زیباییشناسی بهعنوان زندگی در وایتهد-نیچه
ریچارد ام.میلارد، شش «مقولهٔ مهم» از فلسفهٔ فرآیندگرایانهٔ وایتهد را بهعنوان «شیوههای تکمیل زیباییشناختی» شناسایی کردهاست:
(1) فردیت هماهنگ،
(2) پایداری،
(3) تازگی،
(4) رویارویی،
(5) ژرفا،
(6) آشکارگی یا تنجشگری.
بهنظر میرسد که این شش مقوله نشاندهندهٔ مدلی از یک معرفتشناسی زیباییشناختی است که برای (درک) فلسفهٔ نیچه اساسی است. از نظر وایتهد، این دستهبندیها با تصور او از موجودات کنشمند که پیوسته برای تنجشگری (بیشتر) و جورسازی متقابل تلاش میکنند، مطابقت دارد. این موجودات فرآیندی، از استقامت خاصی برخوردارند اما هیچ مادهٔ ابدیای (کنشمندی) در این سیستم فکری وجود ندارد. در واقع از اهمیّت محوری مقولهٔ تازگی است که شایشهای آفرینشگرانهٔ فرآیندهای کنشمند بازتابیده میشود. بهطور خلاصه، مقولههای اهمیّت وایتهد از تجربه انضمامی یا موجودات کنشمند، شرایط تنجشگری هماهنگ، یعنی شرایط تنجشگری (برای همیشه) فردیّت زیباییشناختی است که مبنای واقعی و موجه همه فرآیندها و فعالیتهای جهان است. علاوه بر این، فلسفه و معرفتشناسی وایتهد از ابتدا زیباییشناختی-هستیشناختی است، زیرا شش مقولهٔ اهمیّت او، پایههای معرفتشناسی واقعگرای زیباییشناسیای هستند که از پدیدههای شهودی شروع میشوند، و اساساً با معرفتشناسیای که براساس قضاوتهای مفهومی بنا میشود متفاوت است:
آموزه متافیزیکی، که در اینجا توضیح داده شد، پایههای جهان را در تجربه زیباییشناختی مییابد، نه - مانند کانت - در تجربه شناختی و مفهومی. همهٔ نظم صرفا جنبههای معینی از نظم زیباشناختی است و نظم اخلاقی صرفا جنبههای خاصی از نظم زیباییشناختی است. جهان واقعی نتیجه نظم زیباییشناختی است.¹
به دلایل زیر، به استثنای مورد اوّل، فردیّت هماهنگ، مقولههای مهم زیباییشناختی فوقالذکر را میتوان به نیچه نیز نسبت داد. اول از همه، این مقولات عناصر اساسی معرفتشناختی هستند که بهلحاظ عملگرایانه اجتنابناپذیرند: مثلاً، هر معرفتشناسی برای مقابله با جهانِ شَوِش باید تصوری از پایداری در زمان و رویارویی در دریای هرجومرج اتخاذ کند. مفاهیم تازگی، ژرفا و تنجشگری نیز برای تمام نوشتههای نیچه اساسی هستند و در سراسر نوشتههای نیچه وجود دارند - مفاهیمی مانند «خواستِ نیرو»، «ژرفا» و «غلبه بر خود». در نهایّت، حتّی «فردیّتِ هماهنگ» را میتوان به نیچه نسبت داد، اگرچه او ممکن بود در برابر مفهوم واقعی هارمونی مقاومت کند؛ اما بدون شک مفهوم افراد ساختاریافته و ملموس یا فردیّت زیباییشناختی برای نیچه اساسی است، مثلاً وقتی او درک خود از یک شخص مستقل را توضیح میدهد؛ قطعا به چنین موضوعی میاندیشد. آموزهٔ تقدم مقولات زیباییشناختی، و بهویژه تسلط زیبایی در نظام ارزشها، عناصر اساسی فلسفه نیچه و وایتهد هستند. در تعریف وایتهد از زیبایی یک بیان بسیار انتزاعی آمدهاست که چنین است: «زیبایی، جورسازی متقابلِ عوامل متعدد در موقعیتی از تجربه است». وایتهد در بسیاری از مواقع در نوشتههای خود بهوضوح بیان میکند که زیربنای این بیانیه مفهومی از هماهنگی، یا حدّاقل، بهینهبودن جورسازی متقابل است. در نگاه اوّل، چنین فرضی برای نیچه غیر قابل قبول به نظر میرسد، زیرا او این ایدهٔ هراکلیتی را پذیرفته است که جنگ، درگیری یا نزاع «پدر همهچیز» است. با اینحال، با بررسی دقیقتر، تفاوت بین این دو نویسنده چندان سترگ نیست: از یکطرف، وایتهد، در فلسفه فرآیندی خود، هارمونی را به عنوان روند مداوم جورسازی متقابل از رویدادهای کنشمند (به جای توصیف یک حالت ایستا) درک میکند. ...
برای مطالعهٔ متن کامل کلیک کنید یا Instant View را در پایین پست لمس کنید.
﹏﹏✎ #شهابالدین_قناطیر
#فردریش_نیچه، #آلفرد_نورث_وایتهد، #زیباییشناسی، #فلسفه_فرآیند، #هستیشناسی_زیباییشناختی
Taamoq | تَعَمُّق