.
«برمیخیزم ز رؤیایت»سروده: پرسی بیش شلی
برگردان: تارا حسینی
---------------------------------------
برمیخیزم ز رؤیایت
ز نوشین-خوابِ زودهنگامِ شب،
بدانگاه که نرمینه-باد میدمد،
و پُرسو-ستارگان میدرخشند
برمیخیزم ز رؤیایت،
شورِجان میراند این پا _که میداند چهسان؟_
سوی دریچهات خوابگاه، چه دلانگیز!
برآشفته بادها ز پا فتاده
در سیاهی، خاموشی زوزه میکشد،--
شمیم گلهای چامپاک¹ میریزد در هوا
چنانچون ریزش اوهامِ خوش در رؤیا،
بر دل میمیردش،
فسرده غَرنگشهای² بلبل،
چنانچون من، بر دل تو،
ای نازنین نگار!
های، بَرَمخیزان ز چمنزار!
میمیرم، میتِفسم³، فرو میافتم!
بگذار تو رای عشق با بوسهها فروریزد،
بر پریدهرنگ لبها و پلکهایم
شیرگون گشته رخسارم خشک و سرد، افسوس!
مرای دل که میتپد تند و رسا
های، بازش فشار به خود
آنجا که در هم شکند، انجام!
۱. Champak:
درختی معطر و همیشه سبز که نزد بوداییان مقدس است
۲. Complaint/ غرنگش به معنای چهچهه و آواز
۳. faint: بهمعنای مدهوش شدن، از حال رفتن@CRITICCHANNEL