می‌دهد.

خاستگاه : 👉

ترجمه‌ی : سحر موحد




@AndisheKonim
آیا ما در حال #لمس کهکشان #آندرومدا هستیم؟

دانشمندان با مطالعه یک کهکشان نزدیک به ما متوجه شده‌اند که کهکشان‌ها ممکن است بزرگ‌تر از آن چیزی باشند که تصور می‌کردیم. کهکشان‌ها نه تنها از ستاره‌ها، بلکه از هاله‌ای بزرگ از گاز و غبار تشکیل شده‌اند که تا فاصله بسیار زیادی امتداد می‌یابد. این هاله گازی، که محیط برون کهکشانی نامیده می‌شود، می‌تواند بسیار بزرگ باشد و بخش عمده‌ای از جرم یک کهکشان را تشکیل دهد.

تحقیقات جدید نشان می‌دهد که این هاله‌های گازی ممکن است بسیار بیشتر از آنچه تصور می‌شد با هم تداخل داشته باشند. به عنوان مثال، هاله گازی کهکشان راه شیری ممکن است در حال حاضر با هاله گازی کهکشان آندرومدا در تماس باشد. این به این معنی است که برخورد بین این دو کهکشان که پیش‌بینی می‌شود در آینده رخ دهد، ممکن است در حال حاضر در سطحی از هاله‌های گازی آغاز شده باشد.

این کشف به دانشمندان کمک می‌کند تا بهتر درک کنند که کهکشان‌ها چگونه رشد می‌کنند و با یکدیگر تعامل دارند. همچنین به ما نشان می‌دهد که مرزهای بین کهکشان‌ها ممکن است بسیار مبهم‌تر از آن چیزی باشد که قبلاً تصور می‌شد.

با مطالعه این هاله‌های گازی، دانشمندان می‌توانند اطلاعات بیشتری در مورد تاریخچه و آینده جهان کسب کنند. به عنوان مثال، می‌توانند در مورد چگونگی تشکیل ستاره‌ها و کهکشان‌ها و همچنین چگونگی تکامل ساختار بزرگ مقیاس جهان بیاموزند.

به طور خلاصه، این تحقیقات نشان می‌دهد که کهکشان‌ها موجودات پیچیده و پویایی هستند و مرزهای بین آن‌ها ممکن است بسیار مبهم‌تر از آن چیزی باشد که تصور می‌کردیم. با ادامه مطالعات، دانشمندان امیدوارند به درک بهتری از جهان و جایگاه ما در آن دست یابند.

نتایج این تحقیق در

Nature Astronomy

منتشر شد.

خاستگاه : 👉




@AndisheKonim
فیلمی فراموش‌شده و بی‌نظیر از #کیا #رستمی: « #قضیه #شکل #اول ، #شکل #دوم »


پرسش از «درستی» است. چه چیز درست‌ است و چه چیز نادرست. کارِ درست چیست؟ لو دادن دیگران یا رازداری؟ مقاومت در برابر زور یا تسلیم شدن؟ اولویت دادن به منفعت شخصی یا تن دادن به خواست جمعی؟ عباس کیارستمی در فیلمِ «قضیه شکل اول، شکل دوم» یک چالش فکری بزرگ را ایجاد می‌کند و سپس نخبگان آن زمان ایران را به پرسش می‌گیرد. غیره‌منتظره‌ترین افراد در این فیلم سخن گفته‌اند:

#صادق #خلخالی (حاکم شرع دادگاه‌های انقلاب اسلامی)
#ابراهیم #یزدی (وزیر امور خارجه)
#نورالدین #کیانوری (دبیر اول کمیته مرکزی حزب توده ایران)
• دکتر هدایت‌الله متین دفتری (بنیانگذار جبهه دموکراتیک ملی ایران)
#صادق ﷼قطب_زاده (سرپرست رادیو و تلویزیون جمهوری اسلامی ایران)
#عزت‌الله #انتظامی (بازیگر تئاتر و سینما)
#مسعود #کیمیایی (فیلمساز)
• نادر ابراهیمی (نویسنده و مدیر سازمان همگام با کودکان و نوجوانان)
• دکتر #کمال #خرازی (مدیر عامل کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان)
• دکتر محمود عنایت (نویسنده و روزنامه‌نگار)
• دکتر غلامحسین شکوهی (وزیر آموزش و پرورش)
• احترام برومند (گوینده برنامه کودک تلویزیون)
• علی موسوی گرمارودی (شاعر و نویسنده)
• ژاله سرشار (مسوول امور آموزشی و تربیتی کانون اصلاح و تربیت)
• دکتر عبدالکریم لاهیجی (حقوقدان و نایب رئیس جمعیت ایرانی دفاع از آزادی و حقوق بشر)
• راب داوید شوفت (رهبر مذهبی کلیمیان ایران)
• اسقف آردوک مانوکیان (رهبر مذهبی ارامنه ایران)

کیارستمی وضعیتی فرضی را در نظر می‌گیرد: چند دانش‌آموز مورد «تنبیه جمعی» قرار گرفته‌اند و حالا بین دو گزینۀ «مقاومت» و «افشای فرد خاطی» باید انتخاب کنند. کیارستمی به سراغ نخبگان سیاسی، ادبی، هنری، حقوقی، دینی، آموزشی، رسانه‌ای و مدیریتیِ کشور می‌رود و با شرح دادن این وضعیتِ فرضی نظر آن‌ها را جویا می‌شود. این‌جاست که وقتی پاسخ‌ها را می‌شنویم، دو چیز به خصوص نمایان می‌شود:

۱ـ مرز باریک «درستی» و «نادرستی».
۲ـ «درهم‌تنیدگیِ» درستی و نادرستی.

برای این‌که به درک درستی از تاریخ و رخدادهای تاریخی برسیم، باید این دو مسئله را همواره پیش چشم داشته باشیم. درستی ناگهان نادرست می‌شود و نادرستی ناگهان درست. این نگرش ما را از «مطلق‌بینیِ ارزشی» نسبت به فاعل و امر تاریخی باز می‌دارد.

دعوت می‌کنم حرف‌های شخصیت‌های این فیلم را در بافت تاریخی سال ۱۳۵۸ در نظر بگیرید. روحیه‌ی «مبارزه‌‌طلبی» حتا به شکل کورکورانه‌ی آن ستایش می‌شود. درک بیش‌تر این نخبگان از مبارزه، امری کاملاً «مستقیم و تک‌خطی» است. و از این بدتر، برای این نخبگان نفس «اعتراض» ارزش است. در یک کلام، «اقتدارستیزی، به هر شکل ممکن» باور مشترک بیش‌تر این نخبگان است، حتا اگر به شیوه و برای هدفی نابخردانه باشد. و فراموش نکنیم که این نخبگان جامعه‌اند که مسیر جامعه را تعیین می‌کنند...

این فیلم محصول سال ۱۳۵۸ است و در بحبوحه‌ی انقلاب ساخته شده است. این فیلم به دلیل بی‌حجاب بودن زن‌ها، وجود برخی عناصر سیاسی نامطلوب و شائبه‌ی ایده‌های شورشگرانه، خیلی زود ممنوع شد و رفته رفته به فراموشی سپرده شد. پیشنهاد می‌کنم این فیلم را که به همین پست پیوست کرده‌ام ببینید تا بدانیم چرا کیا رستمی بزرگ و بی‌همتا بود.




@AndisheKonim
چرا ستاره‌ی #متوشالح ۷۰۰ میلیون سال از جهان پیر‌تر است؟

این ستاره عجیب که بر اساس محاسبات تلسکوپ فضایی هابل در فاصله حدود ۱۹۰ سال نوری از ما قرار دارد، از سال ۱۹۱۲ برای بشر شناخته شده است.

دانشمندان از سال‌ها پیش تاکنون با یک معمای سردرگم‌کننده در کیهان‌شناسی دست‌وپنجه نرم می‌کنند. آن هم این است که سن ستاره‌ای به نام اچ‌دی ۱۴۰۲۸۳ (HD 140283) مشهور به ستاره متوشالح (Methuselah) ظاهرا بیش از عمر جهان ما است.

نظریه‌ها و مدل‌های کیهان‌شناسی کنونی قدمت گیتی ما را حدود ۱۳.۷ میلیارد سال تخمین می‌‌زنند اما در این بین، چیزی وجود دارد که با واقعیت جور نیست و کیهان‌شناسان را حیرت‌زده کرده است.

وب‌سایت bigthink با انتشار مقاله‌ای در این زمینه می‌‌نویسد محاسبات دانشمندان نشان می‌دهد که ستاره متوشالح ۱۴.۵ میلیارد سال عمر دارد و این ظاهرا به معنی آن است که این ستاره پیش از پیدایش گیتی وجود داشته و از این رو قدمت آن ۷۰۰ میلیون سال از عمر جهان ما بیشتر است. اما به راستی چنین چیزی چگونه ممکن است؟

پیش از این، رابرت ماتیوس ، فیزیک‌دان بریتانیایی، گفته بود اگر عمر ستاره متوشالح از عمر جهان بیشتر باشد، دو حالت وجود دارد. یا محاسبات کنونی ما از عمر گیتی اشتباه است یا همه چیز زیر سر انرژی تاریک است و باید صبر کنیم و ببینیم چه پیش می‌آید.


اما آیا واقعا بر اساس عمر ستاره متوشالح می‌توان نتیجه گرفت که نظریه مهبانگ (بیگ‌بنگ) اشتباه از آب درآمده؟ پاسخ به این پرسش ساده است: خیر!


پیش از هر چیز نباید تصور کنیم ستاره متوشالح به‌تازگی کشف شده است. این ستاره عجیب که بر اساس محاسبات تلسکوپ فضایی هابل در فاصله حدود ۱۹۰ سال نوری از ما قرار دارد، از سال ۱۹۱۲ برای بشر شناخته شده است.
افزون بر این نباید فراموش کرد که تعیین سن دقیق متوشالح کار ساده‌ای نیست و از سال ۲۰۱۳ که این مسئله طرح شد تاکنون، مطالعات بسیاری در این خصوص منتشر شده است.  بررسی‌هایی از جمله مطالعه هاوارد باند از دانشگاه ایالتی پنسیلوانیا که با بررسی داده‌های تلسکوپ فضایی هابل نشان می‌داد با در نظر گرفتن ملاحظات دقیق‌تر در سنجش سن متوشالح، می‌توان به این نتیجه رسید که عدد ۱۴.۵ میلیارد سال "فاقد قطعیت" است.

در واقع این عدد محاسبه‌شده ممکن است ۸۰۰ میلیون سال بیشتر یا کمتر باشد و به باور برخی دانشمندان، بررسی‌های بیشتر به احتمال زیاد نشان خواهند داد که سن ستاره متوشالح  کمتر از این است و با مدل بیگ بنگ و عمر محاسبه‌شده برای کیهان تضادی ندارد.

از دیگر سو، عمر محاسبه‌شده برای خود جهان هم عدد دقیقی نیست و بر اساس برخی محاسبات، حدود ۲۷ میلیون سال فقدان قطعیت دارد. به گفته کیهان‌شناسان، وجود خطاهای محاسباتی یا تخمین‌های نادقیق که به مرور و با بررسی‌های بیشتر تصحیح می‌شوند، در تاریخ علم، سابقه‌ای طولانی دارد.

در سال ۲۰۰۰، سن ستاره #متوشالح حدود ۱۶ میلیارد سال براورد شد و اینک تنها با گذشت دو دهه، دانشمندان این براورد را به ۱۴.۵ میلیارد سال کاهش داده‌اند.

افزون بر این، محاسبه عمر کیهان که با ثابت هابل ارتباط مستقیمی دارد، نیز با یک بحران محاسباتی پیچیده روبرو است. کیهان‌شناسان می‌گویند نرخ #انبساط_جهان در مدل استاندارد کیهان‌شناسی با داده‌های تجربی سازگاری دقیقی ندارد و این به چالشی در علم تبدیل شده است که اصطلاحا به آن « #تنش_هابل » می‌گویند.

زمانی که نرخ انبساط عالم با استفاده از کهکشان‌ها و ابرنواخترهای نزدیک (یعنی ستاره‌های در حال انفجار) اندازه‌گیری می‌شود، این میزان ۱۰ درصد بزرگ‌تر از زمانی است که با تابش زمینه کیهانی (CMB) تعیین می‌‌شود.

واقعیت این است که ستاره‌شناسان برای رسیدن به درک بهتری از ثابت هابل از ابزارهای مختلفی استفاده کردند اما این اندازه‌گیری‌ها مدام به واگرایی بیشتر نتایج منجر شده است.
جالب این است که خود ادوین هابل در سال ۱۹۲۹، ثابت هابل را حدود ۵۰۰ کیلومتر در ثانیه در هر میلیون پارسک تخمین زده بود، اما بررسی‌های پیشرفته در زمان ما به‌خصوص محاسباتی که با ماهواره پلانک سازمان فضایی اروپا در سال ۲۰۱۳ انجام شد، این عدد را حدود هشت برابر کمتر یعنی ۶۷.۴ براورد کرد. مطالعات بعدی در سال ۲۰۱۹ با استفاده از عدسی‌های گرانشی و با بررسی ۷۴۰ ابرنواختر، این عدد را ۸۲ درآورد که از محاسبات اولیه‌ای که خود ادوین هابل انجام داده بود، کمتر است.

شاید از این رو است که تا پیش از این، #عمرجهان نزدیک به ۲۰ میلیارد سال تخمین زده می‌شد و بعدها چیزی بین ۱۴ تا ۱۶ میلیارد سال براورد شد و در ادامه به ۱۳.۸۲ و اینک به ۱۳.۷۷ میلیارد سال رسیده است.

این را هم نباید فراموش کنیم که برخی بررسی‌ها از جمله مطالعه‌ دانشمندان دانشگاه اتاوا در سال ۲۰۲۳ #عمر_جهان را ۲۶.۷ میلیارد سال تخمین زده بود که به بحث‌‌ها و نقدهای بسیاری درباره محاسبات کیهان‌شناسی دامن زد.

خاستگاه :
Bigthink




@AndisheKonim
این آزمایش خون جدید می تواند به حل معمای مولتیپل اسکلروزیس کمک کند.

تخمین زده می شود که 2.8 میلیون نفر در سراسر جهان به بیماری مولتیپل اسکلروزیس (MS) مبتلا هستند. مولتیپل اسکلروزیس نوعی عارضهٔ اتوایمیون (خودایمنی) ناشی از حمله سیستم ایمنی به بخش‌هایی از اعصاب مغز و نخاع است که می‌تواند منجر به مشکلاتی در حرکت، بینایی، تعادل و حواس شود.
در حالی که بسیاری از علائم MS را می توان مدیریت کرد، در حال حاضر هیچ راه قطعی برای درمان یا پیشگیری از این بیماری وجود ندارد. این به دلیل پیچیدگی پاسخ ایمنی بدن است که منجر به عارض‌شدن این بیماری می شود.
اما تست‌های خونی که اخیراً توسط پژوهشگران ابداع شده است به ارائه‌‌دهندگان خدمات بهداشتی این امکان را می دهد که قدرت پاسخ ایمنی را در افراد مبتلا به MS تخمین بزنند.
این یافته نه تنها ممکن است پژوهشگران را یک قدم
به درک علل و اتیولوژی MS نزدیکتر کند، بلکه شرایط را برای یافتن درمان بهتر این بیماری [و ساخت داروهای جدید] نیز مهیا سازد.
پژوهشگران هنوز کاملاً مطمئن نیستند که دقیقاً چه چیزی موجب MS می شود. اما شواهد فراوانی در دست است که نشان می‌دهد عامل اصلی این بیماری، ویروس اپشتین-بار (همچنین به عنوان مونونوکلئوز عفونی شناخته می‌شود) است.
ویروس اپشتین بار (EBV) از طریق بزاق افراد آلوده به سایرین منتقل می شود و معمولاً کودکان را در سنین پایین مبتلا می کند. علائم اغلب خفیف هستند و شبیه سرماخوردگی هستند. اما ممکن است بیمار علائم دیگری از قبیل گلودرد، خستگی، ضعف و بی‌حالی را تجربه نماید.
با این حال، ممکن است هیچگاه ویروس از سلول‌های بدن پاکسازی نشود؛ در بیشتر افراد، سیستم ایمنی اثرات آسیب‌زای این ویروس را خنثی می کند. اما پاسخ ایمنی به این ویروس در افراد مبتلا به MS غیرطبیعی است؛ که ممکن است عامل بروز این بیماری باشد.
ارتباط بین ویروس اپشتین-بار و MS بیش از 20 سال است که مورد توجه قرار گرفته است، پژوهشگران با مطالعات متعدد توانستند نشان دهند که این ویروس شیوع بالایی در افراد مبتلا به MS دارد. اما در سال 2022، یک مطالعهٔ بزرگ بر روی بیش از 10 میلیون جوان در نهایت یک پایه و اساس اپیدمیولوژیک قوی و محکم برای ارتباط این دو فراهم کرد.
این مطالعه که شرکت‌کنندگان را به مدت 20 سال تحت نظر داشت، نشان داد که خطر ابتلا به مولتیپل اسکلروزیس پس از آلوده گشتن به ویروس اپشتین-بار 32 برابر افزایش می یابد. به جز ویروس اپشتین-بار، هیچ ارتباطی قوی بین سایر ویروس‌ها و ریسک ابتلاء به MS مشاهده نگردید.
پژوهشگران همچنین با مطالعه بر روی ساختارهای مولکولی ویروس اپشتین-بار متوجه شدند که یکی از اجزای پروتئینی ویروس به نام آنتی‌ژن نوکلئار (هسته‌ای) ویروس اپشتین-بار 1(EBNA-1) ساختار مشابهی با مولکول ادهسین سلول گلیال سیستم عصبی مرکزی (GlialCAM) دارد. GlialCAM جزئی از ترکیبات پروتئینی غلاف میلین است، این غلاف به طور معمول در هدایت موثر پیام الکتریکی سلول‌های نورونی نقش دارد، اما در افراد مبتلا به MS، سیستم ایمنی GlialCAM را به عنوان یک ترکیب بیگانه شناسایی می‌کند و آن را منهدم می‌کند.
این یافته نقطه شروع مهمی برای تحقیقاتی است که مکانیسم های زیربنایی واکنش ایمنی غیرطبیعی را که منجر به MS می شود بررسی می کند. همچنین ممکن است به محققان این امکان را بدهد که روزی درمان‌های بهتری برای MS بیابند.

آزمایش خون مولتیپل اسکلروزیس

علائم MS معمولا با استفاده از داروهای ایمونوساپرسیو (سرکوب‌کنندهٔ سیستم ایمنی) مدیریت می شود. این داروها پاسخ ایمنی بدن را سرکوب می کنند که می تواند شدت علائم MS را کاهش دهد. اما این داروها عوارض جانبی ناخواسته زیادی از جمله سردرد، شکم‌درد و مشکلات گوارشی را به همراه دارد. و از آنجایی که آنها پاسخ سیستم ایمنی را سرکوب می‌کنند، می تواند منجر به عفونت های مکرر قفسه سینه، سینوس یا مثانه شود.
داروهای ضد ویروسی می تواند یکی دیگر از راه‌های درمانی احتمالی باشد. این داروها ویروس‌های خاصی را در بدن هدف قرار می دهند و از تکثیر آن‌ها ممانعت می کنند. از آنجایی که داروها فقط یک ویروس خاص را هدف قرار می دهند، سیستم ایمنی بدن را تضعیف نمی کنند.
مجموعه‌ای از گزارش‌های موردی جالب از افراد مبتلا به هر دو بیماری مولتیپل اسکلروزیس و HIV وجود دارد که برای آنها داروها ضد ویروسی تجویز شد (بخشی از استاندارد مراقبت از بیماران مبتلا به HIV است زیرا آنها از تکثیر ویروس جلوگیری می‌کنند).
نتیجه شگفت‌انگیز این بود که علائم MS این افراد برطرف می‌شد. این نشان می دهد که داروهای ضد ویروسی می توانند درمان مفیدی باشند؛ زیرا با جلوگیری از تکثیر EBV در بدن، می تواند به بهبود فرد بیمار کمک کند.

خوانش بیشتر : 👉




@AndisheKonim
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اگر در #بهرام(#مریخ) شواهد حیات در گذشته کشف شود این کشف کمک می‌کند به درک چگونگی آغاز حیات در #زمین
زبان کلیپ انگلیسی با زیرنویس پارسی

فیزیکدان
#برایان #کاکس



@AndisheKonim
همه «حس ششم» داریم و برای سلامتی‎مان حیاتی است!

اکثر مردم با حواس پنجگانه آشنا هستند، اما همه نمی دانند که ما یک حس اضافی به نام دریافت احشایی داریم. این حس وضعیت درونی بدن است و به ما کمک می کند سیگنال های داخلی را که عملکردهای حیاتی بدن ما را احساس و تفسیر کنیم: مانند گرسنگی، تشنگی، دمای بدن و ضربان قلب.

پژوهشی جدیدی با بررسی داده‎های ۹۳ مقاله نشان داد که دریافت احشایی بین مردان و زنان متفاوت است. زنان در کارهای متمرکز بر قلب (و تا حدی کارهای متمرکز بر ریه) در مقایسه با مردان به طور قابل توجهی دقت کمتری داشتند.

این یافته‌ها ممکن است برای کمک به درک این موضوع مهم باشد که چرا بسیاری از بیماری‌های رایج سلامت روان (مانند اضطراب و افسردگی) از دوران بلوغ به بعد در زنان بیشتر از مردان است.

این تفاوت‎ها وجود دارند، اما هنوز نمی‎دانیم علت آن‎ها چیست. محققان چند نظریه دارند، از جمله تغییرات فیزیولوژیکی و هورمونی که اکثر مردان و زنان تجربه می‌کنند یا تفاوت در تعداد مردان و زنانی باشد که به احساسات یا سیگنال‌های درونی خود مانند درد فکر می‌کنند.


خاستگاه


#اندیشه_کنیم
@AndisheKonim
نامه ای گمشده از ⁧ #اینشتین⁩ که سالها بعد از فوت او یافت شد.

‏مدتها قبل از اینکه بدانیم پرندگان میتوانند میدان مغناطیسی زمین را ببینند، اینشتین در این نامه که برای محققان دیگر ارسال کرده بود، درباره احتمال وجود حیوانات با حواس فوق العاده صحبت کرده بود.

اینشتین : «می‌توان تصور کرد که بررسی رفتار پرندگان مهاجر و کبوترهای حامل ممکن است روزی
به درک فرآیند فیزیکی منجر شود که هنوز مشخص نیست.»

‏بیش از هفتاد سال بعد، اکنون می‌دانیم که تصور اینشتین دقیقاً درست بود. اکنون شواهد نشان می‌دهد که پرندگان می‌توانند میدان مغناطیسی زمین را با استفاده از گیرنده‌های نوری ویژه در چشمان خود حس کنند که به تغییرات ظریف در میدان مغناطیسی زمین حساس هستند. ‏این چیزی است که به آنها اجازه می‌دهد هزاران کیلومتر بدون گم شدن مهاجرت کنند.




@AndisheKonim
#خاستگاه #خدا و خدایان
چیست و از کجا آمده‌اند؟


این یک پرسش مهم است که کمتر کسی به آن فکر می‌کند. برای پاسخ به این پرسش مهم، بدون شک باید به تاریخ بشر و تکامل وی نگاهی بیاندازیم.

آن زمان که انسان در غارها زندگی می‌کرد و حتی توانایی مکالمه و سخن گفتن را بدست نیاورده بود، مطمئنا خدایی هم وجود نداشته است. رفته رفته و با مدرن شدن انسان هوشمند، خدایان هم پای به عرصه گذاشتند و یکی پس از دیگری متولد شدند و مسئولیت پدیده‌ای را بر عهده گرفتند.

یک خدا مسئول رعد و برق، یکی مسئول زلزله، یکی سیل، یکی خورشیدگرفتگی، یکی ماه‌گرفتگی و ...

خدایان، برخاسته از نادانی انسانهای بدوی بودند. آنها هر مجهولی را در معادله‌ای قرار می‌دادند که نتیجه آن منتهی به خدا میشد، چرا که فاقد علم لازم برای توضیح آن پدیده بودند. اما به میزان فراوان از قوه تخیل بهرمند بودند.

ﺗﻌﺪﺍﺩ ﺧﺪﺍﯾﺎﻥ بسیار ﺯﯾﺎﺩ ﺑﻮﺩ، چرا که ﻧﯿﺮﻭﯼ ﺗﺨﯿﻞ ﻣﺮﺩﻡ ﺣﺪﯼ ﻧﺪﺍﺷﺖ ﻭ البته ﺍﺣﺘﯿﺎﺟﺎﺗﯽ ﮐﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﺮﺍﯼ ﺁﻧﻬﺎ، ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻧﯿﺎﺯﻣﻨﺪ ﺧﺪﺍﯾﺎﻥ می‌دﺍﻧﺴﺘﻨﺪ نیز ﻧﺎﻣﺤﺪﻭﺩ ﺑﻮﺩ. ﻣﻄﺎﺑﻖ ﯾﮏ ﺁﻣﺎﺭ ﺭﺳﻤﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻗﺮﻥ ۹ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻣﯿﻼﺩ ﺑﺮﺩﺍشت ﺷﺪه ﺷﻤﺎﺭ ﺧﺪﺍﯾﺎﻥ، ﻧﺰﺩﯾﮏ ۶۵۰۰۰ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺁﻣﺪه ﺍﺳﺖ.

گذشته از خدایان بیشماری که هر یک مسئول پدیده‌ای ناشناخته از طبیعت در آن زمان بودند، ﻫﺮ ﺷﻬﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﻧﮕﺎﻫﺒﺎﻧﯽ ﺧﻮﺩ ﺧﺪﺍﯼ ﺧﺎﺻﯽ ﺩﺍﺷﺖ. خدایان در رده‌های متفاوت از قدرت و اعتبار، در کل تاریخ بشری به چشم می‌آیند.

پاسخ به این مسئله نیز اصولا بسیار ساده است که چرا انسانها با این حرص و ولع خداسازی می‌کردند.

اساسا انسان نیاز و تمایلی بینهایت به دانستن دارد و مغز وی به گونه‌ای فرگشت یافته است که قادر به تحمل نادانی و زندگی در محیط‌هایی که نتواند به اسرار آن پی ببرد را ندارد.

اما از سوی دیگر، تا هزاران سال انسان توانایی یافتن پاسخ سوالاتش را نداشت. چرا که یافتن پاسخ، نیازمند زمان برای پیشرفت علمی بود و اینگونه بود که بی‌صبری و عجول بودن انسان برای پی بردن به رازهای اطرافش، خدایان را آفرید.

خدایان ساخته شدند تا نادانی و عدم شناخت انسان از محیط زندگی‌اش را پوشش دهند. البته با نگاهی گذرا به تاریخ بشر، می‌توان به انسانهای بدوی در این‌باره حق داد. چرا که تحمل زندگی در محیطی که قادر به درک پدیده‌های آن نباشید، برای هر کسی ناممکن است.

اما اینک گذشت زمان بخوبی تاثیر خود را نمایان ساخته است. آنچه که انسان بدوی از آن وحشت داشت و برای درک آن و یا فرار از آن به خدایان خود ساخته‌اش پناه می‌برد، اینک جزو بدیهی‌ترین دانسته‌ها و معلومات یک کودک است.

انسان در عصر حاضر ، برای توجیه زلزله ، رعد و برق، سیل، خسوف و کسوف و امثال اینها نیازی به خدا ندارد، بلکه تمام این پدیده ها را بوسیله علم و دانش خویش توضیح می‌دهد.

اما باعث تاسف است که هم اکنون نیز، با وجود اینکه علم ما تک‌تک پدیده‌های طبیعی و غیرطبیعی را بخوبی شرح داده، همچنان خدایان بر جوامع ما حکمرانی می‌کنند.

شاید بتوان گفت که در عصر حاضر، علت وجود خدایان و به بیان دیگر ادیان، این است که به این پرسش بزرگ جواب بدهند:

ما از کجا آمده ایم؟

بدون شک همه می‌دانند که پاسخ تمام ادیان به این پرسش، اگر چه هزاران سال مورد قبول نسل بشر بود، اما با پاسخ اصلی و درست که علم در اختیار ما قرار می‌دهد، بسیار متفاوت است.

به عبارت دیگر پاسخ ادیان به این سوال غلط بوده است. شاید داستان‌های ادیان در این مورد بنظر زیبا و مهیج باشند، اما ما از آنجا نیامده‌ایم که آن‌ها می‌گویند، داستانهای آنها همگی در رده افسانه‌ها و تخیلات قرار می‌گیرند.

پاسخ علم به این پرسش که ما از کجا آمده‌ایم  اگر هم درست نباشد، بسیار به واقعیت نزدیک‌تر است، اما آنچه که ادیان در پاسخ به این پرسش ارائه می‌دهند نه تنها هیچگونه شاهد و مدرک و سندی ندارد، که حتی به حدی نامعقول و تخیلی می‌باشد که قبول آن بنوعی توهین به شعور انسان می‌باشد.

اما سالهای دراز خداباوری و دینداری، مذهبیون را به موجوداتی متفاوت از نسل بشر تبدیل کرده است.

برای نمونه وقتی کسی گفت زمین کروی شکل است، باید به خاطر این حرف کفرآمیز اعدام می‌شد، هم اکنون نیز روش آنها تفاوت چندانی با گذشته نکرده است، چرا که حاضر به پذیرش واقعیات علمی نیستند.

با این حال، اگر مذهبیونی که کروی بودن زمین را به شدت انکار می‌کردند، می‌توانستند جلوی گذر زمان و روشن شدن حقایق را بگیرند، مطمئنا خداباوران عصر حاضر نیز قادر به انجام این کار می‌شدند.

خدای عصر جدید، انرژی، چرخه طبیعت و علم خالص است که واقعیات را با گذر زمان و تحولات پیش‌بینی نشده و پیش‌بینی شده آشکار می‌کند.

نه شخصی که در آسمانها نشسته باشد و
در تخت کبریایی خود برای سرنوشت مردم تصميم بگيرد.




@AndisheKonim
دانشمندان: عاملی ناشناخته در حال تغییر سرعت انبساط گیتی است.

دانشمندان می‌گویند چیزی در حال تغییر میزان انبساط گیتی است. پژوهشگران برای اندازه‌گیری "ثابت هابل"، سرعت انبساط کیهان، دهه‌ها تلاش کرده‌اند، اما به همان نسبت که این اندازه‌گیری‌ها دقیق‌تر شدند وضوح آن‌ها کمتر [و ابهامشان بیشتر] شد و روش‌های مختلف اندازه‌گیری انبساط، نتایج متفاوتی را نشان می‌دهند.

دانشمندان نمی‌دانند دلیل این اتفاق چیست. احتمال دارد که گیتی و فیزیک آن را به‌اشتباه درک کرده باشیم، یا ممکن است اندازه‌گیری‌ها نادرست بوده باشند.

پژوهشگران برای خلاصی از هر شک و تردیدی در این مورد از تلسکوپ فضایی جیمز وب و تلسکوپ فضایی هابل استفاده کردند. به نظر می‌رسد که [بررسی‌] آن‌ها نشان می‌دهد که این اندازه‌گیری‌‌ها درست‌اند و چیزی که ما از آن آگاه نیستیم بر سرعت انبساط گیتی تاثیر می‌گذارد.

آدام ریس، فیزیک‌دان دانشگاه جانز هاپکینز بالتیمور، می‌گوید: "با حذف خطاهای اندازه‌گیری، آنچه باقی می‌ماند این احتمال واقعی و هیجان‌انگیز است که ما گیتی را اشتباه درک کرده‌ایم. ما داده‌های طیفی هابل را جمع‌آوری کرده‌ایم و می‌توانیم خطای اندازه‌گیری، یعنی عامل بروز تنش هابل، را با اطمینان کامل رد کنیم."

[توضیح مترجم: ستاره‌شناسان برای رسیدن به درک بهتری از «ثابت هابل» از ابزارهای مختلفی استفاده کردند اما این اندازه‌گیری‌ها فقط به واگرایی بیشتر نتایج منجر شد و به مشکلی انجامید که در کیهان‌شناسی«تنش هابل» نامیده می‌شود. خود ادوین هابل (که انبساط گیتی براساس یافته‌های او بنا شده است) در سال ۱۹۲۹ این عدد را نزدیک به ۵۰۰ کیلومتر در ثانیه در هر میلیون پارسک تخمین زده بود، اما بررسی‌های جدید، به‌خصوص محاسباتی که با ماهواره پلانک سازمان فضایی اروپا در سال ۲۰۱۳ انجام شد، این عدد را حدود ۸ برابر کمتر یعنی ۶۷.۴ برآورد کرد. مطالعات بعدی در سال ۲۰۱۹ با استفاده از عدسی‌های گرانشی و با بررسی ۷۴۰ ابرنواختر این عدد را ۸۲ محاسبه کرد که از محاسبات اولیه‌ای که خود ادوین هابل انجام داده بود کمتر است.]

دانشمندان در سال ۲۰۲۳ برای تایید رصدهای [تلسکوپ] هابل، از تلسکوپ [جیمز] وب استفاده کردند و نشان دادند که اندازه‌گیری‌ها دقیق بوده‌اند. اما دیگران گفتند که اگر دقت اندازه‌گیری‌هایی که به کار می‌بریم با [افزایش] فاصله کمتر شوند احتمالا در تحقیق نقصی وجود دارد.

در تحقیق جدید، آن‌ها "با استفاده از مزایای هر دو"، مشاهدات [جیمز] وب و هابل را با هم تلفیق کردند. آن‌ها نشان دادند که این اندازه‌گیری‌ها حتی در دوردست‌ها نیز معتبر باقی می‌ماند.

این پژوهش در مقاله جدیدی با عنوان "رصدهای تلسکوپ فضایی جیمز وب، ازدحام ناشناخته نورسنجی قیفاووسی را به‌عنوان توضیحی برای تنش هابل در اطمینان سیگما ۸ رد می‌کند"  در "آستروفیزیکال ژورنال لترز" منتشر شده است.

خاستگاه :

The Independent




@AndisheKonim
دو #هوش #مصنوعی با
یکدیگر صحبت می
‌کنند.

انجام یک کار جدید صرفاً بر اساس دستورالعمل های شفاهی یا کتبی(بدون آموزش) و سپس "توصیف" آن برای دیگران به طوری که آنها بتوانند آن را بازتولید کنند، سنگ بنای ارتباطات انسانی است که پیاده کردنش برای هوش مصنوعی (AI) تا امروز نا‌ممکن بوده است.

اکنون تیمی از دانشگاه ژنو (UNIGE) موفق به مدلسازی یک شبکه عصبی مصنوعی با این "توانایی شناختی" شدند. این هوش مصنوعی پس از یادگیری و انجام یک سری وظایف اساسی، توانست توصیف زبانی آن ها را به یک هوش مصنوعی «خواهر» ارائه کند و او هم آن را بازتولید کرد. این نتایج امیدوارکننده در
Nature Neuroscienc
منتشر شده است.

انجام یک کار جدید بدون آموزش قبلی، تنها بر اساس دستورالعمل های شفاهی یا کتبی، یک توانایی منحصر به فرد انسان است. علاوه بر این، وقتی آن کار را یاد گرفتیم، می‌توانیم آن را توصیف کنیم تا شخص دیگری بتواند آن را بازتولید کند.  این ظرفیت دوگانه ما را از سایر گونه‌ها متمایز می‌کند که برای یادگیری یک کار جدید، نیاز به آزمایش‌های متعدد همراه با سیگنال‌های تقویتی مثبت یا منفی دارند، بدون اینکه بتوانند آن را به همنوعان خود ارتباط دهند.

زیرشاخه‌ای از هوش مصنوعی (AI) - پردازش زبان طبیعی - به دنبال بازآفرینی این قوه انسانی در ماشین‌هایی است که داده‌های صوتی یا متنی را درک می‌کنند و به آنها پاسخ می‌دهند. این تکنیک مبتنی بر شبکه‌های عصبی مصنوعی است که از نورون‌های بیولوژیکی ما و نحوه انتقال سیگنال‌های الکتریکی به یکدیگر در مغز الهام گرفته شده است.  با این حال، محاسبات عصبی که دستیابی به شاهکار شناختی توصیف شده در بالا را ممکن می‌سازد، هنوز به خوبی درک نشده‌اند.

در حال حاضر، عوامل مکالمه ای که از هوش مصنوعی استفاده می کنند، قادر به ادغام اطلاعات زبانی برای تولید متن یا تصویر هستند. اما تا آنجا که ما می دانیم، آنها هنوز قادر به ترجمه یک دستور شفاهی یا نوشتاری به یک عمل حسی-حرکتی نیستند و حتی کمتر آن را توضیح می دهند.

برای انسان نماهای آینده

این مدل افق های جدیدی را برای درک تعامل بین زبان و رفتار می گشاید. این امر به ویژه برای بخش رباتیک امیدوارکننده است، جایی که توسعه فناوری هایی که ماشین ها را قادر می سازد با یکدیگر صحبت کنند، یک مسئله کلیدی است.

این دو محقق نتیجه گرفتند: "شبکه ای که ما توسعه داده ایم بسیار کوچک است. بر این اساس، هیچ چیز مانع توسعه شبکه های بسیار پیچیده تری نیست که در روبات های انسان نما ادغام شوند که قادر به درک ما و همچنین درک یکدیگر باشند."

خاستگاه :

Nature Neuroscience

ترجمه‌ی : سام آریامنش




@AndisheKonim
#آگاهی

 ادعا: فرگشت نمی‌تواند خودآگاهی را توضیح دهد.

 پاسخ:

۱- این یک نوع توسل به نادانی است. ندانستن توضیح به معنای غیرممکن بودن توضیح نیست. از آنجایی که ما به تازگی شروع به درک خودآگاهی کرده‌ایم، جای تعجبی ندارد که هنوز منشاء آن را نیافته باشیم. در حقیقت، توضیحات اولیه برای منشاء خودآگاهی پیشنهاد شده‌اند هرچند که پیچیدگی این توضیحات مانع از خلاصه کردن آنها در اینجا می‌شود. پیش از آنکه به یک نظریه کامل در مورد منشاء خودآگاهی برسیم، به آزمایشات و اصلاحات بیشتری نیاز است اما به اندازه کافی شواهد و مدارک در اختیار داریم که بدانیم چنین نظریه‌ای امکان‌پذیر است.

۲- عاملی که احتمالا در ادعای غیر قابل توضیح بودن خودآگاهی نقش دارد این حقیقت است که بسیاری از مردم یک توضیح طبیعی از خودآگاهی نمی‌خواهند چون خودآگاهی طبیعی با یک روح آسمانی همخوانی ندارد. مردم این قضیه را تهدیدی بر میل به آسمانی بودن و جاودانگی خود می‌دانند. توضیح همین یک نکته به تنهایی به اندازه یک کتاب است اما کافیست به ذکر این نکات بسنده کنیم که:

– شواهد بسیار زیادی از تمایل ژنتیکی رفتار و خصوصیات اخلاقی، مطالعه بر آسیب‌های مغزی و تصویربرداری از مغز افراد سالم وجود دارد که نشان می‌دهد خودآگاهی منشاء طبیعی دارد.

– آنچه ما می‌خواهیم هیچ ارتباطی به آنچه که واقعیت است، ندارد.

مترجم : الهام

 بن‌مایه‌ها :

Dennett, Daniel C., 1991. Consciousness Explained. Boston: Little, Brown and Company

Minsky, M., 1985. The Society of Mind. New York: Simon & Schuster




@AndisheKonim
انقلابی در علوم #اعصاب با همکاری #هوش #مصنوعی

سال گذشته شاهد پیشرفت‌های بزرگی در مدل‌هایlarge language model(LLM) مانند ChatGPT بودیم. توانایی این مدل‌ها برای تفسیر و تولید منابع متنی انسانی (و سایر داده‌های توالی) پیامدهایی برای افراد در بسیاری از زمینه‌های فعالیت انسانی دارد.

یک مقاله در ژورنال Neuron استدلال می‌کند که مانند بسیاری از متخصصان، دانشمندان علوم اعصاب می‌توانند از مشارکت با این ابزارهای قدرتمند سود ببرند یا خطر عقب ماندن را داشته باشند.

در مطالعات قبلی خود، نویسندگان نشان دادند که پیش‌شرط‌های مهمی برای توسعه LLM‌هایی که می‌توانند داده‌های علوم اعصاب مانند ChatGPT را تفسیر و تحلیل کنند، برآورده می‌شوند. این مدل‌های هوش مصنوعی می‌توانند برای انواع مختلف داده‌ها، از جمله تصویربرداری عصبی، ژنتیک، ژنومیک تک سلولی و حتی گزارش‌های بالینی دست‌نویس ساخته شوند.

در مدل سنتی تحقیق، یک دانشمند داده‌های قبلی را در مورد یک موضوع مطالعه می‌کند، فرضیه‌های جدیدی ایجاد می‌کند و آنها را آزمایش می‌کند. به دلیل حجم انبوه داده‌های موجود، دانشمندان اغلب بر حوزه‌ی محدودی از تحقیقات مانند تصویربرداری عصبی یا ژنتیک تمرکز می‌کنند. با این حال، LLM ها می توانند تحقیقات علوم اعصاب بیشتری را نسبت به یک انسان منفرد جذب کنند.

در مقاله نورون، محققان استدلال می‌کنند که روزی می‌توان از LLM‌های تخصصی در زمینه‌های مختلف علوم اعصاب و برقراری ارتباط با یکدیگر برای پل زدن با حوزه‌های مخفی تحقیقات علوم اعصاب استفاده کرد، و حقایقی را کشف کرد که یافتن آن‌ها توسط انسان به تنهایی غیرممکن است.

برای مثال، در مورد کشف دارو، یک LLM متخصص در ژنتیک می‌تواند همراه با یک LLM تصویربرداری عصبی استفاده شود. عصب شناس این LLM ها را هدایت می کند و خروجی های آنها را تأیید می کند.

دانیلو بزدوک، نویسنده اصلی این احتمال را ذکر می‌کند که دانشمند، در موارد خاص، همیشه قادر به درک کامل مکانیسم پشت فرآیندهای بیولوژیکی کشف‌شده توسط این LLM‌ها نباشد.

او می‌گوید: ما باید پذیرای این واقعیت باشیم که برخی چیزها در مورد مغز ممکن است ناشناخته باشند، یا حداقل زمان زیادی طول بکشد تا درک شوند. با این حال، ما هنوز هم ممکن است بینش هایی را از پیشرفته ترین LLM ها ایجاد کنیم و پیشرفت بالینی داشته باشیم، حتی اگر به طور کامل روش رسیدن به نتیجه را درک نکنیم.

بزدوک می‌گوید برای درک پتانسیل کامل LLM در علوم اعصاب، دانشمندان به زیرساخت‌های بیشتری برای پردازش و ذخیره‌سازی داده‌ها نسبت به آنچه امروزه در بسیاری از سازمان‌های تحقیقاتی موجود است، نیاز دارند.

جایی که مطالعات به شدت بر هوش مصنوعی و LLM‌ها متکی هستند توسط مجلات پیشرو منتشر می‌شوند و توسط آژانس‌های دولتی تامین مالی می‌شوند.

در حالی که مدل سنتی تحقیقات مبتنی بر فرضیه‌ها کلیدی است و از بین نمی‌رود، بزدوک می‌گوید استفاده از فناوری‌های نوظهور LLM ممکن است برای تحریک نسل بعدی درمان‌های عصبی در مواردی که مدل قدیمی کمتر ثمربخش بوده است، مهم باشد.

توانایی ما برای تولید داده های زیست مولکولی توانایی ما برای به دست آوردن درک از این سیستم ها را تحت الشعاع قرار می دهد. LLM ها پاسخی برای این مشکل ارائه می دهند و ممکن است بتوانند دانش را در سراسر حوزه های علوم اعصاب استخراج، هم افزایی و ترکیب کنند، وظیفه ای که ممکن است از درک انسان فراتر رود.

ترجمه‌ی : یاس

https://neurosciencenews.com/llm-ai-neuroscience-25591/




@AndisheKonim
🧠 #چاپ سه‌بعدی نخستین
بافت زنده
#مغز #انسان


گروهی از پژوهشگران نخستین بافت مغزی کاربردی مغز انسان را با فناوری چاپ سه بعدی برای بررسی عملکرد مغز و بررسی اختلالات عصبی مختلف ایجاد کرده‌اند.

اولین بافت مغزی کاربردی با روش چاپ سه بعدی برای بررسی عملکرد مغز انسان و بررسی اختلالات عصبی مختلف ساخته شده است.
به گفته کارشناسان دانشگاه ویسکانسین مدیسون، این بافت چاپ شده می‌تواند رشد کند و مانند بافت معمولی مغز عمل کند.

این مدل مغز چاپ سه بعدی شده می‌تواند در مطالعه مشکلات و اختلالات عصبی مختلف از جمله آلزایمر و بیماری پارکینسون مفید باشد.

سوچون ژانگ، استاد علوم اعصاب و عصب‌شناسی در دانشگاه ویسکانسین مدیسون می‌گوید: این می‌تواند یک مدل بسیار قدرتمند برای کمک به درک نحوه ارتباط سلول‌های مغز و بخش‌هایی از مغز در انسان باشد.
وی افزود: این می‌تواند نگاه ما به زیست شناسی سلول‌های بنیادی، علوم اعصاب و بیماری‌زایی بسیاری از اختلالات عصبی و روانی را تغییر دهد.

نویسندگان تأکید می‌کنند که این روش دقت بالایی را ارائه می‌کند و امکان کنترل بر انواع و ترتیب سلول‌ها را فراهم می‌کند. این در حالی است که این ویژگی در ارگانوئیدهای مغزی که اندام‌های مینیاتوری رشد یافته در آزمایشگاه هستند که برای تحقیقات مغز ایجاد شده‌اند، وجود ندارد.

این رویکرد چاپ سه بعدی برای شبیه‌سازی ارتباطات پیچیده و توسعه شبکه‌های موجود در بافت مغز انسان، پتانسیل زیادی برای ارائه بینش در مورد عملکرد مغز و اختلالات آن دارد.

به نظر خودم این فوق العاده است، به راحتی میتوان برای بیماری ها روی چنین بافتی که بسیار شبیه مغز انسان زنده است آزمایش کرد، بدون رد شدن از مرزهای اخلاق پزشکی، همچنین اینکه نیاز ما را به حیوانات زنده برای آزمایش کمتر میکند.

خاستگاه :

Cell





@AndisheKonim
در یک "بُعد #تاریک"، فیزیکدانان به دنبال #ماده_ی #گمشده جهان هستند.


ایده ای که از نظریه ریسمان گرفته شده است نشان می دهد که ماده تاریک در یک بعد اضافی (نسبتا) بزرگ پنهان شده است.  این نظریه 'پیش بینی های قابل آزمایشی' را نشان میدهد، که فیزیکدانان اکنون در حال بررسی آن هستند.

وقتی نوبت به درک ساختار هستی می‌رسد، بیشترِ آنچه دانشمندان فکر می‌کنند وجود دارد، به حوزه‌ای تاریک و مبهم واگذار می‌شود.

ماده معمولی، چیزهایی که می توانیم ببینیم و لمس کنیم، تنها ۵ درصد از کیهان را تشکیل می دهند. کیهان شناسان می گویند بقیه انرژی تاریک و ماده تاریک هستند، مواد اسرارآمیزی که به دلیل ماهیت مبهم آنها  برچسب "تاریک" به خود گرفته اند.‌

در حالی که احتمالاً هیچ ایده واحدی نمی تواند همه چیزهایی را که امیدواریم در مورد کیهان بدانیم توضیح دهد، ایده ای که دو سال پیش معرفی شد می تواند به چند سوال بزرگ پاسخ دهد.
این سناریو که سناریوی "بُعد تاریک" نامیده می شود، دستور العمل خاصی برای ماده تاریک ارائه می دهد و ارتباط نزدیک بین ماده تاریک و انرژی تاریک را نشان می دهد. این سناریو همچنین ممکن است به ما بگوید که چرا گرانش - که جهان را در بزرگ‌ترین مقیاس‌ها شکل میدهد - در مقایسه با سایر نیروها بسیار ضعیف است.

این سناریو ابعادی را پیشنهاد می‌کند که هنوز دیده نشده است و در قلمرو پیچیده تئوری ریاضیاتی ریسمان زندگی می‌کند، که تلاش می‌کند مکانیک کوانتومی و نظریه گرانش اینشتین را یکی کند.
علاوه بر چهار بعد آشنا - سه بعد فضایی بی نهایت بزرگ به علاوه یک بعد زمانی - نظریه ریسمان نشان می دهد که شش بعد فضایی بسیار کوچک وجود دارد.

در بُعد تاریک جهان، یکی از این ابعاد اضافی به طور قابل توجهی بزرگتر از بقیه است. به جای اینکه ۱۰۰ میلیون تریلیون بار کوچکتر از قطر یک پروتون باشد، قطر آن در حدود ۱ میکرون است - بر اساس استانداردهای روزمره، اما در مقایسه با دیگر ابعاد بسیار زیاد است. ذرات عظیمی که نیروی گرانش را حمل می‌کنند در این بعد تاریک تولید می‌شوند و ماده تاریکی را می‌سازند که دانشمندان فکر می‌کنند حدود ۲۵٪ از جهان ما را تشکیل می‌دهد و مثل چسبی عمل میکند که کهکشان‌ها را در کنار هم نگه می‌دارد. (برآوردهای فعلی حاکی از آن است که ۷۰٪ باقیمانده، از انرژی تاریک تشکیل شده است که باعث انبساط جهان می شود.)

ایگناتیوس آنتونیادیس، فیزیکدان دانشگاه سوربن که به طور فعال در حال بررسی پیشنهاد بُعد تاریک است، گفت: این سناریو به ما امکان می‌دهد بین نظریه ریسمان، گرانش کوانتومی، فیزیک ذرات و کیهان‌شناسی ارتباط برقرار کنیم، [در حالی که] به برخی از اسرار مرتبط با آنها می‌پردازیم.

در حالی که هنوز هیچ مدرکی مبنی بر وجود بعد تاریک وجود ندارد، این سناریو پیش‌بینی‌های قابل آزمایشی را هم برای مشاهدات کیهانی و هم برای فیزیک رومیزی(غیرتجربی،روی کاغذ) انجام می‌دهد.  این بدان معناست که ما ممکن است نیازی به صبر طولانی نداشته باشیم تا ببینیم آیا این فرضیه تحت بررسی تجربی قرار می‌گیرد یا به فهرست ایده‌های وسوسه‌انگیز که هرگز به وعده اصلی خود عمل نکردند، تنزل می‌یابد.

راجش گوپاکومار، فیزیکدان، مدیر مرکز بین‌المللی علوم نظری در بنگالورو، میگوید: بُعد تاریکی که در اینجا تصور می‌شود، این برتری را دارد که با افزایش شدیدتر آزمایش‌های آتی، به‌طور بالقوه به راحتی کنار گذاشته می‌شود...

خوانش بیشتر : 👉

خاستگاه :

Quantamagazine

ترجمه‌ی: سام آریامنش





@AndisheKonim
آیا بدن انسان واقعا
رطوبت را احساس می‌کند؟


نه
حداقل از نظر فنی نه ، زیرا بدن ما حسگرهایی برای تشخیص مایعات ندارد، در عوض، ما به مجموعه‌ای از سنسورهای دیگر تکیه می‌کنیم تا وقتی خیس هستیم به ما اطلاع دهند.

در بدن انسان، شبکه ای از نورون ها به نام سیستم حسی جسمی به ما کمک می کند تا چیزهایی را که لمس می کنیم پردازش کنیم. این نورون‌های تخصصی که شامل گیرنده‌های مکانیکی و گیرنده‌های حرارتی هستند، مسئول انتقال اطلاعات لمسی از پوست به مغز هستند و به ما اجازه می‌دهند اشیاء را با احساس کردن آن‌ها تشخیص دهیم و ما را قادر می‌سازند بافت‌ها یا دماهای مختلف را تشخیص دهیم.

با این حال، انسان فاقد گیرنده های رطوبت است که به حیوانات دیگر مانند سوسک ها و زنبورهای عسل امکان می دهد آب یا تغییرات در رطوبت و در کل رطوبت محیط را تشخیص دهند.

برای شناسایی مایعات، انسان از محرک های بینایی و احساسات لامسه استفاده می کند. برای مثال، شما جریان صاف آب را می‌بینید که روی دست‌هایتان در سینک هجوم می‌آورد و یا 'میبینید' در حین دوش گرفتن قطرات به صورتتان برخورد می‌کند.  اما(جدا از ‌مک گرفتن از لامسه و بینایی ) بر اساس تحقیقات گسترده‌ای، مهمترین نشانه‌ای که انسان برای حس کردن آب از طریق پوست استفاده می‌کند، دما است.

دیوید فیلینگری، فیزیولوژیست محیطی و حسی در دانشگاه ساوتهمپتون در بریتانیا، می گوید: "اگر مقداری رطوبت روی پوست دارید، به احتمال زیاد از پوست تبخیر می شود و شما را خنک می کند. این محقق که در بسیاری از تحقیقات در مورد چگونگی پردازش رطوبت توسط انسان پیشگام بوده است میگوید: در نتیجه، ممکن است انسان ها شرطی شده باشند که احساس خنکی را با وجود رطوبت مرتبط کنند!

این ممکن است توضیح دهد که چرا تشخیص خشک شدن لباس‌ها در بیرون سخت است اگر هوا سرد است، یا اینکه چرا نشستن روی یک صندلی فلزی سرد گاهی اوقات احساس نشستن در یک گودال خیس را می‌دهد.

او در یک مطالعه در سال ۲۰۱۳،  این احساس گیج کننده را مورد آزمایش قرار داد. تیم تحقیقاتی ۹ نفر را با چشم بند بستند و یک سری آزمایش را انجام دادند که در آن آنها یک کاوشگر خشک با دمای سرد متفاوت را روی ساعد هر شرکت کننده فشار دادند.  پنج نفر از ۹ شرکت‌کننده دریافتند که محرک‌های خشک اگر حدود صفر درجه سانتی‌گراد باشند، مرطوب هستند، که تأیید می‌کند که آن‌ها فقط به دما تکیه می‌کنند تا بفهمند آیا چیزی مرطوب است یا خیر.

دیوید در ادامه گفت: مغز چیزی برای تمایز بین توهم مرطوب بودن در مقابل رطوبت واقعی ندارد.


در سال ۲۰۱۴، این‌ محقق اساساً آزمایشی معکوس آزمایش قبلی را انجام داد، که در آن تأثیر محرک های گرم و مرطوب را در گروهی از شرکت کنندگان چشم بسته آزمایش کرد.  او دریافت که هیچ یک از افراد قادر به درک رطوبت در طول هر یک از شبیه سازی ها_بالاتر از 4 درجه سانتیگراد_ بالاتر از دمای پوست خود_ نبودند.

با توجه به این یافته ها، دیوید فلینگری در حال حاضر با طراحان لباس کار می کند تا لباس ورزشی بسازد که افراد تنفس بیشتری داشته باشد و بتواند بهتر عرق کردن را کنترل کند. علاوه بر این، آزمایشگاه او با مؤسسه فناوری فدرال لوزان سوئیس (EPFL) برای بازگرداندن احساسات حرارتی در افراد قطع عضو با پروتز کار می کند تا آنها بتوانند مغز را فریب دهند تا در اندام های از دست رفته "احساس رطوبت" داشته باشند.

خاستگاه :

Livescience

ترجمه‌ی : سام آریامنش

این‌ موضوع هنوز جای بحث دارد و این‌ پاسخ میتواند یک‌ پاسخ نهایی نباشد.




@AndisheKonim
« هوش مصنوعی اسرار تخیل انسان و شکل گیری حافظه راباز میکند. »

یک مطالعه جدید از هوش مصنوعی مولد، برای روشن کردن چگونگی پردازش خاطرات مغز انسان برای یادگیری، تخیل و برنامه ریزی استفاده می کند.

 این مطالعه از یک مدل محاسباتی شبیه شبکه‌های عصبی هیپوکامپ و نئوکورتکس برای شبیه‌سازی رمزگذاری و بازیابی حافظه استفاده کرد.

این مدل نشان می‌دهد که چگونه نئوکورتکس بازنمایی‌های مفهومی کارآمدی را از تجربیات تشکیل می‌دهد، که امکان بازآفرینی رویدادهای گذشته و تولید رویدادهای جدید را فراهم می‌کند.

 این تحقیق توانایی مغز برای بازسازی خاطرات با جزئیات منحصر به فرد را برجسته می کند و بینش هایی را در مورد نقش حافظه در بقا و پیش بینی ارائه می دهد.

مدل هوش مصنوعی تعامل بین هیپوکامپ و نئوکورتکس را در پردازش حافظه شبیه‌سازی می‌کند.

نئوکورتکس بازنمایی‌های «مفهومی» را تشکیل می‌دهد و مغز را قادر می‌سازد تا تجربیات گذشته را بازسازی کند و سناریوهای جدیدی را تصور کند.

این مطالعه بینش هایی را در مورد نقش حافظه در بقا، پیش بینی رویدادهای آینده و درک تحریفات حافظه ارائه می دهد.


در این  تحقیق ، دانشمندان با کمک هوش مصنوعی موفق شدن درک بهتری از نحوه کارکرد مغز انسان در زمینه خاطرات و تخیل پیدا کنند. این مطالعه نشان داد که مغز چطور از تجربیات مختلف، ساختارهای پیچیده مفهومی می‌سازد.

این فرایند فقط به یادآوری گذشته محدود نمی‌شود به ما کمک می‌کند تا صحنه‌ها و ایده‌های جدیدی را تصور کنیم. این کشفیات می‌تواند به درک بهتر ما از نحوه یادگیری، برنامه‌ریزی و درمان مشکلات حافظه کمک کنند.

ترجمه‌ی : سحر موحد

خاستگاه : 👉




@AndisheKonim
چه چیزی بزرگترین میمونی را که روی زمین پرسه می زد از بین برد؟ ما در نهایت ممکن است یک پاسخ داشته باشیم


تحقیقات جدید نشان می دهد که بزرگترین میمونی که در سیاره زمین پرسه می‌‌زد، در آزمون زمان تاب نیاورد و زمانی که همتایان کوچکترش با تغییرات محیطی سازگار شدند، از بین رفت.

گونه Gigantopithecus blacki با حدود سه متر قد می توانست به وزن ۳۰۰ کیلوگرم برسد. با این حال، محققان دریافته‌اند که این قامت غول‌پیکر، G. blacki را برای شرایط متغیر فزاینده‌ای از سایر میمون‌های چابک‌تر مانند اورانگوتان‌ها که با آنها سازگار شده‌‌ بودند، بی‌نیاز می‌کند.

زمان و دلیل مرگ نهایی G. blacki _که با چهار استخوان فک و چند هزار دندان شناخته شده بود_ برای دهه‌ها برای دیرینه‌شناسان یک‌ راز حل نشده است.

داستان G. blacki یک معما در دیرینه شناسی است - چگونه ممکن است چنین موجود قدرتمندی در زمانی که دیگر نخستی ها در حال سازگاری و زنده ماندن بودند منقرض شود؟"

برای ترسیم جزئیات داستان انقراض، یک تیم تحقیقاتی محیطی را بازسازی کردند که G. blacki در حدود ۲ میلیون سال پیش در آن زندگی‌میکرد، یعنی زمانی که نخستی‌ها برای اولین بار ظاهر شدند و محیط‌های مربوط به اواخر پلیستوسن میانی، زمانی که در نهایت منقرض شد.

آنها فسیل ها و نمونه های رسوب ۲۲ غار در جنوب چین را تجزیه و تحلیل کردند که نیمی از آنها حاوی بقایای G. blacki بود. در مجموع، این فسیل‌ها بزرگترین مجموعه شواهد G. blacki را نشان می‌دهند که کل محدوده آن را در بر می‌گیرد.

در حالی که سوابق فسیلی نمی توانند به طور قطعی به ما بگویند که چرا یک گونه از بین رفته است، تعیین دقیق زمان ناپدید شدن یک گونه می تواند به محققان کمک کند تا دوره های تغییرات محیطی و رفتاری را که به موازات آن انقراض  صورت می گیرد، را محدود کنند.

کیرا وستاوی ژئوکرونولوژیست دانشگاه مک کواری، که به همراه ژانگ این مطالعه را رهبری کرده است، می گوید: "بدون تاریخ گذاری قوی، شما به سادگی به دنبال سرنخ هایی در مکان های اشتباه هستید."
وستاوی و ژانگ و همکاران تخمین می زنند که G. blacki بین ۲۹۵۰۰۰ تا ۲۱۵۰۰۰ سال پیش بر اساس ۱۵۷ تاریخ رادیومتری_که با استفاده از شش تکنیک مختلف تاریخ گذاری ایجاد کردند_ منقرض شد.

تجزیه و تحلیل گرده‌ها نشان داد که درست کمی قبل از مرگ این‌ گونه، جنگل‌های جنوب چین از شرایطی شبیه جنگل‌های انبوه با تاج‌پوش‌های سنگین، آب فراوان و میوه‌های فراوان  به  مناظر خشک‌تر با جنگل‌های بازتر و علف‌زارهای مستعد آتش‌سوزی تغییر کرده بودند.

آنالیزهای دندانپزشکی نشان داد که G. blacki در مقایسه با نزدیک‌ترین پستاندار شناخته شده خود، اورانگوتان چینی منقرض شده (Pongo weidenreichi) با تغییرات محیطی سازگاری خوبی نداشت.

دندان‌های G. blacki با نزدیک شدن به پایان این گونه، نشانه‌هایی از استرس مزمن داشتند و با باز شدن و خشک شدن جنگل‌ها، رژیم غذایی آن نیز از تنوع کمتری برخوردار شد، تعداد جمعیت کاهش یافت و محدوده جغرافیایی G. blacki کاهش یافت.

محققان در مقاله خود می نویسند: "این اولین بینش در مورد رفتار G. blacki به عنوان گونه ای در آستانه انقراض است که کاملاً در تضاد با P. weidenreichi است که در این زمان استرس بسیار کمتری نشان می دهد.

محققان خاطرنشان می کنند که G. blacki در جنگل های باز بیشتر در معرض یا تهدید قرار گرفت، چون این ایپ به میوه های غنی از مواد مغذی وابسته بود که با تغییر جنگل ها کمیاب شدند.
وستاوی می‌گوید: با وجود تهدید ششمین رویداد انقراض جمعی که همینک بر سر ما قرار دارد، نیاز مبرمی به درک علت انقراض گونه‌ها وجود دارد.


خاستگاه :

Nature

ترجمه‌ی : سام آریامنش




@AndisheKonim
امسال نام خودت را به ماه بفرست

نام خودتان را با ماهنوردی که قرار است در ماموریت آرتمیس‌۲ روی قطب جنوب ماه فرود بیاید، به ماه بفرستید.


ناسا از علاقمندان دعوت کرده است تا نام‌ خود را با ماه‌نورد رباتیک وایپر به سطح ماه بفرستند.

وایپر(VIPER)، یک ماموریت را به مقصد قطب جنوب ماه آغاز خواهد کرد تا اسرار آب را در ماه کشف کند و به درک بهتر محیطی بپردازد که ناسا قصد دارد اولین زن و اولین شخص رنگین‌پوست را طی برنامه آرتمیس(Artemis) خود در آن فرود بیاورد.

ناسا نام‌ها را تا پیش از روز ۱۵ مارس ساعت ۱۱:۵۹ به وقت منطقه زمانی شرقی می‌پذیرد. پس از جمع‌آوری نام‌ها، ناسا آنها را به ماه‌نورد ملحق خواهد کرد.

محل ثبت نام شما برای فرستادن به ماه:

https://www.nasa.gov/send-your-name-with-viper




@AndisheKonim
Ещё