همانطور که عرض کردم موضوع به خودی خود واضح است و کافی است آیهٔ ۳۴ نساء را بخوانیم..
یعنی اسلام مجوزِ کتک زدنِ زنان را داده است هیچ حد و حدودی هم برای آن وجود ندارد..و اگر کسی آمد و گفت اسلام زنان را ارج نهاده است بدانید که او یک شیاد است و از ملحدان میترسد و از خدایش بیمی ندارد..
آنها میکوشند اسلام را به مرکزِ زیبایی ببرند اما ما هر بار تصویری از قبل داریم که زشتی و لجنزارِ آن را نشان میدهد..
پوزش میخوام از عزیزان مطلبی از قبل آماده نکرده بودم به همین خاطر مطالب با تأخیر ارسال شدند..
۵...همانطور که ادّعا کردم هیچ حد و حدودی برای کتک زدنِ زن توسطِ مرد وجود ندارد..به هیچ عنوان در آیاتِ قرآنی حتّی یک قرینه برای این وجود ندارد،ممکن است در آیهای چون آیهٔ ۱۹ نساء امر به خوش رفتاری کرده باشد امّا این برای زنی که از نظرِ اسلام نافرمان است صدق نمیکند و مرد مجاز است او را بزند مگر اینکه بخواهد دست و پا و صورتِ او را برای سکس سالم نگه دارد.
اگر دقّت کنید در حدیثی که محمد بن یوسف نقل کرده آمده است که زنانتان را همچون کنیز و بردهها شلاق نزنید یعنی تنها حدودی که وجود دارد عدمِ شباهت است..ممکن است در تعدادِ ضرباتِ شلاق باشد..همچنین جنابِ قادری تأکید کردند که مرد حقّ ندارد به زن ناسزا بگوید و این را جزئی از حقوقِ زنان میدانند..مردی را تصور کنید که با لبانِ خاموش مشغولِ ضرب و شتمِ همسرش است و چون به او فحاشی نمیکند از نظرِ اسلام حق و حقوقِ زن رعایت شده است.
۴...امّا چرایی اینکه خداوند مجوزِ این رفتار را داده است چیست؟
در آیهٔ۳۴ سورهٔ نساء آمده است که الرجال قوامون علیالنساء بمافضل الله بعضهم علی بعض..[خداوند برخی را بر برخی دیگر برتری داده است]این برتری از نظرِ فقها و عالمانِ اسلام تکوینی است یعنی اشاره به زیادتِ عقل و توانِ جسمی دارد،بدین صورت که مردان از نظرِ عقلی و جسمی نسبتِ به زنان برتری دارند..در ادامه میگوید و بما انفقوا من اموالهم،همچنین به سببِ اینکه از اموالِ خود به آنها یعنی زنان میبخشند..
الله اسلام در مقابلِ این برتری و بخشش وظایفی بر عهدهٔ زن قرار داده است،ابتدا زن باید فرمانبردار باشد چرا که مرد قیم و حاکم و رئیس اوست و همچنین اسرار و اموالِ مرد رادر نبودش حفظ کند،اگر این چنین نکرد یا حتّی مرد ترسِ نافرمانی زن را داشته باشد میتواند او را تنبیه کند..ابتدا او را پند دهد،سپس ممناعت از سکس و اگر جواب نداد او را بزند،چرا بزند چون مرد قیم زن است و تحدی میدهم به جنابِ ماموستا که هیچ حد و حدودی برای کتک زدنِ زن وجود ندارد و مرد قصاص نمیشود چون قیمِ زن است و اگر پیامبرتان گفته است به صورتِ او نزنید از رحمتاش نبوده بلکه مربوط به نیازِ جنسیاش بوده است.
۳... فرض میگیریم که حرف و برداشتِ ما کاملاً اشتباه است[البته برای تصدیق مطالبی عرض میکنم]مسئلهای که ما به خاطرِ آن کتک زدنِ زنان در اسلام را مطرح میکنیم شدت و ضعفِ ضربه نیست بل، اساسِ عملی است که به آن توصیه شده است آنهم از سوی خدایی که مدّعی میشوند خالقِ انسان است.
ما در اینجا به دنبالِ کبودی زیرِ چشم زنان نیستیم سٶالِ ما این است که چرا الله خدای اسلام چنین توصیهای کرده است و این چنین به زنان بیاحترامی کرده است؟ چه تفاوتی دارد اگر زن را با شلاق بزنند یا با چوبِ مسواک؟آیا خداوند نمیتوانست مردانِ مسلمان را از این امر نهی کند؟
۲...ما فرض میگیریم موضوعی که جنابِ ماموستا مطرح کردند یعنی نحوهٔ کتک زدنِ زنان صحیح باشد یعنی مردِ مسلمانان مجاز است به گونهای زن را بزند که به او آزاری نرسد و این فرمودهٔ پیامبرشان باشد امّا چرا پیامبرشان چنین فرمودهاند؟
پیامبرِ اسلام میفرماید زنانتان را همچون کنیز شلاق نزنید و آخر شب با آنها همبستر شوید،این یعنی تنها مسئله این است که زن را همچون یک آلتِ جنسی میبیند نه یک انسان..
پس اگر در جایی عنوان شده است که زن را آزار ندهید و پیامبر اسلام چنین فرموده است به این دلیل است که مرد برای سکس به او نیاز دارد..لازم است که ذکر کنم این حدیثی که آوردم شرح بود یعنی اصلِ حدیث این است: لا يضرب أحدكم امرأته ضرب الأمة ثم يضاجعها چون به آنها برای سکس نیاز دارید..
ابتدا از این آیه شروع کنیم..من فکر میکنم همهچیز واضح است و من در این کنفرانس قصدم روده درازی است.
۱..خداوندِ محمًد میگوید مردان سرپرستِ زنان هستند..[ابتدای آیه] در ادامه خصوصیات زنی ایماندار را بیان میکند،زنی که فرمانبردار باشد و حقوقِ شوهرش را رعایت کند و در غیابِ او حافظِ اسرار و مالِ او باشد..همچنین توضیح میدهد که اگر زن چنین نبود مرد با او سلسله رفتاری داشته باشد.او را پند دهد،از خوابگاه او دوری کند، سپس اگر این موارد افاقه نکردند او را بزند.
خب محلِ مناقشهٔ ما همینجا است،ابتدا ببینیم شأنِ نزولِ این آیه چیست؟
نزلت هذه الآية في سعد بن الربيع وكان من النقباء وامرأته حبيبة بنت زيد بن أبي هريرة ـ وهما من الأنصار ـ وذلك أنها نشزت عليه فلطمها فانطلق أبوها معها إلى النبي صلى الله عليه وسلم فقال: أفرشته كريمتي فلطمها، فقال النبي صلى الله عليه وسلم: لتقتص من زوجها. وانصرفت مع أبيها لتقتص منه فقال النبي صلى الله عليه وسلم: ارجعوا هذا جبريل عليه السلام أتاني، وأنزل الله تعالى هذه الآية، فقال رسول الله صلى الله عليه وسلم: أردنا أمرا وأراد الله أمرا والذي أراد الله خير ورفع القصاص.
میگوید این آیه در موردِ زنی نازل شد از انصار که شوهرش او را زد و رفت پیشِ محمد شکایت کرد پس محمد حکم به قصاص داد،زن همراه پدرش برخواست که شوهرش را قصاص کند امّا محمد گفت بگردید که همین الان جبرئیل آمد و گفت الرجال قوامون علیالنساء و الی آخر...
عرضِ درود و ارادت خدمتِ یکایک عزیزانِ حاضر در گروه..این کنفرانس به منظورِ پاسُخ به مقالهٔ تخیلی است که شخصی به نامِ ماموستا[آخوند اهل سنت] سعید قادری به بهانهٔ نقدی بر نوشتهٔ ایشان از طرفِ من بازنشر کردند..
من خلاصهای از مقالهٔ ایشان را در چند خط خدمتتان عرض میکنم در پایان نیز مقالهٔ ایشان را از کانالشان فوروارد خواهم کرد.
[اسلام به زن احترامِ زیادی گذاشته است و در آیاتِ بسیاری به حقوقِ زن اشاره کردهاست،همچنین احادیثِ زیادی در موردِ توصیه پیامبر به رفتار پسندیده و نیکو با زنان وجود دارد.اسلام نگفته است زن را بزنید بلکه دستور به اصلاح زنان ناشزه داده است و در جامعه درصد کمی از زنان ناشزه هستند و اصلاح مساوی با کتکاری نیست بلکه با توجه به تفاسیر زن را میتوان با چوب مسواک زد و به سر و صورت او نباید ضربه وارد کرد.]
این خلاصه ۱۷ صفحه مقالهٔ ماموستا سعید قادری است.
شگفتآور است که این مبلغِ اسلام از الحاد و از ما ملحدین بیشتر از خدایش میترسد،او کلام خدایش و تاریخِ دیناش را در مواجه با ما ملحدان تحریف میکند آیا این نشاندهنده این نیست که امثالِ این شخص چیزی جز ریاکاری در چنته ندارند و حتی بنابر اقوال و اخبارِ دینی ایمانشان نیز ریاکارانه است؟
هرگاه کسی از مجاهدانِ الکترونیکی مدعی شد که ملحد نمیتواند اخلاقی زندگی کند ادًعای آقای پشابادی عزیز را بکوبید تو صورتش...اگر هم مخالفت کرد بینِ آنها اختلاف است که تکرارِ تاریخِ اسلام است.
خب جمع بندی اصلش قضاوت و نگاه مخاطب هست و مناظره جهت تقریر محکم ترین دلایل طرفین صورت می پذیرد... _ اما پس از نزدیک به ۲ ساعت به چی رسیدیم.
۱. جناب سوران عزیزی در پاسخ به تحدی نتوانستند هیچ گونه استدلالی اقامه کنند.
۲. استدلالی مطرح نشد تا بتواند یک نظام اخلاقی را بر پایه منطق و علم موجه کند تا مسلمان را بدان ملزم کند و یا همان تقریر نظام اخلاقی ملحد را برتر از دیگران بواند.
۳. بنده استدلال فرگشتی علیه طبیعت گرایی رو بیان کردم که عقلی که خود حاصل فرگشت ناقص و کور و بی هدف هست چگونه می تواند معیار قبح و حسن عملی قرار بگیرد؟
۴. بنده که خروجی دانش خود را بر فرگشت بنیان نکردم تا خروجی و فیدبک حاصل از مغزم را بی هدف و کور بدانم. اگر عقل انسان بر اساس جهش تصادفی و کور باشد چگونه می تواند معیار درستی یک فعل انسانی قرار بگیرد؟ حال آنکه از یک عقل ناقص و کور با جهش تصادفی فقط بقا حاصل می شود نه صحت و توثیق عقلی
۵. استدلال و توسل و قیاس اینکه چون مسلمونا به عقلشون اعتماد کردند و با همون عقل دین رو قبول کردند کارساز نیست. چونکه خود ملحد هم اکنون به برداشت همان مسلمان پشت پا زده. حال دلیل مخالفت با عقل مسلمان چیست؟ هر معیاری که باشد تفکر بیخدایی نمی تواند هیچ نوع ارجحیت و افصل بودنی به نسلت دانش مسلمان اقانه کند و تمام ادعاهایی که علیه اسلام و تفکر مسلمان انجام میشود علیه خود برداشت ملحدین هست.
نکته دیگر جناب سوران در نقد برده داری به مغالطه توسل به اکثریت تویل جستند. اما معیار قبح و حسن یک فعل اخلاقی اگر خرد جمعی باشد آن وقت دیگر هر دهه و سده یک فعلی رنگ اخلاق بخود می گیرد. و اساسا هیچ بنیان خاصی جهت صحت و درستی عقل دیگری بر ما وجود ندارد و تمام انتفادها و برداشت های ناباوران پشیزی نمی ارزد..
جناب سوران انتظار بیان استدلال بهتری داشتم...
مدعی خواست که از بیخ بکند ریشه ی ما غافل از آنکه خدا هست در اندیشه ما
توصیه اخرج به تمامی ملاحده ایرانی که بدون دلیل منطقی و هیچ گونه استدلال علمی به باور شک گرایی رسیده اند آن است. بار دیگر به مصادر معرفتی خود شک کنید و ریشه ای تر اپیستمولوژی خود را بر پایه عقاید عمیق دیگر بنیان نهید.
لباس قدیمی را بپوشید ولی کتاب نو بخرید.
و صلی الله علی سیدنا محمد و علی آل و صحبه وسلم
از تمام عزیزانی که مناظره رو دنبال و منتشر کردند تشکر میکنم. ان شاء الله تونسته باشم مهر سکوت بر دهان باطل نهاده باشم و جز حق چیزی بر زبان نرانده باشم
شما معتقد هستید که ما ملحدان هم میتوانیم اخلاقمدار باشیم این یعنی مکاتبِ اخلاقی را میتوانیم بپذیریم..پس حداقل تااینجا تفهیم شده است که برای اخلاقی زیستن نیازی به دین نیست.
من استدلال خواهم کرد در این مورد لازم است زمان بدهید..تا اینجا به این اشتراک رسیدیم که برای اخلاقی زیستن نیازی به دین نیست،طیب الله انفسکم.یعنی تنها مشکل این است که چرا من اخلاقی زندگی میکنم لازم است شما را به این امر متنبه کنم که اخلاق قواعدِ رفتاری پذیرفته شدهٔ بدونِ قید و شرط نیست، بل یک نظریه عقلانی در مورد خیر و شر است
حال یک وجه اختلاف داریم و آنهم این است که چه استدلالی برای آن داریم،سٶالِ بسیار عجیبی است اولاً ما هرگز نمیتوانیم در تمامِ مراحلِ زندگی منطقی ریاضی تصمیم بگیریم،دوم اینکه من برای اخلاقی زیستن یک برهان تقدیم میکنم.اخلاق قواعد رفتاری پذیرفته شده بدون قید و شرط نیست، بلکه یک نظریه عقلانی در مورد خیر و شر است،هدفِ من تا اینجا بود که دیگر مدّعی نشوید الحادیون نمیتوانند اخلاقی زندگی کنند تنها مشکل این است که آنها نمیدانند چگونه پذیرفتهاند دقیقاً مانندِ اسلامگرایان که نمیدانند چگونه پذیرفتهاند ماه دو نیم شده است فقط پذیرفتهاند پس ما در اینجا مشترک هستیم..
۱...از این که آزاری به من برسد متنفرم،بنابراین از این بیزار هستم که کسی به من آزار برساند.
۲...فعل زیانآور قبیح است خواه برای من اتفاق بیافتد یا برای دیگران،و تمایز بر اساسِ هویّتِ متضرر خودخواهی است..
۳...پس یا ضرر رساندن به من و ضرر رساندن به دیگری هر دو خوب است یا هر دو بد،تا زمانی که توجیهی منطقی و عینی برای تشخیصِ این و آن وجود داشته باشد.
۴...از نتیجه یک و سه مشخص میشود که ضرر رساندن به دیگری لزوماً بد است..
۵...هر موجودِ عاقلی در عالم مادّی بر او صدق می کند که از آزار دیدن متنفر باشد چراکه اگر از آسیب دیدن متنفر نبود زنده نمیماند،یعنی از اول وجود نداشت که ما در موردِ آن صحبت کنیم.پس این اجتناب ناپذیر است.
۶... پس در عالمِ مادّی،ضرورتی اجتناب ناپذیر وجود دارد آنهم این است که هر انسان عاقلی میداند آزار رساندن به او فعلِ بدی است..
۷...ثبات منطقی بر هر موجودِ زندهای صادق است..
۸...از ملاقاتِ هفت و هشت به این نتیجه میرسیم که حداقل یک امرِ اجتناب ناپذیری وجود دارد که هر انسانِ عاقلی را مٶظف میکند به دیگری آسیبی نرساند..
۹...پس آسیب رساندن به دیگران در جهانِ مادّی بد است و این یک نتیجهٔ عینی اجتناب ناپذیر است،زیرا ناشی از یک ضرورتِ منطقی است که برای همه صدق میکند.
پس ما بدونِ نیاز به هیچ باورِ اخلاقیای و بدونِ نیاز به هیچ قانونِ شرعیای اثبات کردیم یک قاعدهٔ اخلاقی کُلّی و اجتناب ناپذیر داریم..
بر پایه هیچ نظام اخلاقی نه شما و نه هیچ احدی هیچ استدلال موجی جهت تقریر قبح و حسن فعل آدمی را ندارد.
به این صراحت دیگر من بیان کنم هیچ مکتب غیر الهی نیست که هیچ استدلالی برای اخلاقی زیستن داشته باشد ؟ نه استدلال منطقی و نه هیچ شاهد علمی .
شما قرار بود به تحدی بنده پاسخ بدین. حال تحدی بنده چیست؟
__ ➖تمامی ناباوران فضای مجازی را دعوت میکنم تا یک دلیل و شاهد علمی و یا یک استدلال منطقی برای وجود یا ماهیت اخلاق تقریر کنند. آیا هیچ "شواهد علمی و استدلال منطقی" برای وجود اخلاق از منظر فیزیکالیستی و نچرالیستی" وجود دارد !؟
خیلی واضح و شفاف هست نه تحدی دادم از اخلاق امر الهی دفاع کنم و نه تحدی دادم هنه بیخدایان بی اخلاق هستند و نه تحدی دادم هیچ ملحد بی اخلاقی وجود ندارد.
فقط یک استدلال منطقی تقریر کنید من مسلمان را به این قناعت برساند که نظام اخلاقی شما موجه و قابل توجه هست.
حال بر اخلاق الهی و یا ارجح هست بر هزاران نظر فیلسوفان اخلاق دیگر.
جنابِ پشابادی گویا فراموش کردید که من همان ابتداعرض کردم هر نظامِ اخلاقی که میتوانید را متصور شوید حتّی برای شما مثال هم زدم..شما مدعی هستید ملحد نمیتواند به اخلاق پایبند باشد من نیز مکاتبِ اخلاقی را مثال زدم،مگر اینکه استدلال کنید که ملحد چون به خدا باور ندارد نمیتواند هیچ مکتبی را قبول کند.آیا چنین ادّعایی دارید؟
من سعی کردم در این تایم فقط به همین مورد پاسخ دهم.
بنده نگفتم انتخاب طبیعی تصادفی است، عرض کردم جهش های شما تصادفی، کور و کاملا بدور از درست بودن برداشت حاثل از مغز شما صورت گرفته
و این مغز شما که هم اکنون ۲۰۰ میلیارد نورون آن را در اختیار دارید فقط بخاطر بقا به اینجا رسیده و نه بخاطر واقعیت امر.
سخن بعدی تکراری است، چون مسلمان به عقلش اعتماد کرده و صحیح است پس استدلال به اینکه عقل من نیز صحیح است قیاس مع الفارق و جدای از دو تفکر ماست.
شما فرض را بر صحت برداشت عقل مسلم گذاشتید سپس بر اساس درستی ان گام بر میدارید. پرسش اساسی اینجاست اگر برداشت مسلم صحیح است پس چرا راهی عیر از عقل مسلمان در پیش گرفتید؟؟
اگر هم اشتباه است معیار تفکیک صحت باور شما و جرح فهم مسلمان چیست؟ چرا هیچ گونه استدلالی برای این صحت معیار عقل خود بیان نمیکنید ؟؟
مشکل از دادن عقل توسط خدا و یا مکانیزم نیست. مشکل در پذیرش موجه مسیر آن هست.
شما فکر میکنید اختیار ندارید تفکر دترمینیستیک اسپینوزا و جبرگرایی علمی داوکینز و هریس و ... را می پذیرید یکی دیگر به استدلال اختیار و یا سازگاری دنت و ... چنگ میزند
کدامیک درست میگوید و چرا ؟؟
مسیر و تبیین جهان بینی و پذیرش این دو بسیار مهم است. نمی توانید هم از خدا و هم از خرما بهره ببرید .
پاراگراف بعدی تون بجای پاسخ تبیین اخلاقی از من میخواهید فراموش نمودین وظیفه پاسخ به عهده شما است. اگر نمی توانید استدلالی تقریر کنید چرا پا به میدان گذاشتید خب جناب سوران ؟
بقیه پرسش ها در باب الزام اخلاقی و تعهد و صمانت اخلاقی احکام الهی موصوع بحث نیست تایم دیگری بیایید تا بر سر ان بحث کنیم
۷۵ دقیقه گذشت ناتوان ماندید حتی یک استدلال ساده فلسفی با دو گزاره بدیهی به بنده نشان دهید که کدام نظام اخلاقی ضامن تعهد اخلاقی است و بهترین تبیین جهت اخلاقی بودن ملحدین هست.
اینجا منتظر فقط و فقط یک استدلال از سوی شما جهت تبیین و تقریر یک نظام اخلاقی هستم تا قبح و حسن فعلی را به ما نشان دهید.
اگر در توان ندارید جمع بندی کنید.
حتی به استدلال فرگشتی بنده که جزو اتفاق کل دانشمندان جهان هست اعتنایی نکردید چرا که به دور و تناقض می خورید
با مغزی از جهش های تثادفی و کور می خواهید فهم درست و صحیح اخلاقی منتج شود!! این از عجایب روزگار هست
استدلال خود را بیان ننمودین به استدلال بنده هم پاسخ ندادین.