روانشناسی اجتماعی ایرانیان

Channel
Logo of the Telegram channel روانشناسی اجتماعی ایرانیان
@fsalamdar63Promote
1.62K
subscribers
در ایران،انقلاب مشروطه هنوز پیروز نشده است... یادداشت های فاطمه علمدار Instagram.com/fsalamdar
گروه‌های علمی تخصصی جامعه‌شناسی نظری و روانشناسی اجتماعی انجمن جامعه‌شناسی ایران با همکاری خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار می‌کنند:

خودکشی در جهان امروز
گفتگویی جمعی درباره روایت‌هایی از مرگ

سخنرانان:
دکتر فاطمه علمدار: جامعه‌شناس و مدیر گروه علمی تخصصی روانشناسی اجتماعی
نسبت خودکشی اعتراضی با سیاست زندگی

دکتر مهناز رونقی: استاد ارتباطات و مدیر آکادمی جهان‌نگری من
مرگ‌اندیشی در جهان امروز

دکتر میترا نیک‌آمال: روانشناس و مدیر کلینیک روانشناسی آمال
تحلیلی روانشناختی از روایت‌های خودکشی

دکتر الناز شیری: جامعه‌شناس و مدیر گروه علمی تخصصی جامعه‌شناسی نظری
مرگ خودخواسته؛ برآیندی دیالکتیکی از روابط کنشگر و ساخت اجتماعی

زمان: شنبه ۳ آذر ۱۴۰۳ ساعت ۱۶ تا ۱۸
مکان: خیابان استاد نجات‌اللهی (ویلا)، نبش ورشو، خانه اندیشمندان علوم انسانی، تالار خیام
@Theoricalsociology
@iran_sociology
#انجمن_جامعه_شناسی_ایران
یک‌بار دیگر در ششمین بازارچه خوراک و صنایع دستی مهروماه گرد هم می‌آییم تا با حضور شما که همواره مایه دلگرمی ماست انواع مواد غذایی و غذاهای خانگی سالم و لذیذ و همچنین صنایع‌دستی متنوع را به خانه‌های شما بیاوریم.

حضور سبز شما گامی‌ست برای تغییر شرایط زندگی زنان و کودکان‌

وعده ما جمعه، ۲۵ آبان ۱۴۰۳

با انتشار پوستر بازارچه همراه ما شوید

@mehromahngo

اینستاگرام مهروماه
در ماه مارس ۱۹۹۳، عکاسی کوین کارتر، عکاس خبری، از کودکی که در نزدیکی یک کرکس درحالِ جان‌کندن از قحطی بزرگِ سودان بود، چندان واکنش‌هایِ ملامت‌آمیز نسبت به کوین کارتر را برانگیخت که نهایتاً در خودکشی او تأثیر گذاشت. می‌گفتند کوین کارتر، پورنوگرافیِ فقر کرده‌است؛ به‌جایِ آن‌که کودک را نجات دهد، از کودک عکس گرفته‌است.
دیگر بعید است جان‌کاه‌ترین تصاویر چنان واکنشی را برانگیخته کند. و بیشتر به نظر می‌رسد اگر چیزی چون پورنوگرافیِ بگوییم رنج معنادار باشد، همه‌ی ما تاحدودی درگیر آن هستیم. با دست‌به‌دست‌کردن تصویر رنج و اعتراض به وقوعش به شیوه‌های گوناگونِ مجازی،  در عین حفظ ژست‌های‌مان یک چیز را از یاد می‌بریم: رنج آنجاست. در آنجا درحالِ وقوع است. و اگر قرار بر توقیفش هم باشد، باز هم در آنجاست.
اما آیا این تنها سویه‌ی ماجراست؟ آیا عکاسی و درگیرشدن با تصاویر دارد ما را به‌ موجوداتی تبدیل می‌کند که در توهمِ تغییر، رنج را تحمل می‌کنند؟ آیا عکس تنها کاری که می‌کند خنثی‌سازیِ واقعیت جان‌کاه است؟ آیا هیچ سویه‌یِ رهایی‌بخشی در عکاسی نیست؟

🗓 ۲۲ آبان ۱۴۰۳
📍دانشکده علوم اجتماعی علامه طباطبایی

@atusociology
@outsideitself
خودنمایی جنسی یا حرکت اعتراضی؟!

فاطمه علمدار


۱_ فیلم #دختر_علوم_تحقیقات من را یاد آژانس شیشه ای انداخت و تهدید حاج کاظم به اینکه اگر خواسته ام برآورده نشود لخت میشوم!آن فیلم در دهه۷۰ و بعد از آن نقدهای زیادی گرفت و بسیار دیده شد ولی تهدید خاص حاج کاظم و حتی شروع عملی کردن آن در یک صحنه،اصلا جزو نقدها نبود و توجهی برنیانگیخت.من نوجوان بودم وقتی این فیلم آمد و برایم این تهدید بی‌معنا به نظر می‌رسید.بعدتر فکر کردم اگر زن عباس_این موجود پرده نشین ساده و تسلیم که همه زندگی اش را سپرده بود دست رفیق شوهرش_وارد میدان میشد و تهدید میکرد که اگر شوهرم را برای درمان فوری به خارج از کشور اعزام نکنید و بگذارید که بمیرد،لخت خواهم شد، چقدر محتوا و روند فیلم متفاوت میشد! به بازی گرفتن ذهن مخاطب ایرانی بعد از انقلاب اسلامی با تابوی ترسناک لخت شدن زن، قطعا ریسک بزرگی بود و هست. این درحالی است که زمانی نه چندان دور در این فرهنگ،حماسی ترین کنش سیاسی زنان لچک از سر برداشتن و گیسو بریدن و مو پریشان کردن بود.

۲_اغلب ما داستانهایی داریم از مادربزرگهای ستودنیمان که در مقابل قدرت برتری که مثلا حقآبه شان را قطع کرده بود یا پسرانشان را به سربازی می‌برد یا جوانانشان را اعدام میکرد،لچک از سر برداشته بودند و مو پریشان کرده بودند و گیسو بریده بودند و هنوز که هنوز است با لحن حماسی توام با غمی بزرگ تعریفش میکنیم چون گیسو بریدن و لچک از سر برداشتن در این فرهنگ همان نقطه ای بود که هر بی تفاوتی را به حرکت وامیداشت و هر ظالمی را سرجای خودش مینشاند.قصه زینب پاشا که در جنبش نان تبریز،لچکش را پرت کرد سمت مردان نشسته در قهوه خانه که اگر عرضه گرفتن حقتان را ندارید بروید کنج خانه بنشینید تا ما زنان حقتان را بگیریم را به یاد بیاوریم.این جامعه ولی تاریخی را از سر گذراند و در این تاریخ عوامل اجتماعی و سیاسی متعددی دست در دست هم دادند تا ما به دورانی رسیدیم که لچک از سر برداشتن و مو پریشان کردن هم دیگر نتوانست از رنگ و بوی نگاه صرفا جنسی به زنان جان سالم به در ببرد و حالا دیگر وقتی زنی عصبانی در اداره دولتی روسری اش را پرت میکند،بی حجابی او بیشتر دیده میشود تا آنچه که تا این حد خسته و عصبانی اش کرده و باعث اعتراضش شده است. اینکه لحظه پرشکوه لچک از سر برداشتن و گیسو بریدن همراه شود با جمله حجابت را سرت کن!حتما میخواهی لخت شوی!دلت میخواهد مردان نگاهت کنند؛ این ناتوانی رقت انگیز در تفکیک میان خودنمایی جنسی و کنش اعتراضی؛ اینکه لحظه خشم بی نهایت تقلیل داده شود به امکان استفاده شهوانی از بدن فرد خشمگین و این به رسمیت نشناختن خشم و اعتراض زنان و تحقیر مطالبات آنها، لاجرم زنان معترض را به سمت واکنش های دور از انتظارتر سوق خواهد داد.

۳_برای من،فارغ از اینکه قبل از این واقعه چه اتفاقی در دانشگاه افتاده بود و نیت #آهو_دریایی از این اقدام چه بود و خود آهو دریایی کیست و چه ویژگیهایی دارد؛ حسی که در زنان برانگیخت مهم و معنادار بود.اینکه این صحنه زنان بسیاری را به یاد خستگی و استیصالشان از تذکر شنیدن مدام در مورد نوع پوششان انداخت و یادآوری دوباره اینکه چقدر هر بار که به جرم به اندازه کافی مطابق میل تذکردهندگان نبودن جمله رقت انگیز"میخواهی لخت شوی!" را شنیدند،خودشان را تصور کرده اند که لخت شده اند و بر سر تذکردهنده فریاد زده اند که لخت یعنی این، نه آنچه من بر تن دارم!
این آشکار شدن گستردگی این تجربه ذهنی و به زبان آوردنش به بهانه این اتفاق،قطعا بر مسیر مقاومت زنان اثر خواهد گذاشت.
تاریخِ پوشاندن خود...(بخش سوم)
مروری بر سیر تاریخی حکم حجاب شرعی در منابع معتبر اسلامی

فاطمه علمدار

تبصره ماده ۶۳۸ قانون مجازات اسلامی میگوید زنانی که بدون حجاب شرعی در انظار عمومی ظاهر شوند،مجازات خواهند شد.طبق اصل۱۶۷ قانون اساسی،وقتی حکم دعوا در قوانین مدونه نباشد،قاضی باید براساس منابع معتبر اسلامی و فتاوای معتبر،حکم صادر کند.
تصور غالب این است که حکم حجاب شرعی در تمام منابع معتبر اسلامی و فتاوای معتبر در طول تاریخ،پوشاندن همه بدن به جز وجه و کفین بوده است.و باز هم تصور غالب این است که بیتفاوتی نسبت به عدم رعایت حجاب شرعی از طرف زنان، مصداق اهمال در واجب شرعی امر به معروف و نهی از منکر است و همه جامعه را به ورطه هلاک میکشاند.سوال مهمی است که از خودمان بپرسیم:آیا واقعا در همه ۱۴۰۰ سال گذشته،همه مسلمانان همینطور فکر میکردند؟آیا اگر ویدا موحد،با بلوز و شلوار و روسریِ سفیدِ به چوب بسته شده اش،گوشه معبری در قرن دوم هجری ایستاده بود هم به یک سال حبس محکوم میشد؟سپیده رشنو مجبور به عذرخواهی میشد و مهسا امینی...
اگر کسی میگفت "من به حجاب اجباری اعتراض دارم" چطور؟
با عینک جامعه شناسی تاریخی که به سیر حکم حجاب شرعی در منابع معتبر اسلامی و به طور خاص فقه جعفری نگاه کنیم، تا حدی میشود تفاوتهای مواجهه فعلی ما با مسئله حجاب را با پیشینیان مان،مقایسه کرد.اینکه بتوانیم وضعیتی که در آن هستیم را از قله تاریخ، تماشا و توصیف کنیم،کمک میکند که درکی منطقی تر از مسیری که میخواهیم طی کنیم، به دست آوریم.و من در سلسله یادداشت هایی که تحت عنوان"تاریخ پوشاندن خود" به مرور منتشر خواهم کرد،تلاش میکنم که در حد توان خودم، سیر حکم حجاب شرعی را در "کتب فقهی معتبر اسلامی" تا دوران غیبت کبری، و در "کتب فقه جعفری" از آغاز غیبت کبری تا امروز،در چارچوب نگاه جامعه شناسی تاریخی،توصیف کنم.


بخش سوم این تحقیق( از آغاز غیبت صغری تا شیخ طوسی) در لینک پایین صفحه ،قابل مطالعه است.

@fsalamdar

https://bit.ly/41rg5mc

#تاریخ_پوشاندن_خود
تاریخِ پوشاندن خود...(بخش دوم)
مروری بر سیر تاریخی حکم حجاب شرعی در منابع معتبر اسلامی

فاطمه علمدار

تبصره ماده ۶۳۸ قانون مجازات اسلامی میگوید زنانی که بدون حجاب شرعی در انظار عمومی ظاهر شوند،مجازات خواهند شد.طبق اصل۱۶۷ قانون اساسی،وقتی حکم دعوا در قوانین مدونه نباشد،قاضی باید براساس منابع معتبر اسلامی و فتاوای معتبر،حکم صادر کند.
تصور غالب این است که حکم حجاب شرعی در تمام منابع معتبر اسلامی و فتاوای معتبر در طول تاریخ،پوشاندن همه بدن به جز وجه و کفین بوده است.و باز هم تصور غالب این است که بیتفاوتی نسبت به عدم رعایت حجاب شرعی از طرف زنان، مصداق اهمال در واجب شرعی امر به معروف و نهی از منکر است و همه جامعه را به ورطه هلاک میکشاند.سوال مهمی است که از خودمان بپرسیم:آیا واقعا در همه ۱۴۰۰ سال گذشته،همه مسلمانان همینطور فکر میکردند؟آیا اگر ویدا موحد،با بلوز و شلوار و روسریِ سفیدِ به چوب بسته شده اش،گوشه معبری در قرن دوم هجری ایستاده بود هم به یک سال حبس محکوم میشد؟سپیده رشنو مجبور به عذرخواهی میشد و مهسا امینی...
اگر کسی میگفت "من به حجاب اجباری اعتراض دارم" چطور؟
با عینک جامعه شناسی تاریخی که به سیر حکم حجاب شرعی در منابع معتبر اسلامی و به طور خاص فقه جعفری نگاه کنیم، تا حدی میشود تفاوتهای مواجهه فعلی ما با مسئله حجاب را با پیشینیان مان،مقایسه کرد.اینکه بتوانیم وضعیتی که در آن هستیم را از قله تاریخ، تماشا و توصیف کنیم،کمک میکند که درکی منطقی تر از مسیری که میخواهیم طی کنیم، به دست آوریم.و من در سلسله یادداشت هایی که تحت عنوان"تاریخ پوشاندن خود" به مرور منتشر خواهم کرد،تلاش میکنم که در حد توان خودم، سیر حکم حجاب شرعی را در "کتب فقهی معتبر اسلامی" تا دوران غیبت کبری، و در "کتب فقه جعفری" از آغاز غیبت کبری تا امروز،در چارچوب نگاه جامعه شناسی تاریخی،توصیف کنم.


بخش دوم این تحقیق( از آغاز خلافت عباسی تا شروع غیبت صغری) در لینک پایین صفحه ،قابل مطالعه است.

@fsalamdar

https://bit.ly/3ZgGaTi

#تاریخ_پوشاندن_خود
تاریخِ پوشاندن خود...(بخش اول)
مروری بر سیر تاریخی حکم حجاب شرعی در منابع معتبر اسلامی

فاطمه علمدار

تبصره ماده ۶۳۸ قانون مجازات اسلامی میگوید زنانی که بدون حجاب شرعی در انظار عمومی ظاهر شوند،مجازات خواهند شد.طبق اصل۱۶۷ قانون اساسی،وقتی حکم دعوا در قوانین مدونه نباشد،قاضی باید براساس منابع معتبر اسلامی و فتاوای معتبر،حکم صادر کند.
تصور غالب این است که حکم حجاب شرعی در تمام منابع معتبر اسلامی و فتاوای معتبر در طول تاریخ،پوشاندن همه بدن به جز وجه و کفین بوده است.و باز هم تصور غالب این است که بیتفاوتی نسبت به عدم رعایت حجاب شرعی از طرف زنان، مصداق اهمال در واجب شرعی امر به معروف و نهی از منکر است و همه جامعه را به ورطه هلاک میکشاند.سوال مهمی است که از خودمان بپرسیم:آیا واقعا در همه ۱۴۰۰ سال گذشته،همه مسلمانان همینطور فکر میکردند؟آیا اگر ویدا موحد،با بلوز و شلوار و روسریِ سفیدِ به چوب بسته شده اش،گوشه معبری در قرن دوم هجری ایستاده بود هم به یک سال حبس محکوم میشد؟سپیده رشنو مجبور به عذرخواهی میشد و مهسا امینی...
اگر کسی میگفت "من به حجاب اجباری اعتراض دارم" چطور؟
با عینک جامعه شناسی تاریخی که به سیر حکم حجاب شرعی در منابع معتبر اسلامی و به طور خاص فقه جعفری نگاه کنیم، تا حدی میشود تفاوتهای مواجه فعلی ما با مسئله حجاب را با پیشینیان مان،مقایسه کرد.اینکه بتوانیم وضعیتی که در آن هستیم را از قله تاریخ، تماشا و توصیف کنیم،کمک میکند که درکی منطقی تر از مسیری که میخواهیم طی کنیم، به دست آوریم.و من در سلسله یادداشت هایی که تحت عنوان"تاریخ پوشاندن خود" به مرور منتشر خواهم کرد،تلاش میکنم که در حد توان خودم، سیر حکم حجاب شرعی را در "کتب فقهی معتبر اسلامی" تا دوران غیبت کبری، و در "کتب فقه جعفری" از آغاز غیبت کبری تا امروز،در چارچوب نگاه جامعه شناسی تاریخی،توصیف کنم.

بخش اول این تحقیق( از وفات پیامبر تا پایان خلافت اموی) در لینک پایین صفحه ،قابل مطالعه است.

@fsalamdar

https://bit.ly/3m2cASU

#تاریخ_پوشاندن_خود
به بهانه #دختر_علوم_تحقیقات این پستها را از کانال قبلی که از دسترسم خارج شده، در اینجا منتشر میکنم.
زنها آدم را دیوانه میکنند!

فاطمه علمدار


۱.#زهرا_قنبری کاپتان تیم فوتبال خاتون بم،به تیم تایلند گل زد و تیمشان در لیگ قهرمانی آسیا صعود کرد و وقتی داشت شادی میکرد حجاب از سرش افتاد.مدیران باشگاه بیانیه دادند و از مردم عذرخواهی کردند.سرمربی تیم مصاحبه کرد و گفت غیرعمدی بوده و ما تابع قوانینیم و خود قنبری هم همین حرفها را زد و اطمینان داد که اتفاقی که افتاد عامدانه نبود و یک هفته هم به توصیه فیزیوتراپ تیم استراحت کرد و بعد برگشت به بازیها.زن پشت چراغ قرمز بود که این خبر را خواند و چراغ که سبز شد حرکت کرد.

۲.از کمرکش بلوار که بالا میرفت نگاه کرد که ببیند امروز هم ماشین کلانتری آنطرف بلوار ایستاده برای توقیف ماشینها برای حجاب یا نه.چندماه قبل از مجتمع قضایی خانواده که خارج شد،سرباز صفری پریده بود جلوی ماشینش و با حالت قهرمانی که قاتل خطرناکی را به تله انداخته اصرارداشت بدون هیچ توضیحی سوئیچ را بگیرد و عدم اطاعت فوری را توهین به مامورقانون میدانست!سرباز فریاد زده بود:جناب سروان این خانوم توهین میکنه!و سروان،کلافه و خسته،خودش را رسانده بود به این پسرک چموشی که غرق لذت از مسئولیتی که بهش داده بودند بود و او را دست به سر کرده بود و برای زن توضیح داده بود که مامور است و معذور.چهره سروان پر از احساس بیهودگی بود.

۳.زن میانسالی که داخل اتاقک ورودی مجتمع قضایی نشسته بود به زن گفت لباست کوتاه است و راهت نمیدهم داخل و برو بیرون ببین کسی چادرش را بهت قرض میدهد که بتوانی بیایی داخل یا نه.زن حوصله بحث نداشت.پرسید چادر رنگی ندارید مثل ورودی حرمها؟و جواب شنید مگه اینجا حرمه؟تو بری حرم،اونجا نجس میشه! برای لحظه ای دنیا ساکت شد.زن مبهوت مانده بود و نمیفهمید چرا الان این جمله توهین آمیز را خطاب به خودش شنیده.چه اتفاقی افتاد که زن آنطرف میز به خودش اجازه داد ناگهان این جمله را به او بگوید؟چرا انقدر توهین کردن و توهین شنیدن تبدیل به بخشی از زندگی روزمره شده و برای هزارمین بار از فکرش گذشت که جایی خوانده بود بزرگترین جنایت حکومتهای خودکامه،بی شخصیت کردن مردمانشان است.محکوم کردنشان به زندگی در وضعیت توهین متقابل مداوم با صدرنشین کردن فرومایگان.

۴.شعبه اجرای احکام پر از زن بود.زن جاافتاده و موقری که آمده بود که مددکاری برود به خانه اش و تایید کند که تمکین میکند؛زن کارمندی که از شوهری که سالها بود رهایش کرده بود و معلوم نبود کجاست بابت ترک نفقه شکایت کرده بود تا شاید قاضی راضی شود به طلاق دادنش،چون طبق قانون خود زن حق طلاق ندارد؛مادری که آمده بود نامه بگیرد و ببرد کلانتری برای اینکه شوهرش را مجبور کنند که بگذارد بچه اش را ببیند؛زن تاجر موفقی که شوهرش ممنوع الخروجش کرده بود؛خانم مدیر توانمندی که شوهر سابق اجازه نمیداد دخترشان ازدواج کند و معلمی که برای پیگیری نفقه معوقه بچه اش آمده بود و شوهرش به ابلاغیه ها توجهی نداشت.مردیکه پشت میز نشسته بود به معلم گفت شوهرت به ابلاغیه ها جواب نداده و چندبار دیگر هم به او ابلاغ میشود و اگر باز توجه نکرد حکم جلب برایش صادر میشود.زن به پرونده قطورش اشاره کرد و با خشم گفت مگر نفقه هزینه ضروری زندگی نیست؟اگر بچه من معطل خرجی دادن پدرش بود که تا حالا از گرسنگی مرده بود!حقوق من کمتر از مردهاست،دیه ام نصف است،ارثم نصف است،سختتر استخدام میشوم و همه اینها برای اینکه شما میگویید مرد نان آور خانه است!حالاکه مرد من گذاشته و رفته،قانون شما به جز بردن و آوردن من از این اتاق به آن اتاق چه دردی از من دوا میکند؟مرد پشت میز صدایش را بلند کرد که به من چه خانم!مگه من قانون را نوشتم و بلندتر فریاد زد زنها آدم را دیوانه میکنند...زن دیگری صدایش را بالا برد که نگو زنها آدم را دیوانه میکنند!من اصلا نباید الان اینجا میبودم اگر عقلانیتی وجود داشت در روند رسیدگی به پرونده ام و دیگری خشمگینتر چیز دیگری گفته بود.

۵.نود سال قبل که مردانی نشستند و باب اشخاص قانون مدنی را نوشتند و گفتند مرد رئیس خانواده است و نفقه باید بدهد و حق طلاق با اوست و ولایت فرزندان هم،مادرمادربزرگ زنان کلافه و رنجور و خشمگینی که امروز در شعبه اجرای احکام پرونده هاشان را از این اتاق به آن اتاق میبرند،نو عروس بودند و پدر پدربزرگهاشان نو داماد!دنیا چرخید.نتیجه های آن نوعروسها و نودامادها،دخترکانی شدند که فوتبالیستند و رانندگی میکنند و دانشگاه میروند و دنبال سهمشان از دنیای اقتصاد و سیاستند و پسرانی که کمترین شباهتی به پدرپدرربزرگشان ندارند ولی هنوز در چارچوب مواد همان قانون،حقوق و تکالیفشان تعریف و تعیین میشود...مرد پشت میز راست میگفت...شکوه اینکه زنانی دهها سال است تلاش میکنند همین گزاره بدیهی را به تصمیمگیران بفهمانند و با مقاومت رقت انگیز در برابر تغییر قوانین هزینه ساز مواجه میشوند،شکوه همین تسلیم نشدن و اصرار  زنانه به تن ندادن به وضع موجود،آدم را دیوانه میکند...
حق خواسته شدن،دوست داشته شدن،مراقبت شدن...

فاطمه علمدار


۱/در دنیایی که ما زندگی میکنیم،همه میدانند که میشود از بارداری جلوگیری کرد و به همین دلیل هم پدیده"احساس گناه والدین در برابر فرزندان"و اجازه داشتن فرزندان برای اینکه روزی از آنها بپرسند:چرا من را به این دنیا آوردی؟پدیده عصر ماست.تا پیش از این فرزند داشتن امری طبیعی بود و خواست خدا و نه نتیجه انتخاب یا اشتباه والدین.اینها را"رولو می"در کتاب"عشق و اراده"میگوید و بعد توضیح مبسوطی میدهد راجع به احساس گناه و عذاب وجدان و مسئولیت پذیری افراطی و شرم همیشگی والدین در قبال فرزندانشان در دنیای جدید.و من به جایگاه زنان در این روایت فکر میکنم در دنیایی که همزمان با ابداع وسایل پیشگیری از بارداری،هنوز آنقدر مردسالارانه است که زنان بسیاری در چارچوب خانواده از ترس طلاق داده شدن یا ازدواج مجدد شوهر یا تلخ شدن زندگی مشترک،با نارضایتی تن به بارداری میدهند و زنان بسیار دیگری خارج از چارچوب خانواده،به اشتباه باردار میشوند و به خاطر ممنوعیت پایان خودخواسته بارداری،اجازه جبران آن اشتباه را پیدا نمیکنند.نتیجه آن اعمال قدرت شوهرانه و آن بسته بودن راه کاهش هزینه های یک وضعیت اشتباه،به هرحال به دنیا آمدن نوزادی است که انسان است.

۲/روی کاغذ رسیدگی به نوزاد سالم،چند دستور کار ساده دارد.روی ساعت پوشکش را عوض میکنی،شیر میخورد،بادگلو میزند و غیره.ولی بچه آدمیزاد برخلاف پو و تام و بقیه شخصیتهای دنیای بازی،وقتی همه لیست نیازهایش برآورده شد و تیک خورد،یکهو پر از ستاره و شادی نمیشود و به خوابی عمیق فرو نمیرود بلکه بسیار محتمل است که ساعتها بی تاب باشد و آرامش را از خانه بگیرد بدون اینکه روی کاغذ کاری برای ساکت کردنش نوشته شده باشد و تفاوت "رسیدگی" و "مراقبت" در همین نقطه برجسته میشود.نقطه استیصال در برابر صدای نوزاد!مراقبت یعنی رسیدگی توام با توجه و صبر و عشق.اینکه برای تیک زدن لیست کارها عجله نداشته باشی و وقت شیرخوردنش بتوانی به چشمهایش که نگاهت میکنند نگاه کنی و اجازه دهی انگشتت را با همه انگشتانش بگیرد و به صدای نفسهایش گوش کنی و خیالش را راحت کنی که"هستی".این همان نقطه مراقبتگری است که والدین در دنیای شلوغ امروز،یا حوصله رسیدن و توقف در آن را ندارند و یا آنقدر زیاد در آن متوقف میشوند که آسیب زننده میشود.اینکه به آنکه مراقبش هستی بباورانی که کنارش هستی و میتواند با اطمینان از بودن تو،احساس امنیت کند و دلش گرم باشد و خیالش راحت و"در عین حال"خودت را هم یادت نرود و"در عین حال"این بودن همیشگی ات آنقدر افراطی نشود که استقلال او را ازش بگیرد.اینهاست که مراقبت از نوزاد آدم را متفاوت میکند از کارهای مکانیکی که میشود با برنامه ریزی دقیق!برون سپاری کرد یا به دوش فرزند بزرگتر گذاشت یا گمان کرد که به حکم طبیعت بچه ها بزرگ میشوند مثل همه ما که بالاخره بزرگ شدیم!

۳/فرزند انسان،انسان است و حق دارد خواسته شود،دوست داشته شود،مراقبت شود و کسانی در این دنیا باشند که برایشان مهم باشد خیالش را راحت کنند که دنیا جای امنی است و میشود روی آنها حساب کرد.فرزند انسان یک عدد نیست که دولتها به نرخ جمعیتشان اضافه کنند و یا روحانیون با آن بشارت ثواب به مردمان بدهند و مردسالاران قدرتشان بر زنان را به رخ بکشند.انسان بودن نوزاد انسان را اگر باور کنیم و حقوقش را،میفهمیم چرا رضایت زنان برای شروع بارداری مهم است و چرا اختیار پایان خودخواسته آن باید دست همان زنانی باشد که دارند یک لخته خون را در وجودشان تبدیل به آدم میکنند و نه هیچکس دیگر.زنی که روز به روز دارد روند تبدیل به آدم شدن آن موجود درونش را حس میکند باید بتواند تصمیم بگیرد که آیا میخواهد و میتواند حقوق انسانی او را برآورده کند و زندگی محترمانه و سالمی را_چه در دامان خودش چه مراقبت کننده های دیگر_ برایش فراهم کند یا خیر.زنان ماشینهای تولید نسل نیستند،آدمهایی هستند که حسشان و درکشان از آن موجودی که درونشان دارد از یک لخته خون تبدیل به آدم میشود بر خودشان و آن موجود و کیفیت ادامه زندگی هردوشان_هم مادر و هم نوزادی که اگر بارداری پایان داده نشود متولد خواهد شد_اثر‌ میگذارد.

۴/با این نگاه،دختران نوجوانی که در شیطنتی جنسی باردار میشوند،زنانی که در جریان تجاوز باردار میشوند،زنانی که خارج از چارچوب خانواده و حتی در چارچوب خانواده ناخواسته باردار میشوند و تاب تحمل آن فشارهای اجتماعی و تغییرات هورمونی و جسمی و روانی و غیره را ندارند،نباید تاوان آن اشتباه و آن بارداری ناخواسته را با به دنیا آوردن فرزندی که محکوم است رنج مراقبت کننده نداشتن را از ابتدای حیات به دوش بکشد،بدهند.آن آدم یک عدد نیست در تملک نرخ جمعیت دولتها،یک ثواب نیست در تملک روحانیون و ابزار اعمال قدرت نیست در تملک مردان! آدم است و محترم و به احترام انسانیت است که زنان باید حق پایان خودخواسته بارداری را داشته باشند
Audio
فاطمه علمدار

تاثیر آرزومندی و بی آرزویی بر خودکشی

چهلمین همایش سالانه روانپزشکان ایران

۲۰مهر۱۴۰۳
🗓جمعه ۲۰ مهرماه ۱۴۰۳
⏰️ ساعت ۱۴ تا ۱۶
📍 تهران.بیمارستان میلاد.سالن شماره دو

در مورد "تاثیر آرزومندی و بی آرزویی بر خودکشی" صحبت میکنم
Forwarded from انصاف نیوز
فاطمه علمدار، جامعه‌شناس، در نقد تفکر «قهقرایی»:

هر نسلی تصور می‌کند نسل بعد از خودش رو به افول است. سه هزار سال است بشر همین حس را دارد اما جهان دارد پیش می‌رود.


@ensafnews
کنشگری زنان از دیروز تا امروز
🎤 کنشگری زنان از دیروز تا امروز

آتنا کامل
مهسا اسداله‌نژاد
نوشین احمدی خراسانی

📍موسسه‌ی رحمان

🗓۲۷ شهریور ۱۴۰۳

@outsideitself
تنفس در غلظت نفس گیر خاطرات

فاطمه علمدار


اول مهر است.فضای اینستاگرام پر شده از مادرها و پدرهایی که عکس بچه هاشان را در لباس مدرسه پست میکنند.بعضی متنهای احساسی مینویسند،بعضی ذوق زده اند که بالاخره بعد از۳ماه بچه رفته است و میتوانند وقتی برای خودشان داشته باشند.عده ای خاطرات مدرسه شان را میگویند و عده ای از راه رسیدن پاییز برایشان جالبتر از شروع مدارس است و از همهمه رنگها میگویند و خش خش برگها.اول مهر بهانه ای است برای اینکه یادمان بیاید همه مان خاطرات مشترکی در این روز داریم.همه مان با هر طرز فکر و عقیده ای"باز آمد بوی ماه مدرسه"را شنیده ایم و چه با لذت و چه با نفرت توام با طنز،از یادآوری خاطرات مدرسه خوشمان می آید.جوامع بزنگاههایی دارند برای اینکه یاد اشتراکاتشان بیفتند و فارغ از همه چیز،احساس"ما بودن"را تجربه کنند و اول مهر و نوروز و چند مناسبت هنوز دست نخورده دیگر،برای ما از آن روزهایی است که حجم غلیظ خاطرات مشترکمان میتواند بر تفاوتهامان غلبه کند و فرصتی فراهم کند که دمی دور هم بنشینیم و فارغ از همه چیز از خودهای معمولیمان بگوییم.

وسط این حجم نشئه آور و افسون کننده آرامش زندگی معمولی ولی یکهو کسی میگوید یادی کنیم از #ضیا_نبوی که برای اعتراض به مسمومیت سریالی دانش آموزان در زندان است.لبخند رضایت از زیستن در زندگی معمولی که میتوان در آن با دیدن عکس یکسال بزرگتر شدن بچه های دوستان و آشنایان شاد شد،کمرنگ میشود.کس دیگری عکس #کیان_پیرفلک را در لباس مدرسه استوری میکند و بالایش مینویسد کلاس چندمی؟و بعد ذهن ما با سرعت نور همه نوجوانانی که عکسهایشان را در لباس مدرسه دیدیم و حالا در میانمان نیستند یادآوری میکند.خاطرات هجوم میآورند و اصرار دارند که وحشیانه بندبند زندگی معمولی را از هم بدرند و خبر #کارگران_معدن_طبس که میرسد،کار تمام میشود.دیگر اذهان به دنبال دیدن عکس شیرین بچه مدرسه ایها در اول مهر نیست و کسی حوصله ندارد بخواند که پادشاه فصلها پاییز است.انگار دیگر ادامه دادن سنت یادآوری خاطرات مشترک اول مهر بی ادبی است.عروسی به عزا تبدیل شده و حالا باید"همبستگی حول خاطره اول مهر"جایش را به"همدردی حول رنج ها"بدهد."ما"بازهم"ما"شده ایم ولی حول یادآوری اینکه جانهای عزیزمان فقط یک عدد است که با از دست رفتنش آب از آب تکان نمیخورد.حول احساس بی ارزشی.احساس بی آیندگی.خاطرات در انسجام دردناکشان با یکدیگر یادمان میآورند که چقدر مردن کارگرها در معدن رنج تکرارشونده ای است و دومینووار بقیه رنجهای تکرار شونده نیز یادآوری میشوند.خانه های پوشالی،بهشت اجباری،نخبه های زندانی،مغزهای پوسیده...و حسرت زندگی معمولی.

زندگی معمولی یعنی همینکه آدم بتواند بدون ملاحظه هزار رنج ریز و درشت،از بازماندگی از تحصیل کودکان افغانستانی گرفته تا مدارس ناایمن کودکان مناطق محروم و نرخ ترک تحصیل کودک همسران و مسئله فقر و بیعدالتی آموزشی و غیره،عکس روز اول مهر بچه اش را نگاه کند و شاد شود ولی این آدم لاجرم موجودی اجتماعیست و احساساتی که تجربه میکند و خاطراتی که به یاد میآورد هم ناگزیر خصلت اجتماعی دارند.وقتی فضای جامعه مملو از یادآوری رنجها و خاطرات نفس گیر است،افراد هم ناگزیر خاطرات معمولی و شخصیشان را که میتواند حیات بخش و شادی آفرین باشد به پستو میرانند و سرکوب میکنند و از بیانشان دچار شرم اخلاقی میشوند.در این فضا دعوت از دیگران برای شریک شدن در شادیهای شخصی مانند تولد فرزند یا همدردی طلبیدن برای دردهای شخصی مانند مرگ عزیزان،کمتر و کمتر میشود و آدمها بیشتر و بیشتر محروم از حمایتهای اجتماعی مورد نیازشان،درخود فرو میروند و فردیتشان را به نفع در صدر دغدغه ها ماندن سوگهای سرد نشده جمعی،تا اطلاع ثانوی به فراموشی میسپارند.

مشکل ولی از جایی شروع میشود که در جامعه ای خاص،اساسا فرصت سرد شدن سوگهای جمعی و التیام یافتن رنجهای اجتماعی پیش نمیآید.وقتی داغ سوگهای جمعی مدام با سوگی جدید تازه میشود،کنار گذاشتن موقتی زندگی معمولی و یادآوری رنجهای جمعی،دیگر بستری برای تولید خشم از وضع موجود که لازمه رویا بافتن برای بهبود و تغییر است،نمیتواند باشد.آدمهایی که مدام زندگیهای معمولیشان را شرمگنانه پنهان کرده اند،در چنبره خاطرات تلخ جمعی بیشتر غم را تجربه خواهند کرد تا خشم و غلظت خاطرات نفس گیر جمعی که زیاد شود،همه چیز و همه کس در سیاهچاله ای از غم بلعیده خواهند شد مگر اینکه آدمها شروع کنند به نترسیدن از اذعان کردن به زندگی!

در وضعیت سوگ مدام،زندگی تبدیل به ابزار مقاومت میشود.زندگی با جزئیاتش،با تولدها و مرگها،با غذاها و رنگها و بوها،با روایت روزمرگیها و تلاشها،از بلعیده شدن جامعه در سیاهچاله غم جلوگیری میکند و تنها جوامعی میتوانند لذت تغییر را تجربه کنند که در عین فراموش نکردن رنجهایشان،مهارت مراقبت از خود را بلد باشند.مهارت زیستن در دل سوگ و نفس کشیدن در سایه غلظت نفس گیر خاطرات تلخ.
لیست درس‌گفتارهای سال ۱۴۰۲ در کانال خصوصی آکادمی سپنتا

برای عضویت و خرید اشتراک دائمی با ادمین در تماس باشید
@kazhemi


۱. جامعه‌شناسی فروطبقه در ایران ، عباس کاظمی

۲. نوکیسگی و تعینات فرهنگی، آرش حیدی

۳. جرج هربرت مید و جامعه‌شناسی روابط روزمره، فاطمه علمدار

۴. گرامشی در زمانه فقدان سوژه جمعی، محمدرضا کلاهی

۵. جامعه‌شناسی وجودی جک داگلاس، حسن محدثی

۶.کارگاه راه و رسم نگارش متون علمی، مسعود زمانی‌مقدم

۷. کارگاه موضوع پژوهش و پایان‌نامه، مهدی سلیمانیه و افسانه کامران

۸. نقد زندگی‌روزمره در ایران معاصر ۱ : عباس کاظمی

۹. تجربه بیگانی، فضای شهری و زندگی روزمره: نیلوفر باغبان

۱۰ گفتارهایی در جامعه‌شناسی سلیبریتی‌ها، فردین علیخواه

۱۱.دورتی اسمیت، جنسیت و روابط قدرت، شیوا علینقیان

۱۲. رمان و حیات ذهنی جامعه، شهرام پرستش

۱۳. مردم‌شناسی برای مردم، شیوا علینقیان

۱۴. آشنایی با تثلیث سکولار جامعه‌شناسی، مسعود زمانی‌مقدم

۱۵. نشانه‌شناسی اجتماعی، افسانه کامران



▪️برای عضوریت در کانال خصوصی درس‌گفتارهای سال ۱۴۰۲ سپنتا به ادمین زیر پیام دهید.

🔻عضویت برای افرادی که توان پرداخت اشتراک ندارند، و همین‌طور دانشجویان و فارغ التحصیلان ساکن در افغانستان رایگان است.


@kazhemi
🔹دومین دوره از تغییر من تا تغییر جهان🌐
(تعاملی برای درک بهتر از تغییر خود و اطرافیان)💬

📌 پنج‌شنبه‌ها
۶ جلسه از ساعت ۱۵:۰۰ تا ۱۸:۰۰
📅 از نیمه اول شهریور ۱۴۰۳

اطلاعات تکمیلی و ثبت‌نام👉

ثبت‌نام از تلگرام⬇️: @zeitoon_academy

@ZeitoonAcademy 🌿
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
موضوع صحبتم در این کارگاه این است:

" از تغییر من تا تغییر ارزش ها"

اگر علاقه مندید برای کسب اطلاعات بیشتر به اکانت اینستاگرام آکادمی زیتون پیام بدهید:

https://www.instagram.com/zeitoonacademy/
روانشناسی اجتماعی ایرانیان
برای ثبت نام دوره خنده مدوسا، لطفا به شماره ای که در فلایر هست در تلگرام یا واتساپ پیام دهید. @IRCP_sadr
فروید، هرگز مطالعات خود را در مورد زنانگی کامل یا قطعی ندانست و شاگردانش را تشویق کرد که به کاوش در این "قاره تاریک "ادامه دهند. جمله پایانی یکی از آخرین آثار او در ارتباط با زنانگی این است که: «اگر می‌خواهید درباره زنانگی بیشتر بدانید، از تجربه زندگی خود پرس و جو کنید، یا به شاعران مراجعه کنید، یا صبر کنید تا علم بتواند اطلاعات عمیق تر و منسجم تری ارائه دهد» .
زنان روانکاو ، هم با بهره گیری از پدر روانکاوی وهم با نگاه نقادانه به او ،از حاشیه به میدان وارد شدند و به بازشناسی دوباره " جنس دوم " پرداختند. آنها "بیگانگان هوشیار" سرزمین پدری شدند تا چراغی بر "تاریکی" این" قاره" بیفکنند و دوباره زن و زنانگی را در نگاهی کامل تر و بدون سرکوب همیشگی مردانه خلق کنند .به قول سیکسو آنها با نوشتار زنانه اشان طلسم مدوسا را شکستند و موهای او را از مارها نجات دادند و او را بخنده واداشتند.

در این سفری که باهم آغاز کردیم از زنانگی در دیدگاه فروید شروع می کنیم و در ادامه به کلاین ، هورنای و آبراهام و دویچ و دیگران..می پردازیم و در انتها، نگاه روانکاوانه و متفاوت کریستوا را در باب زنانگی، بررسی می کنیم و به گوشه و کنار ادبیات و سینمای زنانه هم نگاهی گذرا خواهیم داشت.
برای ثبت نام دوره خنده مدوسا، لطفا به شماره ای که در فلایر هست در تلگرام یا واتساپ پیام دهید.

@IRCP_sadr
Telegram Center
Telegram Center
Channel