هزاره جنبش یتیمان مزاری(ره)

#دولت
Channel
Logo of the Telegram channel هزاره جنبش یتیمان مزاری(ره)
@YatemanMazaryPromote
438
subscribers
2.91K
photos
2.31K
videos
178
links
هدف ما تلاش برای ترویج احیای هویت فرهنگی ، تاریخی و سیاسی ملت هزاره است. تازه ترین اخبار جهان ، افغانستان و جبهه مقاومت را با ما دنبال کنید. ارتباط با ما @Sha140013 مارا به دوستان خود معرفی کنید.
هزاره جنبش یتیمان مزاری(ره)
#قسمت #پنجم #روایت #پنجم #قوس۱۳۹۷ه.#ش. اداره امنیت ملی- صدارت- مهمان خانه استا دانش- دوباره به ریاست چهل امنیت ملی. فشار ها و حرکت بی سابقه و گسترده مردم ما، مسوولین حکومت را مجبور ساخت تا برای رهایی من تصمیم بگیرند. در حال بیرون شدن، در دهلیز دروازه خروجی…
#قسمت #ششم- #پایانی.( #برگشت #به #بهسود).
#روایت #پنجم #قوس۱۳۹۷ه.ش.
#واکنش #معصوم #ستانکزی و #وزیر #داخله #دولت #غنی #احمدزی:

شب در مهمان خانه، تلویزیون را نگاه می کردم، که معصوم استانکزی، در صحبت هایش می گوید، هرگاه علیپور محاکمه نشود من از سمتم استعفا می دهم وتعدادی را به برخورد دوگانه و زیر پا کردن قانون متهم کرد، وزیر داخله هم به نظرم ویس برمک بود، نیز گفت که ما بر اساس قانون علیپور را بازداشت کردیم، بعضی ولایات از اقوام پشتون سر زمینم را نیز علیه من تحریک کرده بود. وقراربود تظاهرات راه اندازی کنند تا دو باره مرا به زندان امنیت ملی بفرستد، از برخورد سارنوالان در ریاست چهل نیز پیدا بود که به هر نحوی با دسیسه چینی، و تهمت بستن، در پی زندانی کردنم است و صداقت وراستی در تطبیق قانون دیده نمی شد، وهیچ اراده یی در تحقیقات درست و منطقی سارنوالان و ورفع سوی تفاهم وجود نداشت، اصلا حرف روی برداشتن سوی تفاهم نبود، حرف اصلی، روی حذف من بود نه تنها زندانی کردنم، با خود اندکی کلنجار رفتم و فکر کردم...
در نهایت تصمیم گرفتم که باید از این ماجرا جان خود را نجات دهم وامید مردم خود را به نا امیدی نباید تبدیل کنم و هر نوع غفلت در واقع نادیده گرفتن خون شهدای پنجم قوس خواهد بود.

به یکی از رفقایم زنگ زدم(گ،د) گفتم: موترت تیل دارد، گفت بلی، گفتم سر کوچه مهمان خانه یی استاد دانش بیا! فرد دیگر را فرستادم، تذکر دادم که هر وقت زنگ زدم راهنمایی می کنم، شما هم مطابق راهنمایی ام اقدام کنید، صبح وقت بود، نماز صبح خواندم، در دهلیز مهمان خانه بیرون شدم حاجی میرزایی خواب بود، صدا کردم، گفت چه خبر است؟ گفتم؛ من به دیدن مادرم میروم، که حال خوب ندارد( این که مادرم حالش خوب نبود یک واقعیت بود و توفیق دیدن مادرم را تا همان لحظه پیدا نکرده بودم، همان صبح که می خواستم به عیادت مادرم بروم مرا دستگیر کرد و با شنیدن خبر دستگیری من وضعیت مادرم به شدت نگران کننده بود). زود برمی گردم، مادرم کابل بود، گفت: چه قسمی میروی؟ راسخ را بگو که شما را ببرد وپس برساند، گفتم: موتر از رفقایم است مشکلی نیست، حاجی پرسید که تا ساعت چند بر می گردی، گفتم تا ساعت ده بجه بر می گردم، گفت: بسیار خوب موفق باشی.
موتر را داخل حویلی خواستم، حرکت کردم، رفیقم اعضای فامیلش هم کابل بود، فامیل وبچایش را هم در موتر بالا کرد، با دوتن از رفقایم، حرکت کردیم، از دره میدان، در قسمت از دره رسیدم، که استاد راسخ زنگ زد، پرسید کجایی؟ گفتم شهرک ثارالله، گفت: من میایم، گفتم خوبست، یک نیم ساعت منتظر می مانی، گفت خیر است، آنتن قطع شد، در سرکوتل اونی رسیدم که باز زنگ استاد راسخ آمد، کجایی؟ گفتم: کوتل اونی ، یک باره و با تعجب گفت: ویی ویی، بخدا بیخ کلگی آب راس کدی، چرا رفتی، همی لحظه باید بر گردی، کلگی را ده جنجال می اندازی، من جواب حاجی صاحبان را چه بیگم که ضمانت شما را کرده، گفتم من که آمدم، خدا مهربان است، هیچ مشکلی پیش نمی آید. تلفن قطع شد.

به شهید وفادار زنگ زدم، در سنگینگاه، بچا همراه با دو موتر آمدند، رفتیم در حصه اول درقرارگاه مرکزی.

من وقت در بهسود رسیدم، صبح حاجی صاحبان وشورای هماهنگی کجاب در دفتر استاد راسخ جمع می شود، در جلسه استاد صالحی؛ بلند بلند خنده می کند و خوشحال به نظر می رسد، یکی ازحاجی صاحبان ناراحت می شود، که چرا می خندی، کلگی را در جنجال گرفتار کرد و ملکیت های شخصی ما را در ضمانت گذاشته ایم، صالحی می گوید، کاری خوبی شد و همین بهترین کاری است که کرده، چیزی نمی شود انشاالله، در جلسه تصمیم می گیرد که تعداد به امنیت ملی برود خبر بدهد که علیپور رفته است وتعدادی هم نزد بزرگان، آقای صالحی و جمع حاجی صاحبان وقتی به امنیت ملی میرود خبر می دهد که علیپور رفته است و نا راحتی ها را طبعا درپی داشت و حرف های درامنیت بین شان ردو بدل می شود و هم چنان نزد یکی از بزرگان میروند، بزرگ قوم گفته بوده؛ غصه نخورین، اگر شما را زندان کرد من هم محاسنم سفید شده کنار شما می آیم.
نزد استاد دانش که میرود گفته بود، که خیراست، آلی که رافته رافته، کلگی ره از جنجال خلاص کد.
جنجال و سرو صدا در پارلمان هم پیدا شد، اسدالله سعادتی بسیار منطقی پاسخ گفت وهمه گی آرام شد.
چند روز بعد راسخ زنگ زد که معاون امنیت ملی، بهسود می آید به دیدنت وسوی تفاهمی که شده برداشته شود، گفتم: خوبست، چند روز بعد در روز معینه آمد.
ما تدابیر شان را در حسینیه دهن اوبه سید حصه اول، گرفته بودیم، بعد از آن، استاد راسخ ومعاون امنیت ملی در چرخبال که آمده بود، برگشت، پنج، شش نفری که مانده بود ، در قرارگاه آمدیم، فردا صحبت آغاز شد، گفتند که ما؛ از چهار ارگان استیم، از جمله شیر تکانه وحاجی میرزایی هم بود، شما باید اسلحه خود را سجیل کنید و تحت پوشش دولت وظیفه اجرا کنید.
#کوچ_اجباری


کوچاندن اجباری مردم #هزاره از زمین‌های مسکونی و زراعی‌شان در مناطق مختلف #ولایت_دایکندی تکمیل‌کننده‌ی سیاست‌های قومی و تثبیت‌ساز بنیان‌های طایفه‌ای قدرت است.

این رخداد از منظرهای مختلف دیدنی است.

برخی از گزارش‌ها می‌کوشند آن را به دعوایی حقوقی بین عده‌ای از خوانین و رعیت‌های منطقه بکاهند و استدلال‌شان را بر اسناد حقوقی و محکمه‌ی طالبان استوار ‌کنند.
برخی هم آن را به کشمکشی تاریخی بین #هزاره‌ها و #پشتون‌ها تفسیر می‌کنند.

بهتر ببینیم:

#زمین در #افغانستان فراتر از یک قطعه #خاک است.

بنیان قدرت است؛ چون،
#هویت_تاریخی
#هویت_فرهنگی
#هویت_اجتماعی
و
#سرمایه_سیاسی
و
#سرمایه_اقتصادی
را می‌سازد.

از همین‌رو، زمین با جان و حیثیت #اقوام پیوند خورده است و حکومت‌های خودکامه برای مهار اقوام مخالف خود در #تاریخ_معاصر_افغانستان به کوچاندن‌شان دستور داده است.

#ولایت_دایکندی جایی است که با کمترین حضور #طالبان به #امارت واگذار شد!
جایی بود که طالبان حتی به برخی از ولسوالی‌هایش پای نگذاشته بود.

ولایتی با بیشترین جمعیت هزاره و کمترین باشندگان #پشتون است.

طالبان به خوبی دانسته است این تفوّق جمعیتی در درازمدت مهمترین مانع برای تثبیت پایه‌های امارت در هزاره‌جات است!

بنابراین، هم‌اکنون از سُستی سیاستمدارن هزاره استفاده کرده با کوچاندن اجباری می‌کوشند برتری جمعیتی پیشین هزاره‌ها را برهم زنند و با جای‌دادن باشندگان پشتون هرگونه تحرک و اقدام قدرت‌خواهانه آنان را کنترل کنند!


اصالتاً اهل همین ولایتم؛ وگرچه #مهاجرم، به عنوان فردی از باشندگان ولایت دایکندی یکایک #رهبران_سیاسی_هزاره را مسبّب این فاجعه‌ی انسانی می‌دانم.
همانانی که در سخت‌ترین روزهای سیاسی دایکندی بر سر سهم‌خواهی قدرت در #دولت_غنی جدال می‌کردند و برای انتخاب والی سرنوشت مردم هزاره را معامله کردند!


همان‌هایی که اکنون آسوده‌خاطر در خارج از افغانستان به زندگی شخصی‌شان سرگرمند و اگر دلشان خواست یک یا دوتا عکس هم از بی‌جاشدگان هزاره می‌گذارند تا بگویند هستیم!


دلم می‌خواهد بدانم مشاوران و نوباوگان فکری آنان که آن‌گونه از خیانت سران هزاره در جنگ با #عبدالرحمن و کوچ اجباری هزاره‌ها می‌گفتند، اکنون درباره‌ی بازآفرینی #تاریخ به دست طالبان چه می‌نویسند؟!

مرتضی_شاهترابی

سه‌شنبه ششم میزان/ مهر 1400
@YatemanMazary