تاریخ و فرهنگ ایران بزرگ

#پهلوی
Channel
Logo of the Telegram channel تاریخ و فرهنگ ایران بزرگ
@iranhistorPromote
228
subscribers
560
photos
33
videos
322
links
مطالب معتبر درباره‌ی تاریخ٬ ادبیات و فرهنگ ایران + سرگرمی درخواست تبادل، نظرات و فرستادن پست برای کانال👇 رایانامه [email protected]
💥👈 شاید براتون جالب باشه که در زمان ساسانیان، نیاکان ما به چه زبانی گفتگو می‌کردند؟! یک شعر به زبان #پهلوی_ساسانی و برگردان آن به زبان #پارسی امروزی:

darem andarz-e az anandegan
az goft-i peshenigan
o ashmah be wizarem
pad rastih andar gehan
agar en az man padired
bawed sud-i du gehan

برگردان به پارسی کنونی:

دارم اندرزی از دانایان
از گفت پیشینیان
به شمار بگزارم (=گزارش دهم)
به راستی اندر جهان
اگر این از من پذیرید
بُوَد سود دو جهان

—-
در این زمینه بیش‌تر و کامل‌تر بخوانید:
برگرفته شده از: http://ariapars.persianblog.ir/post/319

—-——
🔗به کانال تلگرامی تاریخ و فرهنگ ایران بپیوندید:
🔗 https://t.me/joinchat/AAAAADwQPG84PXA6Mpe03g
سنگ‌نبشه و کتیبه به زبان #پهلوی ساسانی در نقش‌رستم که در آن از واژه‌ی #ایران و #ایرانشهر یاد شده است
@iranhistor
خوش‌نویسی با دبیره (خط) ایرانی کهن #پهلوی و #اوستایی
@iranhistor
آیا می دانید سرزمین #آتورپاتگان یا #ماد_کوچک کجاست؟
آیا می دانید نام #آذربایجان در واقع از نام آتورپاتگان که به معنای نگاهبان آتش است ریشه گرفته است (به نوشته‌ی ا#سترابو ریشه در نام سردار ایرانی #آتروپات دارد )؟
آیا می دانید آذربایجان همواره در درازای تاریخ کانون ایرانی گری بوده است و مردم این سامان، دارای تباری ایرانی اند و با دیگر اقوام ایرانی دارای ریشه ی مشترکی هستند؟
آیا می دانید در آذربایجان تا حدود همین 500 سال پیش زبانی ایرانی و بومی به نام #زبان #پهلوی_آذری رواج داشته است و با چیرگی و حکم فرمایی چند صد ساله ی #ترکان #مغولان مهاجر و تازه از ره رسیده که معمولا آذربایجان را پایتخت خود می کردند این زبان آرام آرام از میان رفته و زبان ترکی به زور شمشیر در آذربایجان جا افتاده است؟
آیا می دانید #مادها نخستین فرمان روایی ایرانی - آریایی را به راه انداختند؟ مادها را می توان آذری ها و کردهای امروزین دانست. بخش آذربایجان در واقع همان ماد کوچک است که در اسناد فراوان از آن یاد شده است. مادها اقوامی ایرانی و هم ریشه با دیگر اقوام ایرانی بوده اند.

در دنباله ی کار به روشن گری های بیش تری در این باره خواهیم پرداخت. ولی هم اکنون درباره ی ویژگی های جغرافیایی «آتروپاتگان» یا آذربایجان در دوران باستان، در این نشانی بخوانید:

http://ariapars.persianblog.ir/post/190
—-
@iranhistor
استوره شناسی ایرانیان ( بخش 1 ) - کیومرث نخستین نمونه انسان
لینک منبع: https://goo.gl/3ePTes

#کیومرث - #گیومرث در فارسی امروزی، #گیومرت - #گیومرد در زبان #پهلوی وگیومَرتَن در #اوستایی ، نام نخستین نمونه‌ی انسانی اساتیری و نخستین شاه در #شاهنامه #فردوسی است. معنی این نام که دو بخش است: گیو (زندگانی) + مَرتَن (مُردن یا میرنده) است.

گیومرث در شاهنامه فردوسی: نخستین پادشاه است که سی سال شهریاری جهان را داشت و مانند انسان‌های نخستین در کوه می‌زیست. فردوسی دراین‌باره چنین می‌سُراید:

که چون نو شد او بر جهان کدخدای
نخستین به کوه‌اندرون ساخت جای

همچنین باید بدانیم کیومرث مانند انسان‌های نخستین، به عنوان پوشاک پَلَنگینه (پوست جانوران) را بر تَن می‌کرد. در این زمینه در شاهنامه چنین آمده است:

سر بخت و تختش برآمد به کوه
پلنگینه پوشید خود با گروه

از مورد دیگر می‌توان به ایجاد کشاورزی در زمان او اشاره کرد. در زمان او کشاورزی نیز فراگرفته و انجام می‌شود:

ازو اندر آمد همی پرورش
که پوشیدنی نو بُد و نو خورش

کیومرث فرزندی دارد به نام «سیامک» که به‌دست اهریمن کشته می‌شود. عکس نسخه خطی شاهنامه: کیومرث، مردم را فرمان می دهد تا با دیوان نبرد کنند در این نشانی مشاهده کنید:
https://goo.gl/3ePTes
——
کانال تلگرامی تاریخ و فرهنگ ایران:
https://t.center/iranhistor
توصیف «شب» از زبان #فردوسی . ماجرای شبی که فردوسی خواب‌اش نمی‌برد!
منبع: https://goo.gl/dEl3lu
روشن‌گری کوتاه: این #شعر در پیش‌گفتار داستان « #بیژن و #منیژه » آمده است. گویا فردوسی در این شب تاریکِ شگفت‌انگیز و دل‌هره‌آور، به خواب نمی‌رفته است و دل‌تنگ بوده. از مهربان یار خود (همسر) می‌خواهد که ساز و می بیاورد و چنگ بنوازد و پس از دل‌شاد شدن از وی می‌خواهد داستانی از دفتری به #زبان #پهلوی ، بخواند تا فردوسی آن را به شعر درآورد. از این شعر آشکار است که فردوسی به متون و نوشته‌های به زبان پارسی میانه پهلوی دسترسی داشته و همسر او نیز یک دانشمند و زبان‌شناس بوده است که توانایی خواندن نوشته‌ها به زبان پهلوی را داشته و در نظم اثر #شاهنامه یاری‌رسان همسر خود بوده است.

اکنون توصیف بی‌مانند فردوسی از آن شب تیره را می‌توانید بخوانید:

شبی چون شبه روی شسته به‌قیر
نه بهرام پیدا، نه کیوان، نه تیر

دگرگونه آرایشی کرد ماه
بسیچ گذر کرد بر پیشگاه

شده تیره اندر سرای درنگ
میان کرده باریک و دل کرده تنگ

ز تاجش سه بهره شده لاژورد
سپرده هوا را به‌زنگار و گَرد

سپاه شب تیره بر دشت و راغ
یکی فرش گسترده از پر زاغ

نموده ز هر سو بچشم اهرمن
چو مار سیه باز کرده دهن

چو پولاد زنگار خورده سپهر
تو گفتی بقیر اندر اندود چهر

هرآنگه که برزد یکی باد سرد
چو زنگی برانگیخت زانگشت گرد

چنان گشت باغ و لب جویبار
کجا موج خیزد ز دریای قار

فرو ماند گردون گردان بجای
شده سست خورشید را دست و پای

سپهر اند آن چادر قیرگون
تو گفتی شدستی بخواب اندرون

جهان از دل خویشتن پر هراس
جرس برکشیده نگهبان پاس

نه آوای مرغ و نه هرای دد
زمانه زبان بسته از نیک و بد

نبد هیچ پیدا نشیب از فراز
دلم تنگ شد زان شب دیریاز

بدان تنگی اندر بجستم ز جای
یکی مهربان بودم اندر سرای

خروشیدم و خواستم زو چراغ
برفت آن بت مهربانم ز باغ

مرا گفت شمعت چباید همی
شب تیره خوبت بباید همی

بدو گفتم ای بت نیم مرد خواب
یکی شمع پیش آر چون آفتاب

بنه پیشم و بزم را ساز کن
به‌چنگ آر چنگ و می آغاز کن

بیاورد شمع و بیامد بباغ
برافروخت رخشنده شمع و چراغ

می آورد و نار و ترنج و بهی
زدوده یکی جام شاهنشهی

مرا گفت برخیز و دل شاددار
روان را ز درد و غم آزاد دار

نگر تا که دل را نداری تباه
ز اندیشه و داد فریاد خواه

جهان چون گذاری همی بگذرد
خردمند مردم چرا غم خورد

گهی می گسارید و گه چنگ ساخت
تو گفتی که هاروت نیرنگ ساخت

دلم بر همه کام پیروز کرد
که بر من شب تیره نوروز کرد

بدان سرو بن گفتم ای ماه‌روی
یکی داستان امشبم بازگوی

که دل گیرد از مهر او فر و مهر
بدو اندرون خیره ماند سپهر

ورا مهربان یار بشنو چه‌گفت
ازان پس که با کام گشتیم جفت

بپیمای می تا یکی داستان
بگویمت از گفته‌ی باستان

پر از چاره و مهر و نیرنگ و جنگ
همان از در مرد فرهنگ و سنگ

بگفتم بیار ای بت خوب چهر
بخوان داستان و بیفزای مهر

ز نیک و بد چرخ ناسازگار
که آرد بمردم ز هرگونه کار

نگر تا نداری دل خویش تنگ
بتابی ازو چند جویی درنگ

نداند کسی راه و سامان اوی
نه پیدا بود درد و درمان اوی

پس آنگه بگفت ار ز من بشنوی
بشعر آری از دفتر پهلوی

همت گویم و هم پذیرم سپاس
کنون بشنو ای جفت نیکی‌شناس

کانال تلگرامی ما👇
https://t.center/iranhistor
ابن_مقفع در کتاب دو قرن سکوت #زرین‌کوب عبدالحسین زرین‌کوب
http://bazguei.ir
«#روزبه_پور_دادویه» (=روزبه پسر دادویه) که در منابع گوناگون به «#ابن_مقفع» معروف است احتمالا در #فیروزآباد #فارس در سال ۱۰۴ هجری قمری زاده شد و در ۱۴۲ در بغداد به دست #اعراب کشته شد. روزبه پور دادویه، یکی از برجسته‌ترین #نویسندگان، #مترجمان و #زبان‌شناسان ایرانی ساکن در شهر بصره بود که با برگرداندن کتاب‌هایی مانند #کلیله_و_دمنه، تاج‌نامه‌ی #انوشیروان، آیین‌نامه، سخن‌وری (الأدب الکبیر) و سخن‌وری خُرد (الأدب الصغیر) و… از #زبان #فارسی_میانه (#پهلوی یا #پارسیگ) به #عربی (زبان چیره آن روزگار) کمک بزرگی به نگاه‌داری و پاس‌داری از #فرهنگ و #تاریخ و پیشینه‌ی ایران بزرگ کرد. به نظر می‌رسد ابن مقفع دارای آیین ایرانی #زرتشتی یا #مانوی بوده و با وجود چیره شدن اعراب و #اشغال_ایران به دست ایشان، هم‌چنان به ایران و فرهنگ ایرانی عشق می‌ورزیده و در پایان همین پرسمان باعث کینه‌ورزی دستگاه عربی خلیفه و مرگ او شده است.
——
یک بازگویی از #کتاب #دو_قرن_سکوت #زرینکوب را در نشانی زیر بخوانید:

http://bazguei.ir/%D8%A7%D8%A8%D9%86-%D9%85%D9%82%D9%81%D8%B9-%D8%AF%D9%88-%D9%82%D8%B1%D9%86-%D8%B3%DA%A9%D9%88%D8%AA-%D8%B2%D8%B1%DB%8C%D9%86%E2%80%8C%DA%A9%D9%88%D8%A8/