خوانش شعری از
#کورش_کرمپوربه قلم
#یدالله_شهرجويكي از دلايل اين
شعرچيزي ست كه در آن گوشه ي خيابان مي بينم
ﺑﻪ ﻣﻦ ﺣﻖ ﻧﺪﺍﺩﻧﺪ
ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﺍﯾﻦ ﺁﺩﻡ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﻫﺎ ﻣﯽ ﺁﯾﻨﺪ، مي ﺭﻭﻧﺪ، تيغ نيستند؛
ﭘﺲ ﻣﻦ ﭼﺮﺍ ﺗﮑﻪ ﺗﮑﻪ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﺮ ﻣﯽ ﮔﺮﺩﻡ؟
ﺑﺨﺼﻮﺹ ﺍﯾﻦ ﻃﺒﯿﺐ
ﮐﻪ ﻫﺮ ﭼﻪ ﻧﻮﺭ ﻣﯽ ﺍﻧﺪﺍﺯﺩ ﺗﻮﯼ ﮔﻠﻮﯾﻢ
ﺗﯿﻎ ﻫﺎﯾﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﺍﻡ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﺑﯿﻨﺪ.
ﺍﺻﻼ ﻣﻦ ﭼﺮﺍ ﺑﺎﯾﺪ
ﺩﻭ ﻟﻨﮕﻪ ﯼ ﺩﺭ ﺭﺍ ﺩﻭ ﻟﻨﮕﻪ ﯼ ﺗﯿﻎ ﺑﺒﯿﻨﻢ؟
ﺩﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺑﺮﻡ ﺩﺭ ﺗﺼﻮﺭ ﻣﻮﯼ ﻣﻌﺸﻮﻕ
ﻣﯽ ﺗﺮﺳﻢ ﺍﺯ ﮔﻮﺷﻮﺍﺭﻩ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺩﻭ ﺗﯿﻎ ﺁﻭﯾﺰﺍﻥ ﺻﻮﺭﺕ ﺗﺮﺍﺷﯽ ﺍﻧﺪ .
ﺳﺮﺑﺎﺯ ﺍﯾﻦ ﭘﺮﭼﻤﯽ ﺑﻮﺩﻡ ﮐﻪ ﻭﻃﻨﻢ ﺑﻮﺩ
ﭘﺲ ﺍﯾﻦ ﺧﻮن ﮐﻪ ﻣﯽ ﭼﮑﺪ ﺍﺯ ﺑﺎﺩ، ﭼﯿﺴﺖ؟
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﺮﺩﻥ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﺩﻭ ﺁﺭﻭﺍﺭﻩ ﯼ ﺳﻮﺳﻤﺎﺭ
ﭘﯿﺸﻨﻬﺎﺩﯼ ﻣﺪﻧﯽ ﺍﺳﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﭘﻨﺎﻩ ﺑﺮﺩﻥ ﺍﺯ ﺗﯿﻎ ﺑﻪ ﺗﯿﻎ
ﻣﺘﻮﻟﺪ ﻓﺼﻞ ﺗﺨﻢ ﺭﯾﺰﯼ ﺗﯿﻎ ﺗﻮﺳﻂ ﺳﻮﺳﻤﺎﺭﻡ.
ﺻﻮﺭﺕ ﻓﻠﮑﯽ ﻣﻦ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺍﯼ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺳﺘﺎﺭﮔﺎﻧﺶ ﺑﺮ ﺧﺎﮎ ﻭﻃﻦ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﺍﻧﺪ
ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺑﺎﺭﯾﺪ ﻭ ﻫﺮ ﻗﻄﺮﻩ ﯼ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺗﯿﻎ ﺑﻮد
ﺑﺮﮒ ﻣﯽ ﺭﯾﺨﺖ ﻭ ﻫﺮ ﺑﺮﮒ ﺗﯿﻎ ﺑﻮﺩ
ﻭ ﺩﺭ ﻫﺮ ﺩﺍﻧﻪ ﯼ ﺑﺮﻑ ﺗﯿﻎ ﺑﻮﺩ
ﻭ ﻫﺮ ﺁﺟﺮﯼ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﻫﺎﯼ ﺷﺨﺼﯽ ﺑﻪ ﮐﺎﺭ ﻣﯽ ﺭﻓﺖ ﺗﯿﻎ ﺑﻮﺩ!
ﻧﯽ ﺭﺍ
ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺗﺮﺍﺷﯿﺪﻧﺪ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺯﺑﺎﻥ ﻓﺎﺭﺳﯽ ﺣﺮﻑ ﺯﺩ ﻭ ﺧﻂ ﺑﻨﻮﺷﺖ
ﻧﻮﺷﺖ :
ﻧﺴﺘﻌﻠﯿﻖ ﺗﯿﻎ ﺁﺑﺪﯾﺪﻩ
ﻧﺴﺘﻌﻠﯿﻖ ﺳﺗﯿﻎ ﮐﻮﻩ
ﻧﺴﺘﻌﻠﯿﻖ ﺗﯿﻎ ﺁﻓﺘﺎﺏ
ﻧﺴﺘﻌﻠﯿﻖ ﺗﯿﻐﻪ ﯼ ﺁﺟﺮ
ﻧﺴﺘﻌﻠﯿﻖ ﺗﯿﻐﻪ ي ﺩﯾﻮﺍﺭ
ﻧﺴﺘﻌﻠﯿﻖ ﺗﯿﻎ ﺯﺩﻥ.
ﺑﻪ ﻣﻦ ﺣﻖ ﻧﺪﺍﺩﻧﺪ
ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﺯﺑﺎﻥ ﻣﺎﺩﺭﯼ ﻣﻦ ﻧﺎﺍﻣﻦ ﻧﯿﺴﺖ
ﭘﺲ ﺍﯾﻦ ﺧﻮﻥ ﮐﻪ ﻣﯽ ﭼﮑﺪ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ فارسي ﭼﯿﺴﺖ؟
*
ﺭﻭﺯﮔﺎﺭﯼ ﺩﺭ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺷﻬﺮ ﻫﺎﯼ ﺟﻨﻮﺑﯽ ﺍﯾﺮﺍﻥ
ﺭﻭﺯﯼ
ﺟﻮﺟﻪ ﺗﯿﻐﯽ ﻏﻠﺘﺎﻧﯽ
ﮐﻪ ﯾﮏ ﻋﻤﺮ ﺧﺎﺭﺩﺍﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ
ﺩﺭ ﺁﻥ ﮔﻮﺷﻪ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ
ﺍﺯ ﺩﺭﻭﻥ ﺧﻮﺩﺵ ﺑﻪ ﺩﺭﺁﻣﺪ و ﮔﻔﺖ:
ﺑﻪ ﻣﻦ ﺣﻖ ﻧﺪﺍﺩﯾﺪ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﭼﻬﺎﺭ ﺭﺍﻩ ﻭﺍﻗﻌﯿﺖ ﺩﺍﺭﺩ
ﺗﯿﻎ ﻫﺎ
ﺭﻭﯼ ﭘﻮﺳﺖ ﺩﻟﻢ ﺗﻈﺎﻫﺮﺍﺕ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ..
__"نسل های آینده یا فراموش می کنند یا ستایش، تنها منتقد است که رو در روی نویسنده داوری نهایی را می کند" ( والتر بنیامین )
ساده نویسی از لبۀ تیغ ...
خوانش سطرهای اولیه
شعر « کورش کرمپور» ما را به سمت فضای ذهنی ساده نویسی های رایج در
شعر امروز سوق می دهد ساده نویسی که بیشتر ساده انگاری در امر شعری و تک معنایی (مونوفونیک) بودن به شمار می آید اما با رسیدن به سطر چهارم
شعر و به ویژه سطر پنجم این پیش تصور ذهنی پس زده می شود چه این که
شعر ما را به اتخاذ زبانی ساده از سوی شاعر مواجه می کند که مبنا را به پیروی از ساختار دستوری تثبت شده زبان
فارسی قرار داده است.
با این توضیح ، حرکت شاعر در ادامه روند
شعر بی گمان حرکت بر لبۀ تیز یکی از چند واژگان بُرنده
شعر(تیغ) است تا
شعر ضمن تبعیت از ساختار دستوری تثیبت شده زبان
فارسی ناغافل به ورطۀ ساده انگاری و تک معنایی در
شعر نیفتد. اصرار شاعر برای ایجاد فضاهای ذهنی و عینی مختلف در
شعر، چند صدایی و رسیدن به حوزه های معنایی تازه از راه ساختارشکنی در زبان، شاعر را از برچسپ ساده نویسی های صرف تبرئه می کند.
از لبۀ تیز بازی های زبانی...
وقتی حرف تیغ می شود آن هم در غالب سطرهای یک
شعر ، تیز می شویم که بدانیم آیا بازهم روایت همان تکنیک نخ نمای گذشته است؟ تکنیک بازی زبانی که همه ی بار یک
شعر را چه در حوزه معنا و چه در حوزه زبان به دوش رقص خوشرنگ واژگان می افتد و هرچقدر دریافت ذهنی شاعر از این تکنیک رایج سطحی و دم دستی باشد ابتذال زبان ومعنا محمتل تر به نظر می آید.
کرمپور بدون شک یکی از ابزارهای مهمش در این سروده بهره گیری از همین قاعده رایج است اما نه سطحی و دم دستی ، شاعر واژه ی « تیغ » را برای این منظور برگزیده است واژه ای که در ابتدای امر آن را از صافی ذهن خویش عبور داده ، درونی کرده و به آن عمق بخشیده است، از همین روست که در هیچ یک از فضاهای معنایی و تصویری که شاعر به خلق آن مبادرت کرده با سطحی نگری های بازی های زبانی مواجه نیستیم . بهرگیری از واژه ی تیغ برای قرار گرفتن در فضاهای معنایی متفاوت و مختلف مخاطب را دربرابر کشف های شاعرانه ی بسیار زیبایی قرار می دهد.
#شعر_فارسی@adabiateaghaliat