دو رمان مشهور(مادام بوواری و آناکارنینا)
وجه مشترکی دارند، و آن اینکه در آنها دو زن برای گریز از ملال زناشویی در جستجوی شوق و هیجان، اولی عاشق میشود و دومی به ابتذال و مصرفگرایی روی میآورد.
شوهران این دو زن اهل خیانت و هوسرانی نیستند، فقط برای آن تیپ زنان به شدت کسلکننده هستند.
فیلم آناکارنینا و مادام بوواری فقط سایهای از آن دو کتاب را به تصویر کشیدند و اصلا نتوانستند محتوای فلسفی و روانشناختی آن دو رمان را نشان دهند.
جالب این است که در هر دو رمان مشهور تاریخ، زن خیانت کار به ورطهای میرسد که دست به خودکشی میزند!
همیشه جرمِ خیانت برای زن سنگینتر از مرد بوده است.
در همین افغانستان مردانی را دیدم که عاشق شدند و به راحتی با زن دلخواه دومشان ازدواج کردند و جامعه نه تنها آنها را پس نزده بلکه با داشتن مسولیت دو خانواده و فرزندان بیشتر اُبهت و قدرت بیشتری هم نصیبشان شده است.
منظور تشویق زن به خیانت نیست که اگر زنان هم مانند مردان تنوعطلب بودند، دیگر خانواده، تربیت، تمدن و بقایی برای جامعهی بشری متصور نبود.
بیهوده نیست که روزی پزشک مردی از رمان خواندن زنش در هراس بود. چون زنی که کتاب خصوصا رمان میخواند، اهل سوختن و ساختن، بیمهری دیدن و همچنان ماندن در رابطه زناشویی نیست.
او حتما عصیان میکند، حتی اگر این عصیان او را به نابودی بکشاند.
ولی خواندن این رمانها برای زنان واقعا عبرتآموز است. هر چه باشد نویسنده هر دو کتاب مرد هستند و همجنسانشان را بهتر میشناسند که اینگونه زن را از به دام افتادن در هوس مردان آگاه میکنند!
شاید سقوط اخلاقی یک زن دردناکتر از یک مرد باشد!
گیج شدم. بگذریم. اصلا زن و مرد به عنوان دو جنسیت متفاوت قابل قیاس با هم نیستند! باید از این تقلا دست کشید.
@homahemmat