در خواب خیابان

#دروغ
Channel
Books
Art and Design
Persian
Logo of the Telegram channel در خواب خیابان
@akabr_mirjafariPromote
261
subscribers
33
photos
10
videos
114
links
نوشته‌های سید اکبر میرجعفری
شاعری كه از كبوتر دفاع كرد

حالا تاريخ دقيقش يادم نيست، اما به گمانم تابستان ۱۴۰۰ بود. نشسته بودم زير درختان بوستان ورشو در خيابان استاد نجات‌اللهی كه آقا مرتضای شاعر از راه رسيد. سلام و عليكی بين ما رد و بدل شد و ايشان رفت به سمت سالن بوستان. قرار بود در سالن بوستان يك برنامهٔ ادبي برگزار شود.
يكي دو دقيقه بعد سر و صدايي توجهم را جلب كرد. خلاصهٔ ماجرا اين بود: «گربه‌ای – احتمالا پس از چندين كمين و حمله و شكست - كبوتری را شكار كرده بود، اما آقا مرتضای شاعر به دفاع از كبوتر وارد نزاع شده و كبوتر را از چنگال گربه در آورده بود.» آقا مرتضا خوش‌حال بود كه توانسته به‌زعم خودش مظلومی را ياری كند.
من اما همين صبح امروز داشتم از كوچه‌ای می‌گذشتم. گربه‌ای را ديدم كه برای شكار ياكريمی كمين كرده بود. كناری ايستادم تا مزاحم طبيعت نباشم. البته نه دلم براي گربهٔ ناكام سوخت و نه ياكريم را تشويق كردم.
آقا مرتضای شاعر بعدها مسئوليت‌هايی را قبول كرد تا بيشتر و بهتر بتواند از حقوق مظلومان دفاع كند.

هنوز حرف اصلی‌ام را نگفته‌ام. هركدام از شما عزيران كه اين متن را می‌خوانيد و به آقا مرتضای شاعر دسترسی داريد، سلام مرا به ايشان برسانيد بگوييد، فلانی گفت
من و تو شاعريم. پس می‌توانيم چشم را -يا نه نگاه را- به كبوتر تشبيه كنيم؛ به‌ويژه وقتی از دختران حرف می‌زنيم كه نگاهشان بسيار نجيب‌تر از پرواز كبوتران است. اصلا همين لحظه يادم آمد شاعر ديگری برای جانبازی كه چشمانش را بخشيده بود، سروده بود: صبح دو مرغ رها/ بي‌صدا/ صحن دو چشمان تو را ترك كرد/ شب دو صف از ياكريم/ بال به بال نسيم....
به خدا نمی‌توانم ادامه دهم. آقا مرتضای شاعر طبع لطيفی دارد. حتما وقتی شنيده دختری چشم يا چشم‌هايش را از دست داده‌است، با خود زمزمه كرده است: «صبح دو مرغ رها/ بی صدا / صحن دو چشمان تو را ترك كرد...»
حتي وقتي از كنار بيلبوردهای شهرداری عبور كرده است كه چشم‌های آدمك‌هايش باندپيچي شده‌اند، با خودش خوانده است: «شب دو صف از ياكريم/ بال به بال نسيم/ از لب ديوار دلت پركشيد....»
آقا مرتضا آن شعر را ادامه داده است: «می‌شود از باغ نگاهت هنوز/ يك سبد از ميوهٔ خورشيد چيد!»

×××پی‌نوشت: شاهد دارم که این دو خاطره واقعی و صادقانه است؛ چون «در دروغ‌گویان خیری نهفته نیست!»

#شعر
#شاعر
#طبیعت
#صدق
#شاعرانه
#طبع_لطیف
#شهرداری_تهران
#دروغ
#دروغگو
#دروغ‌گویان
چقدر دروغ برای حقيقت؟!


(این یادداشت را حدود شش سال پیش نوشتم و در روزنامهٔ همشهری چاپ شد. راستی همشهری روزگاری به‌حقیقت #روزنامه بود.)



به استناد نامه‌ای جعلی مدعی مي شويم: «چارلي چاپلين طرفدار حجاب اسلامی بوده است»!
انيشتين را شيعه می‌كنيم و از مكاتبات نداشته‌اش با مرجع بزرگ شيعيان داستان و فيلم می‌سازيم.
از قول تولستوی می‌نويسيم: «يكی از دلايل طلاق در غرب، بی‌حجابی زنان اروپايی است».
تاريخ فتح و از داست دادن اندلس را به هم می‌ريزيم كه بگوييم: «غربی‌ها مسلمانان را با شراب و زنان زيبای بدكاره فريب دادند و آنها را گرفتار كردند؛ بعد هم از غفلت مسلمانان سوء استفاده كردند و اندلس عزيز را از دست مسلمانان گرفتند». در اين فقره حتي مخاطب را فريب مي دهيم كه در زمان هاي قديم هم كشورهای غربی مثل حالا دچار فحشا بوده‌اند و لذا حجاب اسلامی خوب است
وقتی از برتراند راسل جملاتي در بزرگداشت عفاف و حجاب نقل می‌شود، می‌خواهم آب شوم بر گستره افق! آن‌جا كه دريا به آخر می‌رسد و آسمان آغاز می‌شود.
نشانه‌هاي شق‌القمر پيامبر اسلام را بعد از هزار و چارصد سال‌ فضانوردان امروزي روی كرهٔ ماه می‌ينند!
بعيد نيست فردا از قول استيون هاوكينگ بخوانيم: «وقتي سجده مي كنيم، انرژی ذرات كيهاني به مغز ما راه مي يابد»! بعد هم مثل حكما سری تكان دهيم و بگوييم: عجب خدای حكيم و دانايی داريم كه نمازِ سجده‌دار را بر ما واجب كرده است!
براي اين‌که بگوييم، در هر زمان و در هر مكان، كار كار انگليسي هاست؛ «مستر همفر» می‌سازيم؛ برايش خاطرات می‌نويسيم و كتابش را در تيراژ ميليوني به فروش مي رسانيم! ( گمان‌ نمي‌کنم هيچ سفرنامه‌ای در تاريخ ايران به‌قدر خاطرات مستفر همفر خواننده داشته باشد!)
از ميان تمام عكس‌های پروين اعتصامی‌ فقط يكي را نشر می‌دهيم كه روسری بر سر دارد. اما به همين هم اكتفا نمی‌كنيم. روزبه روز روسری پروين را جلوتر می‌‌كشيم؛ به طوری كه در عكس های فعلي چهرهٔ پروين شبيه خواهران زينب در دههٔ شصت است!
به اين فهرست ده‌ها مورد ديگر را نيز می‌توان اضافه كرد. به راستی چرا گمان می‌كنيم، «حقيقت» برای ماندن، نيازمند دروغ‌ها و قصه‌پردازی‌های ماست؟
اگر قرار بود پيامبران هم برای اثبات حقانيتشان به قصه‌های دروغ متوسل شوند كه اکنون هزاران قصهٔ ديني داشتيم و مجبور نبوديم خودمان برای بچه‌هايمان قصهٔ شب بنويسيم!

#سید_اکبر_میرجعفری
#حجاب
#دروغ
#جعل
#حقیقت
#روزنامه_همشهری

#سید_اکبر_میرجعفری
تأثیرگذارترین درس در تاریخ آموزش و پرورش!


در تاریخ آموزش و پرورش ایران گویا هیچ‌ درسی از کتاب‌های درسی مثل «چوپان دروغ‌گو» تاثیر گذار نبوده است!
به یاد دارم چه تلاشی برای حذف این درس کردند و موفق شدند!

حتی دانش‌آموزانی که به جای این درس «چوپان درست‌کار» را خواندند، این درس( منظورم چوپان دروغ‌گو است) را خیلی خوب فرا گرفتند؛ چون والدین آن‌ها چوپان دروغ‌گو را برای آن‌ها تعریف کرده‌اند.


#دروغ
#صداقت
#اعتماد
#کتاب_درسی

#سید_اکبر_میرجعفری


https://t.center/akabr_mirjafari