🔸🔸🔸صدای مخاطب🔸🔸🔸♦️صدای یک دوست افغانستانی در بارهی مهاجران افغانستانی /۱
✍ تنویر احمد قسیم۲ شهریور ۱۴۰۳
✅بحث مهاجران افغانستانی، مسئلهی پیچیدهای است و نمیتوان با یک توئیت، استوری، یک مطلب بیان داشت. آنگاه که قریب به هشت میلون میرسند.
با اتفاق افتادن یک حادثه نمیشود انگ نژادپرستی به ملت شریف ایران را داد. یا برعکس تمامی مهاجران را عامل همهی بدختی و جرم دانست.
بیشترین جو رسانهای هم میان دو طرف بیشتر از نوع بازاری و آشفتهبازاری است.
یکی افاغنه را آدم حساب نمیکند. آن دیگری ایرانی را اخطار و تا اصفهان خود را ذی حق میداند.
تجربهی زیستهی من و کارهای تحقیقی ساده و کلاسی ام نشان میدهد که مهاجران از جامعهی مهاجرپذیر راضی بوده و برعکس جامعهی مهاجر پذیر از مهاجران.
من بهجز عشق، محبت در ایران به خصوص از جامعهی مهاجرپذیر ندیدم و به هیچ عنوان نمیتوانم قبول کنم که جامعهی ایران به صورت کل نژادپرست اند.
چند نکتهنکته ۱
حضور مهاجران برای جامعهی مهاجرپذیر یک سری مشکلات را به بار آورده است.
کلافگی با جامعه مهاجرپذیرتفاوت روستا و شهر (اکثر به قریب مهاجران کارگر از روستا اند و به ساختار جامعهی شهری و سبک زندگی شهری آشنا نیستند. از افهام و تفهیم گرفته تا برخورد اجتماعی).
کلافگی در بانک (اکثریت مراجعین اتباع به بانکها باعث سرگمی کارمندان می شوند. کد ملی ندارند، اقامه ندارند، کارت به نام صاحب کار ، پول از کارگر، سیم کارت به نام صاحب کار در حالیکه کارگر استفاده میکند و کارمند ایرانی در حالیکه سیستمی برای اتباع تعریف نشده کلافه میشود.
در بیمارستانبرای ورود به بیمارستان نیاز به کد ملی هست. اتباع کد ملی ندارند، چه گونه نوبت گیرد؟ به نام صاحب کار. در حالیکه مریض کسی دیگری است. کارمند آن ساعت کلافه است که چه کار کند.
در ادرات دولتیدر بیشترین ادارات دولتی نیاز به کد فراگیر هست. اتباع باید داشته باشند اما اکثر به قریب مهاجران غیر قانونی است و کارمند کلافه میشود.
در نانواییدر صف نانوانی یک ایرانی به دو یا نهایت ۸،۷،۶ نان نیاز دارد. پشت سرش افغانی به ۲۵ یا نهایت ۱۵ نان، چون تعداد کاگران افغانی در یک ساختمان یا اتاق بیش از ۲۰ نفر هست.
نفر بعدی ایرانی است. باید نیم ساعت صبر کند و منتظر افغانی باشد تا ۲۰ یا ۱۰ نان تمام شود. هم نانوا و هم نفر بعدی که ایرانی باشد، کلافه میشود و این سرخوردگی را به خانه انتقال می دهد. در خانه ازش میپرسند که چرا دیر کردی. میگوید: بابا یک افغانی ۲۵ نان کار داشت و باید منتظرم می بودم. خانواده کلافه میشود و آن روز روحیهی خوبی ندارند.
در مدرسهدر مدرسه بسیاری از پدر و مادرهای مهاجران افغانستانی غیر قانونی اند و میبایست کارت آمایش و یا کد فراگیر داشته باشند؛ در حالیکه ندارند و سیستم هم برای غیر مهاجران غیر قانونی تعریفی ندارد. معلم و کارمند مدرسه ناچار اند چهکار کنند و کلافه می شوند.
در سیر و سفربرای سفر به یک استان باید گذرنامه داشته باشید و اکثر کاگران پاس ندارند و اما به ناچار بلیط میدهند و آن چند لحظه کلافه میشوند و ترس اینکه پولیس پرسان کند.
در اجارهی خانه تعداد بیشتر مهاجران در سه سال گذشته اجارهی خانه را به اندکی بالا برده است، چون متقاضی زیاد است و خانوارها شاکی اند.
میخواهد خانه بگیرید. در ساختمانهای ایرانیان زندگی میکنند. دو یا یک اولاد دارند، در حالی که مهاجران، قانونی یا غیر قانونی بیشتر از ۵ تا هست. اولا که نمی دهند. با پا در میانی املاکی بهخاطر پول، تلاش کنند اجاره دهند. در حالیکه بقیهی ساکنین جمعیت زیاد راضی به نظر نمیرسند. هم ساکنین ساختمان از اینکه بچه زیاد دارند و سر وصدا زیاد میکنند، به نوعی کلافه میشوند و هم املاکی.
در عبور و مرور شهری بیشتر مهاجران کاگران اند و با لباسهای کارگری. آن عده از کارگران که به کار میروند در مترو، در اتوبوس یا تاکسی کنار یک ایرانی که لباس نسبتا پاک و عطر هم زده مینشیند و این هر روز دوام دارد و باعث یک کلافگی هست.
منظور از همان بدو ورود با یک کلافگی به نوعی سردچار ایم، رفتهرفته تاثیراتی در افکار جامعهی مهاجرپذیر به بار میآورد.
این ذهنیت را که مهاجران اقشاری بیسواد، روستایی غیر شهری و غیر قانونی که هیچ مدرک ندارند و فقط برای کارگری آفریده شده اند [را هم اضافه کنید].
این کلافگی در ۴۴ سال دوام و هر روز شکلی به شکلی خودش را نشان میدهد. سیستمی دولت برای آن تعریف نکرده و جامعه به نوعی با آن سردچار هست.
ادامه دارد.
👇👇👇#افغانستان#منظر_توسعهای#منظر_سیاسی/امنیتی
#سیاست_مهاجرپذیری@NewHasanMohaddesi