روز + نامه - نگین حسینی

#بهزیستی
Канал
Логотип телеграм канала روز + نامه - نگین حسینی
@neginpaperПродвигать
329
подписчиков
238
фото
91
видео
92
ссылки
تجمع اعتراضی نسبت به واگذاری مرکز نابینایان خزانه

مرکز نابینایان خزانه، در آستانه واگذاری به بخش خصوصی است. خانواده بزرگ افراد نابینا و کم‌بینا که از مراجعان اصلی این مرکز هستند، فردا سه‌شنبه (۹ اسفند ۱۴۰۱) ساعت ۱۰ صبح، تجمعی را در اعتراض به واگذاری این مرکز به بخش خصوصی در مقابل ساختمان #بهزیستی (خ فیاض‌بخش) برگزار خواهند کرد.

به گفته تعدادی از خانواده‌هایی که کودکان خود را از مناطق مختلف تهران به این مرکز می‌برند، #مرکز_نابینایان_خزانه که وابسته به #بهزیستی است، مربیانی با تجربه و اتاق رشد #کودکان نابینا دارد که کارهای آموزشی موثری انجام می‌دهند. یکی از والدینی که کودکش نابیناست، به من گفت: «این مرکز که با عنوان امور نابینایان خزانه هم شناخته شده، چند نیروی متخصص و #روانشناس دارد که با نیازهای کودکان نابینا آشنایی کامل دارند و مسلط به کار هستند. من این چند سال خیلی هزینه کردم و فرزندم را به مدرسه و کلاس‌های مختلف بردم اما هیچ جایی را به کیفیت این مرکز ندیده‌ام.»

پدر یکی از کودکان نابینا هم به من گفت: «بچه‌های نابینا با هم متفاوت هستند و نیازهای ویژه‌ای دارند که برای هر کدام باید برنامه‌هایی جداگانه در نظر گرفته شود. مربیان این مرکز با هر کودکی بر اساس نیازهای خودش کار می‌کنند.»

تجربه واگذاری مراکز بهزیستی (مانند #کتابخانه_رودکی) به بخش خصوصی نشان داده که این مراکز پس از واگذاری، کیفیت اصلی خود را از دست می‌دهند، پولی می‌شوند و مراجعان دیگر استقبال نمی‌کنند و در نتیجه مرکز بسته می‌شود.
جامعه افراد #نابینا و #کم‌_بینا و خانواده‌هایی که #کودک_نابینا دارند، بر این باورند که واگذاری #مرکز_نابینایان_خزانه به بخش خصوصی منجر به کاهش سطح کیفی آن خواهد شد، زیرا بنا به تجربه آنها، نیروهای متخصص در بخش خصوصی به اندازه کادر باتجربه #خزانه، دانش و تجربه کافی برای کار با کودکان نابینا ندارند و در این زمینه آموزش ندیده‌اند.

مادر یکی از #کودکان_نابینا می‌گوید: «بهزیستی به ما می‌گوید شما چرا از #شمال_شهر بچه را به اینجا می‌آورید؟ به مراکز دیگر بروید، بهزیستی پولش را پرداخت می‌کند. بگذریم که بهزیستی در نهایت این هزینه‌ها را پرداخت نمی‌کند اما تنها دلیلش این است که مراکز دیگر را امتحان کرده‌ام و هیچ کدام به کیفیت #مرکز_خزانه نبوده است.»

مرکز نابینایان خزانه در محله خزانه، باغ خزانه در منطقه ۱۷ تهران، قلب خدمات‌رسانی به افراد نابینا در شهر تهران است. خانواده‌ها امیدوارند که با این تجمع اعتراضی بتوانند جلوی واگذاری این مرکز به #بخش_خصوصی را بگیرند.

#نگین_حسینی #حقوق_نابینایان
زنجیره عجایب هفته بهزیستی

وقتی سخنان مسئولان سازمان بهزیستی به مناسبت هفته بهزیستی را خواندم، یک لحظه احساس کردم درباره کشوری دیگر حرف می‌زنند یا شوخی می‌کنند.
رئیس سازمان بهزیستی (علی‌محمد قادری) گفته: «هیچ فرد دارای معلولیتی در کشور نیست که ویلچر نیاز داشته باشد اما نداشته باشد».
فکر می‌کنم آقای رئیس فراموش کرده‌اند که تعداد افراد بدون #ویلچر به خصوص در مناطق محروم کم نیست، و تعدادی از آنها فقط با کمک خیران و نیکوکاران ویلچردار شده‌اند. اگر افراد دارای معلولیتی هم هستند که تحت پوشش بهزیستی نیستند، این نقص اساسی این سازمان است که در شناسایی افراد دارای معلولیت کوتاهی کرده است. نشان به این نشان که افراد دارای معلولیت حتی در آخرین سرشماری نفوس در سال ۱۳۹۵ نیز شمرده نشدند!
بعد رسیدم به صحبت‌های معاون امور توانبخشی (اصغر کاظمی): «ما به هرکسی ویلچر نمی‌دهیم ولو اینکه نیاز داشته باشد. مادامی که فرد قادر است وزن خود را روی پایش بیندازد به او ویلچر تعلق نمی‌گیرد.»
عجب! پس راهکار #بهزیستی این است که دیگر اعضای بدن فرد معلول را دچار مشکلات پزشکی کند چون او می‌تواند روی پاهایش بایستد؟!
صدها فرد دارای معلولیت هرچند می‌توانند روی پاهای خود بایستند اما در لحظاتی از زندگی روزمره باید روی ویلچر نیز بنشینند و با آن حرکت کنند. اصولا استفاده از ویلچر برای همه، صفر و صدی نیست. گروه بزرگی از افراد روی «طیفی» از شرایط جسمی و پزشکی قرار دارند و نه الزاما در «گروه مشخصی» که همیشه نیازمند ویلچر است.
رئیس سازمان بهزیستی حرف دیگری هم زد که باعث خشم جامعه #افراد_دارای_معلولیت شد: «حذف ارز ترجیحی و عدم تخصیص یارانه ویژه به مددجویان بهزیستی، خللی در زندگی آنان ایجاد نمی‌کند». تنها توجیه نسبتا معقول (هرچند تلخِ) این حرف می‌تواند این باشد که با حذف ارز، چنان #تورم سر به فلک می‌زند که دیگر #یارانه هم جوابگوی حتی کمترین نیاز مردم نیز نخواهد بود.
زنجیره عجایبِ #هفته_بهزیستی با نمایشگاه «دستاوردهای بهزیستی» با عنوان «بالاترین خدمت» تمام شد. ویدیویی از محل نمایشگاه (باغ موزه قصر تهران) منتشر شد که فرد دارای معلولیتی روی دستِ دیگران از پله‌های نمایشگاه بالا برده می‌شد. وقتی بهزیستی از «بالاترین خدمت» حرف می‌زند، دقیقا منظورش همین است؛ یعنی به جای #مناسب‌_سازی و #رمپ و #بالابر و دیگر مزخرفاتی که ما دست‌اندرکارانِ #غیرمعلول به آنها نیازی نداریم، می‌دهیم عده‌ای، شما افراد دارای معلولیت را روی دست بگیرند و به بالا برسانند! چه خدمتی از این بالاتر؟!
#نگین_حسینی
#عادت_نمیکنیم
@neginpaper
جان من است او، هی مزنیدش - (2)

به مرکز نگهداری افراد سالمند و دارای معلولیت در حوالی شیکاگو سر می زنم. محیط تمیز و فضا گرم و صمیمی است. روز شنبه است و برنامه موسیقی برای اعضا اجرا می شود (چند ثانیه اش را در ویدیویی که در پست قبلی گذاشتم می بینید). همه چیز رو به راه به نظر می رسد اما در سر من چرخ می خورد خبرهای و تصاویر مربوط به آزار افراد اوتیستیک و دارای معلولیت در مرکز موسوم به "سرای مهر" که در بیشتر رسانه های اجتماعی بازتاب داشته است... چراها و چطورها در سرم وول می خورند... چرا چیزی عوض نمی شود؟ چرا کسی استعفا نمی دهد؟ چرا مرکزی بسته نمی شود؟ چطور می شود مراکزی داشت، آرام، تمیز، امن، مطمئن؟

می دانم که نه اولین بار است و نه آخرین بار. اتفاقی است که به کرات در بسیاری از مراکز نگهداری می افتد منتهی کسی از آن باخبر نمی شود. یا اگرهم خبری از آن منتشر شود، اتفاقی نمی افتد. کسی بازخواست نمی شود. کسی از کار بیکار و مرکزی بسته نمی شود. خشونت نسبت به افراد معلول و بی دفاع در همه جای دنیا اتفاق می افتد؛ از خانه های خودشان گرفته تا مراکز درمانی و بهداشتی و مراقبتی. در همین سال هایی که در امریکا زندگی کرده ام، دستکم سالی دوبار خبری از آزار و اذیت و خشونت نسبت به افراد معلول در آسایشگاه ها دیده و خوانده ام. در ایران نیز در سال های اخیر، گزارش های بیشتری در این باره منتشر شده اما تفاوتش این است که این حوادث در امریکا به دادگاه و مجازات جدی خاطیان می انجامد اما در ایران، روی این اتفاق ها تا حدممکن، سرپوش گذاشته می شود تا هرچه زودتر آبها از آسیاب بیفتد و پایه های صندلی کسی خدای نکرده نلرزد.

به نظرم بهزیستی ناتوان تر از آن است که وظیفه نظارتی خود را روی مراکزش به درستی انجام دهد. بهزیستی به معنی واقعی کلمه، یکی از ناتوان ترین مجموعه های دولتی است، مبتلا به دردهای سنتی بی شمار: به روز نبودن در مورد مفهوم معلولیت و روش برخورد با آن، به روز نبودن در مورد کمک های لازم و ضروری، کمبود پرسنل آموزش دیده و متخصص در بخش های مختلف، نداشتن راهکارهای نظارتی موثر روی مراکز مراقبت و نگهداری و دهها مشکل دیگر از این دست.

عده زیادی از کسانی که در مراکز نگهداری بهزیستی کار می کنند، تخصص کافی ندارند، آموزش ندیده اند، درک صحیحی از مراقبت و نگهداری از افراد دارای معلولیت ندارند، و به قول یکی از دوستان که در این مراکز کار می کرد، "اعصاب درست و حسابی" ندارند و چون مشغول کاری اند که نه تخصصش را دارند و نه اعصابش را، اینها همه فشار مضاعف می شود روی هزار و یک مشکل و گرفتاری شخصی شان. در نهایت، در نبود نظارت های اساسی روز مراکز بهزیستی، آتشفشان فشارها و بی اعصابی ها روی سر بی دفاع ترین افراد خالی می شود. و کسی هم پاسخگو نیست. مدیران بهزیستی عموما "پاسخگویی" را با "جواب دادن" اشتباه می گیرند. مدیری که اذعان می کند این اتفاق "خیلی وقت پیش" افتاده و با خاطیان هم برخورد شده، فقط می خواهد حرفی برای گفتن، یا جوابی برای دادن، داشته باشد. این پاسخگویی نیست. مدیر پاسخگو دنبال سرهم بندی کردن و تخفیف دادن اتفاقها نیست. دنبال این است که ریشه و دلایلش را پیدا کند، تا پای مجازات واقعی خاطیان برود و نگذارد دوباره چنین حوادثی پیش آید. مدیری که می خواهد با بهره برداری از فضای سیاسی نسبت به رسانه های خارج از کشور، این اتفاق شوم را کمرنگ جلوه دهد، فقط به نجات صندلی خودش فکر می کند و اینکه چطور با بخیه های سیاسی، ماجرا را ببندد و تمام کند.

اما خیلی ها می خواهند بدانند راه چاره چیست؟ در این مورد مشخص، به نظرم خود خانواده ها باید اقدام کنند: پیگیر این اتفاق باشند، نام افراد خاطی و موسسه را که احتمالا تا الان منتشر شده، در نامه ای خطاب به بهزیستی، وزارت بهداشت، قوه قضاییه و... بنویسند و خواستار برخورد قضایی با خاطیان شوند. نهادها و انجمن های مربوط به اوتیسم و افراد دارای معلولیت باید پیشگام باشند و از رسانه های داخلی برای انعکاس این اتفاق و مخصوصا "پیگیری پس از اتفاق" کمک بگیرند. انجمن ها به فهرست کارهای لازم، "نظارت روی مراکز مراقبت" را هم اضافه کنند، بطور مرتب به مراکز مراقبت نماینده ای بفرستند و از کسانی که می توانند حرف بزنند، گزارشی از امنیت محیط و رفتار کارکنان بگیرند.

تابستان سال گذشته بود که موردی مشابه در یکی از مراکز نگهداری مشهد پیش آمد و برایش تیتر زدم: "جان من است او، هی مزنیدش" متاسفم که این مورد دوباره تکرار شد تا من همان تیتر را با شماره (2) دوباره استفاده کنم...

*نگین حسینی، حامی حقوق افراد دارای معلولیت

#اوتیسم #آزارواذیت #مراکزمراقبت #سرای_مهر #بهزیستی
@neginpaper
انتصاب آقای دکتر محمد کمالی به عنوان سرپرست دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی یکی از نادر خبرهای خوب این روزها در حوزۀ دانشگاه است. دکتر کمالی از معدود متخصصان حوزۀ بهزیستی و معلولیت است که هم سالها مدیریت اداری را در پیشینۀ خود دارد و هم در دانشگاه صاحب کرسی استادی است. تلفیق تجربه و دانش از یکسو، و ویژگی های رفتاری ایشان از سوی دیگر، دکتر کمالی را به متخصصی توانمند، باسواد، باتجربه و البته یارِ همراهِ افراد معلول، بیمار و نیازمند یاری تبدیل کرده است.

دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی بازوی علمی و پزشکیِ حوزۀ معلولیت است و به روز نگه داشتن این مرکز علمی از ضرورت ها و نیازهای امروز . راه اندازی رشتۀ "مطالعات معلولیت" در دانشگاه از اولویت های علمی این مرکز باید باشد. "مطالعات معلولیت" سالهای زیادی است که به خصوص در دانشگاه های امریکا، کانادا و انگلستان در سطح فوق لیسانس و دکترا تدریس می شود اما متاسفانه در ایران این رشته هنوز راه اندازی نشده و بنیه علمی قوی و مُدونی ندارد. انتصاب دکتر کمالی به عنوان رئیس دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی می تواند نویدبخش راه اندازی رشته ای علمی و جدید در کشور باشد، البته به همان شرط و شروط همیشگی: همراهی سازمانهای "ذیربط"!

این انتصاب نیز فعلا در حد سرپرستی است و تایید نهایی حکم ریاست دانشگاه به عهده شورای عالی انقلاب فرهنگی است که امیدوارم به خیر و خوشی انجام شود و قربانی سیاسی بازیها و "نامصلحت" اندیشی ها نشود.

نگین حسینی، روزنامه نگار

#بهزیستی #توانبخشی #دانشگاه #معلولیت #محمدکمالی
@neginpaper