#کتاب_ماه_اردیبهشت #کلبهکتابکلیدر📓#یکیبرایخانوادهیمورفی✅انتخاب:
#ریحانه_دشتیانیکتاب اردیبهشتی که من خوندم یه کتاب فوق العاده عالی بود. کتابی که منو وادار کرد تمام کارامو کنار بذارم و تا تمومش نکردم به چیز دیگه فکر نکنم. هرچند که اصلا دوست نداشتم به آخر کتاب برسم و اون داستان شیرین تموم شه!
نویسندهی این کتاب "لیندا مالیلی هانت" به خوبی جزئیاتو درنظر گرفته و این باعث شده ارتباط برقرار کردن با داستان و شخصیتاش راحت باشه.
🔹خلاصه رمان:
شخصیت اصلی داستان کارلی که یه دختر دوازده سالهاس با مادر و پدر ناتنی خلافکارش زندگی میکنه.
بعد از بستری شدن مادر کارلی تو بیمارستان، اون به اجبار برای مدتی عضوی از خانوادهی مورفی میشه.
یه خانواده ی پنج نفره که حالا با حضور کارلی شیش نفره بود. البته ورود اون به این خانواده دردسرهایی داره اما درعوض خانوم و آقای مورفی آدمای مهربونی هستن و باعث میشن کارلی واسه اولین بار احساس مهم بودن داشته باشه... برخلاف مادر کارلی که مدام اونو تحقیر میکرد خانوم مورفی به اون یاد داد که لایق بهترینهاست و میتونه هرچی که میخوادو داشته باشه.
تقابل اصلیه داستان بین مادر کارلی و خانوم مورفیه... هردوی اونا آدمهای قوی و سرسختی هستن اما به شکلای متفاوت! این کتاب به خوبی میتونه نشون بده که رفتار خانواده چقدر زیاد رو آینده، طرز فکر و رفتار بچهها تاثیر داره...
◀️ خانوم مورفی: تو قوی هستی. اونقدر قوی که میتونی این غمی که توی دلت هستو مخفی کنی ولی... فکر میکنم دیگه وقتشه که اونو رها کنی!
کارلی: گریه کردن ضعفِ آدم رو نشون میده، گریه کار احمقهاست.
خانوم مورفی: نه کارلی! این ضعیف بودن نیست، "این انسان بودنه!"
◀️ ((فرقی بین بیرون گذاشتنِ آشغال و پرواز دادنِ پرنده از قفس هست.))
🔷یکی برای خانواده مورفی،
#لیندا_مالیلی_هانت،
#انسیه_بهبهانی،
#نشر_پیدایشt.center/klidarnews /
www.klidar.ir /
instagram.com/instaklidar