نان کار آزادی

#کارل_مارکس
Channel
Politics
News and Media
Education
Social Networks
PersianIranIran
Logo of the Telegram channel نان کار آزادی
@NK_AzadiPromote
432
subscribers
20.8K
photos
10.8K
videos
10.5K
links
تلاشی برای انعکاس جنبش هاى #کارگری، #زنان، #دانشجویی و #رفع_ستم_ملی برای نیل به آزادی و برابری !
🚩⚙️🚩⚙️🚩

#کارل_مارکس

«
مارکس بی‌همتاست، اما نه هم‌چون تندیسی فرهمند، نه هم‌چون پیام‌آورِ بهشتی دروغین... مارکس بی‌همتاست هم‌چون نقطه عطفی در تاریخِ زندگی و اندیشه‌ی بشری؛ بی‌همتاست هم‌چون مرزی که تاریخ را به پیش و پس از خود تقسیم می‌کند؛ بی‌همتاست هم‌چون نقطه‌ی بی‌بازگشتِ نقد. بی‌همتاست از آن رو که بهشتی دروغین را وعده نمی‌دهد، بلکه راز بهشت‌های دروغینی را فاش می‌کند که خود را پایان تاریخ می‌نامند.»

(کمال خسروی: «
کارل مارکس و نقد»)

☆☆☆☆☆

#شریفه_محمدی کارگر زندانی #آزاد_باید_گردد

🔹   اکانت کمیته هماهنگی در اینستاگرام: 👇

https://www.instagram.com/komiteh.hamahangi

کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری
@komite_h
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from Blackfishvoice (BFV)
از کتابِ
گامی در نقد فلسفه‌ی حق #هگل
#کارل_مارکس

#علیه_ارتجاع
Forwarded from Grapes Of Wrath
#کارل_مارکس:
عالی‌ترین عمل پادشاه، فعالیت جنسی اوست...

«خصیصه‌ی موروثی شاه از مفهوم آن سرچشمه می‌گیرد. او باید شخصی باشد به طور ویژه متمایز از کُل نوع بشر و متمایز از دیگر افراد. آنچه در نهایت و قاطعانه فردی را از تمام اشخاص دیگر متمایز می‌سازد، چیست؟ جسم او! عالی‌ترین فعالیت جسم، فعالیت جنسی است. بنابراین، عالی‌ترین عمل پادشاه، فعالیت جنسی اوست؛ چرا که از رهگذر این فعالیت، شاه دیگری می‌سازد و جسم خود را تداوم می‌بخشد. جسم پسرش بازتولید جسم او و خلق جسمی شاهانه است.»

#مارکس ، «نقد فلسفه‌ی حق هگل»

@Grapes_Of_Wrath
Forwarded from Grapes Of Wrath
#کارل_مارکس:
عالی‌ترین عمل پادشاه، فعالیت جنسی اوست...

«خصیصه‌ی موروثی شاه از مفهوم آن سرچشمه می‌گیرد. او باید شخصی باشد به طور ویژه متمایز از کُل نوع بشر و متمایز از دیگر افراد. آنچه در نهایت و قاطعانه فردی را از تمام اشخاص دیگر متمایز می‌سازد، چیست؟ جسم او! عالی‌ترین فعالیت جسم، فعالیت جنسی است. بنابراین، عالی‌ترین عمل پادشاه، فعالیت جنسی اوست؛ چرا که از رهگذر این فعالیت، شاه دیگری می‌سازد و جسم خود را تداوم می‌بخشد. جسم پسرش بازتولید جسم او و خلق جسمی شاهانه است.»

#مارکس ، «نقد فلسفه‌ی حق هگل»

@Grapes_Of_Wrath
Forwarded from تجربه نوشتن
#نکته_تاریخی

«می گویند ناپلئون در حالی که به یک جمعیت در حال غرق شدن نگاه می‌کرد، به شخص همراه خود گفت: «به این وزغ‌ها نگاه‌ کن!»
شاید این داستان ساختگی باشد، با این همه حقیقتی در آن است. تنها فکری که استبداد دارد تحقیر انسان است، انسان مسخ‌شده؛ و این فکر به این دلیل بر بسیاری افکار دیگر برتری دارد که در عین‌حال یک واقعیت است. مستبد همیشه انسان‌های لگدمال شده را جلوی خود می‌بیند. این انسان‌ها پیش چشمان او و به‌خاطر او در منجلاب زندگی معمولی غرق می‌شوند و از این منجلاب است که چون وزغ دوباره سر بر می‌آورند. اگر مردی چون ناپلئون با آن دید ژرفی که داشت... غرق در چنین بینشی باشد، چگونه پادشاهی معمولی در میان چنین واقعیتی می‌تواند آرمان‌گرا باشد.

بنیادی که سلطنت در کل بر آن استوار است، در اساس، انسان‌های نفرین‌شده و نفرت‌انگیز است؛ انسان عاری از انسانیت. این ادعای منتسکیو که بنیاد سلطنت مایه‌ی افتخار است، کاملا برخطاست. او با تمایز قائل شدن میان سلطنت، استبداد و خودکامگی، می‌کوشد این ادعا را موجه نشان دهد. اما همه‌ی این نام‌ها به مفهوم واحدی اشاره دارند که نشان شیوه‌های متفاوت با بنیادی یکسان است‌. جایی که بنیاد سلطنت متکی بر اکثریت مردم است، انسان‌ها در اقلیت هستند؛ جایی که زیر سوآل قرار نمی‌گیرد، انسان‌ها حتی وجود ندارند. یقینا نمی‌توانم ضامن کشتی نادانان بشوم، اما ادعا خواهم کرد که تا زمانی که این دنیای وارونه؛ دنیای واقعی تلقی می‌شود، پادشاه پروس یکه‌تاز زمان خود باقی خواهد ماند.»

برگرفته از نامه #کارل_مارکس به آرنولد روگه - سال ۱۸۴۳

📕📕📕
https://t.center/tajrobeneveshtan
Forwarded from تجربه نوشتن
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
چهاردهم مارس ۱۸۸۳، يک ربع به ساعت ٣ بعدازظهر، بزرگترين انديشمند روزگار ما از انديشيدن باز ايستاد. فقط دو دقيقه او را تنها گذاشته بوديم، همين که به اتاق آمديم، ديديم که آرام روى صندلى خوابيده است - اما اين بار براى هميشه. مارکس معمولا" به نقل از «اپيکور» می‌گفت:«مرگ، يک بدبختی برای کسی که می‌ميرد نيست، بل‌که مصيبتی برای بازمانده‌گان است.» با مرگ مارکس، قامت بشريت به اندازه يک سر و يک مغز، و بزرگ‌ترين مغز دوره ما، کوتاه شد.

همان‌طور که داروین قانون تکامل جهان ارگانیک و موجود زنده را باز نمود. #کارل_مارکس قانون تکامل تاریخ بشر را باز نموده است. این نکته ساده که مردمان پیش از آن که بتوانند به سیاست، دانش، هنر، دین و جزء این‌ها بپردازند؛ در وحله‌ی نخست باید بخورند، بیاشامند، خانه داشته باشند و جامه بپوشند، نکته ساده‌ای که زیر لایه‌هایی از تصورات ایده‌آلیستی از دیده پنهان مانده بود. آن‌چه را ماركس به انجام رساند، من نمی‌توانستم انجام دهم. ماركس، برتر، دورانديش‌تر، تيزبين‌تر و ژرف‌نگر‌تر از بقيه‌ی ما بود. ماركس يك نابغه بود. ما حداكثر افراد با استعدادی بوديم. نام و کار او از سده‌ها فراتر خواهد رفت.
#فردریش_انگلس
Forwarded from تجربه نوشتن
✔️ کارل مارکس در زندگی خصوصی(۲)

خاطرات پُل لافارگ(۱۸۴۲-۱۹۱۱) سوسیالیست فرانسوی و همسر لورا دختر مارکس

کوویر، دانشمند پُرکار و خستگی‌ناپذیر فرانسوی، که رئیس موزه پاریس بود، دستور داده بود چندین اطاق کار برای شخص او در موزه آماده سازند، هر اطاقش مخصوص کاری و حاوی کتاب ها، ابزار و وسایل ضروری آناتومی و غیره بود، وقتی که از یک کار خسته می شد، به اطاقی دیگر می رفت و به مطالعه در رشته‌ای دیگر می‌پرداخت. به طوری که نقل می‌کنند این تغییر ساده اشتغال فکری برای او به منزله استراحت بود. مارکس نیز چون «کوویر» پُرکار و خستگی‌ناپذیر بود، اما بر خلاف او چنان امکانی نداشت که چندین اطاق برای خود داشته باشد. شیوه استراحت او چنین بود که در اطاق قدم می زد، در نتیجه یک تکه از فرش اطاق، از جلوی در تا کنار پنجره کاملا سائیده شده و به گذرگاهی در چمن مانند گشته بود. گاهی روی کاناپه دراز می کشید و رُمانی می خواند و گاه دو سه کتاب را هم زمان با هم می خواند. او هم چون «داروین» به خواندن رُمان علاقه فراوان داشت. مارکس رُمان های قرن هیجدهم به ویژه «توم جونز» اثر فیلدینگ را دوست داشت. از نویسندگان معاصرش به پُل دُکُک و چارلز لوول، الکساندر دوما (پدر) و والتراسکات علاقمند بود و به نظرش برجسته‌ترین اثر والتر اسکات «اصول اخلاق کهن» بود. وی به ویژه شیفته قصه‌های پُر ماجرا و داستان‌های خنده آور بود. به نظر او سروانتس و بالزاک برجسته ترین رُمان نویسان بودند و معتقد بود که «دُن کیشوت»، حماسه شوالیه گری رو به زوال است که قضاوت‌های آن در دنیای رو به پیدایش بورژوایی به خُل بازی‌ها و مسخره بازی‌های مُضحک تبدیل شده‌اند. بالزاک را سخت می ستود و قصد داشت به محض آن که اثر اقتصادی خود را به پایان برد، انتقادی بر «کمدی انسانی» اثر بزرگ بالزاک بنویسد؛ بالزاک نه تنها تاریخ‌نویس جامعه زمان خود، بلکه آفریننده پیامبر گونه شخصیت هایی بود که در زمان لوئی فیلیپ در مرحله جنینی بودند و تازه پس از مرگ او، در زمان ناپلئون سوم، به رشد کامل دست یافتند.

ویکو(فیلسوف ایتالیائی) می گفت: «چیز برای خدایی که همه چیز را می داند، فقط یک جسم است، اما برای انسان که فقط ظواهر را می شناسد، یک سطح است.» نوع درک مارکس نیز مانند نوع َدرک خدای مورد نظر «ویکو» بود؛ که فقط سطح را نمی‌دید، بلکه به درون و ژرفا فرو می‌رفت و به مطالعه تمام اثرات اجزاء و تاثیرات متقابل آن‌ها بر یکدیگر می‌پرداخت. وی اجزاء را جزء به جزء از هم جدا می‌ساخت و تاریخ تکامل آن را دنبال می‌کرد. سپس توجه خود را از «چیز» به محیط پیرامون آن معطوف می‌ساخت و به مطالعه تاثیرات محیط بر آن چیز و تاثیرات آن چیز بر محیط پیرامونش می‌پرداخت. سیر تکامل موضوع مورد مطالعه را تا لحظه پیدایش آن دنبال می‌کرد؛ استحاله‌ها، تغییرات تدریجی و تحولات جهشی انقلابی که در آن رخ داده بود، همه را مطالعه می‌کرد تا سرانجام دورترین تاثیرات آن را می‌شناخت. مارکس به یک چیزِ فی نفسه و لنفسه( در خود و برای خود)، بدون ارتباط آن با جهان پیرامونش توجه نداشت؛ بلکه آن را به مثابه جهانی در کُلیتش با همه پیچیدگی‌اش به مثابه جهانی که پیوسته در حرکت است می‌نگریست. مارکس می خواست این زندگی را در کلیت و جامعیتش با تاثیرات دائمی، متقابل و گوناگونش بنمایاند. نویسندگان پیرو مکتب فلوبر و گنکور شِکوه می کنند که چه دشوار است بیان آن چه که انسان می‌بیند. ولی به قول ویکو آن چیزی هم که می خواهند تصویر کنند چیزی نیست جز سطح. تاثیری که آن‌ها می گیرند، کار ادبی آن ها، در قیاس با آن چه مارکس می کند، بازیچه است، باید نیروی تفکر فوق العاده داشت و هنری در همان سطح، تا بتوان واقعیت را آن گونه دید که او دید. او هیچ گاه از کارش راضی نبود، پیوسته در آن تغییراتی می داد و همیشه متوجه می شد که توصیف از تصور عقب مانده است. یک پژوهش روانشناسانه بالزاک، که امیل زولا به نام خود جا زده بود، مارکس را سخت تحت تاثیر قرار داد، زیرا بالزاک در بخشی از این پژوهش تا حدودی به توصیف احساس‌هایی پرداخته بود که مارکس نیز احساس کرده بود؛ یک نقاش نابغه تحت این فشار قرار دارد که چیزها را آن گونه که در مغزش هستند منعکس کند و از این رو آن قدر به تصویری که نقش کرده ور می رود و کم و زیادش می کند تا سرانجام آن چه بر پرده نقش می‌بندد چیزی نیست جز انبوهی رنگ های درهم و بی شکل. اما همین انبوه آشفته رنگ ها در دیدگان گرفتار او کامل ترین انعکاس واقعیت است.

مارکس هر دو صفت یک متفکر نابغه را در خود گرد آورده بود. به گونه ای بی نظیر می‌توانست پدیده ای را به اجزء آن تجزیه کند و در عین حال می‌توانست در نهایت استادی پدیده تجزیه شده را با تمام اجزاء و اشکال گوناگون تکاملش به هم پیوند دهد و روابط درونی آن‌ها را کشف کند.
#پل_لافارگ
#کارل_مارکس

ادامه دارد...

🦋🦋🦋
https://t.center/tajrobeneveshtan
#نشر_ژرف
👈🏿 معرفی کتاب:

📕 "مارکس و رهایی جامعه"
/ جستاریی در دموکراسی رادیکال

🖊 کارل مارکس
گردآوریِ حسین خاتمی

🔳 انتشار اول. بهار ۱۴۰۰
#جامعه_سیاست #آگاهی‌_طبقاتی #اقتصاد_سیاسی #سوسیالیسم #دموکراسی #کارل_مارکس #جامعه_مدنی #منتشر_شد #تازه‌_های_کتاب #معرفی_کتاب
▫️
منتشر شد 👆🏿
🔴 جامعه و سیاست/اقتصاد سیاسی

📕 "مارکس و رهایی جامعه"
/ جستاریی در دموکراسی رادیکال

🖊 کارل مارکس
گردآوریِ حسین خاتمی

🔳 انتشار اول. بهار ۱۴۰۰
#نشر_ژرف #جامعه_سیاست #آگاهی‌_طبقاتی #اقتصاد_سیاسی #سوسیالیسم #دموکراسی #کارل_مارکس #جامعه_مدنی #منتشر_شد #تازه‌_های_کتاب
▫️
🚩🚩🚩

‍ پول نیست که کالاها را سنجش پذیر می کند،درست برعکس!چون همهٔ کالاها به عنوان ارزش،کار انسانی شیئیت یافته و بنابراین در خود سنجش پذیر هستند،ارزش آنها به طور جمعی فقط در قالب یک کالای خاص سنجیده می شود و این کالا می تواند به مقیاس مشترک ارزش انها،یعنی به پول،تبدیل شود.پول به عنوان مقیاس ارزش،شکل پدیداری ضروریِ مقیاس ذاتی ارزش کالاهاست.یعنی زمان کار.

#کاپیتال_جلد_یکم
#کارل_مارکس

#نان_کار_آزادی_اداره_شورایی
#زنده_باد_جنبش_نان_کار_آزادی

@NK_Azadi
Forwarded from تجربه نوشتن (خسرو)
🎯 از خود بیگانگی چیست؟

#از_خود_بیگانگی در معنای لغوی عبارت است از: جدایی چیزی از چیز دیگر. اما در اصطلاح عبارت است از: چیزی که انسان آن را خلق کرده و یا جزء خصایص وی است و به طریقی از او فاصله بگیرد. در این حالت با موقعیتی روبرو هستیم که می توان آن را بیگانگی نامید. وابستگی های میان انسان ها و آنچه که تولید می کنند، دچار از هم گسیختگی می شوند. این مفهوم، جایگاه اساسی در نظریه ی #کارل_مارکس دارد.

در تئوری از خود بیگانگی، مارکس بیان می کند که کاپیتالیسم، نظام دوگانه ای را به ارمغان می آورد که در آن، سرمایه داران، مالکیت فرآیند تولید، فرآورده های تولیدی و زمان کارِ کسانی را که برای آنها کار می کنند، در دست دارند. در جامعه سرمایه داری، اکثریت انسان‌ها، به جای آنکه به صورت طبیعی برای خود کار کنند و کالایی را تولید کنند، به صورت غیرطبیعی برای گروه کوچکی از سرمایه داران تولید می کنند. بنابراین از خود بیگانگی فرآیندی است که بواسطه آن، اعضای طبقه کارگر (فرودست) خود را چیزی بیش از کالایی در مجموعه کلی اشیا نمی بینند. از خود بیگانگی به وضعیتی اطلاق می شود که در آن، انسان‌ها تحت استیلای نیروهای خود آفریده شان قرار می گیرند و این نیروها به عنوان قدرت های بیگانه در برابرشان قد علم می کنند.

مارکس، فرآیند از خود بیگانگی را اینگونه توضیح می دهد؛ هر چه کارگر ثروت بیشتری تولید می کند و محصولاتش از لحاظ قدرت و مقدار بیشتر می شود، فقیرتر می گردد. هر چه کارگر، کالای بیشتری می آفریند، خود به کالای ارزان تری تبدیل می شود. به این معنا که محصولِ کار، در مقابل کارگر به عنوان امری بیگانه و قدرتی مستقل از تولید کننده می ایستد. در حقیقت خودِ کار به شی بدل می گردد که کارگر تنها با تلاش و یا وقفه های بسیار نامنظم می تواند آن را بدست آورد. تصاحب شی به شکل بیگانگی با آن، تا آن حد است که کارگر هر چه بیشتر اشیا تولید می کند کمتر صاحب آن می‌شود و بیشتر زیر نفوذ محصول خود، یعنی سرمایه قرار می گیرد.

تمام این پیامدها، از این واقعیت ریشه می گیرد که رابطه ی کارگر با محصول کارِ خویش، رابطه ی شی با بیگانه است. بر این اساس، هرچه کارگر از خود، بیشتر در کار مایه گذارد، جهان بیگانه اشیایی که می آفریند، بر خودش و ضد خودش قدرتمندتر می گردد، و زندگی درونی اش تهی می گردد و اشیای کمتری از آنِ او می شوند.

https://t.center/tajrobeneveshtan
🚩🚩🚩

در چنین روزی:

۲۱ فوریه ۱۸۴۸ #مانیفست کمونیست توسط #کارل_مارکس و #فردریش _انگلس منتشر شد. این مانیفست که به طور گسترده توسط کارگران در سراسر جهان خوانده شده ، یکی از تأثیرگذارترین متونی است که تاکنون نوشته شده است.

نان کار آزادی
@NK_Azadi
Forwarded from تجربه نوشتن (خسرو)
#نکته_تاریخی

🎯 انسان‌ها خود سازندگان تاريخ خويش‌اند  

«انسان‌ها خود سازندگان تاريخ خويش‌اند، ولي نه طبق دلخواه خود و اوضاع و احوالی که خود انتخاب کرده‌اند، بلکه در اوضاع و احوال موجودی که از گذشته به ارث رسيده و مستقيما" با آن روبه رو هستند. شعارها و سنت‌های تمام نسل‌های مرده چون کوهی بر مغز زندگان فشار می‌آورد. از اين‌جاست که درست هنگامی که افراد گویی به نوسازی خويش و محيط اطراف خويش و ايجاد چيزی به کلی بی سابقه مشغول‌اند، درست در يک چنين ادوار بحران‌های انقلابی، ارواح دوران گذشته را به ياری می‌طلبند، اسامی آنان، شعارهای جنگی و لباس‌های آنان را به عاريت می‌گيرند تا با اين آرايش مورد تجليل باستان و با اين زبان عاريتی صحنه جديدی از تاريخ جهانی را بازی کنند. مثلا" #لوتر خود را به جامه‌ی «سَنت پُل» آراست؛ انقلاب سال‌های ۱۷۸۹ - ۱۸۱۴ به نوبت گاه به هيات جمهوری روم و گاه به هيات امپراتوری روم در می‌آمد؛ و اما انقلاب ۱۸۴۸ چيزی بهتر از آن نيافت که گاه سال ۱۷۸۹ و گاه شعائر و سنن انقلابی سال‌های ۱۷۹۳ - ۱۷۹۵ را تقليد کند. کسی که تازه يک زبان خارجی را ياد گرفته است، آن زبان را هميشه در ذهن خود به زبان مادری ترجمه می‌کند؛ ولی فقط زمانی می تواند روح زبان جديد را فراگيرد و آن را آزادانه به کار برد که مطالب خود را بدون ترجمه‌ی ذهنی بيان دارد و هنگام صحبت از زبان مادری منفک شود.» 

📚 هجدهم برومر لويی بناپارت
#کارل_مارکس

https://t.center/tajrobeneveshtan
Forwarded from تجربه نوشتن (خسرو)
«کاپیتالیسم مایل به نابودی دو منبع ثروت است: طبیعت و جوهر انسانی»

#کارل_مارکس

https://t.center/tajrobeneveshtan
«کاپیتالیسم مایل به نابودی دو منبع ثروت است:
طبیعت و جوهر انسانی»

#کارل_مارکس

جهنم اقلیمی استرالیا؛ نیم میلیارد حیوان تا کنون سوخته‌اند

زیست‌شناسان دانشگاه سیدنی اعلام کردند برآوردها نشان می‌دهد حدود ۴۸۰ میلیون جانور در اثر آتشسوزی‌های وسیع فصلی این کشور کشته شده‌اند.
@pishroshno
Forwarded from تجربه نوشتن (خسرو)
🖌 نامه‌ای از #کارل_مارکس به همسرش جنی

معشوق قلب من،

من دوباره برای تو نامه می‌نویسم، چرا که من تنهایم و همیشه برای من مشکل بوده که با تو به تنهایی در ذهنم گفتگو کنم؛ بدون اینکه تو چیزی درباره‌ی آن بدانی، بشنوی و حتا قادر باشی که به آن پاسخ دهی.

غیبت‌های کوتاه خوب است، چرا که اگر دو نفر به طور دائمی و ثابت با هم باشند، مسائل [زندگی] خیلی به هم شبیه می‌شوند و قابل جدا کردن و تمایز از یکدیگر نخواهند بود.

دوری، حتا برج و باروهای بزرگ را هم کوچک می‌کند؛ در حالی‌که چیزهای خرد و مبتذل، در یک نگاه نزدیک به چیزهای بزرگ تبدیل می‌شوند.

عادت‌های کوچک که امکان دارد در اشکال احساسی و به صورت فیزیکی سبب‌ساز اذیت انسان شود، زمانی‌که آن شی از جلوی چشمان برداشته می‌شود، ناپدید می‌گردد.

احساسات عمیق که به واسطه‌ی نزدیکی [و در دسترس بودن] افراد، شکل کوچک و تکراری به خود گرفته، به واسطه‌ی جادوی فاصله رشد کرده و به ابعاد طبیعی‌اش بازمی‌گردد. فاصله سبب می‌شود که تو فقط از من و رویاهای تنهایم، ربوده شوی؛ و من با عشقم به تو، فورا درمی‌یابم که زمان دوری را فقط باید بمانند خورشید و بارانی که برای رشد گیاهان مورد نیاز است، به خدمت گرفت.

زمانی‌که تو غایب هستی، عشق من به تو، خودش را نشان می‌دهد و آن چیزی بس غول‌آساست و از انبوهی از تمامی انرژی جمع‌شده در جانم و همه‌ی خصوصیات قلبی‌ام شکل گرفته است. آن باعث می‌شود که من دوباره احساس کنم که انسانم؛ چراکه من حس عمیق و متنوعی را تجربه می کنم؛

مطالعه و آموزش و پرورش جدید، ما را گرفتار خودش کرده است؛ همچنین شک‌گرایی باعث شده که ما در تمامی ادارک عینی و ذهنی‌مان به دنبال اشتباه بگردیم؛ تمامی اینها، طوری طراحی شده که ما را کوچک، ضعیف و غُرغُرو کرده است. اما عشق – نه عشق فویرباخی- نه برای متابولیزم و نه برای پرولتاریا – بلکه عشق به معشوق و به طور مشخص عشق به تو، باعث می‌شود که یک انسان مجددا حس کند که انسان است.

در این جهان زنان زیادی وجود دارند که در بین‌شان تعدادی از آنها زیبارویند. اما کجا من می‌توانم چهره‌ای که هر جزء آن و حتا هر چروک آن یادآور بزرگترین و شیرین‌ترین خاطرات زندگی من است را پیدا کنم؟

حتا با وجود مواجهه با دردهای بی‌پایان و ضررهای جبران‌ناپذیر وارده بر من، تو شکایتی نکردی.

من با بوسه زدن به درد، آنرا دور می‌کنم، زمانی‌که بر صورت شیرین تو بوسه می‌زنم..

بدرود عزیز دلم.
تو و بچه‌ها را هزاران بار می‌بوسم.
کارل خودت

🔺توضیح:
نامه‌ی عاشقانه‌ی کارل مارکس به همسرش «جنی»، که در ۲۱ ژوئن ۱۸۶۵ در منچستر (انگلستان) به رشته ی تحریر در آمده است.

https://t.center/tajrobeneveshtan
Forwarded from تجربه نوشتن (خسرو)
🖌 نامه‌ای از #کارل_مارکس به همسرش جنی

معشوق قلب من،

من دوباره برای تو نامه می‌نویسم، چرا که من تنهایم و همیشه برای من مشکل بوده که با تو به تنهایی در ذهنم گفتگو کنم؛ بدون اینکه تو چیزی درباره‌ی آن بدانی، بشنوی و حتا قادر باشی که به آن پاسخ دهی.

غیبت‌های کوتاه خوب است، چرا که اگر دو نفر به طور دائمی و ثابت با هم باشند، مسائل [زندگی] خیلی به هم شبیه می‌شوند و قابل جدا کردن و تمایز از یکدیگر نخواهند بود.

دوری، حتا برج و باروهای بزرگ را هم کوچک می‌کند؛ در حالی‌که چیزهای خرد و مبتذل، در یک نگاه نزدیک به چیزهای بزرگ تبدیل می‌شوند.

عادت‌های کوچک که امکان دارد در اشکال احساسی و به صورت فیزیکی سبب‌ساز اذیت انسان شود، زمانی‌که آن شی از جلوی چشمان برداشته می‌شود، ناپدید می‌گردد.

احساسات عمیق که به واسطه‌ی نزدیکی [و در دسترس بودن] افراد، شکل کوچک و تکراری به خود گرفته، به واسطه‌ی جادوی فاصله رشد کرده و به ابعاد طبیعی‌اش بازمی‌گردد. فاصله سبب می‌شود که تو فقط از من و رویاهای تنهایم، ربوده شوی؛ و من با عشقم به تو، فورا درمی‌یابم که زمان دوری را فقط باید بمانند خورشید و بارانی که برای رشد گیاهان مورد نیاز است، به خدمت گرفت.

زمانی‌که تو غایب هستی، عشق من به تو، خودش را نشان می‌دهد و آن چیزی بس غول‌آساست و از انبوهی از تمامی انرژی جمع‌شده در جانم و همه‌ی خصوصیات قلبی‌ام شکل گرفته است. آن باعث می‌شود که من دوباره احساس کنم که انسانم؛ چراکه من حس عمیق و متنوعی را تجربه می کنم؛

مطالعه و آموزش و پرورش جدید، ما را گرفتار خودش کرده است؛ همچنین شک‌گرایی باعث شده که ما در تمامی ادارک عینی و ذهنی‌مان به دنبال اشتباه بگردیم؛ تمامی اینها، طوری طراحی شده که ما را کوچک، ضعیف و غُرغُرو کرده است. اما عشق – نه عشق فویرباخی- نه برای متابولیزم و نه برای پرولتاریا – بلکه عشق به معشوق و به طور مشخص عشق به تو، باعث می‌شود که یک انسان مجددا حس کند که انسان است.

در این جهان زنان زیادی وجود دارند که در بین‌شان تعدادی از آنها زیبارویند. اما کجا من می‌توانم چهره‌ای که هر جزء آن و حتا هر چروک آن یادآور بزرگترین و شیرین‌ترین خاطرات زندگی من است را پیدا کنم؟

حتا با وجود مواجهه با دردهای بی‌پایان و ضررهای جبران‌ناپذیر وارده بر من، تو شکایتی نکردی.

من با بوسه زدن به درد، آنرا دور می‌کنم، زمانی‌که بر صورت شیرین تو بوسه می‌زنم..

بدرود عزیز دلم.
تو و بچه‌ها را هزاران بار می‌بوسم.
کارل خودت

🔺توضیح:
نامه‌ی عاشقانه‌ی کارل مارکس به همسرش «جنی»، که در ۲۱ ژوئن ۱۸۶۵ در منچستر (انگلستان) به رشته ی تحریر در آمده است.

https://t.center/tajrobeneveshtan
🚩🚩🚩

" در آزادی سیاسی انسان از مذهب آزاد نشد ، بلکه آزادی مذهبی را به دست آورد ؛ از مالکیت آزاد نشد ، بلکه آزادی مالکیت را به دست آورد ؛ از سوداگری خود پرستانه آزاد نشد ، بلکه آزادی پرداختن به سوداگری را به دست آورد . "

#کارل مارکس

نان کار آزادی

https://t.me/joinchat/AAAAAEPkAIX_YOpyxrIvLQ
More