#مهرداد_فلاح شعر اول
کوارتت
۱
درازتر از اتوبوس های مرده رسان می گریخت و
من
نگران اوی بالاخانه نشینم بودم
بودم که نمی توانستم سفر به شما کنم
یا بروم به اقصای دست های کسی
که توی جیب های تو می زیست
همان که تا کنار پیاده شدن
تکیه به تیر داده بود و
بر لبش
پوزخند شکفته ای
ناگهان چاک عمیقی خوردم
ایستاده رو به روی دکه ی شیران
فریادی شدم بلند
۲
دزد درازهای زنده گریزان بود و
اتوبوس
در چشم های شما سر می رفت
اوی بالاخانه نشینم مرده ی نگرانش را
سمت یکی که در نگاه من می چرخید
گرفت و
تو
تازه تر از ترانه ای نشنیده
سبز شدی یکهو
ریختی روی سرم
شرشر خنده
۳
مرده تر از زنده های چسبیده بر لخت اتوبوس گریزان
می جهید و
شما
بالاخانه ی نگران من بودید
بودید که سفر نمی توانستید شد و
رفتن
به ناکجای همانی که رقص در قلمرو ویران می کند بی تن
همان که با نگاه لو رفته ای از ته زخم
زل به سیاه سطل زباله ای زده بر لب جوی
ریسه می رود کشیده و
می گسلد
بند به بند
۴
اتوبوسی تر از دراز زنده کشانم و
او
آویزان از بالاخانه ی نگرانم
هست که نمی تواند خنده بپاشد آبشار
بر سر و روی همانی که نامش من/ تو/ او؟
یکی که دست توی جیب کسی کرده بود و
هر دو
مرده/ زنده
چه فرق می کند ها!؟
@adabiateaghaliat #صفحه_ی_شعر_فارسی