انجمن آنتی‌تئیست‌های‌ ایران

#آفرینش
Channel
Religion and Spirituality
Blogs
Education
Humor and Entertainment
PersianIranIran
Logo of the Telegram channel انجمن آنتی‌تئیست‌های‌ ایران
@iranian_antitheistsPromote
853
subscribers
1.4K
photos
283
videos
1.64K
links
بر چرخ پادشاهی‌عالم کسی نبود انسان که سجده‌کرد، خدا آفریده‌شد ☆ آرشیو @UnbelieversLectures ☆ کتابخانه‌انجمن @ir_antitheists_Library ☆ ربات انجمن @anti_theistsBot ☆ گروه انجمن @iranian_antitheists_group ☆ وبلاگ رسمی انجمن tiny.cc/anti-theists
​​انجمن آنتے‌تئیست‌های ایران


تراژدی یا طعن‌ورزی؟ کوزه‌گر در رباعیات #خیام

رباعی خیام را می‌توان به دو صورت خواند. اگر این رباعی خیام را به شکل تراژیک بخوانیم، یعنی خیام، مفهومی مهمل از خدا را جدی گرفته و بر اساس اینکه کوزه‌گر جهان بهتری نیافریده است عزادار شده است. هرچند این رویکرد، به لحاظ اخلاقی برتر از توجیه مصائب بشر است، ولی همچنان درگیر مفهومی مهمل است. اگر این رباعی را به شکل طعن‌ورزانه بخوانیم آنگاه قضیه فرق می‌کند. در آنصورت نتایج‌مهمل فرضی مهمل را به تصویر کشیده است. این خوانش نیز از آن رو محتمل است که در میان رباعی‌های دیگر خیام نیز طعن‌ورزی به چشم می‌خورد.

صادق هدایت، رباعی‌هایی که با #گویند شروع می‌شود را همگی از این دست برمی‌شمارد. مثلا در رباعی، گویند کسان بهشت با حور خوش است، در برابر شخصی که تصور می‌کند بهشت جایی است که در آن زنان (یا مردان) زیبارو و شراب به او می‌دهند، خیام می‌گوید در این جهان که زیبارو و شراب هست، چرا باید در این دنیا از آنها پرهیز کرد تا در جای دیگری به آنها رسید؟ هدایت در مورد #کوزه و #کوزه‌گر در رباعی‌های خیام در اثر خود #ترانه‌های‌خیام می‌گوید:
چنان‌که سابقا ذکر شد خیام جز روش دهر خدایی نمی‌شناخته و خدایی را که مذاهب‌سامی تصور می‌کرده‌اند منکر بوده‌است. ولی بعد قیافه جدی‌تر به خود می‌گیرد و راه حل علمی و منطقی برای مسایل ماورای طبیعی جست‌وجو می‌کند. چون راه عقلی پیدا نمی‌کند به تعبیر شاعرانه این الفاظ قناعت می‌نماید. صانع را تشبیه به کوزه‌گر می‌کند و انسان را به کوزه و می‌گوید: این کوزه‌گر دهر چنین جام لطیف، می‌سازد و باز بر زمین می‌زندش! به حقیقت مطلب کاری نداریم ولی مجلس این کوزه‌گر دیوانه را به قیافه احمق و خونخوارش که همه همّ خود را صرف صنایع ظریف می‌کند ولی از روی جنون آن کوزه‌ها را می‌شکند، فقط قلم آقای درویش نقاش توانسته روی پرده خودش مجسم بکند

چنان که تحلیل هدایت درست باشد، خیام #کوزه‌گر را توصیف خداوند نمی‌دانسته و ای بسا #کوزه‌گر را به عنوان خدای آنچه که هدایت #مذاهب‌سامی می‌نامد در نظر می‌گرفته و در نقد آن خدا از این طعن‌ورزی بهره می‌برده است. اگر خدایی وجود داشته باشد، برای سخن گفتن از او مفاهیمی مانند #آفرینش و #کوزه‌گر را نمی‌توان برای توصیف او یا اعمالش به کار گرفت. اگر #کوزه‌گر یا #آفرینش را توصیف برشماریم، این عمل ما را به مهمل‌گویی و بی‌اخلاقی رهنمون خواهد ساخت. برای جلوگیری از سواستفاده فیلسوف، تمثیل کوزه‌گر باید به خوبی مورد بررسی قرار گیرد و مشخص شود چگونه به کار بردن این تمثیل مجاز است. هدایت در وصف این نوع طعن‌ورزی می‌گوید: او با کنایه و تمسخر لغات قلنبه آخوندی را گرفته به خودشان پس داده. مثلا در این رباعی گویند بهشت و حور عین خواهدبود، آن‌جا می ناب و انگبین خواهدبود، اول نقل قول کرده و اصطلاحات آخوندی را در وصف جنت به زبان خودشان شرح داده، بعد جواب می‌دهد: گر ما می و معشوقه گزیدیم چه باک؟ چون عاقبت کار همین خواهدبود!

گر آمدنم به من بُدی، نامَدَمی
ور نیز شدن به من بدی، کی شدمی؟
بِهْ زان نَبُدی که اندرین دیْرِ خراب
نه آمدمی، نه شدمی، نه بُدَمی

پیش از آنکه هر یک از ما به دنیا بیاییم کجا بوده‌ایم؟
در طرح این پرسش به دنیا آمدن اصطلاحی است که ما برای زاده شدن استفاده می‌کنیم، ولی در عین حال می‌توان آنرا بدین شکل خواند که ما پیش از زاده‌شدن وجود داشته‌ایم و از جای دیگری به این دنیا می‌آییم. آیا واقعا پیش از اینکه زاده شویم، در جای دیگری وجود داشته‌ایم و با زاده شدن جسم، ما به این دنیا آمده‌ایم؟ اگر چنین ادعایی را بپذیریم، باید بپذیریم آنچه هر یک از ما من می‌نامیم، ارجاعی به جسم ندارد و چیز دیگری است. در آن‌حالت، به عنوان مثال، من وجود داشته‌ام و سپس با زاده شدن نوزادی فرصت این را یافته‌ام تا وارد بدن او شوم و به دنیا بیایم. من در اینحالت، چیزی شبیه به روح یا ذهن هستم که در دنیای دیگری زندگی می‌کنم و طی فرآیندی با به دنیا آمدن جسمی وارد آن می‌شوم.

#ادامه‌دارد

ᴊσɪη υѕ ☞ @iranian_antitheists
​​انجمن آنتے‌تئیست‌های ایران


تراژدی یا طعن‌ورزی؟ کوزه‌گر در رباعیات #خیام

اگر شما خدا بودید، دنیا را چگونه می‌آفریدید؟
با طرح این پرسش، پیش‌فرض گرفته‌ایم که #خدا آفریننده‌ دنیاست

برای اینکه بفهمیم آفریننده‌ دنیا بودن یعنی چه، باید به واژه‌ #آفریننده توجه کنیم. فهم ما از واژه #آفرینش و #آفریننده برگرفته از تجارب و اعمال انسانی ماست. در نتیجه وقتی می‌گوییم خداوند جهان را آفریده است، عملی شبیه به آنچه که یک معمار، بنا، نقاش، نجار یا آهنگر انجام می‌دهد به ذهن متبادر می‌شود. تصویری که از یک معمار، بنا، نقاش، نجار یا آهنگر در ذهن داریم، تصویر انسانی است که در حال آفریدن چیزی است.

وقتی از عبارت #آفرینش برای خدا بهره می‌بریم، تصویری مشابه در ذهن ما نقش می‌بندد. انگار خدا انسانی است که چیزی را می‌آفریند. اگر کسی از ما درباره‌ی جزییات این تصویر بپرسد، احتمالا خواهیم گفت خدا خیلی قدرتمندتر و داناتر از انسان است. ولی هیچ میزانی از قدرت و دانش نمی‌تواند چنین تصویری را معنادار سازد. چراکه این تصویر، نه تصویر خدا، که تصویر یک انسان است
در این تصویر، با تخیل خود، خدا را به ابرانسانی در آسمان‌ها تبدیل کرده‌ایم. مادامی که ما از واژه‌ #آفرینش بهره ببریم، چاره‌ای نیست مگر اینکه خداوند همچون یکی از آفرینندگانی که در دنیای خود می‌شناسیم در نظر بگیریم، مثلا شبیه به یک نجار یا نقاش. در آنچه که ما معمولا آفرینش می‌نامیم، شخصی در دنیا وجود دارد که از آنچه در دنیا هست چیز دیگری می‌سازد. ولی وقتی می‌گوییم خدا آفریننده‌ دنیاست و در عین‌حال از تصویر معمار یا نجار بهره می‌بریم، گویی کل جهان را میز یا ساختمانی در نظر گرفته‌ایم که کسی آن را ساخته است.

مشکل دیگر این تصویر این است که جهان را همچون یک #ابژه در نظر می‌گیرد. سخن گفتن از #ابژه در برابر #سوژه معنادار است

ما انسان‌ها که سوژه‌ایم و به همراه هر ابژه‌ای که با آن مواجهیم در جهان واقع شده‌ایم. برای اینکه بتوان از سوژه و ابژه سخن گفت، باید جهانی وجود داشته باشد، در عدم چیزی به اسم ابژه و سوژه وجود ندارد

در این تصویری که خدا همچون یک معمار، هستی را آفریده، خدا را همچون انسانی در نظر گرفته‌ایم که در جهان زندگی می‌کند و سپس ساختمانی را می‌آفریند. نتیجه‌ این تصویر این خواهد بود که جهانی وجود دارد و خداوند از آنچه که وجود داشته جهان فعلی را آفریده است. مادامی که بخواهیم خداوند را سوژه و هستی را ابژه‌ای در نظر بگیریم که آفریده شده، چاره‌ای نیست مگر اینکه بپذیریم جهان مادی وجود داشته ولی به شکل دیگری بوده و خداوند آن (یا بخشی از آن) را به شکل دیگری درآورده است

واژه‌ #آفرینش همچون دیگر واژگان زبان ما برگرفته از اعمال و تجارب انسانی ماست. از این رو وقتی از خود بپرسیم، اگر من جای خدا بودم، دنیا را چگونه می‌آفریدم، تصویری که از خدا داریم، تصویری انسانی‌ست

خیام در این رباعی دقیقا همین پرسش را می‌پرسد
گر بر فلکم دست بدی چون یزدان
برداشتمی من این فلک را ز میان

از نو فلکی دگر چنان ساختمی
کازاده بکام دل رسیدی آسان

می‌توان این رباعی را به عنوان یک #تراژدی خواند. در این شکل بدون بررسی چند و چون این تصویر، خدایی انسان‌وار در آسمان در نظر می‌گیریم که جهان را آفریده، همچون #کوزه‌گری که کوزه را آفریده است.
جهانی که این کوزه‌گر آفریده، جهانی پر از درد و رنج برای ما جانداران است. از آنجا که #کوزه‌گر، انسان‌وار است، در اخلاقیات هم با ما اشتراک دارد ولی همچون دانش و قدرتش، بهره‌ بسیار زیادی از آن برده است. در نتیجه، همانطور که کوزه‌گر خیلی داناتر و تواناتر از ماست، باید خیلی اخلاقی‌تر هم باشد. حساسیت اخلاقی بسیار زیاد او باید مانع از آفرینش جهانی شود که در آن ما انسان‌ها و دیگر حیوانات متحمل درد و رنج شویم

#ادامه‌دارد

ᴊσɪη υѕ ☞ @iranian_antitheists
انجمن آنتی‌تئیست‌های ایران

گامبی بوئینگ ۷۴۷ نهایی


معنی واژه گامبی Gambit
A Gambit:
from ancient Italian #Gambetto, meaning #to_trip
is a chess opening in which a player, more often White, sacrifices material, usually a pawn, with the hope of achieving a resulting advantageous position

برگرفته از واژه ایتالیایی #گامبتو
به معنی #کلک‌زدن. گامبی به حالتی از شروع بازی شطرنج گفته می‌شود که در آن یکی از بازیکنان، معمولا بازکن مهره سفید، یک سرباز خود را به عنوان قربانی فدا می‌کند. بازیکن مقابل در صورت پذیرفتن قربانی در ابتدا برتری کمی پیدا خواهد کرد اما در ادامه بازی از نظر پوزیسیونی وضعیت ضعیفتری پیدا خواهد کرد.

این برهان را پروفسور ریچارد داوکینز در پاسخ به استدلال جمله معروف فرید هویل آورده است. فرد_هویل گفته بود: احتمال ایجاد #تصادفی‌حیات روی زمین بیش از این احتمال نیست که تندبادی بر یک انبار اوراقی بوزد و از آن قراضه‌ها یک #بوئینگ۷۴۷ بسازد


استدلال پروفسور #داوکینز:
۱. در طی تاریخ، یکی از بزرگ‌ترین چالش‌های پیش روی عقل بشر توضیح این بوده که چگونه طرحوارگی‌های پیچیده و نامحتمل موجودات در عالم ایجاد شده‌اند
۲. این وسوسه که ظهور طرح‌وارگی را ناشی از وجود #طراح بدانیم، وسوسه‌ای طبیعی است. چون طرحوارگی دست ساخته‌های بشری، مانند ساعت، واقعا محصول طراحی یک مهندس هوشمند هستند، وسوسه می‌شویم که همین منطق را در مورد چشم، بال، پروانه و انسان نیز اعمال کنیم
۳. این وسوسه‌ای کاذب است، چرا که خود فرضیه آفرینش هم فورا به این مسئله بزرگتر منجر می‌شود که خود آفریننده چگونه آفریده شده‌است.

کل این مسئله از بحث احتمالات شروع شد. مسلما اگر راه‌حلی برای یک مسئله پیشنهاد شود که بعید بودن آن بیشتر از خود صورت مسئله باشد، ره به جایی نمی‌برد. ما برای پاسخگویی به مسئله پیچیدگی موجودات به یک #جرثقیل نیاز داریم نه یک #قلاب‌سماوی که فقط مسئله را معلق می‌سازد. چرا که تنها یک #جرثقیل‌تبیینی می‌تواند تدریجا جهان را از حالت‌های ساده‌تر به چنان سطحی از پیچیدگی برساند که ایجاد یکباره‌اش محال است

فرضیه ‌وجود #خدا
علت وجود #خدا را مسکوت می‌گذارد و درباره این که چطور وجود چنین موجودی ممکن است #توضیحی‌نمی‌دهد. فقط آن‌را با استناد به مشکل در #تبیین‌پدیده‌ها، یا با استناد به #تعریف‌خدا #مفروض گرفته‌است

۴. مبتکرانه‌ترین و توانمندترین جرثقیلی که تاکنون کشف شده فرگشت و انتخاب‌طبیعی است. علم نشان داده که چگونه موجودات زنده، با تمام استبعاد احتمالاتی شگفت‌انگیز و طرح‌وارگی‌شان، طی #مراتب‌آهسته و #تدریجی از صور آغازین حیات #دگرگونش یافته‌اند. امروزه ما با اطمینان می‌توانیم بگوییم که خیال #آفرینش‌موجودات زنده، صرفا یک خیال #باطل است ایراد پروفسور #داوکینز به تمثیل #هویل این است که این مدعی، مقدمات انتخاب طبیعی را بر هم نمی‌زند. زیرا سبب #دگرگونش‌حیات انتخاب‌طبیعی بوده نه بخت و اقبال و اگر مدعی شوند که #انتخاب‌طبیعی همان #تصادف است یا اینکه #خالق‌انتخاب‌طبیعی چه کسی بوده، معلوم می‌شود که اصلا آن را درک نکرده‌اند.

۵. ما هنوز در فیزیک جرثقیل معادلی نداریم. برخی از نظریه‌های #چندجهانی می‌توانند به لحاظ نظری همان نقش تبیینی را برای فیزیک داشته باشند که فرگشت برای زیست‌شناسی دارد. با نظر سطحی چنین می‌نماید که این قسم تبیین‌ها کمتر از روایت زیست‌شناختی داروینسیم مجاب کننده باشند، چرا که نقش بزرگ تری برای شانس قائل می‌شوند. اما اصل #انسان‌نگر ما را ملزم می‌دارد تا بیش از آنچه که در قالب محدود و معتاد انسانی‌مان می‌گنجد برای بخت و اقبال جا باز کنیم

۶. نباید از یافتن جرثقیل بهتری برای فیزیک ناامید شویم. جرثقیلی که به همان توانمندی داروینیسم برای #زیست‌شناسی باشد، برای فیزیک نیز قابل حصول است. اما حتی در غیاب #جرثقیل‌فیزیکی مجاب کننده‌ای قابل قیاس با جرثقیل‌ زیست‌شناسی، جرثقیل‌های نسبتا ضعیفی که اکنون داریم، با معاونت #اصل‌آنتروپیک، مسلما بهتر از فرضیه متزلزل #خالق‌هوشمند هستند. پیش‌از تئوری انتخاب‌طبیعی، فیلسوفانی مانند #هیوم فهمیده بودند که: #نامحتملی‌حیات ضرورتا به معنای آفریده بودن آن نیست اما آنان آلترناتیوی برای آفرینش نمی‌شناختند پس از داروین، همگی ما باید عمیقا در برابر هر ایده #آفرینش #شکاک باشیم. توهم‌آفرینش، دامی است که پیش تر در آن افتاده‌ایم. خالق‌هوشمند به احتمال قریب به یقین وجود ندارد. زیرا هر قدر ایجاد چنین موجودی از نظر #احتمالات بعید باشد، وجود سازنده این موجود نیز دست‌کم همان قدر بعید است که #خدا سازنده #بوئینگ۷۴۷غائی باشد

#TheUltimateBoeing747Gambit


Join Us ☞ @iranian_antitheists