ترنم بارانم "اشعار بردیا محمدی"

#امام_زمان
Channel
Logo of the Telegram channel ترنم بارانم "اشعار بردیا محمدی"
@bardiamohamadi70Promote
2.05K
subscribers
36
photos
35
videos
21
links
یا لطیف مضمون نگاه تو مرا شاعر کرد .... پل ارتباطی👇 @taranombaranam1
یا لطیف

شاخه‌‌ی طبع خزان‌دیده‌ی من بار نداشت
چشم آلوده ی من فرصت دیدار نداشت

رو به مهتاب نشد روزنه ای باز کنم
قفسِ ظلمت من رخنه ی دیوار نداشت

چَنگ انداخته ام دامنِ تنهایی را
منِ بی‌کَس‌شده از بس که کس و کار نداشت

آه ! آدینه ی بی تو شده آئینه ی دِق
کاشکی جمعه تواناییِ تکرار نداشت

در بساطم چه کنم کهنه‌کلافی هم نیست...
یوسف گمشده‌ام گرمیِ بازار نداشت

آبروریزیِ من شُهره‌ی آفاق شده
مثل من هیچکسی وضعِ اسفبار نداشت

از سَرِ بی خِرَدی قلب تو را می شکنم
وَرنه این عاشقِ بی فکر که آزار نداشت

گریه کردم که مگر بار مرا هم بخری...
دلم  _این ظرف ترک‌خورده_  خریدار نداشت!

امـــر کن! یک نفری پای غمت می میرم
تا نگویند که فرمانده ی من یار نداشت

مثل سیّد حسنت ، گَرم بغل کن من را...
یا کریمی که عروجش غمِ آوار نداشت

لحظه‌ی آخرم ای کاش کنارم باشی...
چه کند گر که مریض تو پرستار نداشت

شیوه‌ی مَرگ مرا شاهِ نجف می داند
سَر تمّار به جز نخل علی ، دار نداشت

این دلِ دربه‌درم تنگِ حسین است فقط
کربلا رفتن من این‌ همه اصرار نداشت!

جان آن مادرِ افتاده دمِ در ، برگرد
آنکه با قامت خم طاقت پیکار نداشت
▪️
شیشهٔ عُمر علی با لگدی سخت شکست
لااقل کاش درِ سوخته ، مسمار نداشت

#امام_زمان
#سید_مقاومت
#یا_زهرا

@bardiamohamadi70
یا لطیف

مجال نُطق ندارد زبان تقریرم
نیامده است قلم پای کارِ تحریرم

صفر تمام شد و یارم از سفر نرسید...
چِقَدر چشم بدوزم به قابِ تأخیرم

اگرچه پای فراقت جوانی ام طی شد
برای دیدن تو حس نمیکنم پیرم

همیشه فاصله ، اشک مرا در آورده
همیشه از غم هجر تو ، تحت تأثیرم !

شکست آینه تا لمس کرد آهِ مرا
به خُرده‌شیشه رسیده است رنجِ تکثیرم

طنابِ نَفْس ، مرا می کِشَد به هر طرفی
به دستِ بد کسی افتاده است زنجیرم

کشیده کار من از معصیت به رسوایی...
میان مردم این شهر کرده تحقیرم

چه غصه‌ها که نخوردی برای سرکشی ام
چه دردها نکشیدی برای تغییرم

اگرچه مایه ی ننگم..،به من محبت کن
شبیه کودک آزرده سخت دلگیرم

هزار مرتبه دیدم مرا بغل کردی...
خوش است خواب و خیالم ، خوش است تعبیرم

دلیل زندگی‌ام! دوست دارمت وَلله
مُسَلَّم است که بی عشق زود میمیرم!

زمان دفن بگو " یاعلی " دمِ گوشم
بلند می شود از بین قبر تکبیرم

بِشوی جسم مرا با غُبار صحن نجف
همیشه خاک علی کرده است تطهیرم

خدا کند که من امسال کربلا بروم
زیارتی بگذارید بین تقدیرم

تو را به روضه ی یَابنَ الشَبیب..،زود بیا
همان گریزِ عجیبی که کرده تسخیرم

به گریه گفت: که آن شمر پست ، یابن الشبیب!
به روی سینه‌ی جدَّم نشست ، یابن الشبیب!

چه ‌بی‌ملاحظه خنجر کشید ، یابن الشبیب!
سرِ عزیز خدا را بُرید ، یابن الشبیب!

سنانِ بی همه‌چیزِ پلید ، یابن الشبیب!
به سمت خیمه‌ی زن‌ها دوید ، یابن الشبیب!

شده است قلب من از غم کباب ، یابن الشبیب!
طناب حرمله..، دستِ رباب...، یابن الشبیب!

#امام_زمان
#امام_رضا
#یا_حسین


@bardiamohamadi70
یا لطیف

خدا کند که دلم را فدای یار کنم
به این بهانه مگر رنج را مهار کنم

مرا مجال گریز از حصار داغِ تو نیست
بگو چگونه ز دست غمت فرار کنم!

لباس پاره ی یوسف به کوی ما نرسید
چه با دل پدر پیرِ بی قرار کنم!

بهار زندگی ام را خَزان غفلت بُرد
نمی شود به جوانی ام افتخار کنم

شکست قلب تو از فرطِ بی خیالی من
بنا نبود دلت را جریحه‌دار کنم

اگر جواب سلامت به دست من برسد
فراق را به همین حکم برکنار کنم

شمیم گیسوی خود را به بادها بسپار
که بوی زلف تو را عطر ماندگار کنم

اگر که طعمه‌ی دنیا شدم، خودم کردم
نیامدم گله از مکر روزگار کنم

در اوج سُستیِ باور..،تو اعتقاد منی!
نشد به نام تو یکبار هم قمار کنم

هنوز هم که هنوز است...،دوستت دارم
بغل بگیر مرا تا که آشکار کنم

زدم به این در و آن در ببینمت که..،نشد
به جان مادرِ تو مانده ام چه کار کنم!

دوای بغض گلوگیر من فقط نجف است
کجا به غیر نجف عشق را هوار کنم

سر مرا بنویسید نذر تیغ علی
به شوق اینکه فقط لمسِ ذوالفقار کنم

علی‌ست راه رسیدن به اربعین حسین
پدر اجازه دهد ترک این دیار کنم

هنوز از حرمش برنگشته..،دلتنگم...
چِقَدر خاطره را پشت هم ، قطار کنم

کفن کنید مرا با لباسِ مَشّایه...
چه عشقبازیِ محضی در آن مزار کنم!

تو را قسم به همان شاه بی کفن ، برگرد
بیا اجازه مده حسِّ اِنکِسار کنم
▪️
غروب روز دهم ، خون به قلب زینب شد
حسین زیر سم اسب نامرتب شد

#امام_زمان
#اربعین
#یا_حسین

@bardiamohamadi70
یا لطیف

در خاستگاه رنج ، مجالِ سُرور نیست
قلبی که سوخت پای فراقت ، صبور نیست

هرجا که شمع بود ، پرم را گذاشتم
تا شعله ای به طعنه نگوید ، غیور نیست!

این دیده میلِ دیدن یوسف نمی کند...
یعقوبِ چشم منتظران تو ، کور نیست

از سنگ کمترم که دلت را شکسته ام
این خشتِ خام ، لایقِ تُنگِ بلور نیست

هنگام امتحانِ وصال تو جا زدیم
شرمنده ام که دورِ تو مردِ ظهور نیست

کِبرَم لباسِ زُهدِ مرا لَکّه دار کرد
در رخت بندگی که نخی از غرور نیست

با اختیار تام فقیرت شدم ، مَـران!
سائل اگر نشسته دمِ در ، به زور نیست

جانِ مرا بخواه ، تعلُّل نمی کنم
در جمع عاشقان تو ، اهلِ قصور نیست

حس می کنم همین که بمیرم ، تو می رسی
با بودنِ تو در دلِ من ترسِ گور نیست

دلتنگ کربلای حسینم ، مرا ببر
دیگر نگو بساطِ سفر جفت و جور نیست

کم طاقتم ، تو را به ذَبـیـحَ‌الْـقَـفـا بیا
لطفاً بگو که لحظه‌ی دیدار دور نیست
▪️
بالای نیزه ها..، وسطِ طشت‌ها..، قبول!
جای سرِ شریف که کُنج تنور نیست

اثبات کرد مطبخِ خولیِ بی صفت
ظُلمت حریفِ تابش آیاتِ نور نیست

#امام_زمان
#یا_حسین
#اربعین
#تنور_خولی


@bardiamohamadi70
یا لطیف

به یُمن هجر ز محصول اشک سرشارم
بدون گریه شبیه درختِ بی بارم

دعای ریگِ بیابان همیشه پشت من است
کویر ، معترف است اینکه خوب می بارم

غمِ فراق تو از جان من حساب کِشید
هزار بار بمیرم اگر ، بدهکارم

به غیر آه نمانده است در بساط گدا
برس به دادِ دلم..،جانِ تو گرفتارم!

منم که شُهره‌ی شَهرم به آبرو ریزی
منم که صدرِ خبرهای کوچه_بازارم

گناه ، بانیِ شرمندگیِ من شده است
چه حرص ‌ها که نخوردی برای رفتارم!

همیشه مشکل من را تو رفع می کردی...
ببخش ؛ زحمتِ محضم ، ببخش ؛ سربارم

بغل بگیر مرا..،کُلِّ خواهشم این است
شبیه کودکِ لجباز ، گرمِ اصرارم

به رغم این همه آلودگی، قبولم کن :
قسم به حضرتِ صدّیقه ، دوستت دارم

گِلِ وجود مرا وَرز داده شاه نجف
منم که حاصلِ دستِ امیرِ کرّارم

"علی امام من است و منم غلام علی"
تمام عُمر همین باور است معیارم

دلم برای حریمِ حـسـیـن لک زده است
چقدر دوریِ او داده است آزارم

تو را به روضه ی پیرِ امام‌ها ، برگرد
همان که منبر او کرده است بیدارم

نگو که شیخُ الاَئِمّه شهیدِ زهر شده...
هنوز داغِ ‌لبِ تشنه‌ای‌ست با یارم
▪️
▪️
بلند داد زد : ای قوم! جدِّ ما جان داشت
که نیزه را وسط سینه اش سنان می کاشت

#امام_زمان
#امام_صادق

@bardiamohamadi70
یا لطیف

السّلام علیک یا نضره الاَیام عج

بهاران قد علم کرده ولی رنگ قیام‌َ‌ت نیست
قبای سبز پوشیده درختی که به نام‌َت نیست

چه معنا می دهد عیدی که یارت را نمی بینی
چه دارد هفت‌سینی که در آن سروِ امامَت نیست

بساط این دُکان‌داران پشیزی هم نمی ارزد
زمانی که متاع آن کتابی از کلام‌َت نیست

مقام جبرئیلی هم بیابد..،باز بی اجر است
پری که استراحتگاه آن بالای بام‌َت نیست

گناه روسیاهی مثل من صحرانشین‌ات کرد
بمیرد نوکرت ارباب..، این شأن مقام‌َت نیست

همین که دست من را رو نکردی از تو ممنونم
تو آقایی ‌و غیر از آبروداری مرامَ‌ت نیست

دمِ تحویل سال کهنه..،نـُو کن کاسه‌ی ما را
نمیخواهیم ظرفی را که در حدِّ طعام‌َت نیست

به گریه‌کردن یعقوب هایت اعتنایی کن
اگرچه این طریق‌ عاشقی‌کردن به کام‌َت نیست

کسی این آخر سالی مرا گردن نمی گیرد
به جز تو هیچکس پشت و پناه این غلام‌َت نیست

بساط کفن و دفنم کاش در خاک نجف باشد
جز این هیچ اتفاقی در خُورِ حُسن ختام‌َت نیست

اگر امسالِ ما بی کربلا باشد..،بُکُش ما را
که این جا ماندن هر سال،کم از قتل‌عام‌َت نیست

تو را جان‌ همان گودال‌رفته..،خواهشاً برگرد
به لبهایش قسم دردی چو دوریِ مدام‌َت نیست
▪️
▪️
همان شاهی که دیگر بعد غارت بی عمامه شد
همان جسمی که دیگر بعد مرکب‌ها سلامَت نیست

#امام_زمان
#تحویل_سال
#ماه_مبارک

@bardiamohamadi70
یا لطیف

طلوعی نیست تا دلخوش به فرداها کنم خود را
چراغی نیست تا راحت از این سرما کنم خود را

تمام بندِ انگشتانِ دستم یخ زد از دوری
توانی در نفس هایم نمانده ، ها کنم خود را

من آن بیدم که مجنون‌بودنم را جار خواهم زد
چگونه در نگاه این و آن حاشا کنم خود را

به جرم سوختن از داغِ تو ، پروانه طَردَم کرد
دلت می آید اینگونه تک و تنها کنم خود را

کسی در شهر ، تابِ ناله هایم را نخواهد داشت...
همان بهتر که شب‌ها راهی صحرا کنم خود را

مرا از دستِ مَن‌مَن کردنم راحت کنی ای کاش
وگرنه با " مَنیَّت " عاقبت رسوا کنم خود را

من از این چشم‌های خیر‌ه‌سر خِیری نمی بینم...
هر از گاهی دلم می خواست ، نابینا کنم خود را

ضمیر ناخودآگاهِ مرا بیدار باید کرد
مگر از خواب رِخوَت‌زایِ غفلت پا کنم خود را

" الٰهی لا تَرُدَّ حاجَتی"..، تو حاجتم هستی!
جز این هر خواهشی کردم ، بگو دعوا کنم خود را

برای عاشقی سَرگشته مثل من..، بغل وا کن
مگر با گم‌شدن در عشق تو پیدا کنم خود را

عَلیٰ رَغمِ گنهکاری به زهرا دوستت دارم
قسم خوردم به مادر، در دل تو جا کنم خود را

تمام ذوق افطارم رطب‌های علی‌جان است
کنار نخل حیدر سیر از خرما کنم خود را

کبوترز‌اده ام ، روی پَرَم مُهر نجف خورده
به دنیا آمدم تا جلد این مولا کنم خود را

دوای هر که دلمُرده است ، خاک صحن شش‌گوشه‌ست
لبم را روی تربت می کشم..،احیا کنم خود را

تو را جان شهیدی که تنش پامال شد..، برگرد
همان تشنه که در سوگِ لبش دریا کنم خود را
▪️
دم مغرب..، همه رفتند..، تازه ساربان آمد...
نبودم ، پیش‌مرگِ خاتمِ آقا کنم خود را

#امام_زمان
#ماه_شعبان

@bardiamohamadi70
یا لطیف

ابرِ غم‌پرور تو بانیِ سرمای من است
شبِ برفیِ فراقَت ، شب یلدای من است

اشک در چشم..،به تنهاییِ خود خندیدم
بُغض پی بُرد که این حالتِ حاشای من است

مشقِ دوری تو تکلیف شب و روزم شد
درسِ هجرانِ تو سرخطِ الفبای من است

یوسف از مصر ، دمِ پیریِ یعقوب رسید
پس شکسته‌شدن از داغ تو مبنای من است

آنقَدَر آه کشیدم ، دلِ عُشّاقَت سوخت
پای شمع تو پَری ریخت اگر ، پای من است!

همه‌ی شهر مرا پس زد و تو پس نزدی
سفره ی سبز تو هر بار پذیرای من است

دیگران را مَنِشان پشت درِ خانه ی خود
به همه گفته ام این گوشه فقط جای من است

قانعم..، یک بغلِ ساده برایم کافی‌ست
از تو ای دوست! همین ، کُلِّ تقاضای من است

هر زمان لنگ شدم ، فاطمه راهَم انداخت
رفعِ مُشکل هُنرِ حضرت زهرای من است

خوش‌ترین منظره ، ایوانِ طلاکوبِ علی‌ست
بهترین جای جهان ، خانه‌ی بابای من است

محوِ معماریِ زیبایِ ضریحِ نجفم
طرح انگورِ علی ذوق تماشای من است

با خودت یک شبِ جمعه ببَرم شهرِ حسین
کربلا ؛ آرزوی این دل شیدای من است

جان آن دخترکِ گمشده در دشت..، بیا
آن سه‌ساله که حریمش همه دنیای من است
▪️
گفت: ای سر که پدرجانِ منی..،دستت کو؟!...
شوق لمس تو فقط حسرت موهای من است

بی تو دیروز مرا زَجر چه بازاری بُرد...
با تو مُردن همه ی حاجت فردای من است

#امام_زمان
#یا_رقیه

@bardiamohamadi70
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سِرِّ مجنونی عشاق عیان خواهد شد
هرچه ناگفته ‌ی عشق است..،بیان خواهد شد
در زمین صحبت آقای زمان خواهد شد
" عالم پیر دگر باره جوان خواهد شد "

تو شروعی ، تو طلوعی ، تو چراغ‌اَفروزی
تو نگاری ، تو بهاری ، تو خودِ نوروزی


#بردیا_محمدی

#نیمه_شعبان
#امام_زمان_عج
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج

💠 @hossein_jaan
یا لطیف

وَ اعْمُرِ اللّٰهُمَّ بِهِ بِلادَكَ ، وَأَحْيِ بِهِ عِبادَكَ

چراغِ کوره راه شو ، به چشم ناتوان بِرِس
شبیه معجزه بیا ، به دادِ دردمان برس

بدون تو طلوع های ما غروبِ مطلقند...
به شکل آفتاب ، ای ظهورِ جاودان! برس

زمین به سینه می زند ، زمان هوار می کِشَد
طراوت زمین..، بیا ، سعادت زمان..، برس

ببین که سالخوردگی نشسته در کمین ما
هنوز دیر نیست پس..، به این همه جوان بِرس

هراس دارم اینکه بی تو عمر من به سر رسد
بهار من! شتاب کن..،نیامده خزان ، برس

چه می شود همین که چشم وا کنم..، ببینمت
دُرُست وقتِ بی خیالی ام..، تو ناگهان برس

به قلب عاشقم تمام شهر طعنه می زنند
خودت برای بستنِ دهان این و آن..،برس

همین که خَبط می کنم..، مرا سریع جمع کن
همین که میخورم زمین ، تو هم دوان ، دوان برس

" من از گناه خسته ام ، از اشتباه خسته ام "
به دست این غریق تا که می خورد تکان..،برس

مرا به خاطر دلِ شکسته ام ،بغل بگیر
به قدر بوسه ای شده به این شکسته‌جان برس

شراب نابِ ماست قطره های بارِش نجف
آهای خشکیِ لبم! برو به ناودان برس

میان خانه‌ی پدر ، پسر همیشه راحت است...
میان صحن مرتضی به لذت جهان برس

دلم برای خاک کربلا چِقَدر لک زده
کبوترِ حسین! پر بزن ، به آشیان برس

تو را قسم به خواهری که کَنده شد دلش..، بیا
تو را قسم به دست های بین ریسمان..، برس
▪️
رباب گفت: آه! خواهرِ حسین..، زودتر
خودت برو به نیزه‌ی سنانِ بد دهان برس

#امام_زمان
#یا_رباب

@bardiamohamadi70
یا لطیف

گرچه درخت خشک دلم نا اُمید نیست
گویا بهار ، در دل این سَررسید نیست

جشنی که در نبودِ تو بر پا شود ، عزاست
این عیدها بدون حضور تو عید نیست

تقدیرمان به خال سیاه تو رفته‌ است...
انگار بخت منتظرانت سپید نیست!

هفتاد پُشت من ، همگی عاشق تواَند
پس ماجرای عشق من و تو جدید نیست

بابابزرگم آرزویت را به گور بُرد
مَردی که از فراق تو قدَّش خمید..،نیست

در راهِ دوست جان بدهی..،بُرد کرده ای
هر کس که پای یار نمیرد ، شهید نیست

دست گناهکار مرا رو نمی کنی...
اینگونه پرده‌پوشی‌ات اصلاً بعید نیست

خیلی کُمیت بندگی‌ام لنگ می زند
این پا شبیه آنکه به سمتت دوید..،نیست

من در کمال خیره‌سری ، دوست دارمت
این روسیاه هرچه که باشد..، پلید نیست

قفل دلم به دست علی باز می شود
مثل نجف برای دل من کلید نیست

انگورِ حیدری‌ست دلیل جنون من
عقل از سرم کنار ضریحش پَرید..، نیست!

چیزی نمانده دق کنم از داغ کربلا
جز دوری از حسین..،عذابی شدید نیست

جانِ لبی که چوب شد از تشنگی..،بیا
جان تنی که گم شده..،در خطِّ دید نیست
▪️
وللّه اوجِ روضه همین مصرع است و بس:
جای عقیله در دل بزم یزید نیست

#امام_زمان
#یا_حسین
#یا_زینب

@bardiamohamadi70
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سرمای دوریِ تو به جانم رُسوخ کرد
چیزی نمانده یخ بزند استخوان من

من از گناه خسته شدم ، اَیُّهَا الْعَزیز !
دارد زیاد می شود آقا ! زیان من

یک گریه ی درست و حسابی نکرده ام
ای خاک بر سر من و بر دیدگان من

ماه رجب عجیب دلم پیش کربلاست
صحن حسین می بَرَد از کف عنان من

آقا ! تو را قسم به همین تشنه‌لب..، بیا
تا که اجل نیامده ، برگرد..، جان من !

#بردیا_محمدی

#کربلا
#ماه_رجب
#حسین_جان
#امام_زمان_عج
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج

💠 @hossein_jaan
یا لطیف

از حد گذشت طاقت روح و روان من
دستی بکش به روی دلم..،مهربان من!

با هر تکان عقربه اشکم درآمده
لحظه به لحظه بی تو تَلَف شد زمان من

ایّوب‌وار در طلبت صبر می کنم
هرچند نیست طاقت آن در توان من

سرمای دوریِ تو به جانم رُسوخ کرد
چیزی نمانده یخ بزند استخوان من

در عشقِ تو قبول شدم؟! رد شدم؟!..،بگو...
آخر چه شد نتیجه ی این امتحان من

" عاشق به کعبه حاجت خود را نمی بَرَد " *
تنها به پیشگاه تو وا شد زبان من

با حرف‌های لَغوْ دلت را شکسته ام
یکبار هم بیا وُ بزن در دهان من

خم کرده شانه‌های مرا بار معصیت
سرمشق عبرتی شده قدِّ کمان من

من از گناه خسته شدم ، اَیُّهَا الْعَزیز!
دارد زیاد می شود آقا! زیان من

یک گریه ی درست و حسابی نکرده ام...
ای خاک بر سر من و بر دیدگان من

هنگام مشکلات امیدم فقط علی‌ست
اُعجوبه‌ایست این پدر قهرمان من!

خورد و خوراک هر شب و روزم ، نجف شده
آن بارگاه را بده امشب نشان من

ماه رجب عجیب دلم پیش کربلاست
صحن حسین می بَرَد از کف عنان من

آقا! تو را قسم به همین تشنه‌لب..،بیا
تا که اجل نیامده ، برگرد..، جان من!
▪️
هنگام ذبح دلهره ی خیمه‌گاه داشت
در زیر تیغ گفت: خدااا ! دخترانِ من...

*صائب تبریزی

#ماه_رجب
#طلیعه
#امام_زمان


@bardiamohamadi70
یا لطیف

سوارِ عُمر به همراه کاروانی رفت
که رفته،رفته تنم رو به ناتوانی رفت

چِقَدر زود به دیدارم آمده ست اَجَل
تمام فرصت دنیا چه ناگهانی رفت

چه سالها که به دنبال معصیت طی شد
بِجُنب ای دل آلوده ام! جوانی رفت

گناه؛ برگ و بر شاخه ی مرا انداخت
بهار حاصل عمرم چنین خزانی رفت

به زرق و برق ظواهر چه ساده دلبستم
ببخش..،مشتری ات سمت هر دکانی رفت

هنوز ذوق مناجات صبحگاه منی
دلم برای تو با هر دم اذانی رفت

کدام بادیه را خیمه گاه خود کردی
پرم که خسته شد از بس پیِ نشانی رفت

هزار مرتبه کج رفتم و تو بخشیدی
هزار مرتبه حیثیَّتم عیانی رفت

فقط بیا وُ بغل کن مرا ؛ همین کافی ست
چه خواهد آنکه در آغوش یارِ جانی رفت!

همیشه از کرم ات ظرف خالی ام پُر شد
کجا گدای تو دنبال لقمه نانی رفت؟

خُمار باده‌ی عشقم دوای من نجف است
خوش آنکه در پی مِی های آنچنانی رفت

به روی سینه ی ما حک شده ست: مالِ علی
نمی شود که جز اینجا به آستانی رفت

تو را به اشک علی بعد فاطمه ، برگرد!
به آن رشیده ی حیدر که قدکمانی..،رفت
▪️
کنار علقمه تیرِ سه شعبه شد مسمار
به جنگِ چشمِ علمدارِ قهرمانی رفت

پس از شکستن عبّاس ، خیمه غارت شد
میان اهلِ حرم مستِ بددهانی رفت...

سید محمد بهشتی
بردیا محمدی

#امام_زمان
#یا_زهرا
#یا_عباس

@bardiamohamadi70
یا لطیف

در دل اهلِ قلم انگیزه ی تقریر نیست
قصّه ی تنهایی ما قابل تحریر نیست

داغ دوری یا غم کوری..،چه فرقی می کند؟!
در دلِ قُرصِ زلیخا ترسی از تقدیر نیست

در مسیر عاشقی طعنه شنیدن..،لازم است
راه وصل دوست غیر از جاده ی تحقیر نیست

آینه در آینه ، آدینه ها طی می شوند
عکسی از صبح ظهور تو در این تکثیر نیست

آه ؛ یعنی سخت دلتنگم برای دیدنت...
ناله ی عُشّاق را بهتر از این تفسیر نیست

از دل این گریه‌کردن ها ، تقرب می رسد
خونِ‌دل خوردن به قَصدِ قُرب ، بی تاثیر نیست

بی نیازی در حقیقت چاره ی بیچارگی‌ست
هر کسی با فقر خود خو کرده ، بی تدبیر نیست

قهرِ تو تنها برای کُشتن ما کافی است
ذبح ما را احتیاجی به دمِ شمشیر نیست

با همین قدِّ خمم ، بار غمت را می کشم
تا ببینی نوکر آواره‌ی تو ، پیر نیست

تا خودت پاکم نکردی ، خواهشاً خاکم نکن
گرچه این آلوده‌دامن لایقِ تطهیر نیست

زود میمیرم اگر بین نجف دفنم کنند
مُردنی اینگونه هرگز دَر خورِ تأخیر نیست

صحنِ حیدر صحنه‌ی دیدار ما با خالق است
بی جهت روی لب زوّار او تکبیر نیست

مادرت بار سفر بسته..،بگو کِی میرسی؟!
مادرت بار سفر بسته..،نگو که دیر نیست!
▪️
▪️
کاش می گفتند زهرا راحت از در دور شد...
کاش می گفتند با مسمارِ آن درگیر نیست

#امام_زمان
#یا_زهرا

@bardiamohamadi70
یا لطیف

تصویر هجرِ دلدار ، از چشم تر نرفته
در ساغرِ دلم جز ، خون‌ِ جگر نرفته

یوسف رسید و یعقوب ، هر روز گریه می کرد
داغ پسر هنوز از ، ذهنِ پدر نرفته

درکِ حضورت ای نور ، در ترکِ خوابِ صبح است
پس باخت داده هر کس ، سویِ سحر نرفته

اشکِ دم سحرگاه ، از واجباتِ وصل است
هرگز کسی به معراج ، بی بال و پر نرفته

مال مرا بگیرید ، حال مرا نگیرید
آن دل که با تو خوش بود ، دنبال زر نرفته

پیری به پای معشوق ، تضمین هر جوانی‌ست
عاشق شکسته امّا ، عمرش هدر نرفته

بختی سیاه دارم ، کوهی گناه دارم
از دست من چگونه ، صبر تو سر نرفته؟!

ترک ثواب کردم ، خیلی خراب کردم
دریاب این گدا را ، تا سمت شر نرفته

بیچاره ی غمت را ، چاره به جز نجف نیست
بیچاره تر کسی که ، رفت و دگر نرفته

اطراف صحن حیدر ، دنبالِ استخوانم
کلب سرای بابا ، جز این گذر نرفته*

ما بی تو نا نداریم ، برگرد..،جانِ زهرا
این خستگی کماکان ، از تن به در نرفته
▪️
▪️
حسی عجیب دارد ، دفنی غریب دارد
زهرا بدون حیدر ، هرگز سفر نرفته

هنگام غسل،شب شد ، حیدر که جان به لب شد...
این زخم‌ها که تازه است ، حتّی اثر نرفته

دادِ علی بلند است ، بغضش به آه بند است(١)
چون فکر کرد با خود ، میخ این‌قَدَر نرفته!(٢)

*كَلْبُهُمْ باسِطٌ ذِراعَيْهِ بِالْوَصِيد

#امام_زمان
#یا_زهرا

@bardiamohamadi70
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
باید برای این همه اندوهِ تو مُرد
باید برایت مُرد..،دور از جان ندارد!

دارد اَجَل سر می رسد..،پس کِی میایی!
چشم‌انتظارت فرصتی چندان ندارد

محتاج آغوش تواَم..،من را بغل کن
فرزند ، بی بابا سر و سامان ندارد

جانِ همان‌ پهلو‌شکسته..،زود برگرد
جانِ گلی که روح در گلدان ندارد

در اوج تنهایی ، صدف از دُر جدا شد
مادر به غیر از فِضّه پشتیبان ندارد

#بردیا_محمدی

#امام_زمان_عج
#فاطمیه

💠 @hossein_jaan
یا لطیف

مانند ابری که نمِ باران ندارد
مَن ؛ خشکسالیِ دلم پایان ندارد

دیروز خیلی گریه‌کردن را بلد بود
چشمم توانِ قبل را الآن ندارد

من با فراقَت دائماً سرگرم هستم
این بی‌نوا کاری به این و آن ندارد

دست از سر من برنمی دارد غمِ تو
داغت رهایَم می کند؟!..، امکان ندارد!

بیماری عُشّاق ، زخمی لاعلاج است
دردی که هرگز نسخه‌ی درمان ندارد

عُمر زلیخا پای یوسف رفت بر باد
عاشق‌شدن جز باختن تاوان ندارد

راهِ وصالِ یار دشوار است قطعاً
این مقصد اصلاً جاده ای آسان ندارد

من مطمئن هستم که نان شُبهه خورده
هرکس به برگشتِ تو اطمینان ندارد

هر بار بد کردیم..،تو گردن گرفتی
اما به لطف تو کسی اذعان ندارد

باید برای این همه اندوهِ تو مُرد
باید برایت مُرد..،دور از جان ندارد!

بی مصرفم..،امّا فقط بگذار باشم
ظرفِ شکسته ، جا در این دُکّان ندارد؟!

دارد اَجَل سر می رسد..،پس کِی میایی!
چشم‌انتظارت فرصتی چندان ندارد

محتاج آغوش تواَم..،من را بغل کن
فرزند ، بی بابا سر و سامان ندارد

جانِ همان‌ پهلو‌شکسته..،زود برگرد
جانِ گلی که روح در گلدان ندارد
▪️
▪️
طوری لگد زد..،میخ در پهلو فرو رفت...
نامردِ بی غیرت مگر وجدان ندارد!

در اوج تنهایی ، صدف از دُر جدا شد
مادر به غیر از فِضّه پشتیبان ندارد

#امام_زمان
#یا_زهرا

@bardiamohamadi70
یا لطیف

السّلامُ علیک یا اِبنُ الزَّهرا س

نمی خواهد مرا آن‌ یار که دنیاست خواهانش
همان که کشته ما را ماجرای وصل و هجرانش

از آن روزی که فهمیدیم..،صحرا خیمه‌گاهِ توست
همیشه غبطه میخوردیم بر ریگ بیابانش

دل مجنون شکست و قصه ی لیلی زبانزد شد
همیشه رسم عشق این بوده..؛عاشق داده تاوانش

قفس یا قصر؟! فرقش چیست وقتی یار آنجا نیست
زلیخا هرکجا یوسف نبوده..، بوده زندانش

همین آشفته‌حالی‌ ها نیازِ وصل معشوق است
پشیمان می شود هرکس نمی گردد پریشانش

برای رزق گریه..،چشم‌پوشی کن ز مالِ غِیر
که ابری این چنین پایان نخواهد یافت بارانش

حضور تو میان شهرِ ما حاشا نمی گردد
کدامین سنگ‌فرشِ کوچه خواهد کرد کتمانش؟!

کمال عقل یعنی فقر..،یعنی سائلت‌بودن
که ما هر کس گدایت نیست میخوانیم نادانَش

غریبِ بی محلّی‌ها! تو هم مثل حسن هستی
همان مردِ کریم کوچه ها..،جانم به قربانش

امیدِ آخر هر بچّه‌شیعه،چادر زهراست
برای اینکه برگردی گره خوردم به دامانش

تو را جان همان پهلو‌شکسته..،زودتر برگرد
همان خانم که میخِ داغِ در افتاد بر جانش
▪️
▪️
فقط ای کاش آتش صورت او را نمی سوزاند...
میان آن ‌همه شعله گمانم نیست امکانش

#امام_زمان
#یا_زهرا

@bardiamohamadi70
یا لطیف

السّلام علیک یا ابن الزهرا س

تصویرِ هجرِ تو که به ذهنم خطور کرد
آهِ فراق،آینه ام را نَمور کرد

جز "اشک" چیست چاره ی یوسف‌ندیده ها!
یعقوبِ چشم هایِ مرا گریه کور کرد

بین من و تو پرده ی عصیان حجاب شد
ما را گناه‌کاریِ مان از تو دور کرد

یک بار هم گناه مرا رویِ من بیار
آخر خدا چِقَدر شما را صبور کرد

در راه دوست هرچه هزینه دَهی..،کم است
اصلاً به پای یار نباید قصور کرد

تمرین "سوختن" به تماشا نمی شود
باید میان شعله همین را مرور کرد

مست از شرابِ عشق به آغوش شمع تاخت
پروانه سوخت..،مِیکده را غرق نور کرد

گاهی صلاح طفل به تنبیهِ والد است
باید به سر به راه شدن گاه زور کرد

دست از "تَعَلُّقات" بِکش..،"وصل" را بگیر
رودی به "بحر" ریخت که از "شِن" عبور کرد

شرط ورود وادی حق..،پابرهنگی است
باید کلیم‌وار عزیمت به طور کرد

هجران بس است ای پسر فاطمه..،بیا
شاید که مرگ جسم مرا سهم گور کرد!

ما را به حق روضه ی "زهرا"..،درست کن
حوریّه ای که در دل آتش ظهور کرد
▪️
▪️
آئینه ی زلال نبی پشت در شکست
این شیشه را چگونه علی جمع و جور کرد!؟

#امام_زمان
#یا_زهرا

@bardiamohamadi70
More