#چالش_امشب_انجمن_ادبی_آن...
جلسه سیزدهم
#شعر_و_تحلیلمدیریت چالش: جناب آقای
#محمد_محمدی زمان شروع چالش:
#سه_شنبه_ها ۲۲:۰۰ تا ۲۳:۳۰
〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰سرکارخانم سارانامور:
خب آینه مفهوم شفافیت داره حتی اگه چیزی که میگید درست باشه تهش با نگاه کردن
و باز شدن چشم ها در هم به شفافیت نرسیده میگه نمی دونم چیه که داره رشد میکنه
مخاطب وقتی اینو میخونه نه تنها مفهوم اون چشم ها
و باز ها رو درک نمی کنه بلکه احساس میکنه باز اون قسمت یه حس آشناتری داشته تا ته
شعر که بلاتکلیف گذاشته
سرکارخانم الناز رخشانی:
خب
شعر داستان نیست که پایانش واضح
و مشخص باشه
شعر باید چیزی برای کشف داشته باشه
و ذهن خواننده رو درگیر کنه
این نوشته همین که تونست ذهن ماهارو درگیر کنه نشون میده موفق بوده
جناب آقای مهدی جعفریان:
قرار نیست واضح بشه
خود چیزو من تو
شعر بیارم شما نمیگید چی فکر کردی اینو گفتی
چیز در چیز میروید یعنی چی
جناب آقای غلامرضاخدارحمی:
یادمون باشه ما با به شاعر حجم گرا روبه رو هستیم واین
شعر حجمه .در ابتدای حرفام یه توضیح کوتاه در مورد
شعر حجم دادم
اون
شعر شاملو
شعر سپید بود
پس انتظار رُک گویی
و بازشدن گره رو از طرف شاعر این
شعر نداشته باشید
(شاعر حجم گرا مخاطب رو درگیر فرم
و شکل اثر میکنه)
جناب آقای سامان ایرانی:
سلام بر همه اهالی انجمن محترم آن
بنده سررشته زیادی در ادبیات شعری ندارم
و اطلاعات شعری ام بسیار در سطح پایینی ست
و به نوعی شاگردم
و خودم شاعر ابتدایی هستم
اما چون فرموده شده بود که در برنامه شرکت شود
و تحلیلی انجام گیرد تصمیم گرفتم چند کلامی را تقدیمتان کنم
بنده نظرم در رابطه با این دلنوشته اینه که ،
اولا هدف
و مقصود شاعر
و نویسنده رو از نوشتن این متن متوجه نشدم !
و چه بسا هر شاعری باید هدف
و مقصودی در شعرش باشد ! وگرنه اون طور که باید مخاطب خود را پیدا نمیکند !
و از اونجایی که به کلمات چشم ، باز ، روییدن ،
و نمیدانم اشاره ی زیادی شده ...
هم از لحاظ خوانش در حالت زیبایی قرار نگرفته !
و هم ممکن است خواننده
با خواندنش دچار یک حس دل زدگی شود !
چون
شعر باید جدای از هر چیز در مخاطب باعث احساس خوب شود !
و این
شعر یا متن یا دلنوشته ...
که نمیدونم اسمش رو باید کدوم بگذارم واقعا!
بنظر من اصلا روش کار نشده
و شاعر وقت کافی رو برای نوشتنش نگذاشته ...
و صرفا فقط یک نوشته ی دلی را روی کاغذ آورده اند
هرچند اگر رویش کار میشد
و یا شود
میتوان ازش خروجی خوبی را داشت !
چون نگاه شاعر نگاهی زیباست
و مشخص است که میخواسته یک شعری احساسی
و پر از حرف را به تصویر بکشد ولی خیلی موفق نبوده ست !
و پیشنهاد من اینه به شاعر محترم که
کمی وقت بیشتری روی اشعارشان بگذارند
و سعی بر این کنند که از تصویرسازی بهتری برای شعرهایشان استفاده کنند
و از نوشتن اشعاری این چنین که گنگ هستند بپرهیزند !
چون راز موفقیت شاعران بزرگ هم همین بوده ست از نظر من که به تصویر سازی درست
و مناسب از هدف
و مقصود خود اهمیت بسیاری میداده اند !
شب همگی خوش
جناب آقای مجتبی مجتبایی:
چشمی باز
و درون آن چشمی باز دیگر
تا اینجا شاعر میدونه چیه چشم باز هست
ولی این تکرارهای طولانی در دور دست نامفهوم میشه
مثل هی نگاه کردن به چیزی
و هی فکر کردنِ به آن
🤔سرکارخانم الناز رخشانی:
درود
من مخالفم با نظرشما
اتفاقا شاعر خوب تونسته با واژه ها بازی کنه
و این نشون دهنده اینه که نوشته اش سرسری نیست
و تفکری پشتشه
در چشمی " باز"
چشم " باز " دیگر
دوبار باز اومده اما معنای متفاوتی دارن
جناب آقای غلامرضاخدارحمی:
دوتا آیینه رو بزار روبه روی هم یا توی چشم یکی نگاه کن معنی این تکرار مشخص میشه...
سرکارخانم الناز رخشانی:
تکرار گاهی تو
شعر جذابیت خاصی داره
یاد
شعر جناب گروس افتادم که میگفت
در اطراف خانه ی من
آن کس که به دیوار فکر می کند، آزاد است
آن کس که به پنجره، غمگین
و آن که به جستجوی آزادیست،
میان چهار دیوار، نشسته، می ایستد، چند قدم راه می رود
نشسته، می ایستد، چند قدم راه می رود،
نشسته، می ایستد، چند قدم راه می رود،
نشسته، می ایستد، چند قدم راه می رود،
نشسته، می ایستد، چند قدم راه می رود،
نشسته، می ایستد، چند قدم راه می رود،
نشسته، می ایستد، چند قدم راه می رود،
نشسته، می ایستد، چند قدم...
حتی تو هم خسته شدی از این
شعر،
حالا چه برسد به او که نشسته،
می ایستد،
نه،
افتاد...
جناب آقای مهدی جهفریان:
من فکر میکنم رشد کردن نگاهش تا جایی که چشم نمیبینه رو مد نظر داشته
باز اینه هم باشه به گفته ی شما
بعدش منظور چی بوده
با همین چشمها تموم میکرد دیگه اگه نیازی به اون چهار سطر آخر نبود.
〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰@an_anjomansher🌹Insta: an_anjomansher
Veblag:
http://anjomanean.blog.ir🌻از حضور سبزتان صمیمانه سپاسگزاریم.
🌻