کانون شعر و ادب دانشگاه تربیت دبیر شهید رجایی

#معرفی_کتاب
Channel
Logo of the Telegram channel کانون شعر و ادب دانشگاه تربیت دبیر شهید رجایی
@poem_sruPromote
261
subscribers
571
photos
66
videos
62
links
🖋🎓 کانون شعر و ادب دانشگاه شهید رجایی از صدای سخن عشق ندیدم خوش‌تر یادگاری که در این گنبدِ دَوار بماند .. #حافظ ارتباط با ادمین: @AM_khorsandi پیج اینستاگرام کانون شعر و ادب: https://instagram.com/poem_sru
#معرفی_کتاب

کتاب روی ماه خداوند را ببوس، رمانی نوشته ی مصطفی مستور است. یونس که دانشجوی دکترا است، تمام تلاش خود را به کار بسته تا رساله ی دکتری خود را به پایان برساند. این رساله درباره ی «دلایل جامعه شناختی» خودکشی یک استاد فیزیک است، موضوعی که یونس کم کم درمی یابد با زندگی خودش و دوراهی های معنوی اش کاملا در ارتباط است. رمان روی ماه خداوند را ببوس که سوالاتی را درباره ی انسان و باورش به خدا مطرح می کند، به زبان های مختلفی همچون ایتالیایی، عربی، روسی، اندونزیایی و غیره ترجمه شده است. مستور در این اثر، تمام داستان و باورهای معنوی خود را از طریق ذهن شخصیت هایش روایت می کند و بر جامعه شناسی و علوم شناختی نیز تأکید ویژه ای می نماید.

📕 روی ماه خداوند را ببوس
👤 #مصطفی_مستور

@poem_sru
#معرفی_کتاب📚

کتاب اعتراف ، اثری نوشته ی لئو تولستوی است که نخستین بار در سال 1884 به انتشار رسید. تولستوی در اواخر زندگی، ثروت و شهرت خود را پس زد و به نوعی، به زاهدی تبدیل شد که به دنبال معنای زندگی می گشت. او اندکی بعد در یک ایستگاه قطار چشم از جهان فرو بست. این نویسنده ی بزرگ در دوران اوج شهرت خود، بحرانی از معنا را تجربه کرد. او به گفته ی خودش، مدام به خودکشی فکر می کرد و دیگر نمی توانست بدون درک هدف و معنای هستی اش، به زندگی خود ادامه دهد. تولستوی ماجرای این جست و جوی خود برای یافتن معنای زندگی و تفکراتش درباره ی هستی را در کتاب اعتراف من با مخاطبین سهیم شد تا به یکی از اولین اندیشمندانی تبدیل شود که به شکلی مدرن، به مسئله ی هستی و درک معنای زندگی پرداخته است.


#نشر_گمان
#تولستوی

@poem_sru
#معرفی_کتاب

دارویی که خوبی‌ها را از بدی‌ها جدا می‌کند! رابرت لویی استیونسن در کتاب دکتر جکیل و آقای هاید داستانی تخیلی و البته تمثیلی را برایتان روایت می‌کند. دکتر جکیل، قهرمان داستان، سعی دارد تا با ساختن دارویی شگفت‌انگیز، جنبه‌های خوب و بد شخصیت خود را از هم متمایز کند.
این اثر خواندنی که از سوی آمازون به‌عنوان پرفروش‌ترین کتاب ژانر وحشت شناخته شده، در حقیقت نشان‌دهنده‌ی تناقض‌ها و دوگانگی‌های نوع بشر است.کشمکش بین جنبه‌های خوب و بد انسان‌ها موضوع بسیاری از کتاب‌های روانشناسی و فلسفی بوده، اما کمتر نویسنده‌ای توانسته آن را در دنیای ادبیات و داستان به‌خوبی بیان کند.

دنیای مه‌آلود، تاریکی بی‌پایان، شخصیت‌های شبح‌وار و... نخستین تصاویری است که در این کتاب با آن‌ها روبه‌رو می‌شوید. تصاویر وهم‌آلودی که از وقوع حادثه‌ای شوم خبر می‌دهند. دکتر جکیل، پزشک میان‌سالی است که ظاهراً مانند تمام آدم‌ها با خصوصیات مثبت و منفی خود دست‌و‌پنجه نرم می‌کند اما درحقیقت، جدال بین فرشته و شیطان درونش جدی‌تر از این حرف‌هاست!‌

@poem_sru
#معرفی_کتاب 🏴

بخشی از کتاب را با هم میخوانیم:

《صدای زنان به شیون بلند شد . حسین روی بگردانید. طفلی از آن خویش را شنید از تشنگی می گرید. شیرخوار بود، نامش عبدالله. او را بگرفت و گفت: ای مردم! اگر بر من رحم نمی کنید، بر این طفل ترحم کنید. حرمله ابن کاهل اسدی تیری بیفکند که در گلوی طفل آمد و او را ذبح کرد . حسین بگریست و می گفت: خدایا! حکم کن میان ما و این مردمی که ما را خوانند تا یاری کنند، آن گاه ما را کشتند. دو دست زیر گلوی او گرفت و چون پر شد، به آسمان پاشید و گفت: چون چشم خدا می بیند، آن چه بر من آمد سهل باشد. و خون او بر زمین ریخت و گفت: ای پروردگار! اگر نصرت را از آسمان بر ما بسته ای، پس بهتر از آن نصیب ما کن و از این ستمکاران انتقام ما را بگیر. حصین ابن تمیم، تیری افکند که در لب او جای گرفت و خون از دو لبش روان گشت . از اسب به زیر آمد و با غلاف شمشیر قبری کند و طفل را به خون بیاغشت و دفن کرد.》

📕 #کتاب_آه
👤 #یاسین_حجازی
#نشر_جام_طهور
#کانون_شعر_و_ادب


@poem_sru
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#معرفی_کتاب

📚«ترانه مرغ اسیر» از نوجوانی تا مرگ #فروغ_فرخزاد را در رمانی با شخصیت‌های واقعی و خیالی دربرگرفته است. رمان همچنین تصویری از ایران در حال گذار به مدرنیته، اعتراضات خاموش و سپس آشکار سیاسی در دوران پهلوی و فعالیت‌های روشنفکران و شاعران ایرانی آن روزگار به دست داده است.

📚صدای اعتراض فروغ در شعر و زندگی شخصی، تاثیرگذاری‌اش بر فضای روشنفکری و ادبی زمان خود و ورودش به ماجراهایی که هیچ‌گاه پیش‌بینی‌شان را نکرده بود، «ترانه مرغ اسیر» را به رمانی کم‌نظیر درباره‌ی یک شاعر برجسته‌ی ایرانی بدل کرده است.

📚فروغ در این رمان، وجودی سرشار از عشق به آزادی است، کسی که در این راه هیچ سازشی را نمی‌پذیرد و از همه‌کس می‌گذرد تا بتواند آوای مانده در گلویش را فریاد کند

#جازمین_دارزانیک
#نشر_کتاب_پارسه
#نغمه_مرغی_اسیر


@poem_sru
به وقت جمعه ها

#معرفی_کتاب #یک_جرعه_کتاب

بخشی از کتاب را با هم میخوانیم:

«همهٔ آدم‌ها در تجربه‌شان از جهان تنهایند. وقتی به سخنرانیِ کسی گوش می‌دهید، در حالی‌که صدها نفر اطرافتان هستند، شما در شنیدن کلمات به نوعی تنهایید. در یک کنسرت بزرگ، گرچه در میان هزاران نفرید، باز هم با موسیقی تنهایید، چون آنچه اهمیت دارد تجربهٔ شما از موسیقی است. واضح است که ما این تجربه‌ها را با دیگران هم در میان می‌گذاریم ــــ واکنش‌هایشان را تحلیل می‌کنیم و از واکنش‌های خودمان هم در قالبِ کلمات به آنها می‌گوییم، حتی می‌کوشیم تجربه‌مان از کنسرت یا سخنرانی را با ژست و ادا اطوار بیان کنیم‌ــــ اما بخشی از تجربه‌مان همیشه خصوصی و شخصی می‌ماند چون نمی‌توان آن را کاملاً با دیگران در میان گذاشت. درد را معمولاً نمی‌شود مطرح کرد. وقتی درد خیلی شدید شود، جهان و زبان فرد را نابود می‌کند. درد آدم را لال می‌کند. درد شدید را نمی‌توان با دیگران درمیان گذاشت،‌ صرفاً به این دلیل که وقتی درد همهٔ دنیای آدم می‌شود، دیگر جایی برای چیز دیگری باقی نمی‌گذارد».

📕 #فلسفه_تنهایی
👤 #لارس_اسوندسن
#نشر_گمان
#کانون_شعر_و_ادب


@poem_sru
به وقت جمعه ها

#معرفی_کتاب #یک_جرعه_کتاب

بخشی از کتاب را با هم میخوانیم:

می‌پنداشتم که عشق، هرگز دیگر به خانه‌ی من نخواهد آمد
می‌پنداشتم که شعر،برای همیشه مرا ترک گفته است
می‌پنداشتم که شادی،کبوتری ست که دیگر به بام من نخواهد نشست
می‌پنداشتم که تنهایی، دیگر دست از جان من نخواهد کشید
و خستگی، دیگر روح مرا ترک نخواهد گفت

تو طلوع کردی و عشق باز آمد،
شعر شکوفه کرد و کبوتر شادی بال زنان بازگشت؛
تنهایی و خستگی بر خاک ریخت
من با توام و آینه های خالی از تصویرهای مهر و امید سرشار می‌شوند.
کنار تو، خود را بازیافته‌ام،
به زندگی برگشته‌ام و امیدهای بزرگ رویایی ترانه‌های شادمانه را به لب های
من باز آورده اند.💗

📕 #مثل_خون_در_رگهای_من
👤 #احمد_شاملو
#نشر_چشمه
#کانون_شعر_و_ادب

@poem_sru
به وقت جمعه ها

#معرفی_کتاب #یک_جرعه_کتاب

بخشی از کتاب را با هم میخوانیم:

در چشم تو، باد،بی هوا می رقصد
در باد،صدای بچه ها،می رقصد
بی آنکه دلم بخواهد، اینجا ماندم
تقدیر تو در ضمیر لا می رقصد
چک چک،غزلم چکید، در این کاسه
هر دانه انار ماجرا،می رقصد
ازمن مگذر که بی تو در تابوتم
یک حسرت خفته، بی صدا، می رقصد
ما، چشم به راه داستان های توییم
در چشم تو، داستان ما،می رقصد
لطفا بنشین، ببین که این کوه بزرگ
در غرب وجود من، چرا می رقصد

با عرض تبریک به استاد راهنمای کانون دکتر سعیدی برای به چاپ رسیدن این مجموعه غزلیات زیبا ، برای ایشان آرزوی موفقیت و سربلندی روز افزون داریم.🦋🙏🏻

📕 #دوباره_حرف_هایم_سر_رفت
👤 #دکتر_مودت_سعیدی
#نشر_ایجاز
#کانون_شعر_و_ادب

@poem_sru
به وقت جمعه ها

#معرفی_کتاب #یک_جرعه_کتاب

بخشی از کتاب را با هم میخوانیم:

"میهمانی حافظ"

هر غزلِ حافظ به تنهایی باغی است که رقص کنان به سوی شما می آید و هیمنهٔ وزن و آهنگش از همان دور همه را به وجد می آورد تا به دنبال قافیه و آهنگ چون قافله روم و چین هر مهمان را هدایایی از کنیزکان حسن و ملاحت عطا کند:
منم که شهرهٔ شهرم به عشق ورزیدن
منم که دیده نیالوده ام به بد دیدن
وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم
که در طریقتِ ما کافری است رنجیدن

چگونه می توان شرح میهمانی مجلّل حافظ را به بیان آورد که از یک سو شرابش در کنار رودخانهٔ راین با وجود هزار میخانه، بافرهنگ ترین شخصیت هنری و علمی قرن هجده و نوزده اروپا، یوهان ولفگانگ گوته را سرمست می کند، چندان که از مستی اش شعر زاده می شود و دیوان شرقی و غربی از آن جان می گیرد و از سوی دیگر قند پارسی اش طوطیان هند را شکرشکن می کند و شور غزالان شیرمستش مسیح را در آسمان و سیه چشمان کشمیری و ترکان سمرقندی را بر زمین به رقص و پایکوبی می آورد...

📕 #گنجینه_آشنا
👤 #الهی_قمشه_ای
#نشر_سخن
#کانون_شعر_و_ادب

@poem_sru
📚 « اگر من به طور کامل نمی توانم مفید باشم، شاید اعضای من بطور جداگانه بتوانند به بشریت خدمت کنند »

این، منطق دنیایی است که در مجموعه کتاب « گسسته : Unwind » اثر نیل شوسترمن توصیف می شود، جایی که هر فرد فقط ۱۳ سال زمان دارد تا نقش خود را در جامعه اش تثبیت کند، در غیر این صورت از بین ۱۳ تا ۱۸ سالگی ممکن است به مراکزی تحویل داده شود که اعضای او را اهدا خواهند کرد...

نیل شوسترمن در این مجموعه چهار جلدی، علاوه بر این که لحظاتی مهیج و جذاب را رقم می زند ، سعی دارد تا تصویری قابل تامل از لایه های اجتماع مدرن، برای خواننده ترسیم کند...

چه معیار هایی، ارزش انسان را مشخص می کنند؟
روح و فطرت ما تا چه حد در تعیین هویت ما و آنچه امروز انجام می دهیم نقش دارند؟

پیشنهاد می کنیم حتما این اثر زیبا را مطالعه کنید چرا که نه تنها خط داستانی آن شما را مجذوب خود خواهد کرد, بلکه مفهوم نهان داستان و دیدگاهش نسبت به انسان و پیشرفت تکنولوژی، شما را به فکر فرو خواهد برد.📚

#معرفی_کتاب
#مجموعه_گسسته
#نیل_شوسترمن
#ادبیات_جهان
#کانون_شعر_و_ادب
به وقت جمعه ها

#معرفی_کتاب #یک_جرعه_کتاب

بخشی از کتاب را با هم میخوانیم:

"یک شب سفره را انداخته بودم، داشتم بشقاب‌ها را توی سفره می‌چیدم. صمد هم مثل همیشه رادیوش را روشن کرده بود و چسبانده بود به گوشش. گفتم: «آن را ولش کن بیا شام بخوریم، خیلی گرسنه‌ام.»  
دیدم یک‌دفعه رادیو را گذاشت زمین و بلند شد. رفت سراغ خدیجه او را از توی گهواره برداشت. بغلش کرد و بوسید و روی یک دست بلندش کرد.
به هول از جا بلند شدم و بچه را گرفتم. گفتم: «صمد چه خبر شده. بچه را چه کار داری. این بچه هنوز یک‌ماهش نشده. دیوانه‌اش می‌کنی!»           
می‌خندید و می‌چرخید و می‌گفت: «خدایا شکرت، خدای شکرت!» آمد جلو سرم را بوسید و گفت: «قدم! امام دارد می‌آید. امام دارد می‌آید. الهی قربان تو بچه‌ات بروم که این‌قدر خوش قدمید.» بعد کتش را از روی جالباسی برداشت و باز دوباره رفت.

📕 #دختر_شینا
👤 #بهناز_ضربیزاده
#نشر_سوره_مهر
#کانون_شعر_و_ادب

با تشکر از همکاری خانم گلشاهی بابت معرفی کتاب و گزینش بخش از کتاب 🙏🌻


@poem_sru
به وقت جمعه ها

#معرفی_کتاب #یک_جرعه_کتاب

بخشی از کتاب را با هم میخوانیم:

"یک ماه بعد، وقت ملاقات و جلسه بعدی بحث من، با اینشتین تعیین شد. وقتی به دیدار او رفتم، برخوردش بسیار صمیمی تر بود و با علاقه ی بیشتری به من نگاه می کرد. وقتی در کنار هم قرار گرفتیم با سادگی گفت: در طول این یک ماه خوب مرا مشغول کردید، به عنوان کسی که در فیزیک تجربه ای دارد باید با شهامت به شما بگویم، نظریه ی شما در آینده ای نه چندان دور، علم فیزیک را در جهان متحول خواهد کرد.باورم نمی شد که چه شنیده ام. انتظار هر سخنی غیر از این را داشتم. حس کردم، چشمانم برق می زند، دیگر از خوشحالی نمی توانستم نفس بکشم. اینشتین هم با لبخندی که زد، به نظرم آمد، احساس مرا کاملاً درک کرده است.اینشتین گفت: ولی این را هم باید بگویم، که ترتیبی که در حال حاضر برای آن انتخاب کرده اید، ترتیب متقارنی نیست. باید روی آن بیشتر کار کنید.

📕 #استاد_عشق
👤 #ایرج_حسابی
#سازمان_چاپ_و_انتشارات
#کانون_شعر_و_ادب

@poem_sru
به وقت جمعه ها

#معرفی_کتاب #یک_جرعه_کتاب

بخشی از کتاب را با هم میخوانیم:

دری كه به سوی زندگی باز می شود
به طرف انسان نمی آيد،
بلكه انسان بايد به سوی آن برود...!

📕 #آرزو_های_بزرگ
👤 #چارلز_دیکنز
#نشر_افق
#کانون_شعر_و_ادب

@poem_sru
به وقت جمعه ها

#معرفی_کتاب #یک_جرعه_کتاب

بخشی از کتاب را با هم میخوانیم:

بعضی چیزها را احساس می‌کنید، رگ و پی شما را می‌تراشد، دل شما را آب می‌کند، اما وقتی می‌خواهید بیان کنید، می‌بینید که بی‌رنگ و جلاست. مانند تابلوئیست که شاگردی از روی کار استاد ساخته باشد. عینا همان تابلوست اما آن روح، آن چیزی که دل شما را می‌فشارد در آن نیست.


📕 #چشمهایش
👤 #بزرگ_علوی
#نشر_نگاه
#کانون_شعر_و_ادب

@poem_sru
#معرفی_کتاب

«کتابخانه نیمه شب» از مت هیگ، اثریست الهام بخش، که شما را از دنیای کنونی رها خواهد ساخت.
تا به حال به این فکر کرده اید که اگر تصمیمات دیگری می گرفتید، زندگی تان چطور می بود؟
اگر می توانستید زندگی دیگری داشته باشید، چه انتخاب هایی می کردید؟
«کتابخانه نیمه شب» شما را به فکر فرو خواهد برد و تا مدت ها در یادتان خواهد ماند.

#مت_هیگ
#ادبیات_جهان
#کانون_شعر_و_ادب
به وقت جمعه ها

#معرفی_کتاب #یک_جرعه_کتاب

بخشی از کتاب را با هم میخوانیم:

راسکلنیکف در ضمن که پیش می رفت با خود اندیشید:«در کجا خوانده بودم یک انسان که به مرگ محکوم شده، یک ساعت پیش از مرگ می‌اندیشد که اگر مجبور می‌شد بر فراز صخره‌ای زندگی کند که آنقدر باریک باشد که فقط دو پایش در آن جا بگیرد و در اطرافش پرتگاه‌ها، اقیانوس، سیاهی، تنهایی و توفان ابدی باشد و ناگزیر باشد در آن فضا تا ابد بایستد؛ باز هم ترجیح می‌داد زنده بماند تا اینکه فورا بمیرد!
فقط زیستن، زیستن و زیستن؛ هر طور که باشد!
زنده ماندن و زیستن!
عجب حقیقتی خداوندا...
چه حقیقتی!
چه پست است انسان....»


📕 #جنایت_و_مکافات
👤 #داستایفسکی
#نشر_خوارزمی
#کانون_شعر_و_ادب

@poem_sru
به وقت جمعه ها

#معرفی_کتاب #یک_جرعه_کتاب

بخشی از کتاب را با هم میخوانیم:

در این دنیا، همه چیز دست خود آدم است،
حتی عشق،
حتی جنون،
حتی ترس.
آدمیزاد می تواند اگر بخواهد کوه ها را جابجا کند. می تواند آبها را بخشکاند.
می تواند چرخ و فلک را بهم بریزد.
آدمیزاد حکایت است.
می تواند همه جور حکایتی باشد.
حکایت شیرین،
حکایت تلخ ،
حکایت زشت
وحکایت پهلوانی...
بدن آدمیزاد شکننده است
اما هیچ نیرویی در این دنیا،
به قدرت نیروی روحی او نمی رسد،
به شرطی که اراده و وقوف داشته باشد.

📕 #سووشون
👤 #سیمین_دانشور
#نشر_خوارزمی
#کانون_شعر_و_ادب

@poem_sru
به وقت جمعه ها

#معرفی_کتاب #یک_جرعه_کتاب

بخشی از کتاب را با هم میخوانیم:

روز شماری مکن.🌱
حتی اگر فکر می‌کنی در مهلکه افتاده‌ای روز شماری مکن !
حالا هم لحظه شماری مکن!
شب 🌙نمی‌تواند تمام نشود.
طبیعت شب آن است که برود رو به صبح.
نمی‌تواند یک جا بماند.
مجبور است بگذرد.
اما وقتی تو ذهنت را اسیر گذر لحظه‌ها کنی،
خودت گذر لحظه‌ها را سنگین و سنگین‌تر می‌کنی؛
بگذار شب🌙 هم راه خودش را برود...

📕 #طریق_بسمل_شدن
👤 #محمود_دولت‌_آبادی
#نشر_چشمه
#کانون_شعر_و_ادب

@poem_sru
به وقت جمعه ها

#معرفی_کتاب #یک_جرعه_کتاب

بخشی از کتاب را با هم میخوانیم:

اگر دنبال اهداف بزرگ هستی محکومی به سحرخیزی!
برای رسیدن به اهداف بزرگ باید قدم های بلندی بردارید یکی از این قدم ها سحر خیزی است.
سحرخیزی همان اتفاقی است که باید ایجادش کنید، همان عادتی است که تفاوت بین آدم موفق و آدم عادی را شکل می دهد.
یا زود پاشو رویات رو بساز یا بخواب و رویات رو ببین..!


📕 #باشگاه_پنج_صبحی_ها
👤 #رابین_شارما
#نشر_نون
#کانون_شعر_و_ادب

@poem_sru
به وقت جمعه ها

#معرفی_کتاب #یک_جرعه_کتاب

بخشی از کتاب را با هم میخوانیم:

آن چه را می توانید انجام دهید
و آن چه را نمی توانید، بپذیرید...
بپذیرید که گذشته هر چه بوده گذشته،
گذشته را انکار نکنید.
بیاموزید تا خود و دیگران را ببخشید.
هرگز خیال نکنید فرصتی از دست رفته است.


📕 سه شنبه ها با موری
👤 #میچ_آلبوم
#نشر_قطره
#کانون_شعر_و_ادب

@poem_sru
More