View in Telegram
آدم‌های خوب، جامعه‌ی خوب؟ (به بهانه‌ی حرف‌های جدید پزشکیان و زخمی قدیمی) «خودتان را اصلاح کنید تا ممکلت‌تان اصلاح شود». این بیلبورد بزرگ را نزدیک میدان توحید، سال‌هاست که می‌بینم. و هر بار به این فکر می‌کنم که چقدر توصیف درستی از داستان یک خطای تاریخی پر هزینه بود. چند روز پیش هم رییس‌جمهور جدید، شبیه همین ایده را تکرار کرده: با «افراد» بیسواد و ریاکار نمی‌توان به جایی رسید. شاید در نگاه اول ایده‌ی درستی به نظر باشد: اگر فرد فرد اعضای یک جامعه، اخلاقی باشند، جامعه هم اخلاقی می‌شود. اگر فرد فرد اعضای یک جامعه اهل کار باشند، جامعه‌ای کارآفرین درست می‌شود. اگر... مگر اینطور نیست؟ مگر جامعه، چیزی فراتر از فرد فرد اعضای آن جامعه است؟ این نگاه جزء نگر، که تغییر در فرد را مقدمه‌ی تغییر در کل جامعه می‌داند، یکی از دلایل وضعیت فاجعه‌بار امروز ماست. اینکه «خودسازی، مقدمه‌ی جامعه‌سازی است». جامعه، چیزی فراتر از جمع افراد است. جامعه را ساختارهایش می‌سازند. ساختار، یک «کلیت» است. کلیتی فراتر از فرد فرد اعضا. و از قضا، مسوولیت یک حکومت و یا نخبگان یک جامعه، فکر کردن به آن «ساختار»های کلی فراتر از افراد است. ساختار یعنی چه؟ ساختار به زبان ساده یعنی «قواعد بازی». چه بسا بازیگران یک بازی که خودخواه، سودمحور یا فردگرا باشند. اما همین خودخواه‌های سودمحور فردگرا، وقتی در یک بازی با «قواعد» دیگرخواهانه‌ و جمع‌گرایانه و اخلاقی قرار می‌گیرند، متفاوت عمل می‌کنند. مثل یک تیم فوتبال، که برخی بازیکنانش، به لحاظ روانی تک‌رو و خودخواه هستند، اما می‌دانند که به هزار و یک دلیل اگر در زمین بازی، بازی تیم را خراب کنند، تنبیه می‌شوند. و بالعکس، اگر توانایی‌شان را - بر خلاف روحیه و خواست فردی‌شان- در خدمت تیم قرار دهند، تشویق می‌شوند. برد و باخت تیم هم طبق قاعده‌ی بازی مال همه است. این نگاه ِ «خودمان را اصلاح کنیم تا جامعه‌مان اصلاح شود»، ساختارها را به صورتی ساده‌انگارانه نادیده گرفت. اصلاً نظام جدید از همان ابتدا، درکی از «کلیت» و «ساختار» نداشت. فکر می‌کرد مسأله «دیو» بودن ِ آن یکی و «فرشته» بودن این یکی است. دیو را می‌بریم و فرشته را می‌آوریم. روی خودمان هم کار می‌کنیم تا فرشته شویم. جمعی از فرشتگان! حتی جامعه هم چندان درکی از ساختار نداشت. از برنامه‌های کلی. از نقشه‌ی کلان. هر چقدر گذشت، با روی کار آمدن و مسلط شدن فقها، این نگاه ِ جزء‌محور و فردنگر تقویت شد: فقه، به ماهیت خود، جزء‌نگر است. فقه، درکی از از کلیت ارائه نمی‌دهد. ماهیت فقه، جزء‌نگری بوده‌است. فقها هم عادت و مهارت درک کلیت و ساختار نداشته‌اند. محصول چنین نوع درکی، در کنار عوامل فراوان دیگر، حکومتی است که «برنامه‌ی کلان» (نه به معنای روی کاغذش، به معنای یک پروژه واقعی مستمر) نداشت و ندارد. بماند که پس از آن سال‌های اولیه، همان معدود «افراد» مهذب و خودساخته هم یا فاسد شد‌ه‌اند، یا طرد و یا در بهترین حالت، سردرگم و بیچاره. همین است درس جامعه‌شناسی: ساختارها، قواعد بازی، از آدم‌ها مهم‌ترند. ساختارها هستند که حتی افراد ِ خوش‌نیت و پاک را به هیولا تبدیل می‌کنند. چه درس ِ بزرگ ِ پرهزینه‌ای بود. راهیانه|ایده‌نوشت‌های مهدی سلیمانیه|@raahiane #جامعه|#از_رنجی_که_میبریم|#جامعه
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Find friends or serious relationships easily