در سال ۱۹۶۳ مجلهی لایف از نویسندهای به نام جیمز بالدوین پرسید که از کجا الهام میگیرد. بالدوین پاسخ داد:
فکر میکنی درد و غمت در تاریخ جهان بیسابقه است؛ اما بعد که کتاب میخوانی، نظرت عوض میشود. کتابها به من آموختند چیزهایی که بیشتر زجرم میدادند، همان چیزهایی هستند که مرا با تمام افرادی که زنده بودهاند یا تابهحال زندهاند، مرتبط میکند. هنرمند نوعی مورخ احساسی است.
این سخنی فوقالعاده است؛ اما فکر میکنم آنچه او در اینجا توصیف میکند، نادر است. اکثر مردم فاش نمیکنند چهچیزی آنها را عذاب میدهد، از چهچیزی میترسند، از چهچیزی احساس ناامنی میکنند، یا اینکه واقعاً خوشحالاند یا نه. بهندرت گزارشی صادقانه از ضعفها و شکستهای خود به شما میدهند.
مونتسکیو ۲۷۵ سال پیش نوشت: «اگر فقط آرزو داشتیم شاد باشیم، بهراحتی محقق میشد؛ اما ما آرزو داریم شادتر از دیگران باشیم و این همیشه سخت است؛ چون تصور میکنیم دیگران از ما شادترند.»