#یا_حسین_علیه_السلام_ادرکنیغمت را به دریا زدم غرقِ خون شد
به کوه و به صحرا زدم غرقِ خون شد
به دنیا به عقبا زدم غرقِ خون شد
به چشمان و دلها زدم غرقِ خون شد
چه سوزی، چه داغی، در این ماتم توست
که عالم عزادارِ درد و غم توست
برای تو کاری ندارد
حسین جان
که خونم بپایت ببارد
حسین جان
دلم حاجت اینگونه دارد
حسین جان
سرم را بدامن گذارد،
حسین جان
مرا هم به رخسارِ خود مبتلا کن
شبیهِ شهیدان کرب و بلا کن
چه زیباست در امتداد قیامت
دمِ آخرِ خود، شوم هم کلامت
دهم لحظه ی آخرم یک سلامت
بگویم که راضی شدی از غلامت؟
غلامِ سیاهت شود روسفیدت
شود باز هم جوونِ دوران شهیدت
غلامی که پر آه آمد بسویت
ز هر راه و بیراه آمد بسویت
گنهکار و گمراه آمد بسویت
هوادار و خونخواه آمد بسویت
به امّیدِ اینکه قبولش نمایی
فداییِ آل رسولش نمایی
اگر من به دردِ تو اِصرار دارم
ز غمهای ارباب خود بی قرارم
به دل عقده، از دیدگان خون ببارم
من از داغِ گودال، در انفجارم
چگونه بگویم که با تو چها شد
که راسِ تو بازیچه ی اشقیا شد
منِ روضه خوان، با چه رویی بگویم
چگونه ز پاره گلویی بگویم
چسان از تنِ پشت و رویی بگویم
ز بی رحمیِ یک عدویی بگویم
سرت را به سَلاخی از تن جدا کرد
به سختی سرت را جدا از قفا کرد
به غمهای تو مادرت خون بگرید
هنوز از غمت خواهرت خون بگرید
نه تنها به نیزه سرت خون بگرید
که هر حفره ی پیکرت خون بگرید
مگر کوچک است این غم بی نهایت
که مادر به مقتل نموده صدایت
ز جسمِ تو هر نیزه ای پَر گشوده
که آغوش بر زخمِ خنجر گشوده
ز هر زخم، زخمی دگر سر گشوده
عصادار هم زخمِ دیگر گشوده
نمانده دگر بوسه گاهی به زینب
بجز پاره ی حنجری نامرتب
بمیرم که چون دید وضعِ بدن را
تنِ پاره ی مانده بی پیرهن را
تنِ بی سر و پیکر بی کفن را
به هر سو جدا دید اعضای تن را
قنوتی گرفت و صدا زد خدایا
قبول از کرم کن تو این جسم کم را
#یا_حسین_علیه_السلام_ادرکنی@hajmahmoodzholideh