مدافعان حضرت زینب سلام الله علیها🖤🖤🖤

#شیفته
Channel
Logo of the Telegram channel مدافعان حضرت زینب سلام الله علیها🖤🖤🖤
@modafehanzynabPromote
256
subscribers
26.2K
photos
7.73K
videos
836
links
وقتی که طفل کوچکتان باب حاجت است پس گردش زمین و زمان کار #زینب است جهت تبادل باادمین کانال هماهنگ کنید وقتی که طفل کوچکتان باب حاجت است پس گردش زمین و زمان کار #زینب است جهت تبادل باادمین کانال هماهنگ کنید @Kkjhyygf کپی حلال باذکرصلوات 🌱
بنـــــامـ خدایی ڪہ اهلبیٺش را افرید
رمان #من_غلامـ_ادب_عبـاســـمـ
قسمت #بیست_وهشت


ساعتی بعد.. باز زهراخانم تماس گرفت..

_جانم مامان

_سلام پسرم.. خب چطور بود.؟!

_چی چطور بود..؟

_عباااس...!!

_نمیفهمم مامان.. باور کن

_منظورم هانیه بود.. دیدیش...؟؟! چطور بود.؟

_هانیه کیه..!؟

_عبــــااااااس

عباس پیشانی اش را خاراند.. و گفت
_اهااا... والا راستش ندیدمش

_وا.. یعنی چی..! تو که نگاهش کردی..!

_اره خب.. ولی دقت نکردم.. نمیدونم

با لحنی که خنده در آن بود.. زهراخانم را به خنده وا داشت..
_الهی بگردم برات عباس.. باشه مادر.. نگران نباش.. درستش میکنم

_نمیشه بیخیال من بشی..!؟

زهراخانم محکم جواب داد
_نه

_بله... بله..!! ما #نوکرشمام هسیم

_خدا نگهت داره مادر.. #نوکراهلبیت باشی همیشه

از دعای مادرش خوشحال شد.. و با ذوق خداحافظی کرد


مراسم عروسی خواهرش عاطفه.. تمام شد..
چقدر خانه شان.. ساکت تر شده بود..
یاد شیطنت های..
خواهرانه عاطفه افتاده بود.. وقتی بدخلق بود.. وقتی درهم و فکری بود..
هر از گاهی..
که نگاهش به اتاق می افتاد لبخندی میزد..
الحمدالله.. که ایمان پسر پاک.. و سر به راهی بود.. #جوهرکار داشت.. دلسوزانه کار میکرد.. #عاقلانه انتخاب کرده بود.. و #عاشقانه زندگی میکردند..


۶ماه.. 🍃
از اولین جلسه ای که.. به زورخانه رفته بود.. میگذشت..

#خدا و اهلبیت(ع)..
چنان #عزت و #احترامی.. به عباس داده بودند..
که همه اهل محل.. روی اسمش.. #قسم میخوردند..🌟
کسی #جرات نمیکرد..
به دختران و زنان اهل محل.. چپ نگاه کند.. میدانستند.. #عباس بفهمد.. یا ببیند.. #قیامت میکند..
همه مردها،..
او را.. چون پسرشان.. دوست میداشتند.. و پسرها.. بجز چند نفری.. حسابی #شیفته.. #مرام و #معرفت عباس.. شده بودند..

به #پیشنهاد سید ایوب بود..
که به کلاس های.. اخلاقی، عرفانی، تربیتی.. میرفت..
اما #تداوم در کلاس ها..
از اراده #خودش بود.. که با ذوق میرفت..و مدام.. در #محاسبه و #مراقبه خودش بود..

و چنان #تاثیری..
در رفتار.. اخلاق.. و منش.. عباس گذاشته بود.. که هر غریبه ای را.. #شیفته خود میکرد..


از اهل محل...



ادامه دارد...


#ڪپـے_فقط_باذکرنام_نویسـندہ
اثــرے از؛ بانو خادم کوی یار
با همه #یک‌جور #برخورد می‌کرد، از دید ایشان پرسنلی که #2 روز بود سرکار آمده به همان اندازه #احترام و #اهمیت داشت و من که #27 سال دوست و همکارش بودم نیز #همان‌قدر.
🍃🍃
رفتارش طوری بود که همه را #شیفتهٔ خود می‌کرد، از همه #مهم‌تر، با #خدا بودن ایشان و #عقیدهٔ راسخ او به #خواست#پروردگار بود، اگر حتی کوهی از مشکلات روی دوشش بود، همیشه می‌گفت #خدا #بزرگه،همهٔ ما به این حال او #غبطه می‌خوردیم.
🍃🍃
#برخورد#شرف‌خواه با بیماران #عالی بود و هیچ‌کس از او #بدخلقی نمی‌دید، در اوج #خستگی نیز #خوش‌رو بود و هیچ‌کس را #ناراحت نمی‌کرد،
🍃🍃
علی‌رغم این‌که #حساسیت شدید ریه داشت، تا آخرین روزها با #اعتقاد راسخ #پای‌کار بود، گاهی ما می‌گفتیم اگر خدای نکرده مبتلا به کرونا شویم چه‌کار کنیم؟ اما او همیشه می‌گفت #خدا بزرگه، اتفاقی که بخواهد رخ بدهد، رخ می‌دهد، چه با کرونا و چه بدون کرونا.
🍃🍃
#شرف‌خواه برای #رسیدگی به بیماران بسیار #دغدغه داشت و #دلسوز بود، آن‌قدر که برای رسیدگی به بیماران و پرسنل #دغدغه داشت، حتی برای خانوادهٔ خود ممکن بود آن‌قدر وقت نگذارد.
🍃🍃
#معرفے_مختصر_شهید_صدر_زاده🌷

💢یه #جوان تو دل برویی💗 بود،آدم لذت میبرد نگاهش کنه😍 من واقعا عاشقش بودم، اونوقت این جوان رو چون ما راه نمی دادیم🚷 بیاد رفت #مشهد در قالب فاطمیون به اسم #افغانی ثبت نام کرد خودشو رسوند اینجا...

هیئتی🏴 راه انداخته بود بنام #حضرت_ابوالفضل وقتی مادرش علت این نامگذاری را جویا می شود میگوید بخاطر #ادب حضرت،آخه ارباب خیلی با ادب بودند👌 به امام حسین(علیه السلام ) خیلی ارادت داشتند من #شیفته ادب حضرت عباسم

💢دوستانش گفتند وقتی #شهید شد قمقمه اش پر از آب💧 بود و لب های خشکش ما را به یاد تشنه لبان #کربلا می انداخت او لب به آب نزده بود🚱 تا بعد #شهادت از جام ساقی کربلا آب بنوشد

💢 #نذر حضرت ابوالفضل علیه السلام بود، ده دقیقه الی یک ربع قبل از آذان ظهر تاسوعا یعنی دقیقا همان لحظه ای که 24 سال🗓 پیش نذر حضرت عباس(علیه السلام ) شده به درجه ی رفیع #شهادت نایل می شود🕊

#شهید_مصطفی_صدرزاده
#شهید_مدافع_حرم