📌 اندر مغالطات پروفسور مسعود درخشان
🔹 در
مناظرهای که میان آقای غنینژاد و درخشان برگزار شد، برایم بسیار عجیب بود که چگونه است که شخصی که خود را مدعی کار آکادمیک میداند و مریدانش او را پروفسور خطاب میکنند حتی با بدیهیات منطقی هم آشنا نیست؟ اینجا به چند مورد از مغالطات عجیب ایشان اشاره میکنم، مغالطاتی که ایرادشان بسیار آشکار است و در واقع به لحاظ شکل استدلال ایراد دارند، یعنی مغالطات ناظر به صورت استدلالشان است و نه ماده استدلال.
🔹 از سیاق کلام ایشان چنین برمیآید که ایشان لیبرالیسم را معادل بیدینی میدانند، تعریفی که شما در هیچ مرجع معتبری و در هیچکدام از اندیشمندان مطرح لیبرالیسم نمیبینید. او برای این که نشان دهد لیبرالیسم یعنی بیدینی، تلاش میکند افراد لیبرالی را معرفی کند که بیدین بودهاند! یعنی ظاهراً استدلال ایشان چنین است:
الف. جان استوارت میل و برتراند راسل لیبرال بودهاند.
ب. جان استوارت میل و برتراند راسل بیدین بودهاند.
نتیجه: پس لیبرالیسم یعنی بیدینی.
آشکار است که چنین نتیجهای از آن مقدمات خارج نمیشود! برای اینکه نشان دهید لیبرالیسم به چه معناست باید به معنای آن در مراجع معتبر و یا قائلین آن مفهوم مراجعه کنید نه به صفات برخی اشخاصی که خود را لیبرال میدانند.
🔹 آقای درخشان در ادامه حتی پافشاری میکند صفاتی را که در ذهن مخاطبانش مذموم و ناپسند است را به چنین اشخاصی منتسب کند تا از این طریق ماهیت لیبرالیسم را هم به زعم خود آشکار کند (مغالطه مسموم کردن سرچشمه).
🔹 در مقابل آقای غنینژاد هم کوشش میکند دامن لیبرالیسم را گویی پاک کند و به همین دلیل یا برخی را از عنوان لیبرال خارج میکند یا هم تلاش میکند که لیبرالهای متدین را معرفی کند. البته آن چیزی که آقای غنینژاد به عنوان لیبرال در نظر دارد بیشتر از بعد اقتصادی و بازار آزاد است و برای همین هم دائما میخواهد بگوید مثلاً راسل سوسیالیست بوده و بنابراین لیبرال نیست. اینجا مغالطه اشتراک لفظ هم در واقع وجود دارد چراکه هر کدام معنای متفاوتی از لیبرالیسم را در نظر دارند.
🔹 در جایی دیگر آقای درخشان کوشش میکند که از آقای غنینژاد اعتراف یا سخنی بگیرد که نشان دهد او نظام یا انقلاب را قبول ندارد تا او در مضیقه قرار گیرد و نتواند اعتراضی کند (مغالطه تلهگذاری).
🔹 همچنین آقای درخشان در جایی برای اینکه سرمایهداری یا برخی اشخاص طرفدار نظام بازار آزاد را نقد کنند به حمایتهای مالیای که برخی از تاجران و سرمایهداران میکنند اشاره میکند! مثلاً به صراحت اشاره میکند که برخی تجار نزد هایک آمدند که اتاق فکری برای مقابله مداخله دولت شکل گیرد. به این مغالطه، مغالطه خلط انگیزه و انگیخته میگویند. در این مغالطه فرد با نقد انگیزه یا نیت میخواهد نادرستی انگیخته یا آن سخنان را نشان دهد. در حالیکه ممکن است نیتی نادرست باشد اما آن سخن درست باشد، در مثال ایشان که البته انگیزه هم نادرست نبود! در همین حین ایشان اظهار میکنند که میزس و هایک شیاطین تعلیم دیدهاند، اینجا هم مغالطه حمله شخصی رخ میدهد. در واقع بارها در سخنان آقای درخشان شاهدیم که ایشان میخواهند بدون پرداختن به استدلال و چیستی کاپیتالیسم و لیبرالیسم، آنها را از اعتبار بیندازد. مثلاً در جایی ایشان به آقای غنینژاد میگویند سخنان شما جز موسسه میزس در آمریکا و موسسه MPS و امثالهم چه کسی را خوشحال میکند؟ یعنی ایشان میخواهند بگویند که چون با سخنان شما افراد خاصی خوشحال میشوند پس سخنان شما هم نادرست است.
🔹 آقای درخشان در جایی به طور عجیبی از آقای غنینژاد ایراد میگیرد که چرا هیچ نقدی بر هایک را ننوشته یا ترجمه نکرده! و این را جزو ذاتیات کار علمی میداند. حال آنکه معلوم نیست چنین دلیلی از کجا نشأت میگیرد.
🔹 همچنین در جای دیگر آقای درخشان میگوید رشته شما حسابداری بوده و صلاحیت اظهار نظر اقتصادی ندارید. این هم مغالطه دیگری است، آیا اطلاعات و دانستههای یک فرد تنها منحصر به رشته تحصیلیاش است؟ آیا اگر کسی رشتهاش حسابداری باشد یعنی او لزوماً تنها درباره حسابداری میداند؟
🔹 خلاصه کلام اینکه به نظر میرسد آقای درخشان ضعف اساسی در استدلال و مباحثه منطقی دارند، یعنی بخش اعظم انرژی ایشان صرف تضعیف و تحقیر شخصیت مدعیان لیبرالیسم و کاپیتالیسم میشود و مدام نتیجههای بیربطی میگیرند ولی به خود دعاوی و استدلالها نمیپردازند. به عبارتی نقد ایشان نقد من قال است و نه نقد ماقال. رویهای که البته در میان این طیف چندان ناآشنا نیست و معیار حقیقت گویا به قائلین آن بستگی دارد.
🔹 این مناظره البته مغالطات دیگری نظیر حمله شخصی، پهلوان پنبه، مغالطه کنه و وجه و.... دارد و به عنوان کلاس درس مغالطات بسیار مثمر ثمر خواهد بود.
#مغالطه_سوگیری👤 امید قائم پناه
@paresia