سیمرغ

Channel
Logo of the Telegram channel سیمرغ
@iran_simorghPromote
2.22K
subscribers
آن گاه که رهبران خردمند دنباله‌روی ایدۀ نابِ برآمده از دلِ تاریخ و جغرافیا می‌گردند٬ کلان استراتژی زاده می‌شود. برآمدن کلان استراتژی سرآغاز طرح و پاسخ به پرسش «که هستیم» و «به کجا باید رویم» است و همواره در لحظات تاريك تاريخ يک ملت ظهور می‌کند.
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
کاخ آپادانا پرآوازه‌ترین و بنام‌ترین کاخ پارسه، پایتخت ایران هخامنشی، است که بدست داریوش بزرگ و فرزندش خشایارشا برپا شد؛ کاخی که بنایش از ۵۱۵ پیش از میلاد آغاز شد و ساختش سی سال به درازا کشیده شد.

در پلکان‌های با شکوه این کاخ، نگاره‌های چندیست از ۲۳ قوم با پوشش، اداب و فرهنگ‌های گوناگون که در نوروز هدایایی به فرمانروای ایران تقدیم می‌کردند.

هر قوم در سرزمینی ویژه زندگی می‌کرد که بر پایه تقسیم‌بندی دیوانسالاری ایران هخامنشی در پارسی باستان «خْشَثْرَپاون» نامیده می‌شد؛ واژه‌ای که در پارسی نو «شَهرَب» و «شَهربان» و در یونانی «ساتراپ» خوانده می‌شد. واژهٔ «شهر» نیز در آن زمان به معنی «سرزمین» بوده است.

بر پایه چنین تمرکززدایی خردمندانه و دیوانسالاری منسجم بود که شاهنشاهی ایران هخامنشی بیش از ۲۲۰ سال (از ۵۵۰ پ.م. تا ۳۳۰ پ.م.) بر بخش بزرگی از جهان شناخته شده آن روز از رود سند تا دانوب در اروپا و از آسیای میانه تا شمال شرقی آفریقا فرمان راند.

توازنی دیرین میان «وحدت در بالا و کثرت در پایین»؛ تعادلی تاریخی میان امنیت ملی و احترام به شیوه‌های زندگی!

@Iran_simorgh
سیمرغ
https://telegra.ph/%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D9%81%D8%A7%D9%88-06-01
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
‏و سرانجام اسکله بزرگ ‎#بندر_فاو در جنوبی‌ترین نقطه استان بصره در عراق بدست شرکت کره‌ای ‎#دوو تحویل و نصب شد. بدین ترتیب، بزرگترین موج‌شکن جهان بر پایه ‎#گینس به طول تقریبا ۱۶ km در کوچک‌ترین ساحل خلیج فارس یعنی ساحل عراق به درازای ۸۲ km راه‌اندازی شد.

سه سال پیش هشدار داده بودم!

با بهره‌برداری فاز نخست پروژه فاو، عراق از طریق پروژه ‎#کانال_خشک به ترکیه و اروپا متصل می‌شود. این دو پروژه شاکله کریدوری ‎#راه_توسعه را شکل می‌دهند

کرانه طولانی ایرانی خلیج فارس اما دهه‌هاست که رنگ توسعه و رونق را به خود ندیده است؛ کرانه‌ای ۱۸۰۰ km با جزایر و ۱۴۰۰ km بدون جزایر!

https://x.com/arashreisi/status/1855611395145965846?t=lScPqUiwextznBWpYHD_xQ&s=19

@Iran_simorgh
سیمرغ
انتشار کتاب «ایران و راه ابریشم نوین» | انتشارات دانشگاه تهران | آبان ۱۴۰۰ کانال سیمرغ/آرش رئیسی‌نژاد @Iran_Simorgh
گویا چاپ هفتم کتاب «ایران و راه ابریشم نوین: از ژئوپلتیک راه تا دیپلماسی راه» نیز در حال اتمام است؛ کتابی که در کمتر از سه سال بدین نوبت از چاپ رسیده.

سپاس از انتشارات دانشگاه تهران در اعلان آمادگی برای چاپ هشتم طی ماه‌های آتی.

باشد که برای ایران و ایرانیان کارا و کارساز گردد!

@Iran_simorgh
سیمرغ
Video
و سرانجام منشور کوروش یا استوانه کوروش را در موزه بریتانیا یافتم و سخنانش را ۲۵۶۳ سال بعدتر بشنیدم:

« مردوک (خدای بزرگ بابِل) همهٔ سرزمین‌ها را جست و بررسی کرد، شاهی دادگر را جستجو کرد که دلخواهش باشد. او کوروش، شاه انشان را به دستانش گرفت و او را به نام خواند، و شهریاری او را بر همگان به آوای بلند بَرخواند. مردوک سرزمین گوتی و همهٔ سپاهیان مادی را در برابر پاهای کوروش به کرنش درآورد و همهٔ مردمان سرسیاه (عامهٔ مردم) را که مردوک به دستان او (کوروش) سپرده بود، به دادگری و راستی شبانی کرد. مردوک، سرور بزرگ، که پرورندهٔ مردمانش است، به کارهای نیک او (کوروش) و دل راستینش به شادی نگریست. و او را فرمان داد تا بسوی شهرش (شهر مردوک)، بابل، برود. او را واداشت تا راه شهر تینتیر را در پیش گیرد و همچون دوست و همراهی در کنارش گام برداشت. سپاهیان گسترده‌اش که شمارشان همچون آب یک رودخانه شمردنی نبود، پوشیده در جنگ‌افزارهایشان در کنارش روان بودند. مردوک او (کوروش) را بدون جنگ و نبرد، به درون (شهرِ) شواَنّهَ (بابل) وارد کرد و شهرش، بابل را از سختی رهانید. مردوک نبونئید، شاهی را که از او نمی‌هراسید، در دست کوروش نهاد. همهٔ مردم بابل، تمامی سرزمین سومر و اَکد، بزرگان و فرمانبرداران در برابرش کرنش کردند و بر پاهایش بوسه زدند، از پادشاهی او شادمان گشتند و چهره‌هایشان درخشان شد. مردوک، سروری را که با یاری‌اش به مردگان زندگی بخشید و آنکه همه را از سختی و دشواری رهانید، شادمانه ستایش کردند و نامش را ستودند. منم کوروش، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه نیرومند، شاه بابل، شاه سومر و اَکد، شاه چهارگوشهٔ جهان. پسر کمبوجیه، شاه بزرگ، شاه شهر انشان، نوهٔ کوروش، شاه بزرگ، شاه انشان، نوادهٔ چیش‌پش، شاه بزرگ، شاه شهر انشان، دودمان جاودانهٔ پادشاهی، که خدایان بِل و نَبو فرمانرواییش را دوست می‌دارند و)پادشاهی او را با دلی شاد یاد می‌کنند. آنگاه که با آشتی به درون بابل درآمدم، جایگاه سروری خود را با جشن و شادمانی در کاخ شاهی برپا کردم. مردوک، سرور بزرگ، قلب گشادهٔ کسی که بابل را دوست دارد، همچون سرنوشتم به من بخشید و‌ من هر روز ترسان در پی نیایش‌اش بودم. سپاهیان گسترده‌ام با آرامش درون بابل گام برمی‌داشتند. نگذاشتم کسی در همهٔ سومر و اَکَد هراس‌آفرین باشد.
در پیِ امنیت شهرِ بابل و همهٔ جایگاه‌های مقدسش بودم. برای مردم بابل که برخلاف خواست خدایان یوغی بر آنان نهاده بود که شایسته‌شان نبود، خستگی‌هایشان را تسکین دادم و از بندها رهایشان کردم. مردوک، سرور بزرگ، از رفتار نیک من شادمان گشت و به من کوروش، شاهی که از او می‌ترسد و کمبوجیه پسر تنی‌ام و به همهٔ سپاهیانم، برکتی نیکو ارزانی داشت، تا با آرامش، شادمانه در حضورش باشم. به فرمان والایش، همهٔ شاهانی که بر تخت‌ها نشسته‌اند، از هر گوشهٔ جهان، از دریای بالا تا دریای پایین، آنان که در سرزمین‌های دوردست می‌زیند، و شاهان سرزمین اَمورّو که در چادرها زندگی می‌کنند، همهٔ آنان، باج سنگینشان را به بابل آوردند و بر پاهایم بوسه زدند. از بابل تا شهر آشور و شوش، اَکَد، سرزمین اِشنونهَ، شهر زَمبَن، شهر مِتورنو، دِر، تا مرز گوتی، جایگاه‌های مقدس آن سوی دجله که از دیرباز محراب‌هایشان ویران شده بود. باشد تا همه خدایانی که به درون نیایشگاه‌هایشان بازگرداندم، هر روز در برابر خدایان بل و نبو، روزگاری دراز برایم خواستار شوند و کارهای نیکم را یاداور شوند و به مردوک، سرورم، چنین گویند که «کوروش شاهی که به تو احترام می‌ورزد و کمبوجیه پسرش». باشد که مردمان بابل شاهی مرا بستایند. من همه سرزمین‌ها را در صلح و امنیت نشاندم…»

پی‌نوشت:

سرزمین انشان یا انزان از شرق استان خوزستان تا غرب و مرکز استان فارس است که در متون اکدی و سومری در اواخر هزاره سوم پ.م. بدان اشارتی شده است. به اشتباه به شرق فارس اشاره شد.

در سال ۱۹۷۱ سازمان ملل آن را به ۶ زبان رسمی سازمان منتشر کرد و بدلی از این استوانه در مقر سازمان ملل متحد در نیویورک نگهداری می‌شود.

@Iran_simorgh
به بیان دیگر، استثناگرایی آمریکا تحمل برآمدن یک ملت و کشوری نوین به عنوان ستاره رهنمون را ندارد چرا که خود یگانه ستاره رهنمون جهان و شهری درخشان بر فراز تپه است. در واقع، استثنایی‌گرایی آمریکایی این باور را که آمریکا مرکز جهان کنونی است را شکل داده و در سیاست خارجی خود استراتژی مهار (Containment) را تقویت می‌کند. جای شگفتی نیست که کنش‌های آمریکا در راستای این ذهنیت شکل می‌گیرد.

استثناگرایی آمریکایی مبنای سیاست خارجی این کشور را شکل داده و بر رابطه آن بر دیگر کشورها تاثیری کتمان‌ناپذیر گذاشته است. نمودهای آن را می‌توان در توسل به زور، مداخله در امور داخلی کشورها و کاربرد روزافزون تحریم دید. آمریکا این اجازه را بخود می‌دهد که دیگر کشورها را تحریم کند چرا که خود را استثنایی می‌داند. جای شگفتی نیست که آمریکا نگاهی ابزاری به حقوق بین‌الملل و سازمان‌های بین‌المللی داشته باشد و از استقلال ترتیبات و رژیم‌های بین‌المللی بکاهد. آمریکا رسما اعلام می‌کند که سازمان‌ها و حقوق بین‌الملل یکی از ابزار موجود برای پیشبرد اهداف منافع ملی این کشور است و حتی این توانایی را دارد که از قراردادها و تعهدات نیز خارج شود. چنین رویه‌ای در سیاست خارجی آمریکا از پیشینه‌ای طولانی برخوردار است. از این رو، بسیاری از کشورها از پیامدهای چنین رفتار آمریکا نگرانی روزافزون دارند. نتیجه پایانی اما اعتمادناپذیری روزافزون به آمریکا در حقوق بین‌الملل است. جالب آنکه، آمریکا نیز نگرانی میان کشورها سود جسته و از آن به عنوان بهانه‌ای برای خروج از توافقات و تعهدات استفاده می‌کند. با این حال، آمریکا نیرومندترین قدرت و متنفذترین رهبر جهان کنونی است و نادیده‌گرفتن روابط با این ابرقدرت نه سودمند است و نه ممکن. از از آنجا که آمریکا مهم‌ترین دلمشغولی در سیاست کشورهاست، شناخت از آن امریست بنیادین؛ امری که نیازمند درک استثناگرایی آمریکایی است.
@Iran_simorgh
این مهاجران آلمانی پروتستان که به قاره آمریکا آمده بودند افرادی به شدت کوشا و منظم بودند. از دل چنین مهاجرینی بی‌‌وطن و فاقد دریافتی پیشینی از ایده کشوری با مرزهای مشخص و حاکمیتی مداخله‌گر بود که ملتی نوین در سرزمینی پهناور و قاره‌ای دوردست بپا خاست.

چهارمین عامل اما اقتصاد مهاجرین به آمریکا بود. مهاجرین اروپایی در بدو ورود خود با قاره‌ای پهناور فاقد تمدنی درخشان، در قیاس با آسیا، روبرو شدند. با این حال، این قاره از انبوه منابع طبیعی برخوردار بود. دسترسی بدین مواد خام از طریق خرد کردن آسان بومیان آمریکایی طی بیش از سه سده پیش از استقلال حاصل شد. بطور مثال، یکی از تجارت های پر سود برای آنها تجارت پوست بود که پیش از این در دست بومیان آنجا بود. از این رو، بنیان اقتصاد مهاجرین اروپایی بر پایه یافتن دسترسی آسانتر به مواد خام شکل‌گرفت. چنین پیشینه تاریخی شیوه نگریستن آمریکاییان به جایگاه تجارت و دادوستد با دیگر ملل را برساخته تا آن اندازه که برای دستیابی به اهداف اقتصادی خود ابایی از تضعیف دیگر اقتصاد جوامع هدف ندارد. کوتاه اینکه، اقتصاد آمریکا خودمحور (Self-interest) است و تنها به فکر منافع خود ولو به ضرر منافع دیگر مردمان و کشورهاست.

انقلاب آمریکا یا همان جنگ‌های استقلال آمریکا (۱۷۶۵-۱۷۸۳) نیز بر ایده استثنایی‌گرایی آمریکایی تاثیر گذاشت. برخلاف انقلاب‌های کلاسیک همچو فرانسه، روسیه و ایران، انقلاب آمریکا یک انقلاب اجتماعی (Social Revolution) نبود بلکه لحظه یک آغاز بود. انقلاب آمریکا وعده نان و کار و برق مجانی را سر نداد، بلکه تنها خواهان پی‌ریزی بنیان آزادی در کشوری نوین بود. از دل جنگ استقلال با بریتانیا بود که ملتی نوین در ۱۷۷۶ بپاخاست و جوان‌ترین قدرت جهانی از اتحاد ۱۳ مستعمره‌نشین بریتانیا در کرانه اقیانوس اطلس سربرآورد و خود را نوری دید برای هدایت دیگر مردمان.

گذشته از این، جنگ داخلی آمریکا (۱۸۶۱-۱۸۶۵) بر سر برده داری و شکاف میان ایالت‌های شمالی و جنوبی نقشی مهم در تقویت این نگاه بود. پیروزی در این جنگ باعث تقویت ایده مشیت الهی آمریکا همراه با ماموریتی ویژه در جهان شد. همان گونه که آمریکا توانست برده‌های زیادی را در قلمرو خود آزاد کند; بنابراین اکنون می تواند دیگر برده‌ها در جهان، یعنی مردم جهان سوم، را آزاد کند! کوتاه اینکه، استثنایی بودن انقلاب آمریکا و پیروزی در جنگ داخلی باور به حقانیت را در میان شهروندان آن کشور را دوچندان کرد.

دین مدنی (Civil Religion) در این کشور دیگر عاملِ تاثیرگذار بر شکل‌گیری استثناگرایی آمریکایی بود. از آغاز تاسیس این کشور، ردپای مذهب در سیاست آمریکایی آشکارا دیده می‌شود به گونه‌ای که دین در متن جامعه آمریکا زنده است؛ گو اینکه نقش آن با آنچه در ایران کنونی است ناهمسان است. این ناهمسانی در گستره و نقش دین در جامعه ریشه در اهمیت جریان روشنگری اروپایی (Enlightenment) و پذیرش دیدگاه خداباوری بدون دخالت روزمره خدا در جهان دارد؛ دیدگاهی که Deism نامیده می‌شد تا Theism!

بنیان دین مدنی در امریکا تلاش برای ایجاد تغییر و تحول است که خود برخاسته از پروتستانیسم است. از نگاه پروتستان‌ها تنها با تغییر و تحول در زندگی این‌جهانی است که می‌توان پاسخ بدین پرس ایمانی را دریافت که آیا خداوند فرد را برگزیده یا نه. در واقع، تنها با تایید خداوند از طریق نشانه‌ها، به ویژه موفقیت در کار، است که فرد به این باور می‌رسد که در راستای مشیت الهی گام برمی‌دارد; تصوری که شکل‌دهنده باور به برخورداری این کشور از مأموریتی ویژه و مشیت الهی است. از سوی دیگر، موفقیت در کسب‌وکار، در کنار پشتکار و پرهیز از اسراف، زیربنای فرهنگی برای رشد اولیه سرمایه‌داری به عنوان ساخت اقتصادی مسلط را در این کشور توجیه می‌کرد. جای شگفتی نیست که هر گونه پیشرفت اقتصادی همچو نشانه رضایت خداوند دیده می‌شود. پیامد پایانی چنین ترکیبی از ایده اخلاقی و بستر اقتصادی، پذیرش امریکا به عنوان قطب سرمایه‌داری است. کوتاه اینکه، دین مدنی در آمریکا نماد و نمود والای اخلاق پروتستانی و روح سرمایه‌داری به زبان ماکس وبر است.

بی‌تردید، استثناگرایی امریکایی برسازنده ادعاهایی بنیادین در ناخودآگاه روان جمعی این کشور بوده به گونه‌ای که چراغ راهنمایی برای سیاست خارجی آن شکل داده‌است. نخست اینکه، چنین استثناگرایی تاکنون در هیچ جایی رخ نداده است. به بیان دیگر، آنچه که در آمریکا رخ داده بی‌همتا بوده است. دوم اینکه، هیچ کشور دیگری توانایی برای انجام چنین کاری ندارد. سوم اینکه، اگر کشور دیگری بتواند نیز انجام دهد، به خوبی آنچه که در آمریکا رخ ‌داده نخواهد بود. چهارم اینکه، اگر کشوری ادعا کند که این کار را به خوبی انجام داده باید آن را مهار کند.
سیمرغ
Photo
استثناگرایی آمریکایی

استثناگرایی آمریکایی مهم‌ترین بنیان هویتی ایالات متحده آمریکاست به گونه‌ای که درک سیاست خارجی، اقتصاد سرمایه‌داری و پویایی سیاست داخلی این کشور از فهم استثناگرایی آمریکایی می‌گذرد. استثنایی بودن آمریکا اشاره به فهم این کشور از خویشتن خود دارد. این فهم را باید درهم‌تنیده با ایده "آمریکا همچو نوری برای نورانی کردن جهان" دید چرا که آمریکا کشوری است که خود را دارای مشیت الهی (Devine Providence) می‌بیند. در این میان، استثناگرایی شرایط روانی ویژه‌ای را که از سوی نخبگان آمریکایی برساخته‌شده ایجاد می کند که بر پایه آن در سیاست خارجی آمریکا گناه و جرم نیست. این بدین معناست که ممکن است اشتباهاتی در سیاست خارجی آمریکا پذیرفته شود، ولی جرم و گناه نیست؛ چرا که "تاریکی را در نور راهی نیست"! بهمین دلیل است سیاست خارجی آمریکا عموما توجیه می‌شود و زیر پرسش قرار نمی‌گیرد. از همین رو، استثناگرایی آمریکایی اسطوره بنیادین (Myth) هویت و سیاست آمریکاست; اسطوره‌ای هویتی که تاریخ ندارد. آمریکا اما خود را "شهری درخشان بر فراز تپه" (Shining City on a Hill) می‌خواند.

آمریکا ابرقدرتی است که بزرگی آن بیشتر برخاسته از جایگاه جغرافیایی و دسترسی ایمن به دو اقیانوس دارد تا صرف اقتصاد و آرمان‌هایش. به بیان دیگر، جغرافیا حامی ایده آمریکا بوده است. از این رو، منطق جغرافیا حکم می‌کند که چیرگی سامانه‌ای سیاسی با انسجامی باثبات بر این پهنه موجد برآمدن قدرتی بزرگ شود. اسپایکمن بدرستی گفته بود که آمریکا "مطلوب‌ترین کشور در جهان از نقطه نظر موقعیت است."

آمریکا کشوری قاره‌ای از اقیانوس تا اقیانوس است. ۴۸۰۰ کیلومتر کرانه دریایی طولانیِ این کشور بستری مناسب برای برپایی بنادری عمیق جهت تسهیل اعمال قدرت در دو پهنه وسیع آبی اطلس و آرام را فراهم کرده است. هر دو همسایه شمالی و جنوبی این کشور نیز دو ساحل طولانی اقیانوسی دارند; با این حال، تفاوتی ژرف با آمریکا دارند. کانادای کم‌جمعیت گرفتار قطب شده و مکزیک پرجمعیت فاقد کرانه مناسب برای بنادر ژرف اقیانوسی است. هیچکدام از این دو نمی‌توانند قدرت آمریکا را به خطر اندازند، هر چند که مرزهای مکزیک با مهاجرین لاتین غیرقانونی خود تهدیدی هویتی برای امنیت ملی آمریکا ایجاد کرده است. فقدان رقیب طبیعی باعث شده که آمریکا هژمون طبیعی در نیکمره غربی گردد. چین و روسیه اما هژمون دیگر نیمکره نبوده و نیستند.

گو اینکه جغرافیا نقشی مهم در شکل‌گیری اسثناگرایی آمریکایی داشته; با این حال، دیگر عواملی نیز موجد شکل‌گیری این بنیان هویتی آمریکا شده‌ است. ردپای بسیاری از این عوامل را در فاصله کشف آمریکا در ۱۴۹۲ توسط کریستف کلمب و استقلال آن در سال ۱۷۷۶ می‌توان دید.

در این میان، یکی از مهم‌ترین عوامل ایده ملت آمریکا همچو مردم برگزیده است. اکثریت مهاجرین نخستین به آمریکا از میان اروپاییان پروتستان بودند که ایده‌های "قوم برگزیده" (Chosen People) و "ارض موعود" (Promised Land) در ذهن آنان ریشه دوانیده بود. همنشینی با عهد عتیق و عهد جدید باور به برگزیده‌شدن را در میان این دسته از مسیحیان تقویت کرده‌ بود. بر پایه تورات به این ملت برگزیده سرزمینی موعود وعده داده شده‌ بود. جای شگفتی نبود آنگاه که مهاجرین نخستین با سرزمینی پهناور، پرنعمت و دست نخورده روبرو شدند، آمریکا را ارض موعود خود یافتند. به بیان دیگر، نمود و نماد برگزیده‌شدن از سوی خداوند را در یافتن چنین سرزمینی وعده داده ‌شده دیدند. بنابراین ورود مهاجرین به قاره آمریکا باعث شکل‌گیری ایده ملت برگزیده شد; ذهنیتی که یکی از بنیان‌های استثنایی‌گرایی آمریکا را نشان می‌دهد.

تبار مهاجرین نیز در شکل‌گیری این ویژگی نقش داشت. برخلاف برداشت عمومی مرسوم، بیشتر مهاجرین آمریکایی آلمانی‌تباران پروتستان بودند. در میانه سده های ۱۶ تا ۱۸ میلادی، جنگ‌های سی ساله میان قدرت‌های پروتستان و کاتولیک اروپا را ویران کرده بود. جبهه جنگ اما در آلمان از هم گسیخته بود; سرزمینی فاقد دولتی متحد و متشکل از شاهزاده‌نشین‌های شمالی پروتستان و دوک‌های جنوبی کاتولیک مستقل. در چنین بستری بود که حجم عظیم از مهاجران آلمانی وارد قاره آمریکا شدند. گو اینکه بیشتر مهاجران به ینگه دنیا آلمانی بودند تا انگلیسی، ولی از انجا که قدرت سیاسی در دست لندن و سپس مهاجرین عمدتا انگلیسی در شمال شرق بود، زبان انگلیسی رواج پیدا کرد. حتی زبان آلمانی نیز تا پیش از جنگ جهانی نخست در مدارس آمریکا تدریس می‌شد و تنها با افزایش احساسات ضد آلمانی در این جنگ بود که از تدریس آن جلوگیری به‌عمل‌آمد. گذشته از این، نفوذ پروتستانیسم درهم تنیده با قومیت آلمانی تا آن اندازه در آمریکا ریشه دوانید که تنها دو رئیس جمهور کاتولیک در تاریخ امریکا بر سریر قدرت نشسته‌اند: جان. اف. کندی و جو بایدن.
سیمرغ
Photo
استثناگرایی آمریکایی
@Iran_simorgh
سیمرغ
‍ سید موسی صدر روحانی ایرانی که شیعیان را در لبنان به بازیگر قدرتمند سیاسی بدل کرد حضور شیعیان در لبنان با گسترش روز افزودن اسلام طبق منبع¹ به قرن هفتم میلادی و به صحاب پیامبر اسلامی یعنی اباذر غفاری نسبت داده می شود شیعیان طی قرن ها در لبنانِ تحت سلطه ی…
در سال ۱۳۳۴ (۱۹۵۵)، صدر سفری دوماهه به لبنان خانه نیاکانش، داشت و با رهبر شیعیان آن جا، آیت الله سید عبدالحسین شرف الدین الموسوى العاملی، دیدار کرد. شرف الدین که از بستگان صدر بود، به شدت تحت تأثیر شخصیت او قرار گرفت. به گفته مهدی فیروزان، داماد و خواهرزاده سید موسی صدر: در سفر نخست که امام صدر به لبنان میروند، ایشان تمام جنوب لبنان را می بینند. یک دفترچه تهیه می کنند که نام روستاها تعداد ساکنان مسلمان، شیعه، سنی و مسیحی امکاناتی که دارند تولیداتی که دارند مشکلاتی که دارند را در آن دفترچه می نویسند. در پایان سفر که می خواهند به ایران بازگردند این دفترچه را به آقای شرف الدین میدهند. او در همان دو ماهی که آن جا بودند این آمارگیری را از مناطق جنوب لبنان فراهم میکنند و به آقای شرف الدین میدهند و معتقد بودند در لبنانی که هیچ گونه آماری وجود ندارد تا بتوان شرایط اجتماعی، سیاسی، اقتصادی طایفه را ترسیم کرد این دفترچه یکی از اسنادی است که رهبری آن موقع شیعه، آقای شرف الدین می توانستند استفاده کنند. جالب این است که بعدها زمانی که منتقدین صدر پیش آقای شرف الدین می آمدند و می پرسیدند شما چرا آقای سید موسی را دعوت کردید تا به این جا بیایند، یک روز که این انتقادات بیشتر میشود آقای شرف الدین این دفترچه را افشا میکنند و می گویند سید موسی که در عرض مدت کوتاهی این اطلاعات را جمع آوری کرده اند شایستگی بیشتری از همه کسانی که من در ذهن فکر میکردم دارد برای این که زعامت طایفه را بر عهده گیرد. ابراهیم یزدی نیز می گوید: صدر برای گردآوری داده های دست اول بیش از هزار کیلومتر در لبنان را در سال نخست خود در لبنان با ماشین خود فولکس واگنی کوچک رانندگی کرد و از همه روستاها و شهرها بازدید کرد.» از این رو شرف الدین از صدر خواست که در لبنان بماند و رهبری شیعیان را به دست گیرد. صدر اما در آن زمان اولویتهایی دیگر داشت.

از کتاب شاه و شطرنج قدرت در خاورمیانه

https://t.center/jangaavaran1390/94656

@Iran_Simorgh
Forwarded from عکس نگار
سید موسی صدر روحانی ایرانی که شیعیان را در لبنان به بازیگر قدرتمند سیاسی بدل کرد

حضور شیعیان در لبنان با گسترش روز افزودن اسلام طبق منبع¹ به قرن هفتم میلادی و به صحاب پیامبر اسلامی یعنی اباذر غفاری نسبت داده می شود
شیعیان طی قرن ها در لبنانِ تحت سلطه ی عثمانی سنی مذهب به نوعی نادیده گرفته می شدند(حتی سرکوب و به نوعی بدعت گذار دین اسلام شناخته می شدند² ) پس از جنگ جهانی اول و فروپاشی عثمانی و در میان جنگ های جهانی لبنان تحت قیمومیت فرانسه تا حدودی وضعیت شیعیان بهبود پیدا کرد اما کسی که شیعیان را در لبنان به یک قوم تاثیرگذار تبدیل کرد روحانی ایرانی بود که از نوادگان شیعیان مهاجرت کرده از لبنان بود سید موسی صدر روحانی تحصیل کرده ی دانشگاه تهران پس از قرنها محرومیت قدرت تاثیر گذاری را به شیعیان فقیر و نادیده گرفته شده تقدیم کرد
منبع ۱ مقاله : History of the Shia Community in Lebanon
منبع ۲ کتاب :The Shiites of Lebanon under Ottoman Rule, 1516-1788
کاخ سفید و سنا هر دو زیر نگین جمهوریخواهان درامدند؛ دستاوردی بزرگ برخاسته از جنبش ‎#ترامپیسم

همانگونه که ‎#اندرو_جکسون قدرت توده‌ها را به رُخ سیستم آمریکای قدیم کشاند، آمریکای نوین نیز توان توده‌ای ‎#دونالد_ترامپ را از یاد نخواهد برد. دو هفته پیش از پیروزی قریب‌الوقوعش یاد کردم.

https://x.com/arashreisi/status/1854059883886260570?t=T44fSxB41B012V7f3FcMWw&s=19

@Iran_simorgh
سیمرغ
Photo
همه راه‌های رسیدن به کاخ سفید
@Iran_Simorgh
امشب ساعت ۲۱ به وقت ایران در اینستاگرم
انتخابات ایالات‌متحده متحده آمریکا

https://www.instagram.com/chorazmedia?igsh=c2VibWltbzA0NjU5
🖊معرفی کتاب جدید آرش رئیسی‌نژاد

📚شاه و شطرنج قدرت در خاورمیانه

📥امیرتیمور شیبانی

🖇 آرش رئیسی‌نژاد، پژوهشگر و استاد دانشگاه در رشته روابط بین‌الملل، کتاب تازه خود را منتشر کرد. دکتر رئیسی‌نژاد که سابقه تدریس در دانشگاه تهران را دارد، پس از کنار گذاشته شدن از استادی این دانشگاه، در دانشگاه لندن مشغول به انجام فعالیت پژوهشی شد. عنوان کامل کتاب، «شاه و شطرنج قدرت در خاورمیانه، ایران، کردهای عراق و شیعیان لبنان» است و ترجمه فارسی آن که توسط خانم پریسا فرهادی انجام شده، چندی پیش از سوی نشرنی منتشر شده است. پیش از این نیز اث«ایران و راه ابریشم نوین: از ژئوپولیتیک راه تا دیپلماسی راه» از سوی انتشارات دانشگاه تهران منتشر شده بود که با استقبال زیادی از سوی صاحب‌نظران روبرو شد.

🖇این استاد و پژوهشگر سابق دانشگاه تهران دغدغه‌های خود در رابطه با وضعیت امروز ایران در حوزه روابط منطقه‌ای و خطر عقب‌ماندگی کشور از رقابت‌های کریدوری و ترانزیتی و چالش‌های امنیتی، اقتصادی و تکنوپلیتیکی را در صفحات مجازی با مخاطبان خود به اشتراک می‌گذارد. اگر «ایران و راه ابریشم نوین» با تلفیقی دقیق و علمی از جغرافیا، تاریخ و دانش روابط بین‌الملل به تشریح موقعیت امروز ایران در مسیر شاهراه‌های تجاری می‌پردازد، «شاه و شطرنج قدرت در خاورمیانه» تلاش دارد با نگاهی ژرف و چندجانبه، بر روابط غیررسمی دولت شاهنشاهی ایران با کردهای عراق و شیعیان لبنان در بازه زمانی 1337 تا 1357 تمرکز کند.

🖇بحث برسر روابط میان بخش‌هایی از حاکمیتِ ایران با گروه‌های نیابتی منطقه‌ای و چرایی‌ها و چگونگی‌های چنین روابطی و میزان تاثیر این پیوندهای غیردولتی با این گروه‌ها بر امنیت و پیشبرد منافع ملی همچنان از موضوعات اصلی در سیاست روز چه در میان نخبگان و اهل سیاست و چه در میان عامه مردم است. با این حال، کتاب مورد بحث تنها تلاش دارد ضمن پرداختن به پویایی‌های حاکم بر شکل‌گیری، ادامه و پایان این روابط میان دولت شاهنشاهی از یک سو و کردها و شیعیان لبنان از سوی دیگر در یک بازه زمانی مشخص، دلایل آغاز پیوندهای استراتژیک میان دولت ایران با گروه‌های غیردولتی را بازشناخته، روند حاکم بر این روابط را موشکافی کند و ضمن ارجاع مخاطب به روایت‌ها، اسناد و گفت‌وگوهای دسته اول و ارزشمند، چگونگی به بن‌بست رسیدن و پایان پیوندهای میان پهلوی دوم با گروه‌های نیابتی کردی و شیعی را تشریح کند.

🖇شناخت پیشینه، روند و چگونگی پایان یافتن روابط استراتژیک میان دستگاه امنیتی و نظامی ایرانِ پهلوی و گروه‌هایی که به لحاظ دینی و قومی پیوندهایی دیرین با ایران داشته و دارند، می‌تواند خواننده را نسبت به ماهیت، چالش‌ها و چگونگی‌ این ارتباطات آگاه‌تر سازد. به موازات پرداختن به عوامل منطقه‌ای حاکم بر روابط میان شاه و گروه‌های غیردولتی، نویسنده به تحلیل چالش‌های امنیتیِ ایرانِ پهلوی در بستر جنگ سرد، نقش و دیدگاه سردمداران آمریکایی در رابطه با جایگاه ایران در منطقه نیز پرداخته است.

🖇شاید موضوع جالب‌ توجه دیگر در رابطه با این پژوهش این باشد که نویسنده تلاش کرده کشاکش و نحوه تعامل میان صاحب منصبانِ دستگاه‌های داخلی دولت شاهنشاهی، از جمله ساواک، ارتش و وزارت خارجه را نیز در رابطه با چگونگی پیشبرد رابطه با گروه‌های غیردولتی از منظر «چیدمان نهادی» داخلی تشریح کرده و به آسیب‌شناسی آن بپردازد.

🖇وقوع کودتای خونین سال 1337 شمسی در کشور عراق و پایان پادشاهی در آن کشور که منجر به حاکمیت افسران عراقی و رشد کمونیسم در این کشور شد، حاکمیت جمال عبدالناصر بر مصر و خطر پان‌عربیسم که نویسنده از آنها به ترتیب با عنوان‌های «خطرسرخ» و «خطر سیاه» یاد کرده، شاه را بر آن داشت تا با هدف ایجاد موازنه دربرابر این چالش‌ها، دست به حمایت مالی و نظامی از کردهای عراق و حمایت مالی محدود از شیعیان لبنان بزند.

🖇روابط پرتلاطم میان رهبر پرنفوذ کردهای عراق، ملامصطفی بارزانی و امام موسی صدر در قامت رهبرِ ایرانی‌تبارِ شیعیان لبنان با مقامات دولتی، نظامی و امنیتی دولت شاهنشاهی به فراخور بازه‌های زمانی متفاوت گاه با خوش‌بینی و حس تفاهم و گاه با بدبینی و بی‌اعتمادی توام بود و نویسنده با بررسی نقش بازیگران ایرانی حاضر در این «میدان»، روایتی بدیع از تاریخ روابط ایرانِ پهلوی با متحدین غیردولتی منطقه‌ای خود به دست می‌دهد.

🔹اختصاصی کانال سیاست‌نامه/ نقل با ذکر منبع مجاز است

@goftemaann🦉
Telegram Center
Telegram Center
Channel