داستان علویان سوریه
دو فرقه عَلَویه و عَلِوی ناهمسانند. عَلَویه یا نُصَیریه بزرگترین اقلیت دینی سوریه و جایگاهش در کرانه مدیترانهای سوریه و استان هاتای ترکیه است; استانی که سوریه بعث آن را بخشی از خاک خود میدانست. عَلِوی، علویگرایی یا قزلباشگرایی اما بزرگترین اقلیت دینی ترکیه است که باورهایی نزدیک به شیعه ۱۲ امامی دارد.
علویان سوریه در طول تاریخ زیر تیغِ تکفیرِ اعراب و ترکان سنی بودند تا آنکه فروپاشی امپراتوری عثمانی وآغاز قیمومیت فرانسه بر سوریه چرخشی در سرنوشت تیره آنان شکل داد و در ۱۹۲۰ م. زمینه برای برپایی دولت مستقل علویان لاذقیه در ورای منطقه جبال نصیریه با نظام اداری ویژهای فراهم شد.
در ۱۳۰۱ دولت علویان رسما نامگذاری شد و ژنرال بیوت از سوی پاریس حاکم این دولت نوبنیان منصوب شد. اما در ۱۳۰۴ فرانسه فرمان استقلال کامل دولت علویان را صادر کرد; دولتی که تا ۱۳۱۵ ادامه داشت اما بدلیل اعتراضات ملیگرایان سوری از سوی پاریس منحل و سرزمین علویان دگربار به سوریه ملحق گشت.
جامعه منزوی علویه اما پویاتر شد و نفوذشان در دولت با حضور جوانان علوی در ارتش و حزب بعث سوریه ژرفتر گشت. دادگاه دینی جداگانهای به نام محکمه الشریعه العلویه بر پایه فقه شیعۀ جعفری برای علویان برپا شد. مشکل این بود که در آنها عالِمِ علوی آشنا به فقه شیعۀ ۱۲ امامی وجود نداشت.
در این میان شیوخ علویان یا «رجال الدین» جماعت خود را مؤمن به ارکان پنجگانه خواندند و حاج امین الحسینی، مفتی سنی فلسطین، فتوای مسلمانی آنان را صادر کرد. آیت الله محمد حسین کاشفالغطا نیز در مکاتبه با شیخ سلیمان الاحمد قرداحه علوی کوشید تا شیعۀ ۱۲ امامی را در میان علویان ترویج دهد.
این اما آیت الله محسن الحکیم بود که با فرستادن شیخ حبیب آل ابراهیم، پیشوای شیعیان جبل بقاع در لبنان، به مناطق علوینشین سوریه در ۱۳۲۶برای نخستین بار کوشید پاسخی برای مسئلۀ علویان بیابد. حکیم درخواست الابراهیم را برای ارسال طلبههای جوان علوی به نجف برای یادگیری فقه شیعی پذیرفت. اما طلبههای شیعی تندرو نجف با جوانان علوی برخورد خوبی نداشته و آنان را مسلمان نمیشمردند. از این رو، بسیاری از اینان به سوریه بازگشتند.
با اینحال، شیوخ علوی پیشنهاد شیخ حبیب برای برپایی جامعۀ جعفری جهت آموزش الهیات و فقه شیعۀ ۱۲ امامی در لاذقیه، طرطوس، جبله و بانیاس پذیرفتند.
با استقلال سوریه دادگاههای دینی علویان لغو شد ولی علویان با تمدید جامعۀ جعفری تا ۱۳۳۱ توانستند به حقوق برابر با سنیهای سوری دست یابند. اما هنوز مرجعی پرآوازه در نجف یا قم آنان را به رسمیت نشناخته بود. در ۱۳۳۵ آیت العظمی محمد حسین بروجردی، مرجع عالیقدر شیعیان، فرستاده خود را به سوریه گسیل داشت.
با افزایش تنش بغداد-دمشق در دهۀ ۱۳۴۰ پیوندهای نوین قم و نجف با علویان از هم گسست. پس علویان کوششی ناموفق کرده تا به الازهر نزدیک شوند.
اما با افزایش قدرت در ارتش، حزب بعث و نیروهای امنیتی و ریاست جمهوری، رهبران علوی دگربار کوشیدند تا از سوی شیعیان ۱۲ امامی به مشروعیت مذهبی دست یابند.
جماعت کوچکی از علویان نیز در تریپولی و عکار، در شمال لبنان، زندگی میکردند و زیر فشار ترکان عثمانی قرار داشتند. حتی پس از استقلال لبنان علویان بهعنوان جماعتی قانونی به رسمیت شناخته نشدند. اما برپایی مجلس اعلای شیعیان بدست سید موسی صدر علویان را واداشت تا در لبنان همپیمانی برای خود بیایند.
گرچه شیعیان لبنان با علویان پیوند نیرومندی نداشتند، اما صدر رابطۀ دوستانهای را با علی العلوشی، رهبر علویان لبنان، بنا نهاد و علویان لبنان را تحت لوای فقه شیعی آورد.
کوشش صدر برای بازیابی هویت شیعی و همچنین بلندپروازیاش «برای دستیابی به شمال لبنان» باعث شد تا به جذب علویان لبنان برآید.
سید موسی صدر در سرانجام در ۱۳۴۸ علویان را شاخهای از شیعیان خواند. در آغاز برخی شیوخ علوی از واگذاشتن هویت خود در دستان روحانیون شیعی هراس داشتند، اما برآمدن حافظ اسد علوی در کودتای ۲۸ اردیبهشت ۱۳۵۰ و خشونت سنیان علیه علویان در ۱۳۵۲ آنان را واداشت تا بر پیوند شیعیـعلوی در شامات صحه نهند.
از یکسو، رژیم علویِ سوریه نیازمند مشروعیت دینی بود و از دیگرسو، شیعیان لبنان نیازمند پشتیبان نیرومندی بودند. این آغاز پیوند استراتژیک شیعیان لبنان و علویان سوریه بود.
در تیر ۱۳۵۲ صدر در فتوایی تاریخی علویان را هم پیرو شیعیان خواند و شیخ علی منصور را به سِمتِ پیشوای علویان لبنان برگماشت. با وجود مخالفت جنبش جوانان علوی لبنان به رهبری علی عید که خواهان طایفهای مستقل برای خود بودند، فتوای صدر راه را برای حمایت علویان تحت صلاحیتِ قضاییِ شیعی باز کرد. فتوای صدر به رژیم اسد مشروعیت بخشید و از سرنگونی آن در کشوری با اکثریت سنی جلوگیری کرد. دمشق نیز پشتیبانی خود را با اعطای کمکهای نشان داد.
@Iran_simorgh