ترنم بارانم "اشعار بردیا محمدی"

#یا_حسین
Канал
Логотип телеграм канала ترنم بارانم "اشعار بردیا محمدی"
@bardiamohamadi70Продвигать
2,05 тыс.
подписчиков
36
фото
35
видео
21
ссылка
یا لطیف مضمون نگاه تو مرا شاعر کرد .... پل ارتباطی👇 @taranombaranam1
یا لطیف

مجال نُطق ندارد زبان تقریرم
نیامده است قلم پای کارِ تحریرم

صفر تمام شد و یارم از سفر نرسید...
چِقَدر چشم بدوزم به قابِ تأخیرم

اگرچه پای فراقت جوانی ام طی شد
برای دیدن تو حس نمیکنم پیرم

همیشه فاصله ، اشک مرا در آورده
همیشه از غم هجر تو ، تحت تأثیرم !

شکست آینه تا لمس کرد آهِ مرا
به خُرده‌شیشه رسیده است رنجِ تکثیرم

طنابِ نَفْس ، مرا می کِشَد به هر طرفی
به دستِ بد کسی افتاده است زنجیرم

کشیده کار من از معصیت به رسوایی...
میان مردم این شهر کرده تحقیرم

چه غصه‌ها که نخوردی برای سرکشی ام
چه دردها نکشیدی برای تغییرم

اگرچه مایه ی ننگم..،به من محبت کن
شبیه کودک آزرده سخت دلگیرم

هزار مرتبه دیدم مرا بغل کردی...
خوش است خواب و خیالم ، خوش است تعبیرم

دلیل زندگی‌ام! دوست دارمت وَلله
مُسَلَّم است که بی عشق زود میمیرم!

زمان دفن بگو " یاعلی " دمِ گوشم
بلند می شود از بین قبر تکبیرم

بِشوی جسم مرا با غُبار صحن نجف
همیشه خاک علی کرده است تطهیرم

خدا کند که من امسال کربلا بروم
زیارتی بگذارید بین تقدیرم

تو را به روضه ی یَابنَ الشَبیب..،زود بیا
همان گریزِ عجیبی که کرده تسخیرم

به گریه گفت: که آن شمر پست ، یابن الشبیب!
به روی سینه‌ی جدَّم نشست ، یابن الشبیب!

چه ‌بی‌ملاحظه خنجر کشید ، یابن الشبیب!
سرِ عزیز خدا را بُرید ، یابن الشبیب!

سنانِ بی همه‌چیزِ پلید ، یابن الشبیب!
به سمت خیمه‌ی زن‌ها دوید ، یابن الشبیب!

شده است قلب من از غم کباب ، یابن الشبیب!
طناب حرمله..، دستِ رباب...، یابن الشبیب!

#امام_زمان
#امام_رضا
#یا_حسین


@bardiamohamadi70
یا لطیف

خدا کند که دلم را فدای یار کنم
به این بهانه مگر رنج را مهار کنم

مرا مجال گریز از حصار داغِ تو نیست
بگو چگونه ز دست غمت فرار کنم!

لباس پاره ی یوسف به کوی ما نرسید
چه با دل پدر پیرِ بی قرار کنم!

بهار زندگی ام را خَزان غفلت بُرد
نمی شود به جوانی ام افتخار کنم

شکست قلب تو از فرطِ بی خیالی من
بنا نبود دلت را جریحه‌دار کنم

اگر جواب سلامت به دست من برسد
فراق را به همین حکم برکنار کنم

شمیم گیسوی خود را به بادها بسپار
که بوی زلف تو را عطر ماندگار کنم

اگر که طعمه‌ی دنیا شدم، خودم کردم
نیامدم گله از مکر روزگار کنم

در اوج سُستیِ باور..،تو اعتقاد منی!
نشد به نام تو یکبار هم قمار کنم

هنوز هم که هنوز است...،دوستت دارم
بغل بگیر مرا تا که آشکار کنم

زدم به این در و آن در ببینمت که..،نشد
به جان مادرِ تو مانده ام چه کار کنم!

دوای بغض گلوگیر من فقط نجف است
کجا به غیر نجف عشق را هوار کنم

سر مرا بنویسید نذر تیغ علی
به شوق اینکه فقط لمسِ ذوالفقار کنم

علی‌ست راه رسیدن به اربعین حسین
پدر اجازه دهد ترک این دیار کنم

هنوز از حرمش برنگشته..،دلتنگم...
چِقَدر خاطره را پشت هم ، قطار کنم

کفن کنید مرا با لباسِ مَشّایه...
چه عشقبازیِ محضی در آن مزار کنم!

تو را قسم به همان شاه بی کفن ، برگرد
بیا اجازه مده حسِّ اِنکِسار کنم
▪️
غروب روز دهم ، خون به قلب زینب شد
حسین زیر سم اسب نامرتب شد

#امام_زمان
#اربعین
#یا_حسین

@bardiamohamadi70
یا لطیف

فرش سیاه جاده نقش ردِّپا داشت
آئینه ی روحی ترک خورده جلا داشت
این خاک،خاک پاک،عطری آشنا داشت

انگار بوی تربت مُهر مرا داشت

راه نجف تا کربلا آغاز می شد
بال کبوترها یکایک باز می شد
چشمان دنیا محو این پرواز می شد

این کوچ یک مقصد به نام:"کربلا" داشت

حسِّ خوشی دارد پیاده راه رفتن
مانند سربازِ سپاهِ شاه رفتن
شب از مسیر آسمان تا ماه رفتن

شب..،جاده..،خیلی عابر سر به هوا داشت

این عشق،مجنون را به لیلا می رساند
شاه و گدا را پای سفره می نشاند
آهندلی را تا حریمش می کشاند

انگار که شش گوشه‌اش آهنرُبا داشت

موکب به موکب ناله ی جانکاه خوب است
با سینه زن‌هایش شَوی همراه..،خوب است
آن‌قَدر طعم روضه ، بین راه ، خوب است

زائر همیشه قَدر آهی،اشتها داشت

هر موکبی که پابرهنه می رسیدم
بانگ هَلابیکُم هَلابیکُم شنیدم
طعم خوش چای عراقی را چشیدم

آن استکان هایی که طعم باده را داشت

ما آیه های روشن فتح المبینیم
فرزند خاکی امیرالمومنینیم
ما سینه زن های یل ام البنینیم

آن کوه که هر صخره را بر سجده وا داشت

بی دغدغه..،بی دردسر..،ساده..،همیشه
با گریه کارم راه افتاده همیشه
زهرا هر آنچه خواستم داده همیشه

مادر هوای کودکش را هر کجا داشت

موکب به موکب با برادر های دینی
با همسفرهای شریف اربعینی
تا صبح گرم گفتگو و شب نشینی

الحقُّ وَ الاِنصاف هر لحظه صفا داشت

اینجا کسی جز اشک دارایی ندارد
نام و نشان ها نیز کارایی ندارد
در عشقبازی مُدَّعی جایی ندارد

در راه می مانَد..،کسی که ادعا داشت

شب‌گریه ها بغض‌گلو را حفظ می کرد
با یار حال گفتگو را حفظ می کرد
این آبله ها آبرو را حفظ می کرد

هرسربلندی در کف پا ، زخم ها داشت

یاد رقیه راهِ ناهموار رفتم
در نیمه‌شب..،با زخم پا..،دشوار رفتم
با رخت پاره در دل انظار رفتم

امّا مگر این راه چشمی بی حیا داشت!؟

این‌ روزها از درد می بارم دوباره
از هجر تو گریه شده کارم دوباره
قصد گریز روضه را دارم دوباره

می گویم از ذبحی که خیلی ماجرا داشت

با قامتی خم خانمی از حال می رفت
تا سمت جسمی درهم و پامال می رفت
آن روضه خوانی که تهِ گودال می رفت

روی سر خود چادر خیرالنسا داشت

اهل قُریٰ بال و پرش را جمع کردند
با چه مشقَّت پیکرش را جمع کردند
انگشت بی انگشترش را جمع کردند

شکرخدا که روستاشان بوریا داشت

#اربعین
#یا_حسین
#یا_زینب

@bardiamohamadi70
یا لطیف

در خاستگاه رنج ، مجالِ سُرور نیست
قلبی که سوخت پای فراقت ، صبور نیست

هرجا که شمع بود ، پرم را گذاشتم
تا شعله ای به طعنه نگوید ، غیور نیست!

این دیده میلِ دیدن یوسف نمی کند...
یعقوبِ چشم منتظران تو ، کور نیست

از سنگ کمترم که دلت را شکسته ام
این خشتِ خام ، لایقِ تُنگِ بلور نیست

هنگام امتحانِ وصال تو جا زدیم
شرمنده ام که دورِ تو مردِ ظهور نیست

کِبرَم لباسِ زُهدِ مرا لَکّه دار کرد
در رخت بندگی که نخی از غرور نیست

با اختیار تام فقیرت شدم ، مَـران!
سائل اگر نشسته دمِ در ، به زور نیست

جانِ مرا بخواه ، تعلُّل نمی کنم
در جمع عاشقان تو ، اهلِ قصور نیست

حس می کنم همین که بمیرم ، تو می رسی
با بودنِ تو در دلِ من ترسِ گور نیست

دلتنگ کربلای حسینم ، مرا ببر
دیگر نگو بساطِ سفر جفت و جور نیست

کم طاقتم ، تو را به ذَبـیـحَ‌الْـقَـفـا بیا
لطفاً بگو که لحظه‌ی دیدار دور نیست
▪️
بالای نیزه ها..، وسطِ طشت‌ها..، قبول!
جای سرِ شریف که کُنج تنور نیست

اثبات کرد مطبخِ خولیِ بی صفت
ظُلمت حریفِ تابش آیاتِ نور نیست

#امام_زمان
#یا_حسین
#اربعین
#تنور_خولی


@bardiamohamadi70
یا لطیف

به نام نامی‌ات عرش معلیٰ عطرآگین است
همان ذکری که با ما از دم روز نخستین است

صدایی هم اگر باشد در عالم ، «یاحسین» ماست
تویی عشقِ حقیقیِ جهان ، باقی دروغین است

چنان داغ محرم‌ها نشسته در دل تقویم...
هنوز از ماتم تو سینه ی تاریخ سنگین است

یقین دارم که سرگرم گناهانش نخواهد شد
کسی که قبل هیئت با کتیبه گرم تزئین است

قسم به شوری اشک تمام گریه‌کن‌هایت
برایت جان سپردن در بساط روضه ، شیرین است

خلیل الله را پیراهنت از شعله ها رد کرد
یکی از معجزات دستبافِ مادرت این است

سرایت پادشاهان جهان را روی خاک انداخت
نشستن گوشه ی این صحن ، آمالِ سلاطین است

من‌ از تعظیم پایین‌پای این شش‌‌گوشه فهمیدم
که بالا می‌رود در محضرت هرکس که پایین است

غذای نذری‌ِ تو فقر ما را ریشه‌کَن کرده
هر آنکَس که به نانَت لب نزد در اصل مسکین است

دهانِ خاکی اش از عطر سیبِ صحن تو پر شد
پدر هنگام بیماری به تربت سخت خوش‌بین است

فقط تو قتلگاهت را عبادتگاه خود کردی
چُنین محرابِ خونین در کدامین رسم و آئین است؟!
▪️
لبت ذکر خدا می گفت..، شمر آمد خرابش کرد...
به روی چکمه ردِّ "یا غیاث المستغیثین" است

#یا_حسین
#شب_زیارتی

@bardiamohamadi70
یا لطیف

مثل آن مهتاب که هوش از کواکب می بَرَد
عشقِ مطلوبِ تو دل از هرچه طالب می بَرد

بُهت خِلقَت را رقم زد بُردن نامت؛ حـسـیـن
خلق را این ذکر تا مرز عجایب می بَرد

تا ابد هم وقت باشد..، جا نمی افتد غمت
منبر اندوهِ تو از بس مطالب می بَرد

بی تو مثل یخ‌فر‌وشم که ندارد مشتری
روزگار از عُمر من قالب به قالب می بَرد

هرکسی خرج بساط ماتمت شد ، بُرد کرد
حظِ سودِ خالصت را دخل کاسب می بَرد

رتبه‌‌ای هرگز ندیدم بهتر از حُرَّت شدن
نوکرانت را ادب تا این مراتب می بَرد

فرش روضه خانه‌هایت ، قالی محراب ماست
مُستَحَبّات تو ما را سمت واجب می بَرد

مشکیِ ما جنسش از چادر سیاه زینب است
رخت نوکرهات نخ های مناسب می بَرد

دینِ دنیا را جهان در اربعین ها دیده است...
پرچم سرخ تو را کُلِّ مذاهب می بَرد

پابرهنه ، لابه‌لای زائرانت..،جبرئیل
استکان چای را بین مَواکب می بَرد

گرچه بی خِیریم ، جان جُون ، ما را پس مزن
مال بد را هرکه آن را بوده صاحب..،می بَرد
▪️
ای سری که سرسری شمر از گلویت رد نشد
بین خُورجینی تو را خولی غاصب می بَرد

هرقَدَر گیسوی تو کنج تنورش خاک خورد
گرد از زلف پریشان تو راهب می‌ بَرد

#یا_حسین
#اربعین
#دیر_راهب

@bardiamohamadi70
یا لطیف

صل الله علیک یا اباعبدالله علیه السلام

در زیان عُمر ، سودِ ماتمش را دیده ام
پس خدا را شُکر می گویم غمش را دیده ام

از نخستین نسلِ خِلقَت ، گریه بر او باب شد
داستان جبرئیل و آدمش را دیده ام

اشک ، دردِ لاعلاجم را به سرعت خوب کرد
بین هر ذکر مصیبت مرهمش را دیده ام

بی نیازان مِنَّتِ حملِ کُتَل را می کِشند
زیر بار این علم ها حاتمش را دیده ام

بیرقِ ارباب من بالاتر از این حرف هاست
سر در هفت‌آسمان‌ هم پرچمش را دیده ام

فیضِ حج را بُرده هرکس لب به چای روضه زد
در دل هر استکانی ، زمزمش را دیده ام

یا حسینِ من جواب یا حسینِ مجتبی‌ست
وقتِ اوج هروله ،صاحبدمش را دیده ام

طبخِ نذر روضه را زهرا نظارت می کند
در کنار دیگ‌ها ، قدِّ خمش را دیده ام

شالِ مشکیِ عزایش دستگیری می کند
معجزات تار و پود محکمش را دیده ام

بین آن گودال ، عالم را بهم می زد حسین
دردِدل‌ها با خدای عالمش را دیده ام
▪️
عصر شد..، هنگام تاریکی رسیده ساربان
با چه حرصی داد می زد: خاتمش را دیده ام!

بوریا جا خورد وقتی پیکرش را جمع کرد
گفت: حیفِ این بدن که درهمش را دیده ام

#یا_حسن
#یا_حسین
#محرم_۱۴۰۳

@bardiamohamadi70
یا لطیف

صل الله علیک یا ذبیح العطشان علیه‌السلام

رمز وجودی ماست راز حیات حسین
جلب کند خلق را جذبه‌ی ذات حسین

آینه ی خالق است چهره ی دلبند او
وجه خدا دیده شد در وَجَنات حسین

دولت ارباب ما دولت پاینده است
عالم و آدم شدند مات ثُبات حسین

کوچه ‌ی سینه‌‌زنان ، ختم به جنت شود
راه بهشت خداست ، راه نجات حسین

خرجیِ چشم مرا فاطمه پرداخت کرد...
روزی من می رسد از برکات حسین

با دلِ شَرِّ محل ، شور حسینی چه کرد!
گریه‌ی حُرّیَّت است ، گریه‌ی لات حسین

حسرت جبریل‌ها ، خادمیِ هیئت است
کم نگذار ای رفیق! ، پای بساط حسین

کتری هر روضه در ، علقمه پُر می شود
چای حسینیه‌هاست آب فرات حسین

بانی بزم پسر کیست به غیر از پدر
نذر علی پخش شد در جلسات حسین

کرببلای مرا شخص حسن جور کرد
مُهر حسن خورده است پای برات حسین

در طلب کعبه‌ای ، حاجی شش‌گوشه شو
فیض هزاران حج است در عتبات حسین

صَلِّ عَلیٰ تشنه‌لب ، صَلِّ عَلیٰ بی کفن...
آه! مرا کشته است ، هر صلوات حسین
▪️
▪️
غرق مناجات بود ، دست سنان بشکند...
نیزه‌ی او پا گذاشت روی لُغاتِ حسین

ساقه ی عرش بَرین ، زیر سم اسب رفت
چیز زیادی نماند از فَقَرات حسین

#یا_حسین
#محرم_۱۴۰۳

@bardiamohamadi70
یا لطیف

یا قاهرَ العَدُوُّ وَ یا والیَ الوَلی
یا مظهر العجایب و یا مرتضی علی

پایانِ باشکوه،به کابوس بد بده
زینب رسیده کوفه..،پدر جان مدد بده

چشمان شور،آینه ات را نظر زدند
در پیش خانه ی تو سرم را به در زدند

در کوفه سهم دختر تو آهِ سرد شد
پنجاه سال پرده‌نشین..،کوچه‌گَرد شد

تا پای ما به معرکه‌ای نامراد رفت
خلخال دخترانِ حسین‌ات به باد رفت

این کوفیان به نسل تو،گمراه  گفته اند
خیلی به دخترت بد و بیراه گفته اند

بی حرمتی به آل تو وقت ورود شد
از بس که سنگ خورد حسین‌ات..،کبود شد

نیزه نشین تو همه را پیر کرده است
شکل سرش دو مرتبه تغییر کرده است

این حرمله به کامِ همه،زهرِ ناب ریخت
این حرمله کنار رباب تو آب ریخت

از دست این مصیب جانکاه..،داد..،وای
زینب کجا و مجلسِ اِبن زیاد...،وای

در بزم او نمک به غمِ جاری‌ام زدند
با چوب‌دست روی لب قاری ام زدند

کوفه که زیر پاش نهاد احترام را...
باید خدا بخیر کند شهر شام را

#کوفه
#یا_زینب
#یا_حسین
#محرم_۱۴۰۳

@bardiamohamadi70
یا لطیف

اطراف ظهر بود که روزم سیاه شد
ذکر لب تمام حرم آه،آه شد
پشت و پناهِ عالمیان،بی پناه شد
با زور نیزه وارد آن قتلگاه شد...

بالای گود..،چکمه‌ی یک بددهن رسید
وَ الشِّمرُ جالسٌ..،نفس مادرش بُرید

حلقوم خشک و نیزه ی تیز و سنان مست...
سرنیزه ای بلند شد و خواهری نشست
شیخ قبیله بند دل عرش را گسست
آنقدر پشت‌هم به سرش زد..،عصا شکست

پیری که دیده راه به جایی نمی برد
آمد ادای تشنگی اش را در آورد

ای لعنتی نزن به پری که شکسته است
پنجه نکش به دسته‌ی زلفی که بسته است
بس کن..،تمام پیکرش از هم گسسته است
آهسته پشت و روش کن ای شمر..،خسته است

در پیش چشم فاطمه سر را عقب کشید
او داشت حرف می زد و..،شمر از قفا برید

ده اسب سمت گودی گودال می دوید
آن بی حیا که نقشه برای تنش کشید
ای کاش نعل تازه به ذهنش نمی رسید
فریاد استخوان تنش را خدا شنید

تا عرش سوزِ ضجّه ی این آه پخش شد
هرجای دشت تکّه ای از شاه پخش شد

عمامه را یکی به روی خاک دید و برد
تسبیح را یکی که به سمتش دوید و برد
دستار را یکی سر فرصت بُرید و برد
کهنه لباس مادر او را کشید و برد

زشت است..،فکر حُرمت این مرد را کنید
عریان نمی شود تن او را رها کنید

#گودال
#یا_حسین
#محرم_۱۴۰۳

@bardiamohamadi70
یا لطیف

شیشه ی عمر پدر خُرد شدی در نظرم
سر پیری چه بلایی‌ست که آمد به سرم

خواستم پر بکشم سمت تو..،خوردم به زمین
طرزِ درهم شدنت چیده همه بال و پرم

لخته‌خون! خواهشاً از حنجره اش دست بکش
تا اگر شد فقط این بار بگوید:پدرم

شمر با هر ولدی‌گفتنِ من می خندد
پسرم ای پسرم ای پسرم ای پسرم

تا به حالا نشده پیش پدر پا نشوی
حیف باشد دم آخر نکنی مفتخرم

نیزه مسمار شد و چنگ به پهلویِ تو زد
داغ زهراییِ تو شعله زده بر جگرم

تیغ‌ها! از بدنِ ریخته پا بردارید
بگذارید که از معرکه او را ببرم

می شمارم همه اعضای تو را..،باز کَم است
تکّه ای از تو کجا مانده؟!..،خودم بی خبرم

آنقَدَر بند به بند بدنت وا شده است
می شود در دل قنداقه تو را بُرد حرم

کار تشییع تو یک روز زمان خواهد بُرد
همه از خیمه بیایید که من یک نفرم

#علی_اکبر
#یا_حسین
#محرم_۱۴۰۳

@bardiamohamadi70
یا لطیف


پشت‌گرمی حرم پشت به دنیا کرده
سند مرگ مرا داغ تو امضا کرده

قوت یومیه ی او خون جگر بوده فقط
تا پسر را پدری خوش قد و بالا کرده

وای بر عاقبت قوم پیمبر نشناس!
که چنین حُسن تو را دیده و حاشا کرده

تشنگیِ تو بمن فرصت بوسیدن داد...
بارها چشم من از چشم تو پروا کرده

به من و بی کسی ام بعد خودت..،رحمی کن
رفتن تو پدرت را تک و تنها کرده

خولی پست به زانو زدنم می خندد
ناتوانی مرا شمر تماشا کرده

مثل یک کاغذِ نامه بدنت درهم شد
تنِ تا خورده ی تو پشت مرا تا کرده

نخ تسبیح تنت پاره که شد..،پاشیدی
بند بندِ بدنت را چه کسی وا کرده؟!

نیزه بو بُرده جگر‌گوشه‌ی زهرا هستی
که خودش را وسط سینه تو جا کرده

ای اذان‌گوی‌ رشید حرمم! لب وا کن
پدرِ تو هوس گفتن بابا کرده

هستیِ هستی من را سر فرصت بُردند...
قاتلت چکمه ی‌ جنگی تو را پا کرده

کاشکی زود از این دشت تو را جمع کنم
عضوی از جسم تو را حرمله پیدا کرده

علیِ اکبرم از اصغرم اصغرتر شد...
این همه تیغ چه با آن قدِ رعنا کرده
▪️
ما که مدیون همین تکّه‌عبائیم همه
کارِ تابوت برای بدنت را کرده

#علی_اکبر
#یا_حسین
#محرم_۱۴۰۳

@bardiamohamadi70
یا لطیف


شش‌ماهه‌برکه ای به کمین سراب خورد
جای دو قطره آب..،چقدر آفتاب خورد

تمثال غربت پدری شکل می گرفت
وقتی که عکس تشنگی طفل قاب خورد

این گریه های او رجز حیدریِ اوست
شیری که خورد با نمکِ بوتراب خورد

دارد حسین منت بیگانه می کشد
تازه هزار طعنه به جای جواب خورد

تیری که سهم چشم علمدار خیمه بود
بر استخوان نرم گلو..،با شتاب خورد

رویَت سیاه حرمله..،نایش کشش نداشت
تار گلوش از سه جهت انشعاب خورد

هرگز مباد اینکه کسی شرمگین شود...
ارباب هِی به دور خودش پیچ و تاب خورد

شمشیر بو نَبُرد که در پشت خیمه..،چیست...
این نبش‌قبر عاقبت از نیزه آب خورد

ولله اوج روضه همین است..،حرمله
یک مشک،آب، پیشِ نگاه رباب خورد

هر شب به جای لقمه ی نان پیش اصغرش
از نیزه‌دارها کتک بی حساب خورد

#علی_اصغر
#یا_حسین
#محرم_۱۴۰۳

@bardiamohamadi70
یا لطیف

به نام نامیِ شیرجمل به نامِ حسن
قیام کرده شجاعت به احترام حسن
رسیده پرتو نوری ز اوج بامِ حسن
کشیده باده ی خود را به سمت جامِ حسن

در این پیاله "شرافت" به جوش می آید
صدای غیرت قاسم به گوش می آید

زره به پیکر اِبنُ الکرم،عبایش شد
طنین سبز "حسن جان" نوای نایش شد
خروش رزم علی،بانگ ربنایش شد
بلای ازرق شامی و بچه هایش شد

دوباره زنده نموده است یاد حیدر را
به چار ضربه بهم ریخت ‌چار پیکر را

ز هُرم غُرّشِ قاسم،گلو به وجد آمد
ز آب چشم ترِ او وضو به وجد آمد
ز شربت عسل او سبو به وجد آمد
ز رزم بی مثل او عمو به وجد آمد

همان دمی که دمِ تیغ او به ازرق خورد
حسین وقت تماشای او چه حظی بُرد

خیال کن که قناری به در خورَد..،سخت است
بلند‌مرتبه‌طفلی نظر خورد سخت است
هزار نیزه فقط یک نفر خورد..،سخت است
تنی که بی زره باشد تبر خورد سخت است

حروف حلقیِ او را به آه بندش کرد
رسید نیزه و از روی زین بلندش کرد

امان ز سنگ مهیبی که خورد بر دهنش
گرفت تیغ حرامی به بال پر زدنش
ز بس که مرکبِ شامی گذاشت پا به تنش
شبیه موم عسل حفره حفره شد بدنش

فرات کوچک این دشت،قَدِّ دریا شد
به زیر سم عدو قد کشید..،رعنا شد

حساب کن که سرِ نیزه ای قطور شود
نفس نفس زدنِ راحتت،به زور شود
تنی که هر طرفش فرش صد عبور شود...
گمان نمی کنم آن جسم جمع و جور شود!

چگونه در بغلش جسم را مهار کند
حسین با بدنی له شده چکار کند!

#یا_قاسم
#یا_حسین
#محرم_۱۴۰۳

@bardiamohamadi70
یا لطیف

بسم رب الکرم از خیمه یلی می آید
از دل دفتر غیرت مَثَلی می آید
سیزده جامِ سبویِ ازلی می آید
خوب دقت کنی انگار علی می آید

گفت:قاسم پسر شیر جمل‌گیر..،منم
من حسینی شده ی دست امام حسنم

در سرم شوق عروج است پرم را برسان
قاصد از راه بیا و خبرم را برسان
برگه ی توصیه ی معتبرم را برسان
مادر آن دست‌نویس پدرم را برسان

تا ببینند که بیهوده نبود این سخنم
من حسینی‌شده ی دست امام حسنم

قطره ی اشک تو شد آب وضو..،باور کن
ترس لشگر شده پیشِ همه رو..،باور کن
دشت پُر می شود از خون عدو..،باور کن
جوشنی در خور من نیست عمو..،باور کن

زره پیکر من هست همین پیرهنم
من حسینی شده ی دست امام حسنم

قطره ای بود در آغوش عمو دریا شد
رجزی خواند که در قلب حرم غوغا شد
گام برداشت و در معرکه طوفان پا شد
ضربه‌ های حسنی قاتل ازرق ها شد

نعره می زد که سر از کوفی و شامی بزنم
من حسینی شده ی دست امام حسنم

ناگهان دوره شدن خدعه ی این پیکار است
نیت هر که رسیده است به من کشتار است
بی هوا سنگ به صورت بخورد..،دشوار است
زخم ها زیرِ سرِ نیزه‌ی لاکردار است

حک شده با خطِ سرنیزه به روی بدنم
من حسینی شده ی دست امام حسنم

نقطه بودم که هزاران خطِ مطلب شده ام
در بهم‌ریخته‌بودن چه مرتب شده ام
فرش پاخورده ی چندین سمِ مرکب شده ام
عِینِ موم عسل از حفره لبالب شده ام

با عبا هم بخدا جمع نگردید تنم
من حسینی شده ی دست امام حسنم

#یا_قاسم
#یا_حسین
#محرم_۱۴۰۳

@bardiamohamadi70
یا لطیف

"مرا هزار امید است و هر هزار ؛ تویی"
تمام دلخوشی طفل بی قرار ؛ تویی

هزار و نهصد و پنجاه حفره وا کردند...
کسی که شد بدنش شکلِ نیزه‌زار ؛ تویی

چگونه بین حرم منتظر بمانم من
برای رد شدن از جبر ، اختیار  ؛ تویی

صدای خنده ی صیّادها بلند شده
نگاه می کنم از خیمه ها،شکار ؛ تویی

لباس کهنه ی تو پاره،پاره افتاده...
اسیر پنجه ی مُشتی شرابخوار ؛ تویی

به روی سینه ی تو می پَرَد سنانِ مست
ضریحِ بی زرهِ تحت این فشار ؛ تویی

به قصد قُرب تو را شیخ های کوفه زدند
حَرای زخمیِ معراجِ کِردِگار ؛ تویی

تو مثل سوره ی نوری که آیه،آیه شدی
هجا،هجا شده ، هر گوشه و کنار ؛ تویی

بگیر دست مرا تا محافظت باشد
عموی بی سپر بین کارزار ؛ تویی

سه‌شعبه دوخت مرا مثل پیرهن به تنت
حریرِ منتظرِ ده سوار کار ؛ تویی

#یا_عبدالله
#یا_حسین
#محرم_۱۴۰۳

@bardiamohamadi70
یا لطیف

سرمه به چشمای دلبرت زدی
چه حنایی به مویِ سرت زدی
دیگه ناامید شدم بیای پیشم...
چه عجب! سری‌ به دخترت زدی

دمِ صبحی وقت بذل رحمته
بودنت کنار من یه نعمته
این بهم‌ریختگیِ لبت بابا...
کار خیزرانِ بی مُرُوَّته

قصه ی غصمو می کنم مرور
تو رو میدیدم ولی از راهِ دور
خودمونیم..،در گوشِ من بگو
دامنم بهتره یا کنج تنور

اِنقَدَر سختی کشیدم که نگو
چیزایی توو کوفه دیدم که نگو
پیرمرده به بابات چیا می گفت...
حرفای بدی شنیدم که نگو

حُرمت قافله پای دین می ریخت
چه عرق‌ها عمو از جبین می ریخت
حرمله رباب‌ِ تو دق داده بود...
پیش چشمش آب‌و رو زمین می ریخت

دیگه فک کنم دعام نمیگیره
روسری هیشکی برام نمیگیره
خیلی تویِ کوچه ها آتیش گرفت
سنجاقِ سر به موهام نمیگیره

شعله ها چه زخمی به پرم می دوخت
دل من شبیه معجرم می سوخت
توویِ بازار یهودی ها..،دیدم
یکی داشت النگوهامو می فروخت

دلمو غم اِنقَدَر فشرده که
پاهام اِنقَدَر به خارا خورده که
چرا میگن مثه مادرت شدم؟!...
گوشوارش رو هیچ کسی نبرده که

کاشکی آغوش خودت رو وا کنی
منو از این همه غم رها کنی
میخوابید بلند می شد..،منو می زد
نبودی زجرُ یه کم دعوا کنی

دستِ باد گل‌های باغچمونُ بُرد
عمه‌امون چه خون‌ِ دل‌ها که نخورد
مکافاتی بود توو مجلس یزید
صحبت کنیز که شد..،سکینه مُرد

#زبون‌ساده
#یا_رقیه
#یا_حسین
#محرم_۱۴۰۳

@bardiamohamadi70
یا لطیف

یا ریحانة الحسین س

دلِ دلداده را دلبسته‌ی دلبر تصور کن
کمال عشق را عشقِ پدر _دختر تصور کن

دمِ صبح از سفر برگشته‌ای..،بابای عطشانم!
نمِ چشم مرا سرچشمه‌ی کوثر تصور کن

بیا جای طَبَق سر روی پای دخترت بگذار
لباس پاره ام را بالِشی از پَر تصور کن

شبیه پیرزن ها خَم شدم..،از بس لگد خوردم
بیا این دردِ پهلو دیده را مادر تصور کن

رسیده هر که دستش تاری از زُلف مرا کَنده
خودت این مختصر را جایِ موی سر تصور کن

ببین ردِّ کبودِ گونه ام را !..،زجر بَد می زد
شب و روز مرا اینگونه زجرآور تصور کن

سنان از خنده غش می کرد،تا خولی هُلَم می داد
مرا بازیچه ی دستانِ مُشتی شَر تصور کن

نگو آن گوشواری که خریدی کو؟!..،کشید و بُرد
همین خون‌لخته‌ی گوش مرا زیور تصور کن

ادای لکنتم را دختر شامی درآورده...
زبانم را زمان ترس از این بدتر تصور کن

شرارِ پشت بام خانه ها روی سرم می ریخت...
کبوتر را درون دود و خاکستر تصور کن

میان ازدحام کوچه صدها بار افتادم...
گُلی را زیرِ دست و پای یک لشکر تصور کن

حجاب عمّه‌ام زینب،عمو عباسِ من را کُشت...
برایش آستین پاره را معجر تصور کن!

چه‌ها دیدند در بزمِ شرابِ شام،دخترهات...
میان مست ها بابا..،خودت دیگر تصور کن!
▪️
من از دنیای بی بابایِ فردا سخت می ترسم
همین شب را برای من شبِ آخر تصور کن

#یا_رقیه
#یا_حسین
#محرم_۱۴۰۳

@bardiamohamadi70
یا لطیف

اغیثینی یا مولاتی یا زینب کبری سلام الله علیها

شاکله‌ی اِنَّما ، قابِ دعا زینب است
گنج نهان جهان ، سِرِّ خدا زینب است
اُسوه‌ی ایوب‌ها ، وقت بلا زینب است
بر لب ما بهترین ، زمزمه "یا زینب" است

ما همگی نوکریم ، سرور ما زینب است

شوکتِ سادات ماست ، فخر مقامات ماست
متن حکایات ماست ، شرح بیانات ماست
جلوه‌ی آیات ماست ، مرجع حاجات ماست
ترس مناجات ماست ، شوق عبادات ماست

جَنَّت و نار است او ، خوف و رجا زینب است

دُرِّ گران‌سنگ حِلم ، بین صدف دیده شد
در دل دریای صبر ، موج شعف دیده شد
دفتر خِلقت نوشت: لوح شرف دیده شد
پای ضریح دمشق ، شاه نجف دیده شد

زائر هر روزِ آن ، شخصِ اَبازینب است

مَست سبوی اَزَل ، در طلبِ این خُمَم
شعله به جانم بکش ، فکر بکن هیزُمم
جَلدِ همین گنبدم ، عاشق این گندمم
مکّه ی من سوریه است ، حاجیِ این خانُمم

کعبه ی عُشّاق را ، سنگ بنا زینب است

از برکات علی ، هیچ فقیری نماند
پای همین سفره ها ، فاطمه ما را کشاند
دست گدا را گرفت ، پیش حسن‌جان رساند
سائل این خانه را ، نزد حسینش نشاند

کارِ پذیرایی از ، این همه با زینب است

محور عرش است او ، اهل جنان شاهدند
ساحت صبر است او ، مُلک و مکان شاهدند
راوی فتح است او ، نُطق و بیان شاهدند
مادر اشک است او ، گریه‌کنان شاهدند

اهل بکا واقفند ، اُمِّ بُکا زینب است

مایه ی آرامشش ، بوده صدای حسین
سایه ی امنیتش ، بوده عبای حسین
زندگی‌اش وقف شد ، وقف برای حسین
هرچه که در چَنته داشت ، کرد فدای حسین

قُلّه ی ایثار گفت: کوهِ وفا زینب است

واژه ی مظلوم را ، اول غربت نوشت
هرچه بلا دیده بود ، وقت اسارت..، نوشت
قصه‌ی اندوه را ، با چه شهامت نوشت
با قلم گریه اش ، شعر مصیبت نوشت

روضه‌ی منظوم در ، کرببلا زینب است

اهل و عیال حسین ، در دل آزار بود
کوفه و شامات بود ، کوچه و بازار بود
در دل نامحرمان ، کارِ حرم زار بود
تا خودِ بزم یزید..، شمر جلودار بود

همسفر خولی و ، حرمله ها ، زینب است

در وسط بزم کُفر ، ساحت ایمان شکست
حرف کنیزی که شد ، قلب یتیمان شکست
با لگد خیزران ، حُرمت قرآن شکست
ضربه چنان سخت بود ، آن همه دندان ..،شکست

دغدغه‌ی قاریِ تشتِ طلا..،زینب است

#یا_زینب
#یا_حسین
#محرم_۱۴۰۳

@bardiamohamadi70
Ещё