مدافعان حضرت زینب سلام الله علیها🖤🖤🖤

#مسئول
Channel
Logo of the Telegram channel مدافعان حضرت زینب سلام الله علیها🖤🖤🖤
@modafehanzynabPromote
256
subscribers
26.2K
photos
7.73K
videos
836
links
وقتی که طفل کوچکتان باب حاجت است پس گردش زمین و زمان کار #زینب است جهت تبادل باادمین کانال هماهنگ کنید وقتی که طفل کوچکتان باب حاجت است پس گردش زمین و زمان کار #زینب است جهت تبادل باادمین کانال هماهنگ کنید @Kkjhyygf کپی حلال باذکرصلوات 🌱
#سید علی موسوی #مسئول اطلاعات سپاه استان سیستان و بلوچستان که امروز به دست تروریستهای مسلح به #شهادت رسید.💔
🍃🌷🍃
#هدیه به روح پاک مطهر #شهید
ذکر یک شاخه گل #صلوات 🌷
🍃🌷🍃
#سید علی موسوی #مسئول اطلاعات سپاه استان سیستان و بلوچستان که امروز به دست تروریستهای مسلح به #شهادت رسید.💔
🍃🌷🍃
#هدیه به روح پاک مطهر #شهید
ذکر یک شاخه گل #صلوات 🌷
🍃🌷🍃
#هرچی_تو_بخوای

قسمت سی و پنجم


پسر جوانی کنار مزاری نشسته بود و تو حال خودش بود...
مزار داییم نزدیکش بود،نمیخواستم بخاطر من حسش بهم بریزه.از همونجا به داییم سلام کردم و فاتحه خوندم و برگشتم برم که کسی صدام کرد:
_خانم روشن
برگشتم سمت صدا.امین بود.با دستی که به گردنش آویزون بود و یه عصا.سرش پایین بود.گفت:
_سلام

-سلام...حالتون خوبه؟
-خداروشکر

-ان شاءالله خدا سلامتی بده...خداحافظ.
برگشتم که برم،دوباره صدام کرد.برگشتم سمتش.گفت:
_برادرتون به سلامت برگشتن؟
-بله.خداروشکر.سه روز پیش برگشتن.

-نمیدونستم برادر شما هم میخوان برن سوریه.ایشون #مسئول گروه ما بودن.

تعجب کردم...
من فکر میکردم محمد فقط یه پاسدار معمولی باشه.گفتم:
_مزاحمتون نمیشم.خداحافظ
برگشتم و از اونجا رفتم.


سه ماه بعد مامانم گفت:
_یه خاستگار جدید اومده برات.نظرت چیه؟
-نظر منکه برای شما مهم نیست.همیشه خودتون قرار میذاشتین دیگه.حالا چی شده؟
-این یکی با محمد حرف زده.محمد گفت نظرتو بپرسم.
-حالا کی هست؟
-داداش حانیه.
چشمهام از تعجب گرد شد.داشتم شاخ در میاوردم.گفتم:
_حانیه؟!!!حانیه مهدی نژاد؟!دوستم؟!!!
مامان بالبخند گفت:
_بعله.حالا چی دستور میفرمایید؟
یه کم فکر کردم.گفتم:
_نمیدونم....چی بگم...غافلگیر شدم.

مامان خنده ای کرد و گفت:
_مبارکه.
گفتم:
_چی چی رو مبارکه؟!!!

-به محمد میگم یه قراری بذاره بیان خاستگاری.
-مامان! منکه نگفتم بیان.

-پاشو خودتو جمع کن.همین الان که قرار عقد نذاشتیم اینجوری هول کردی.

برای یک هفته بعد قرار گذاشته بودن.یک شب که محمد و خانواده ش اومده بودن خونه ی ما صحبت امین شد...
همه نشسته بودیم.دیدم فرصت خوبیه از محمد پرسیدم:
_آقای رضاپور اگه بخوان میتونن دوباره برن سوریه؟
-آره.
-زمانش براشون تعیین شده ست یا هر وقت خودشون بخوان میتونن برن؟
-هروقت اعلام آمادگی کنه براش برنامه ریزی میشه.الان هم داره کلاسهای مختلف اعزام رو شرکت میکنه.

-بازهم با گروه شما میرن؟
-از ناحیه ی ما اعزام میشه ولی ممکنه با من نباشه.
بابا گفت:_با سوریه رفتنش مشکلی نداری؟
-نه.
محمد گفت:
_زهرا،امین پسر خوبیه.اونقدر خوبه که حیفه غیر از شهادت از دنیا بره...روراست بهت بگم..(شمرده گفت) امین... موندنی... نیست....یقینا شهید ...میشه.🕊

ته دلم خالی شد...
گرچه خودمم میدونستم ولی شنیدنش مخصوصا از محمد سخت تر بود.
محمد گفت:
_اگه بهش بله بگی باید آمادگی هرچیزی رو داشته باشی.زخمی شدن،قطع عضو، اسارت،بی خبری حتی شهادت. یعنی تو اوج جوانی ممکنه تنها بشی...در موردش خوب فکرکن.اگه قبول کردی نباید دیگه حتی بهش اعتراض کنی... متوجه شدی؟🌷

منتظر جواب بود...
به مامان نگاه کردم،غم عجیبی تو چهره ش بود.به بابا نگاه کردم،با نگاهش بهم فهموند هرتصمیمی بگیرم ازم حمایت میکنه،مثل همیشه.
به مریم نگاه کردم،رنج کشیده بود ولی پشیمون نبود.💖
به محمد نگاه کردم،با نگرانی نگاهم میکرد.گفت:
_حتی اگه شک داری که بتونی تحمل کنی،قبول نکن.همین الان بگو نه.🌷

چشمهای محمد نگرانی عجیبی داشت، دوست داشت قبول نکنم.سرمو انداختم پایین و گفتم:
_هربار که شما میری تا برگردی بابا بیشتر موهاش سفید میشه،مامان شکسته تر میشه،زنت هزار بار پیرتر میشه.منم نه روزی هزار بار،هر ساعت هزار بار میمیرم و زنده میشم.میدونم اگه با آقای رضاپور ازدواج کنم تمام این سختی ها دو برابر میشه،برای همه مون.برای بابا،مامان،حتی مریم هم غصه ی منو میخوره،حتی خودت داداش.گرچه واقعا دلم نمیخواد رنج هاتون رو بیشتر کنم، واقعا دلم نمیخواد غصه ی منم داشته باشین ولی اگه..
نفس عمیقی کشیدم و گفتم:
_ولی اگه از همه لحاظ تأییدشون کردید، من نمیخوام فقط بخاطر این موضوع بهشون جواب رد بدم...
همه ساکت بودن.محمد گفت:
_مطمئنی؟؟

جو خیلی سنگین بود.فکری به سرم زد....


نویسنده بانو #مهدی‌یار_منتظر_قائم
#ایشان در ۱۳ آبان ۱۳۶۴ به عنوان #مسئول ستاد #لشکر قدس گیلان منصوب شدو در #عملیات کربلای ۲ در #منطقه حاج عمران شرکت کرد . این #عملیات که در #ساعت دوازده شب ۹ شهریور ۱۳۶۵ انجام شد #گردانهای کمیل ، میثم و حمزه سیدالشهداء(ع)⚘ به سوی مواضع دشمن پیشروی کردند و در همان ساعات اولیه دشمن را در هم شکستند.
🍃🍃
#فرمانده #گردان کمیل – برای هدایت نیروهای خود ، درخواست نیروهای کمکی کرد در حالی که بر اثر #اصابت گلوله مجروح شده بود . رضوانخواه با وجود #جراحت با #اقتدار گردان خود را در میان آتش دشمن به پیش میبرد که بار دیگر مورد #اصابت ترکش قرار گرفت و به #شهادت رسید.💔
🍃🍃
پس از #درخواست #نیروی کمکی ، #فرماندهی لشکر به #شهید محمود قلی پور#ماموریت داد به سرعت# گردان مالک اشتر را که به عنوان #گردان پشتیبان آماده بود ، به خطوط درگیری اعزام کند.
🍃🍃
#نیروهای کمکی را به خطوط درگیری اعزام کرد و پس از #اعزام گردان محل #ماموریت خود را ترک نکرده بودند که #سنگرشان در قله رفیع کدو ، مورد #اصابت گلوله #توپ قرار گرفت . در نتیجه ،ایشان به همراه #همرزمانش به #شهادت رسیدند و #پیکر#سردارشهید محمود قلی پور در اثر #انفجار
#تکه تکه شد.💔
🍃🍃
مدت دو ماه در منطقه سرپل ذهاب بود . در این منطقه ۱#۲ نفر از #همرزمان #صمیمی خود را از دست داد اما ایشان از #سقوط #پادگان ابوذر جلوگیری کرد . از #۲۶ آذر ۱۳۵۹ تا #۷ فروردین ۱۳۶۰ در واحد آموزش #سپاه مشغول #خدمت بودکه طی #مأموریتی ، #فرماندهی پادگان #شهید رجایی چالوس را به عهده گرفت و در مدت کوتاهی این #پادگان را #سامان بخشید.
🍃🍃
ایشان پس از مدتی به عنوان #مسئول گروه #ضربت عملیات ، راهی جنگلهای آمل شد و در #سرکوبی عناصر اتحادیه کمونیستها #نقش مهمی ایفا کرد . به دنبال آن به #فرماندهی #عملیات جنگلهای گیلان انتخاب شد. در سن ۲۸ سالگی به اصرار مادرش تصمیم به ازدواج گرفت.
🍃🍃
در #۱۱ اردیبهشت ۱۳۶۰ طی حکمی به #سمت #مسئول واحد #عملیات #سپاه پاسداران رشت منصوب شد . پس از ماهها فعالیت در این واحد در #۶ اسفند ۱۳۶۰ از سمت خود #استعفا داد . و گفت در صورت #موافقت فرماندهی مبنی بر رفتن به #جبهه حق علیه باطل از مسئولیت خود #استعفا مینمایم .
🍃🍃
در #۲۰ اردیبهشت همان سال در حالی که در #جبهه های نبرد حضور داشتم #دومین فرزندش به دنیا آمد از طریق تماس تلفنی از حال فرزندش آگاه شد و نامش را صدیقه گذاشت.
🍃🍃
در اولین سالگرد پیروزی انقلاب قرار بود رژه ای در میدان شهرداری برگزار بشه ، همه نیروها در اطراف میدان ایستاده بودند .ایشان#فرمانده عملیات سپاه گیلان بود . نیروهایش رل در صف منظم به میدان آورد و در کمال آراستگی و با قدرت بر افراد #نظارت میکرد . اصرار داشت که #سپاه #اولین نیرویی باشه که از #مقابل تمثال#امام خمینی (ره) عبور کند بالاخره رژه بسیار با شکوهی برگزار شد تا حدی که مردم ، خیلی ایشان را تشویق کردند.
🍃🍃
در مرداد ۱۳۵۸ پدرش را از دست داد وایشان با مادرش زندگی کرد ، در #مأموریت خود در #کردستان در #عملیات آزادسازی #پاوه در کنار #شهید چمران شرکت داشت . مدتی هم در تدارکات #سپاه ناحیه گیلان مشغول #خدمت بود.
🍃🍃
در آغاز #جنگ تحمیلی عراق علیه ایران ، #مسئول یک #گروه ۱۹ نفری اعزامی از رشت به منطقه# سرپل ذهاب در ۱۰ مهر ۱۳۵۹ شد . پس از #رشادت بسیار در این منطقه توسط #شورای جنگ منطقه غرب #مسئولیت #سرپل ذهاب به ایشان واگذار شد.
🍃🍃
در طول #خدمت در کمیته همیشه #صداقت و #امانت داری را حفظ میکرد و هیچوقت از موقعیتش سوء استفاده نمیکرد . وقتی در کمیته #مسئول واحد عملیات بود دو #چمدان پر از طلا ، لباس و اجناس گران قیمت به ایشان تحویل دادند ، آنها را به منزل برد و مدتی پیش مادرش به امانت گذاشت و در زمان مناسب آن را به #ارگانهای مسئول #تحویل داد.
🍃🍃
پس از تشکیل #سپاه پاسداران در ۲۶ تیر ۱۳۵۸ #داوطلبانه به سپاه پیوست . مدت یک ماه در پایگاه سعدآباد تهران زیر نظر مربیانی چون محسن چریک آموزش دید . پس از اتمام آموزش در تاریخ ۲۷ مرداد ۱۳۵۸ به #سپاه رشت برگشت و #مسئولیت #گروه ضربت را به عهده گرفت.
🍃🍃
ایشان در #آزاد سازی شهر انزلی در روزهای اول پیروزی انقلاب که به وسیله عناصر ضد انقلاب اشغال شده بود #نقش مؤثری داشت . بیشتر دوستانش از #افراد #سپاه و #بسیج بودند . با حاج آقا احسان بخش – امام جمعه رشت – #ارتباط نزدیکی داشت.
با شروع #جنگ تحمیلی علی رغم میل خانواده که نمی خواستند به خاطر #جنگ به خدمت سربازی برود، زمانی که پدرایشان به علت بیماری در بیمارستان بستری بود، ‌خود را به نظام وظیفه معرفی کرد.
🍃🍃
و دوره سربازی را در تیپ زنجان در منطقه کردستان گذراند، تنها بیست روز پس از اتمام خدمت سربازی به #عضویت سپاه پاسداران آمد.
🍃🍃
با بازگشایی دانشگاهها ،پس از انقلاب فرهنگی، در اولین کنکور بعد از انقلاب شرکت و در رشته #مهندسی برق دانشگاه شیراز پذیرفته شد. اما در دانشگاه #حضور #نیافت.
🍃🍃
ایشان در سپاه اردبیل ابتدا #مسئول تیم ارزیابی پادگان آموزشی #سید الشهدا (ع)⚘ و #مربی آموزشهای #رزمی و #مسئول ارزشیابی و تحقیقاتی و ارزیابی #کل در سازمانهای رزمی ،#مسئول ارزیابی منطقه پنج کشوری – آذربایجان شرقی، آذربایجان غربی، و...بود.
🍃🍃
پس از اعزام به #جبهه به عنوان #مسئول سازماندهی و #ارزشیابی لشکر ۳۱ عاشورا و سپس به عنوان #مسئول پرسنلی لشکر مذبور مشغول به کار شد.
🍃🍃
پس از مدتی به دنبال اسرار زیاد
برای حضور در #جبهه به
#معاونت گردان#ابوالفضل (ع)⚘منصوب شد و از این زمان به بعد، ‌به طور #مستقیم در #عملیات های #خط مقدم #جبهه #حضور می یافت.
🍃🍃
به مناسبت #سالروز #تولد
#شهید عباس دوران🍃🍃
🎂🎂🎂🎂

#شهید عباس دوران...

○می توان گفت #عباسِ دوران خودش بوده است. زیرا پیرو حرف #امام برای دفاع از کشور و ایستادن در مقابل #ظلم، جانش را هم فدا کرده است.
🍃🍃

○عاشق همسر و فرزندش بوده است اما در لا به لای #دلتنگی هایش که برای همسرش مکتوب کرده است، جمله ای زیبا خودنمایی می کند."جنگ جنگ است و زن و بچه هم سرش نمی شود."
🍃🍃
○او، #خلبان قهرمانی است که در طول دو سال #جنگ بیش از ۱۲۰ پرواز موفق داشته است. در# آخرین پروازش که هدف بمباران پایگاه هوایی الدوره بوده است. پس از انجام #عملیات برای نقض ادعای دشمن مبنی بر #امن بودن منطقه و برگزاری کنفرانس سران غیرمتعهدها، به سوی هتل محل برگزاری کنفرانس حرکت کرده و با اصابت #هواپیمایش به هتل، مانع از برگزاری اجلاس می شود و شهد #شهادت نصیبش می گردد.
🍃🍃
○این روزها، #انقلاب به #شهید دوران هایی نیاز دارد تا #دفاع کنند از #خاک میهن و در مقابل دشمن قد علم کنند. نیاز دارد به جنسی از این #شهید که خود را #مسئول بداند در مقابل #هزینه ای که برای تحصیلش از #بیت_المال خرج شده است. این روزها نیاز داریم به #قهرمانانی چون او که تمام زندگیشان را فدای حرف های امام و #رهبرشان♡ کنند.
🍃🍃
○حال از او #نامی جاویدان مانده است و همسرش که دلتنگی هایش را #بغض می کند و پسرش که از #پدر چیزی به یاد ندارد جز #پیکری که بعد از #۲۰ سال #انتظار برگشت و تشیبع شد. حال او برای جبران تمام سال هایی که از نعمت #پدر محروم بوده، نام #فرزندش را #عباس نهاده است.
🍃🍃
☆باشد که پیرو راهشان باشیم☆

نویسنده : #طاهره_بنائی_منتظر

به مناسبت سالروز #تولد #شهید_عباس_دوران
🍃🍃
تاریخ تولد :۲۰ مهر ۱۳۲۹.شیراز

تاریخ #شهادت : ۳۰ تیر ۱۳۶۱

تاریخ انتشار : ۱۹ مهر ۱۴۰۰

مزار #شهید : شیراز 

محل #شهادت : بغداد
🍃🍃

||#یاد#شهید یه شاخه گل #صلوات⚘||
💌بسمـ رب الشـهدا..

#مهمـان‌کانال

به مناسبت سالروز تولد شهید عباس دوران💐🎂🎂🎂🎂🎂

‍ ♡شهید عباس دوران...

🍃می توان گفت عباسِ دوران خودش بوده است. زیرا پیرو حرف #امام برای دفاع از کشور و ایستادن در مقابل #ظلم، جانش را هم فدا کرده است.

🍃عاشق همسر و فرزندش بوده است اما در لا به لای #دلتنگی هایش که برای همسرش مکتوب کرده است، جمله ای زیبا خودنمایی می کند."جنگ جنگ است و زن و بچه هم سرش نمی شود."

🍃او، #خلبان قهرمانی است که در طول دو سال جنگ بیش از ۱۲۰ پرواز موفق داشته است. در آخرین پروازش که هدف بمباران پایگاه هوایی الدوره بوده است. پس از انجام عملیات برای نقض ادعای دشمن مبنی بر امن بودن منطقه و برگزاری کنفرانس سران غیرمتعهدها، به سوی هتل محل برگزاری کنفرانس حرکت کرده و با اصابت #هواپیمایش به هتل، مانع از برگزاری اجلاس می شود و شهد #شهادت نصیبش می گردد.

🍃این روزها، #انقلاب به شهید دوران هایی نیاز دارد تا دفاع کنند از خاک میهن و در مقابل دشمن قد علم کنند. نیاز دارد به جنسی از این شهید که خود را #مسئول بداند در مقابل هزینه ای که برای تحصیلش از #بیت_المال خرج شده است. این روزها نیاز داریم به قهرمانانی چون او که تمام زندگیشان را فدای حرف های امام و #رهبرشان کنند.

🍃حال از او نامی جاویدان مانده است و همسرش که دلتنگی هایش را #بغض می کند و پسرش که از پدر چیزی به یاد ندارد جز #پیکری که بعد از ۲۰ سال انتظار برگشت و تشیبع شد. حال او برای جبران تمام سال هایی که از نعمت #پدر محروم بوده، نام فرزندش را #عباس نهاده است.

☆باشد که پیرو راهشان باشیم☆

نویسنده : #طاهره_بنائی_منتظر

🌺به مناسبت سالروز #تولد #شهید_عباس_دوران

📅تاریخ تولد :۲۰ مهر ۱۳۲۹.شیراز

📅تاریخ شهادت : ۳۰ تیر ۱۳۶۱

📅تاریخ انتشار : ۱۹ مهر ۱۴۰۰

🥀مزار شهید : شیراز 

🕊محل شهادت : بغداد

#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی

🍀🍀🍀
#پیکر مهیار به تهران منتقل شد. امّا خانواده اش او را تشییع نکردند.😔 پیکر او #بدون تشییع در قطعه ۲۸ #بهشت زهرای⚘ تهران به خاک سپرده شد!😔
🍃🍃
مراسم ختم او فقط #۱۳ نفر شرکت کننده داشت! او #غریب و #گمنام تشییع و تدفین شد. 😔امّا برای مراسم چهلم او، به سراغ بچّه های لشگر رفتم و ماجرای این بسیجی غریب را تعریف کردم.
🍃🍃
بچّه های لشگر، دسته عزاداری راه انداختند و او را از #غربت درآوردند😭. خیابان یوسف آباد از کثرت جمعیّت بسته شده بود.
خواهران او از ایران رفتند. پدرش در سوئیس از دنیا رفت. #شهید مهیار مهرام، #راه درست و #راه حق را نمی شناخت. از زمانی که با انسانهای الهی در #جبهه رفاقت کرد، #مزّه رفاقت با #خدا را چشید.😭
🍃🍃
سرانجام#مهندس شهید مهیار مهرام هم درتاریخ ۱۷آبان ۱۳۶۲، با سمت #مسئول مخابرات در #مریوان توسط نیروهای عراقی به آرزویش که همانا#شهادت در راه #خدا♡بود رسید.
🍃🍃
#مزار#شهید
تهران ، بهشت #حضرت زهرا سلام الله علیها⚘
قطعه ۲۸ ردیف ۴
🍃🍃
۳_۴ سال از #شهادت سید ابراهیم، بی‌خبر بودیم؛ پیکرش را هم به ما تحویل نداده بودند؛ تا اینکه عامل #شهادت همسرم دستگیر شد؛ خودم در جریان بازجویی از او حضور داشتم؛ بعد یقین پیدا کردم که #سیدابراهیم به #شهادت رسیده😭
🍃🍃
#همسرم در #وصیت خود نوشته بود: «آرزو دارم زیر #شکنجه #شهید شوم؛ #جسدم پیدا نشود؛ لحظه #شهادت، مادرم #حضرت زهرا(س)⚘ بر بالین من بیایند»😭
🍃🍃
#ابراهیم توسط خود #مسئول گروهك كومله #شكنجه می‌ شده 😭
گفتند آن قدر با كابل به كف پای #ابراهیم زده بود كه كف پایش از گوشت به استخوان رسیده بود😭. زانوها واستخوان های پایش را شكسته بود به طوریكه قادر نبود روی پا بایستد و بخش اعظمی از قسمت های بدنش سوزانده شده بود.😭😭😭
🍃🍃
یكی از شكنجه گرها كه زندانبان #ابراهیم بود گفت كه من برایش غذا می‌بردم. روز اول كه برایش غذا بردم دست داشت، روز دوم دست نداشت و دست هایش را شكسته بودند😭
🍃🍃
روز سوم كه برایش غذا بردم نه #دست داشت و نه #پا.😭 پاهایش را هم شكسته بودند و نمی‌توانست هیچ كاری انجام دهد.😭
🍃🍃
به روایت از همسر#شهید :
در سال 1359 سالگی با #سیدابراهیم آشنا شدم؛ خودم هم در سپاه فعالیت می‌کردم؛ ابتدا قرار بود براى جاری شدن خطبه عقد، نزد امام(ره) برویم
اما چون دفتر امام براى 4 ماه بعد وقت مى‌داد و ایشان نیز هر لحظه امکان #شهید شدن خود را مى داد، به تهران آمدیم و در منزل برادرم عقد کردیم.

روز بعد از ازدواج به مشهد مقدس رفتیم؛ دو روز در مشهد بودیم که کودتاى نوژه لو رفت و چون انبار مهمات آنها در غرب بود، به کرمانشاه برگشتیم و #سید به مأموریت رفت.
🍃🍃
ایشان از برنامه‌هاى خودش براى من حرفی نمی‌زد؛ یعنى اگر من سپاهى نبودم نمى‌دانستم او چه کاره است. آن برهه از زمان او #مسئول امور قضایى واحد اطلاعات منطقه 7 کشورى بود.
🍃🍃
در درگیرهای #کردستان هم بنده با #شهید تارا همراه بودم؛ بهترین دوران زندگی من در منطقه و در کنار شون بود؛ با اینکه در آنجا خطر ما را تهدید می‌کرد، هیچ ترسی نداشتم، چرا که ما طبق فرموده حضرت امام(ره) برای دفاع به منطقه رفته بودیم

ایشان فرموده بودند، دفاع برای هر مرد و زنی واجب است. من هم این حضور را وظیفه خود می‌دانستم؛ زمانی که می‌دیدم گروهک‌ها قصد دارند، کشور را تکه تکه کنند، چاره‌ای نداشتم.
#شهید مفقودالاثر به دست منافقین
#سید ابراهیم تارا 🍃🍃

درتاریخ ۱۳۳۸/۰۴/۰۱ در گرگان در خانواده ای متدین ومذهبی متولدشد.
متاهل بودو تنها یادگارش سمیه خانم یک ساله بود.
🍃🍃
از #15 سالگی فعالیت‌های انقلابی خود را آغاز کرد، بعد از دیپلم در #رشته ریاضی فیزیک، در دانشگاه قبول شد اما به دلیل همزمانی با انقلاب فرهنگی در دانشگاه‌ها، آن سال موفق به حضور در دانشگاه نشد.
🍃🍃
با توجه به شرایط بعد از پیروزی انقلاب و درگیری ضدانقلاب در کردستان، به غرب کشور رفت و تحت #فرماندهی #شهید بروجردی قرار گرفت.
🍃🍃
#مسئول#اطلاعات عملیات مناطقی از جمله #بیجار،#بوکان،#کامیاران و #سنندج بود که در دی ماه 1361 در حالی که با نیروها، همسر و تنها دخترش در جاده تردد می‌کرد به #اسارت کومله درآمد و پس از شکنجه‌های طولانی به #شهادت رسید.
🍃🍃