انجمن آنتی‌تئیست‌های‌ ایران

#ایمانوئل‌کانت
Канал
Религия и духовность
Блоги
Образование
Юмор и развлечения
ПерсидскийИранИран
Логотип телеграм канала انجمن آنتی‌تئیست‌های‌ ایران
@iranian_antitheistsПродвигать
853
подписчика
1,4 тыс.
фото
283
видео
1,64 тыс.
ссылок
بر چرخ پادشاهی‌عالم کسی نبود انسان که سجده‌کرد، خدا آفریده‌شد ☆ آرشیو @UnbelieversLectures ☆ کتابخانه‌انجمن @ir_antitheists_Library ☆ ربات انجمن @anti_theistsBot ☆ گروه انجمن @iranian_antitheists_group ☆ وبلاگ رسمی انجمن tiny.cc/anti-theists
انجمن آنتی‌تئیست‌های ایران

✫ نگاهی به اندیشه‌های #فریدریش‌نیچه در نقد دین (۹)


★ نقد آموزه‌های کانونی #متافیزیک (۳)

#نیچه در رابطه با موضوع شئ‌فی‌نفسه نیز که یکی از مفاهیم کانونی معرفت ‌شناسی در فلسفه‌ #ایمانوئل‌کانت است، به روشی مشابه متوسل می‌شود. فقط به اشاره باید گفت که کانت معتقد بود ما اشیا را که موضوع یا برابرایستای ادراک حسی ما هستند، فقط در لباس اشکال نگرش خود یعنی زمان و مکان و طبق مقولات نیروی فاهمه‌ خود می‌شناسیم و اینکه این اشیاء بطور فی‌نفسه چگونه هستند را هرگز نمی‌توانیم بشناسیم. به دیگر سخن، شئ مستقل از فاعل‌شناسا که نه فقط پدیدار بلکه هستی ‌واقعی است، برای ما ناشناختنی باقی می‌ماند

#نیچه در نقد این دیدگاه می‌گوید، برای نقد باور به اشیایی در پشت پدیدارها، باید نخست بپرسیم که مفهوم شئ عموما چگونه پدید آمده است. سپس درخواهیم یافت که این مفهوم به خاطر نیاز به امری استوار و پایدار شکل گرفته که گوناگونی پدیدارهای تغییرپذیر می‌باید بر شالوده‌ آن استوار گردند. بنابراین تصور شئ از طرف ما تحت‌تاثیر علایق عملی با هدف نظم‌بخشی به داده‌ها ایجاد شده است و نمی‌توان پذیرفت که مستقل از تفکر ما شئ‌ای وجود دارد
به باور نیچه، آنچه برای اصطلاح «شئ» اعتبار دارد، برای اصطلاح شئ فی‌نفسه هم معتبر است، یعنی اینکه دارای معنایی عینی نیست، بلکه بر پایه انگیزه‌های نامعقول شکل داده می‌شود. #نیچه نتیجه می‌گیرد که از #واقعیتی‌فی‌نفسه نمی‌توان به عنوان امری بامعنا سخن گفت. وقتی شئ فی‌نفسه معنای خود را از دست بدهد، بطریق اولی پدیدار نیز معنای خود را از دست می‌دهد. تفاوت میان جهان پدیدارها و جهانی دیگر در پشت پدیدارها یا #جهان‌پشتی نیز بی‌مورد می‌شود. تنها جهانی وجود دارد که ما آن را تجربه و در آن زندگی می‌کنیم. این جهان، جهانی تفسیرشده و از این رو به چشم‌انداز (پرسپکتیو) تفسیر وابسته است

به باور #نیچه، در تشکیل اصطلاحات تخیلی متافیزیکی، زبان نقش مهمی ایفا می‌کند و این امر بویژه در بررسی مفهوم جوهر آشکار می‌گردد. برای نمونه ما دچار این خطا می‌شویم که باید برای موضوع هر گفته‌ای‌، در واقعیت نیز جوهری وجود داشته باشد

بویژه ما تصور می‌کنیم که شالوده‌ هر تفکری باید جوهر تفکری باشد، زیرا دستور زبان ما را وامی‌دارد هر کاری را به فاعلی نسبت دهیم. ساختارهای زبان در تشکیل تصورات خدا نیز نقش بازی می‌کنند. به همین دلیل #نیچه تصریح می‌کند:
بیم دارم از دست خدا خلاص نشویم، زیرا هنوز به دستور زبان باور داریم!

اگر مفاهیم اساسی متافیزیک همه اختراع‌ شده‌اند، این پرسش پیش می‌آید که آدمی به چه منظوری آنها را اختراع کرده است؟
#نیچه پاسخ می‌دهد که آنها اختراع شده‌اند تا ارتباطات واقعیت را توضیح دهند و از این طریق آن را تسلط ‌پذیر سازند. برای اینکه آدمی بتواند بر رویدادهای طبیعت تاثیر بگذارد، باید آنها را توضیح دهد و این کار تنها زمانی ممکن است که اندازه‌های ثابتی وجود داشته باشد، رویدادها انتظام معینی نشان دهند و بویژه علت‌های یکسان همواره معلول‌های یکسان داشته باشند. اما به باور نیچه از آنجا که در واقعیت چیز ثابت و یکسانی وجود ندارد، تصورات مربوط به اشیاء پایدار و قانونمندی‌های عمومی روند رویدادها، باید تخیلاتی برخاسته از دلایل عملی باشند.

گفتنی است که برای #نیچه روح هم مانند خدا به عنوان چیزی جوهری، جاوید و واقعی وجود ندارد. روح تنها ‌ساختمان‌اجتماعی‌رانش‌ها و انفعالات و نتیجه‌ دردناک روند سرکوفت‌رانش‌های‌آدمی برای رام کردن خویشتن است که فرهنگ بر پایه‌ آن ساخته شده است
به باور #نیچه، مفهوم خرافی‌روح دارای یک سرچشمه آسیب‌شناختی واقعی است:
همه‌ غرایزی که نمی‌توانستند تخلیه‌بیرونی پیدا کنند، به درون ریخته می‌شوند. این درونی‌شده‌ها همان چیزی است که بعدها به آن روح اطلاق می‌شود. بویژه وجدان معذب بر خلاف تصور رایج، یک نهاد اخلاقی خدایی نیست، بلکه گونه‌ای بیماری ماندگار است که آدمیان در نتیجه‌ی سرکوب سازمان‌یافته‌ی دولتی و رام کردن رانش‌های خود به آن مبتلا شده‌اند. بنابراین وجدان معذب گونه‌ای بدرفتاری مزمن با رانش‌ها و غرایز آدمی است

#ادامه‌دارد


Join Us ☞ @iranian_antitheists
انجمن آنتی‌تئیست‌های ایران

✫ نقد دین از دیدگاه #لودویک‌فویرباخ (۶)


★ عیار حقیقت دین و ضرورت نقد آن

#فویرباخ در نقد خود از دین، میان سرشت حقیقی انسان‌شناختی آن از یک‌سو و سرشت ناحقیقی یزدان‌شناختی آن از دیگر سو تفاوت قائل می‌شود. وی تصریح می‌کند که نمی‌توان به دین به مثابه رفتار آدمی با ذات خویشتن که سرچشمه‌حقیقت و نیروی اخلاقی آن است توجه کرد، ولی سرشت مخالف آن را که سرچشمه ‌بی‌حقیقتی، موانع، تضاد با خرد و اخلاق، و پلیدی و تعصب دینی است نادیده گرفت

#فویرباخ دین و تئولوژی را با جزمیات و آموزه‌های آن، آکنده از دروغ، فریب، ترفند، تضاد و صوفیگری می‌داند و آن را #فرانمود و #توهم و #فانتزی و #دغلکاری می‌‌خواند

یکی از مفاهیمی که فویرباخ برای توضیح دین بارها به کار می‌گیرد مفهوم #نیروی‌انگارش است. به گفته‌ او پیامدهای #توهمدینی چیزی جز خرافات و صوفیگری و بی‌اخلاقی نیست. گفته می‌شود که #فویرباخ بدوا قصد داشته عنوان کتاب اصلی خود، #سرشت‌مسیحیت را با الهام از کتاب #سنجش‌خردناب اثر دوران‌ساز #ایمانوئل‌کانت، #سنجش‌نابخردی‌ناب بنامد، ولی بعدها به دلایلی از این کار منصرف می‌شود

#فویرباخ تصریح می‌کند که اگر چه همزمان آتئیست است، ولی به دین طبیعی باور دارد و منظور او از چنین باوری این است که همه‌ خرافات را از خود بیرون رانده و فقط به مشاهده‌ عقلی و علمی طبیعت روی آورده است و تنها چنین رویکردی را به رسمیت می‌شناسد. وی بدین‌سان تاکید می‌کند که صرفا جنبه‌های روانی و روان‌شناختی دین برای او اهمیت دارد و هرگونه رویکرد هستی‌شناختی (#انتولوژیک) و یزدان‌شناختی (#تئولوژیک) آن را کاملا رد می‌کند. برای او دین و تئولوژی کلکسیونی از دروغ‌های خطرناک و صوفیگری پوچ هستند

#فویرباخ تاکید می‌کند که #توهم‌دین برای آدمی تباهی بنیادین دربردارد و نیروی زندگی واقعی، یعنی زندگی این‌جهانی و زمینی او را می‌رباید. حقیقت و فضیلت در دین به خرافه و صوفیگری تبدیل می‌شوند و رفتارهای تعصب‌آمیز و مقدس‌مآبی جای اخلاق واقعی را می‌گیرد. او تصریح می‌کند که دین، ایمان را به غایتی فی‌نفسه تبدیل می‌کند و آن را بالاتر از همه‌ قوانین طبیعی اخلاقی برمی‌نشاند

به گفته‌ #فویرباخ باید با همه‌ توان با توهم زیانمند دین مبارزه کرد و بدون میانجی ذاتی خدایی، به جای تقدس دین، تقدس انسان را نشاند. وی هدف خود از نقد دین را در جملات زیر خلاصه می‌کند:
هدف نوشته‌ها و درس‌گفتارهای من اینست که آدمیان را از یزدان‌شناس به انسان‌شناس، از خدادوست به انسان‌دوست، از کاندیدای‌بهشت به دانشجویان این‌جهانی، از خدمتکار دینی و سیاسی سلطنت‌های آسمانی و زمینی به شهروندان آزاد و آگاه زمین تبدیل کنم

جستجوی‌حقیقت، پیکار با ادعاهای اخلاقی فریبکارانه‌ی دین، آموزش انسان‌ها برای رساندن آنان به بلوغ فکری و روحی و نیز هدایت نیروهای بشری برای زندگی واقعی این‌جهانی، هدف‌هایی بود که #فویرباخ در نقد دین، خود را به آنها متعهد می‌دانست.

The idea of God is the ignorance which solves all doubt by repressing ignorance

#LudwigFeuerback


#پایان



Join Us ☞ @iranian_antitheists
انجمن آنتی‌تئیست‌های ایران


💢 روشنگری چیست؟ (#ایمانوئل‌کانت)

روشنگری خروجِ انسان از صغارتی‌ست که خود بر خويش تحميل کرده است.

#صغارت، ناتوانی در به کاربردن فهمِ خود بدون راهنمايی ديگری است.

اين صغارت خود‌‌تحميلی است اگر علت آن نه در سفيه‌بودن، بلکه در فقدان عزم و شهامت در به کارگيری فهمِ خود، بدون راهنمايی ديگری، باشد.

💢 شعار روشنگری اين است:
در به‌کارگيری فهم‌خود شهامت‌داشته باش
‏Sapere Aude!

تنبلی و بزدلی دلايلی هستند بر اينکه چرا بخش بزرگی از انسان‌ها، زمانی طولانی پس از آن که طبیعت، آنان‌را به بلوغ جسمی رسانده و از يوغ قيمومیتِ ديگران آزاد کرده است همچنان با خرسندی در همه‌ عمر صغير می‌مانند؛

و نيز به همين دلايل است که چرا برای ديگران چنان آسان است که خود را قيّم آنان کنند.


چه راحت است صغير بودن! [آدم صغير پيش خود چنين استدلال می‌کند که]


اگر کتاب مقدسی داشته باشم که بجای فهمم، عمل کند

اگر کشيشی داشته باشم که به جای وجدانم، عمل کند

و اگر پزشکی داشته باشم که به من بگويد که چه چيزهايی بخورم و چه چيزهايی نخورم

و ...، در اين صورت نيازی ندارم که به خود زحمت دهم.
اصلا احتياجی ندارم که بينديشم
تا وقتی پول دارم ديگران جور مرا می‌کشند.

قيم‌هايی که از سر خيرخواهی، سرپرستی انسان‌های صغير را بر عهده گرفته‌اند زود در می‌يابند که بخش اعظم نوع بشر، برداشتنِ گام به سوی بلوغ ذهنی را، نه تنها دشوار، بلکه بسيار خطرناک می‌دانند.

قيم‌ها، پس از آنکه #گاوان خود را رام کردند و مطمئن شدند که اين زبان‌بسته‌های مطيع و سربه‌راه بدون يوغی که بر گردن دارند، گامی بر نخواهند داشت، آنان را برحذر می‌دارند که مبادا اين يوغ را از گردن خود بی‌افکنند و آزادانه گام بردارند؛ چون در آنصورت خطر، آنان را تهديد خواهد کرد.


اما اين خطر واقعا چندان بزرگ نيست

زيرا پس از آنکه آنان چند بار بر زمين خوردند قطعا سرانجام راه‌رفتن را فرا می‌گيرند

اما يک بار زمين خوردن، انسان‌ها را چنان ترسو و وحشت‌زده می‌کند که ديگر نمی‌کوشند تا بر پای خود بايستند و بی کمک ديگران گام بردارند.

از اين رو برای فرد دشوار است که از صغير بودن که فطرت [ثانوی] او شده است خود را بيرون آورد.

او از صغير بودن خويش خرسند است و در وضع کنونی‌اش از به کار بردن فهمِ خود واقعا ناتوان است

زيرا تاکنون هيچ کس اجازه چنين کاری را به او نداده است.


قوانين و اعتقادات #جزمی که ابزارهای مکانيکی برای استفاده (يا بيشتر سواستفاده) عقلانی از مواهب طبيعی بشرند، بندهايی هستند که صغيربودن فرد را دائمی می‌کنند.

حتی اگر کسی بتواند اين بندها را بگسلد در آنصورت هنوز هم در پريدن از روی گودالی بسيار باريک مردد است، چونکه او به اين نوع #آزادی خو نگرفته است

در نتيجه فقط معدودی از انسان‌ها موفق شده‌اند که  ذهن خود را بپرورند و از صغارت بيرون آيند و راهی مطمئن در پيش گيرند.

#ایمانوئل‌کانت


Join Us ☞ @iranian_antitheists