پریسک زاگرس

Channel
Logo of the Telegram channel پریسک زاگرس
@MagperiskezagrosPromote
218
subscribers
486
photos
69
videos
530
links
🔹آدرس کانال: t.center/Magperiskezagros 🔹 آدرس اینستاگرام: 👤 instagram.com/Perisk_zagros
❇️ زنان عشایر در لرستان

برگرفته از کتاب «ایران از نگاه سوروگین» (اواخر قرن ۱۹)
🔸🔸🔸🔸
🔹آدرس کانال:
t.center/Magperiskezagros
🔹 آدرس اینستاگرام:
👤 instagram.com/Perisk_zagros

🔴 قانونِ اساسی و تدریسِ زبان‌های محلی

✍️ داود دشتبانی، مدیرمسئولِ ماهنامۀ وطن‌یولی

هر ساله با نزدیک شدن اول مهر و بازگشایی مدارس جریان و افراد قوم‌گرا با استناد غلط به اصل ۱۵ قانون اساسی ادعاها و مطالبی را در رابطه با «تدریسِ زبان‌های محلی» یا «تدریس به زبان‌های محلی» بیان می‌کنند و خواسته‌های غیرقانونی خود را ذیلِ مطالبه اجرای اصل ۱۵ قانون اساسی بیان می‌کنند.

۱) نخست باید در نظر داشت که در میانۀ این همه مشکلات و مطالبات اقتصادی و اجتماعی طرح چنین موضوعی خواسته و مطالبۀ عمومی ملّت ایران حتی در مناطق قومی نیست. نظرسنجی‌ها و پیمایش‌های علمی نشان داده که خواستۀ برخورداری از «آموزش به زبان‌های قومی»، پایگاه اجتماعی چندانی ندارد و این مطالبه عمومیتی میان «اقوامِ ایرانی» ندارد و تنها برخی فعالانِ سیاسی با نیت‌ها و اهداف دیگر با پروپاگاندا و بزرگنمایی پیگیر چنین مطالبی هستند. فارغ از این موضوع در طرح این ادعاها تعابیر و استناداتی برخلاف قانون اساسی و تعهدات بین‌المللی مطرح می‌شود.

۲) ادعاهای مطرح شده دربارۀ اصل ۱۵ قانون اساسی در محتوای خود دارای ایرادات اساسی هستند. در ابتدای امر باید دانست که تعبیرِ «زبانِ مادری» اصطلاحی غیرحقوقی و کاملاً سیاسی است و با هدفِ تحریکِ احساساتِ قومی مورد استفاده قرار می‌گیرد و تعبیر صحیح و بدون سوگیری استفاده از عبارتِ زبان‌های محلی است. استفاده از تعبیرِ «زبانِ مادری» و انحصار آموزش «به» زبان مادری کاملاً برخلافِ اصل پانزدهم قانون اساسی است که تصریح می‌کند «‌‌‌‌‎زبان‏ و خطِّ رسمی‏ و مشترک‏ مردم‏ ایران‏ فارسی‏ است‏. اسناد و مکاتبات‏ و متون‏ رسمی‏ و کتب‏ درسی‏ باید با این‏ زبان‏ و خط باشد». براساس متن صریح این اصل قانون اساسی «آموزش زبان مادری» نیز مجاز شمرده نشده است بلکه اصل ۱۵ قانون اساسی در ادامه «استفاده‏ از زبان‌های‏ محلی‏ و قومی‏ در مطبوعات‏ و رسانه‏‌های‏ گروهی‏ و تدریس‏ ادبیات‏ آن‌ها در مدارس‏، در کنار زبان‏ فارسی‏ آزاد» شمرده است. همانگونه در متن اصل ۱۵ به روشنی اشاره شده «تدریس ادبیات زبان‌های محلی و قومی در کنار زبان فارسی» آزاد است؛ قانونگذار به درستی میان تدریس زبان و تدریسِ ادبیات، فرق قائل شده و تنها تدریسِ ادبیاتِ زبان‌های محلی و قومی را آن هم در کنار زبان فارسی مجاز دانسته است یعنی تدریس ادبیات زبان‌های محلی و قومی نیز نمی‌تواند مطلق و بدون استفاده از زبان فارسی باشد.

۳) قوم‌گرایان مدعی گاهی علاوه بر اصل ۱۵ قانون اساسی به مفاد برخی اعلامیه‌ها و اسناد اشاره می‌کنند که یا شکل اعلامیه و غیررسمی دارند و سند الزام‌آور حقوقی برای اعضای جامعه بین‌الملل نیستند و یا اینکه جمهوری اسلامی ایران به این اسناد نپیوسته یا با حق تحفظ، آن‌ها را پذیرفته است و در برخی از این اسناد نیز مضمون سند اساساً برخلاف شرایط ایران است و شامل ایران نمی‌گردد. اساساً می‌توان گفت در سطح جهانی، حتی یک معاهدۀ بین‌المللی نیز وجود ندارد که به طور گسترده به آنچه که حقوق زبانی نامیده می‌شود اختصاص یافته باشد و مقررات مربوط به این مسأله را باید در اسناد و معاهدات پراکند‌ه‌ای یافت که ذیلاً بررسی می‌گردند. اما پیش از آن باید خاطر نشان کرد که برخی افراد از اعلامیۀ جهانی حقوق زبانی یا اعلامیۀ بارسلون به عنوان سندی معتبر و لازم‌الاجرا یاد می‌کنند که حقوق زبانی را تحت پوشش قرار داده است و این درحالی است که این سند، اعلامیۀ غیررسمی از سوی برخی نهادهای مدنی است و در هیچ یک از مجامع بین‌المللی از جمله یونسکو به تصویب نرسیده است و بنابراین محلی از اعراب ندارد.

یکی از مواد مورد استناد قوم‌گرایان ماده ۲۷ میثاق بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی ۱۹۹۶ مجمع عمومی سازمان ملل متحد است که در مورد جوامع و گروه‌های تحت استعمار و تحت تبعیض است و اشعار می‌دارد: «در کشورهایی که اقلیت‌های نژادی، مذهبی و یا زبانی وجود دارد، افرادی که متعلق به این اقلیت‌ها هستند را نباید از حق تشکیل اجتماعات با اعضای گروه خود و (نیز) بهره‌مندی از فرهنگ و اظهار و انجام فرایض مذهبی و یا کاربرد زبان خودشان، محروم نمود.»


🔴 دنبالۀ یادداشت را در بخشِ «مشاهدۀ فوری» بخوانید:
👇👇
🔹آدرس کانال:
t.center/Magperiskezagros
🔹 آدرس اینستاگرام:
👤 instagram.com/Perisk_zagros
 
رد پای آن گم‌شدگان

✍️محمدحسین آزادبخت

خبری در رسانه‌ها دست به دست می‌شود که بقایای آتشکده‌ای ساسانی در کوهدشت لرستان کشف شده است.
چند ماه پیش شنیده بودیم که حفارانی غیرمجاز، به خاطر دست‌یافتن به گنجی موهوم، به محوطه‌ای باستانی نقب زده و بخش‌هایی از مکانی تاریخی را تخریب کرده‌اند. با پیگیری‌های مسئولان میراث فرهنگی شهرستان کوهدشت آن افراد، مورد پیگرد قانونی قرار گرفتند. به دنبال آن رخداد، میراث فرهنگی برای نجات‌بخشی آن اثر تاریخی، ناگزیر به اقدام کاوش اضطراری آن محوطه تاریخی شد. با نتایجی که تا کنون از آن کاوش‌ها به دست آمده، مکان مورد نظر بقایای آتشکده‌ای تاریخی متعلق به عهد ساسانی است.
این مکان تاریخی هم‌اکنون در داخل بافت ساخت‌وسازهای اهالی روستای رشیدآباد در دامنه‌ی کوه‌پایه‌ای تنگ وراز است. تنگ وراز در ۱۳ کیلومتری شمال شرقی شهرستان کوهدشت واقع شده است.
تنگ وراز به‌خاطر وفور آب، مراتع و چراگاه‌ها، زمین‌های حاصل‌خیز و پوشش جنگلی درختان بلوط از دیرباز تا کنون، مکانی مناسب برای اسکان بشر بوده است. نمونه‌ها و شواهد بسیاری از آثار تاریخی به‌جا مانده از گذشتگان در این منطقه مشاهده می‌شود.
در گذشته‌های دور «تنگِ وراز»، دروازه‌ی ورود به دشت باستانی کوهدشت بوده‌است. شاخه‌ای از راه شاهی هخامنشیان که هکمتانه را به شوش وصل می‌کرده‌است، از تنگِ وِراز عبور می‌کرده و وارد دشت کوهدشت می‌شده‌است. هنوز بخشی از بستر ارابه‌رو آن جاده‌ی شاهی در تنگ وراز که سنگ‌چین شده‌است، دیده می‌شود. در کنار این راه شاهی باستانی، بقایای اتاقکی هست که در ساختن آن آجر به کار رفته است. گویا این بنا توقف‌گاه چاپارخانه‌ای بوده‌است. چاپارخانه‌ها در زمان هخامنشیان و به فرمان داریوش در مسیر راه شاهی ساخته شده‌اند تا توقف‌گاهی برای استراحت چاپارها و تعویض اسب‌های خسته با اسب‌های تازه‌نفس شوند تا نامه‌ها و دستورهای دولتی در کوتاه‌ترین زمان به ولایات مختلف رسانده شود.
یکی دیگر از مهم‌ترین آثار تاریخی به‌جای مانده در تنگ وراز که به ثبت ملی هم رسیده، سازه‌ای آبی است که بقایای دیواری سنگی از آن به‌جای مانده‌است. این سازه که به‌عنوان بند و یا سد در مناسب‌ترین گلوگاه تنگ وراز به طول حدود ۵۰ متر عرض تنگ وراز را بر جریان نهری دائمی که از آن عبور می‌کرده، بسته است تا آب در پشت سد یا آب‌بند جمع شود و برای سیراب کردن باغات و مزارع پایین‌دست از آن بهره برده شود

🌐متن کامل این یادداشت را در تارنمای آوای سیمره بخوانید:
https://avayeseymare.ir/?p=25275

◾️◾️

🔹آدرس کانال:
t.center/Magperiskezagros

🔹 آدرس اینستاگرام:
👤 instagram.com/Perisk_zagros
همکاری سه سطح محلی، ملی و جهانی در فرایند ثبت جهانی دره‌ی خرم‌آباد

✍️ دکتر مجتبا ترکارانی

در جوامعی چون لرستان که دارای سابقه‌ی تاریخی بلند و فرهنگ باستانی غنی هستند، معمولاً این پرسش جدی مطرح می‌شود که نسبت این میراث فرهنگی، تاریخی با توسعه‌ی اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی امروز چیست؟

البته در ادبیات توسعه به این پرسشِ مهم پاسخ‌های متفاوتی داده شده است: گروهی معتقدند فرهنگ‌های سنتی مانع توسعه هستند و باید آن‌ها را برای رسیدن به توسعه کنار گذاشت. دسته‌ای دیگر نیز برآنند این فرهنگ سنتی نه تنها مانع توسعه نیست بلکه محرک و مشوق توسعه است. در میانه‌ی این نظرات هم دیدگاه‌هایی وجود دارد که معتقد است، می‌توان با برقراری یک توازن بین دیروز و امروز رابطه‌ی مثبتی بین فرهنگ باستانی دیروز و توسعه‌ی امروزین برقرار کرد
در این یادداشت سعی کرده‌ام با توجه به موضوع ثبت جهانی دره‌ی خرم‌آباد و از منظر دیدگاه سوم به پرسش بالا، پاسخ دهم.

در نظریات توسعه، دیدگاهی به نام مکتب وابستگی و زیر مجموعه‌ی آن نظریه‌ی توسعه‌ی وابسته وجود دارد که معتقد است رابطه‌ی کشورهای پیرامون با کشورهای مرکز و حتا نهادهای بین‌المللی لزوماً رابطه‌ی استثماری نیست و این رابطه می‌تواند درصورتی که توازن و تعادل بین سه ضلع مثلث: جامعه‌ی محلی، دولت ملی و سازمان‌ها و نهادهای بین‌المللی برقرار باشد به نوعی توسعه‌ی کارآمد در کشورهای در حال توسعه و برد برد با نظام جهانی منتج شود.

در فرایند ثبت دره‌ی خرم‌آباد توسط یونسکو نیز چنین مثلثی وجود دارد. از یک‌طرف سازمانی بین‌المللی مانند یونسکو وجود دارد که رسالت خود را شناسایی و حفظ میراث فرهنگی جوامع و ارتباط بین آن‌ها می‌داند؛ این نهاد از یک‌سو، نهادی شناسایی‌گر و رسمیت‌بخش است و از سوی دیگر با تأمین اعتبار و سرمایه‌ی مالی بر روندِ فنی و مدیریتی نگهداری میراث فرهنگی نظارت می‌‌کند.

ضلع دیگر این مثلث، دولت‌ها هستند؛ دولت‌ها سعی می‌کنند با ارتباطاتی که با این نهادهای بین‌المللی دارند و بر حسب سهمیه‌های سالانه به معرفی مکان‌ها و فضاهای فرهنگی کشور خود در چارچوب‌های مورد نظر یونسکو، اقدام کنند.

ضلع سوم، نیز جامعه‌ی مدنی محلی است که تلاش می‌کند نه تنها ظرفیت‌های فرهنگی محلی خود را شناسایی و معرفی ‌کنند بلکه دولت‌ها را نسبت به انجام کار کارشناسی لازم برای ثبت این آثار در سازمان‌های بین‌المللی مجاب نموده و به نهادهای بین‌المللی چون یونسکو نیز پیام می‌دهند که جامعه‌ی محلی مشتاقانه و فعالانه آماده‌ی ورود به فرایند معرفی و ثبت آثار تاریخی و محلی خود است.

بنابراین در جامعه‌ای چون لرستان که به عقیده‌ی صاحب‌نظران توسعه، اولویت راه‌بردی توسعه‌ای آن بر مبنای گردشگری و میراث فرهنگی قرار دارد، نقطه‌ی آغاز توسعه را باید در تلاقی این سه سطح محلی، ملی و جهانی جست‌وجو کرد.

خوش‌بختانه مشاهده شده که در این پروژه‌ی مشترک «ثبت جهانی دره‌ی خرم‌آ‌باد» سه سطح محلی، ملی و جهانی در کنار هم قرار گرفته و امید می‌رود که برآیند تعامل و ارتباط این سه سطح، آغاز نقطه‌ی تازه‌ای برای توسعه‌ی لرستان باشد.

اول این‌که در سطح دولت، وزارت میراث فرهنگی و گردشگری با همکاری مدیرکل میراث فرهنگی و گردشگری لرستان پرونده‌ی ثبت این دره را در دستور کار خود نهاده، با تلاش‌های شبانه‌روزی مدیرکل و کارشناسان این سازمان در لرستان، مقدمات کار فراهم شده و دیگر نهادهای دولتی استان نیز گرچه دیرهنگام ولی پای کار آمده‌اند و درحال تلاش هستند.

در سطح محلی نیز جامعه‌ی مدنی محلی شامل انجمن‌ها و سازمان‌های مردم‌نهاد و اصناف و افراد سرشناس و مؤثر فرهنگی و ورزشی و رسانه‌ای و شبکه‌های اجتماعی در این کار مشارکت دارند. این اقشار در چند ماهه‌ی اخیر با مطالبه‌گری و ظرفیت‌سازی فرهنگی و برگزاری کارزار، نه فقط اذهان جامعه را نسبت به این موضوع مهم حساس نموده بلکه سعی کرده‌اند با همکاری با نهادهای دولتی اداره‌کل میراث فرهنگی و گردشگری لرستان نسبت به شناسایی پیش‌نیازهای لازم اقدام و طی نشست‌ها و مکاتباتی این خواسته‌ها را به اطلاع نهادهای دولتی مرتبط برسانند و سپس با انجام دیده‌بانی لازم بر روند پیش‌رفت کار نیز نظارت مناسب را داشته باشند و تاکنون توانسته‌اند جامعه و دولت را پشت یک دستور کار مهم بسیج نمایند.

در سطح جهانی نیز انتظار می‌رود که سازمان بین‌المللی یونسکو نیز نه فقط با در نظر گرفتن معیارهای فنی و مدیریتی، فرآیند ثبت این ذخیره‌ی فرهنگ بشری را تسهیل نماید، بلکه به این نکته هم توجه داشته باشد که دولت و مردم محلی نیز مشتاق ثبت میراث فرهنگی خود هستند و این ثبت می‌تواند نقطه‌ی آغازی برای توسعه‌ی اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی در این مناطق توسعه‌نیافته باشد.

🌐متن کامل:
https://avayeseymare.ir/?p=25211

کانال بوم‌اندیشی 👇
@EbrahimKhodaee
اهمیت ثبت جهانی دره‌ی خرم‌آباد /مهمانان مهم شهر خرم‌آباد در راه‌اند  

مهمانان کسانی هستند که سال‌های طولانی است منتظرشان هستیم؛
هیئت ارزیاب سازمان بین‌المللی یونسکو با هدف بررسی و تهیه گزارش میدانی از وضعیت چند آثار تاریخی شهرمان برای ثبت جهانی شدن.
اهمیت این ثبت جهانی چیست؟ اهمیت این ثبت یعنی این‌که ما شایسته و آماده‌ی پیوستن به شهروندان پیش‌رفته جهانی هستیم، زیرا اگر شهرمان ثبت جهانی شود از مزایای سازمان یونسکو و از جمله کمک مالی، معرفی شدن به جامعه‌ی جهانی برای جذب توریست وگردشگر، یعنی ایجاد اشتغال پایدار، یعنی نظارت یک سازمان جهانی برآثار تاریخی مان با مدیریتی کارآمدتر و…
ازاین رو، فقط حدود یک ماه وقت داریم تا ما مردم و مسئولان این استان و شهر خرم‌آباد خانه‌مان یعنی شهرمان را آراسته و پاکیزه کرده و پاکیزه نگه  داریم. بخشی از گزارش که توسط این مهمانان تهیه خواهد شد رفتار فرهنگی ماست. از ما ممکن است پرسش کنند که شما موافقید و دوست دارید شهرتان ثبت جهانی شود و مهمان زیادی به‌نام گردشگر به خانه‌ی شما یعنی شهرتان بیایند؟ حتماً پاسخ ما مثبت خواهد بود چون ازدیرباز مردم لرستان و شهر خرم‌آباد مهمان‌داری‌شان زبان‌زد عام و خاص بوده و هست. بنابراین، همه باید بکوشیم تا این فرصت کم‌نظیر و شاید تکرار نشدنی را ازدست ندهیم تا مهمانمان با خاطره‌ای خوش و با دستی پُر از گزارشی که همراه خود برای خانه‌ی بین‌المللی‌مان یونسکو می‌برند، قابل دفاع و موافقت با ثبت جهانی شهرمان که آرزوی دیرینه‌ای است تحقق یابد.
حاجیعلی شرفی ـ  ۱۴  امرداد ۱۴۰۳
نویسنده : حاجیعلی شرفی | سرچشمه : آوای سیمره
@seymareweekly
سومین نشست ایوار  با موضوع " لرستان و مجلس شورای ملی از مشروطه تا انقلاب اسلامی" که با حضور جمعی از صاحب‌نظران و نمایندگان ادوار مجلس شورای اسلامی در محل دفتر دانشنامه مطبوعات ایران برگزار می‌شود.

نشانی: خیابان ستارخان. بین شادمان و بهبودی، ساختمان پزشکان ستارخان. ط اول واحد ۲


👇👇
https://nshn.ir/9crbvHB4Nx4JSR

🔴 برای مقابله با آتش‌سوزی جنگل‌ها باید فکری کرد

✍️ احسان هوشمند

در سال‌های اخیر آتش‌سوزی گستردۀ جنگل‌ها و مراتع یکی از تهدیدات جدی محیط‌زیست کشور است. متأسفانه در سال‌های گذشته ایران ما شاهد روند نگران‌کنندۀ تخریب مراتع و جنگل‌ها از‌جمله به واسطه گسترش آتش‌سوزی در جنگل‌ها و مراتع کشور است. مروری بر اخبار ماه‌های اخیر نشان می‌دهد بخش بزرگی از جغرافیای کشور شاهد آتش‌سوزی مراتع و جنگل‌ها بوده است.

آتش‌سوزی‌های امسال در بسیاری از استان‌های زاگرس‌نشین و نیز در بخش‌هایی از مناطق کوهستانی البرز و حتی مناطق مرکزی کشور روی داده است. به گونه‌ای که از ابتدای سال جاری گزارش‌هایی مبنی بر آتش‌سوزی مراتع و جنگل‌ها از شمال تا جنوب کشور از‌جمله در استان‌های کُردستان، کرمانشاه، همدان، ایلام، خوزستان، فارس، قزوین، کهگیلویه‌و‌بویراحمد، آذربایجان شرقی، خراسان شمالی، سمنان، اصفهان، مرکزی، کرمان، سیستان‌و‌بلوچستان و دیگر نقاط کشور ثبت شده است. حجم وسیعی از جنگل‌ها و مراتع کشور نیز ممکن است در ماه‌های آینده با آتش‌سوزی درگیر شوند.

بررسی‌های موجود نشان می‌دهد بیش از ۹۰ درصد از آتش‌سوزی جنگل‌ها و مراتع در استان‌های زاگرس‌نشین روی می‌دهد.

مختصات اقلیمی و کوهستانی‌بودن و وجود دره‌ها و شیب‌های تند در مناطق کوهستانی کار مقابله با آتش‌سوزی را دشوار می‌کند و در نتیجه میزان خسارات وارد‌شده به جنگل‌ها و مراتع افزایش پیدا می‌کند. وزش باد، کمبود نیروی آموزش‌دیده و کمبود وسایل اطفای حریق هم موجب می‌شود تا مهار آتش‌سوزی با دشواری بیشتری روبه‌رو شود.

بنا بر گزارش‌های موجود بخش بزرگی از آتش‌سوزی‌ها در مراتع و جنگل‌ها به عوامل انسانی بازمی‌گردد. آتش‌زدن کاه و کُلَش باقی‌مانده مزارع، بی‌دقتی گردشگران در خاموش‌کردن آتش‌های ایجاد‌شده، اختلافات میان روستاییان و عشایر و آتش‌سوزی تعمدی، آتش‌سوزی با هدف زمین‌خواری، زغال‌گیری و درگیرکردن محیط‌بانان با آتش و فرار، جرقه واگن‌های قطار در مناطق جنگلی، نقش ذره‌بینی بطری‌های آب و ظروف یک بار مصرف و دیگر پسماندها از‌جمله عوامل آتش‌سوزی در مراتع و جنگل‌های کشور است. بنا بر نظر کارشناسان این حوزه، در یکی، دو سال گذشته یکی از دلایل افزایش آتش‌سوزی‌ها پوشش گیاهی مراتع و جنگل‌های کشور است که بر اثر بارندگی‌های بسیار خوب به وجود آمده است.

مجموع این عوامل به‌اضافه مشکلات ناشی از کمبود نیروی انسانی آموزش‌دیده برای مقابله با آتش‌سوزی جنگل‌ها و مراتع، مقابله‌نکردن جدی با کسانی که تعمدی یا بر اثر بی‌احتیاطی و رعایت‌نکردن نکات ایمنی موجب بروز آتش‌سوزی شده‌اند، نبود آموزش عمومی به‌ویژه در آموزش و پرورش و صداوسیما، کمبود تجهیزات مناسب فنی و به‌روز مانند دوربین‌های رصد محیط زیست و هواپیماهای ویژه مقابله با آتش‌سوزی و چرخ‌بال‌های امدادی هم مزید بر عوامل بالا شده و به‌این‌ترتیب آتش‌سوزی جنگل‌ها و مراتع خسارات درخور‌توجهی بر جای می‌گذارند.

این وضعیت موجب شده تا برخی گزارش‌ها، خسارات بسیار بزرگ و جبران‌ناپذیر به کشور بر اثر آتش‌سوزی جنگل‌ها و مراتع در دهه گذشته را ۱۶۹ هزار میلیارد تومان برآورد کنند. همچنین بنا بر برآورد‌های موجود در سال‌های گذشته بیش از ۱۸ هزار هکتار از جنگل‌ها و مراتع کشور طعمه آتش‌سوزی شده است. به عبارت دیگر آتش‌سوزی گسترده جنگل‌ها و مراتع افزون بر تخریب گسترده محیط‌زیست موجب بروز خسارات مادی دیگری هم می‌شود و حیات بسیاری از پرندگان و دیگر جانواران مستقر در جنگل‌های کشور را تهدید می‌کند. از سوی دیگر متأسفانه موضوع حفظ محیط‌زیست و در نتیجه آتش‌سوزی‌های خسارت‌بار جنگل‌ها و مراتع به‌جد از طرف مسئولان کشور در قوای سه‌گانه مورد توجه قرار نگرفته است. کمبود نیروی انسانی، کمبود منابع مالی و کمبود تجهیزات، وقتی برطرف می‌شود که اراده‌ای جدی در قوه مجریه و قوه مقننه برای حفاظت از محیط‌زیست و مقابله با مخاطرات ناشی از تغییر اقلیم و آب‌و‌هوا و نیز آتش‌سوزی جنگل‌ها وجود داشته باشد. نظارت بیشتر بر مراتع و جنگل‌ها با استخدام و به‌کارگیری نیروی آموزش‌دیده، نصب دوربین‌های رصد و برخورد قانونی و قضائی با قانون‌گریزان در این حوزه نیز نیازمند توجه بیشتر به محیط زیست است. ارائه آموزش به شهروندان، استفاده از ظرفیت جوامع محلی برای مقابله با آتش‌سوزی‌ها و تغییر نگرش مسئولان کشور به مقوله محیط‌زیست از‌جمله نیازهای فوری در‌این‌باره است تا بتوان با بخشی از مخاطرات به‌وجود‌آمده در محیط زیست کشور مقابله کرد. باید برای حفظ محیط زیست کشور فکری فوری و عاجل کرد. فردا خیلی دیر است.


🔴 منبع:
روزنامه شرق، شمارۀ یکم امُرداد ۱۴۰۳ خورشیدی
با سلام و عرض ادب خدمت همه مخاطبان ارجمند


از اینکه مدت زمانی طولانی به دلیل مشغله های درسی نتوانستم در خدمت شما عزیزان باشم، پوزش ما را بپذیرید. از اینکه این همه مدت در کانال حضور داشته اید و آن را ترک نکرده اید بسیار سپاسگزاریم. امیدواریم زین پس بتوانیم در خدمتتان باشیم.

مدیریت کانال همه دوستان صاحب قلم را دعوت به همکاری می نماید.

🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
❇️ رتبه بندی معلمان، رضا زینعلی و موزه آفرینش بهاباد
🖌 صالح سوری

🔸بر این گمانم بسیاری از ما نام #بهاباد را نشنیده ایم. بهاباد شهریست کوچک در فاصله ۱۸۵ کیلومتری شرق یزد با حدود ده هزار نفر جمعیت.گرچه همانند سایر شهرهای استان یزد قدمتی به درازای تاریخ دارد، اما بسیاری از ما نمی دانیم در کدام نقطه جغرافیایی این سرزمین پرگهر قرار دارد.

🔸در این شهر کوچک، مردی بزرگ، کاری کرده است کارستان. رضا زینعلی دبیر زیست شناسی است و دانشجوی دکتری نهج البلاغه. سی سال است معلم است و از سال ۱۳۷۷ با هزینه شخصی و بعدها کمک نیکوکاران منطقه، شروع به جمع آوری نمونه های گیاهی و جانوری و انواع سنگ ها و فسیل ها کرده است.

🔸نتیجه حدود ۲۵ سال زحمات جانفرسای رضا زینعلی که فقط داشتن عشقی بزرگ می تواند چنین کاری کند، جمع آوری بیش از ۵۰۰۰ نمونه و تشکیل موزه ای به نام موزه آفرینش بهاباد است. شاید روزی که زینعلی بنیاد موزه آفرینش را در کیسه ای نایلونی که به دستش آویز بود گذاشت، خیال نمی کرد، آنچه را که بنیان گذاشته است، روزی یکی از موزه های برتر علوم طبیعی کشور شود.

🔸به همت و تلاش خستگی ناپذیر این معلم عاشق اکنون موزه آفرینش بهاباد از  پنج بخش تشکیل شده است. بخش اول آن اختصاص به جانوران دارد که به دو قسمت بی مهرگان و مهره داران تقسیم می شود. در قسمت بی مهرگان نزدیک به ۱۰۰۰ نمونه از اسفنج ها، کیسه تنان، خارپوستان، نرم تنان و بندپایان به نمایش گذاشته شده است و در قسمت مهره داران نیز بیش از ۱۷۰۰ نمونه از  ماهیان شمال و جنوب و آب های داخلی کشور، ماهیان تزئینی و وارداتی، خزندگان، پستانداران و پرندگان به صورت تاکسیدرمی شده، خودنمایی می کند. در بخش آبزیان از موزه های غنی کشور محسوب شده و بیش از ۹۵ درصد آبزیان شمال کشور را گردآوری کرده است.

🔸در بخش گیاهان بیش از ۲۵۰ نمونه از داروهای گیاهی، دانه ها و گیاهان فیکس شده و گلدانی وجود دارد و بخش سنگ ها و فسیل ها نیز به بیش از ۱۶۵۰ نمونه از انواع سنگ و فسیل و مینرال، مزین شده است که جز موزه های برتر کشور در این حوزه است. بخش میکروسکوپیک موزه هم تصاویر زیبای دنیای میکروسکوپی و لام های میکروسکوپی را در معرض دید علاقمندان می گذارد. همچنین موزه دارای کتابخانه ای تخصصی در حوزه های جانورشناسی، آبزیان، سنگ و فسیل، دیرینه شناسی و گیاه شناسی است.

🔸متاسفانه موزه آفرینش بهاباد به دلیل عدم مکانی ثابت، تاکنون پنج بار جابجا شده و با توجه به نیاز به دقت فراوان برای جابجایی نمونه های گردآوری شده که امکان آسیب به آنان وجود دارد، لازم است ساختمان نیمه کاره آن که فاز اولش به همت نیکوکاران منطقه، ۹۰ درصد پیشرفت داشته است، توسط متولیان امر مورد توجه ویژه قرار گرفته و در لیست پروژه های ملی برای دریافت اعتبار قرار گیرد.

🔸 آنچه که مایه شگفتی است، رتبه ای است که آقای رضا زینعلی در فرآیند رتبه بندی معلمان کسب کرده است. فردی که یک تنه باری را به دوش کشیده که یک وزارتخانه هم از پس آن بر نمی آید، نتوانسته عنوانی بیش از دانشیار معلم کسب کند. معلمی که باید نشان ملی خدمت را از وزارت آموزش‌ و پرورش دریافت کند و مستحق اعطای بالاترین رتبه معلمی شود، از دریافت بالاترین رتبه معلمی باز  مانده است. در نظام رتبه بندی معلمان، اگر معلمانی سختکوش امثال زینعلی نتوانند بالاترین رتبه را کسب کنند، این رتبه بندی به پشیزی نمی ارزد.

🔸در پایان اگرچه معلمان عاشق پیشه ای مانند زینعلی برای نام و نان به چنین وادی سراسر زحمت و مرارتی گام ننهاده اند، اما بایسته است کسانی که چنین وظیفه ای بر دوش داشتند و نکردند آنچه که باید می کردند،  قدر او را بدانند و او را بر صدر رتبه بندی معلمان بنشانند، چرا که این حداقل کاری است که می شود برای این "جان شیفته" کرد.
بی مزد بود و مِنَّت هر خدمتی که کردم
یا رب مباد کس را مخدومِ بی عنایت
رندانِ تشنه لب را آبی نمی‌دهد کس
گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت

لینک مربوط به موزه آفرینش بهاباد در شبکه آموزش👇👇👇
https://telewebion.com/episode/0x281f266

🔺اگر می پسندید برای قدردانی از این معلم سختکوش به اشتراک بگذارید.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔺 مجتبی مینوی: مصصح، ایرانشناس، نسخه‌پژوه ( ۱۲۸۲ش - ۷بهمن ۱۳۵۵ )

📽سخنان مجتبی مینوی درباره فردوسی و شاهنامه

#مینوی
#تصویری

https://t.center/Magperiskezagros
پریسک زاگرس
Photo
«مستوفی لرستان»
محمد گودرزی (ا. فرهیخته)

عصر جمعه 18 شهریور ماه جاری، پس از چندی انتظار، کتاب ارزشمند «مستوفی لرستان» تألیف سید یدالله ستوده، پژوهشگر تاریخ لرستان و مدیر انتشارات شاپورخواست به دستم رسید. این کتاب مجموعه اسناد میرزا سید‌رضا‌خان تفرشی، مستوفی لرستان و برخی فرزندانش از سال 1279 (پانزدهمین سال پادشاهی ناصرالدین‌شاه) تا پایان عمر حکومت قاجارها در سال 1344 قمری است‌. در چند روز گذشته بیشتر زمان کاری‌ام به تورق و مطالعه این اثر گران‌سنگ سپری شده است. در همان نگاه اول می‌توان فهمید که انتشار کتابی در بیش از 2000 صفحه، که محتوای اصلی آن به بازخوانی و معرفی نزدیک به 700 سند تاریخی مهم در باره اوضاع اجتماعی و اقتصادی منطقه اختصاص دارد، کاری بس عظیم است که حتی سازمان‌های تخصصیِ دولتی با در اختیار داشتن امکانات و تجهیزات فراوان و استفاده از کارشناسان و سندپژوهان حرفه‌ای، به سادگی به انجام آن اقدام نمی‌کنند و سید یدالله ستوده به تنهایی از بس چنین کاری سترگ برآمده است. با کمی تأمل و تعمق، می‌توان شعله‌های فروزان یک عشق قدیمی و آتشین را در وجود این سید عزیز دید که اگر نبود، این اثر ماندگار پدید نمی‌آمد!

به لحاظ ارتباط کاری و علاقه‌ای که دارم، بیشتر آثاری که پیرامون تاریخ لرستان در سه چهار دهه اخیر منتشر شده را دیده‌ام. از این میان، غیر از سفرنامه‌ها و خاطرات و چند اثر علمی، پژوهشی، بقیه به لحاظ «روش‌شناسی» به شدت مشکل دارند و نویسندگان آنها به جای «تاریخ‌نگاری» به «تاریخ‌سازی» پرداخته‌اند و آثاری عرضه کرده‌اند که از نگاه منتقدان، فاقد معیارهای علمی هستند! از این نگاه، کتاب «مستوفی لرستان» نقطه عطفی در لرستان‌پژوهی شناخته می‌شود.

اینک زمان آن رسیده که علاقه‌مندان به نگارش تاریخ لرستان، اولاً پژوهش خود را بر اساس شالوده‌ی علمی و روشی درست پیش ببرند و ثانیاً از مجموعه اسناد و تصاویری که با همت سید یدالله ستوده -سخاوتمندانه- در اختیار همگان گذاشته شده، به عنوان اصلی‌ترین مصالح پژوهش تاریخ لرستان در دوران چهار پادشاه آخر قاجاریه، استفاده کنند!

شایسته می‌نماید به دوست بزرگوار و پژوهشگر پرتلاشم، سید یدالله ستوده برای پدید آوردن کتاب «مستوفی لرستان» صمیمانه شادباش بگویم و خواندن این کتاب را به تمامی علاقه‌مندانِ تاریخ معاصر لرستان پیشنهاد کنم.

کانال تلگرامی ویروگرد، یادگار ماندگار
نشانی:
@virugerd

🔹آدرس کانال:
t.center/Magperiskezagros
🔹 ارتباط با مدیر مسئول و سردبیر :
👤 @Salehsouri
🔹 آدرس اینستاگرام:
👤 instagram.com/Perisk_zagros
قُشـــــــــنِ قُـــــــــدو
🔹هر جور که می نویسم، بی معنا است. هر دلیلی که اقامه می کنم دلم آرام نمی گیرد. دو روز است دارم می نویسم و پاک می کنم. دنبال واژه می گردم تا عصیان و آزردگی ام را تسکین دهم پیدا نمی کنم. در جستجوی جمله ای هستم که این جراحت را مرهمی باشد یافت می نشود.
🔹هر فلسفه ای که پشت این کار و کنش ها باشد فاجعه است. کابوس است. مالیخولیا است. بر شاخ نشستن است و بُن بریدن.انگار شاملو از راسته بروجردی ها نگاه حسرتبارش به دَرز و «دَخَز»۱ های فلک الافلاک افتاده و بعد اندوهناک زمزمه کرده است که؛
هرگز کسی اینگونه فجیع به کشتن خود برنخاست!
باور کردنی نیست. نمی شود. با عقل و اندازه جور در نمی آید. سیستمی که باید نگاهبان و نگهدار یک مجموعه باشد خودش نبش و نفلگی به بار بیاورد! سازمانی که وظیفه اش حفظ و نگهداری آثار و ابنیه تاریخی است، بناها را دستکاری کند. در حریم آثار ملی و بین المللی ساخت و ساز کند. با بیل و کلنگ به جان درها و دیوارها بیفتد.
🔹مرمتی کرده اید مرحبا. برق کشیِ تان برق از سر ملت پرانده است!
اگر نمی دانید که وامصیبتا. اگر می دانید که واویلا. جاهل اگر هستید جایگاهتان اینجا نیست. دانا اگر هستید عملکردتان حکایت دزد است و چراغ و گُزیده تر بردن کالا.
🔹شما که همه چی دان هستید. صبحانه اتان را با کَرّ و فَرّ می خورید و تُفاله تفاخرتان را به صورت گرسنگان می کوبید. سریال می بینید و جذب جمال جیران می شوید. حیران جیران. با مشمع های بازیافتی به فکر برندینگ کباب بناب هستید. تاریخ را پس و پیش می کنید و اسکندر مقدونی را می آورید کرمانشاه و فصلی مُشبِع و فرازی متقن در باره کول و کتف هرکول می گویید. شما که استاد هستید. لیسانس و فوق لیسانس و دکترا دارید. اهل مدیا و رسانه هستید. کتاب می خوانید و ایده می پردازید چطور دیوارهای یک اثر ملی را خِشت بُرّ کردید؟ دیوار کوره پزخانه های ساوه که نیست. این دیوار، دیوار خانه های مسکن مهر نیست که هر طور دلتان خواست کم و کوتاهش کنید. این دیوار داستان این سرزمین است. قصه این قلعه بیش و پیش از قیل و مقال شماست. این آستان سپهر سپهران است، سَرِ شما به سِرّ این سایبان نمی رسد. نردبان نادانی برداشته و بر بام زیباترین سازه گنبدی ایران نشسته اید که طاق و رواقش را ترمیم کنید. بی گدار به آب زده اید. می گویند دایره را به مثلث تبدیل کرده اید؟ سبز را به جای فیروزه ای گذاشته اید! ترمیم کاشی های آشپزخانه خودتان را هم همینقدر سرسری و ساده می گیرید؟
🔹زامبی ها هم با میراث و مانده هایشان چنین نمی کنند که شما می کنید. ارزش این آثار را ظاهرا فقط شما نمی دانید. همه جا به چشم گنجینه به این آثار نگاه می کنند الا شما که آن ها را مزاحم و مشکل تلقی می کنید. آن ها که برای میراث و مانده های خود حرمت قائل هستند روی این خشت ها و خاک ها و کلوخ ها و کنگره ها پوشش می گذارند، شیشه می کشند تا نسیم نتواند بر تنشان دست بکشد. اگر ضرورتی باشد با فُرچه های نرم و لطیف گَرد از گِردشان می زدایند. در صحن و سرای چنین بناها و بنیان هایی بانگ نباید بلند برداشت. مبادا چینی تنهایی شان ترک بردارد. شما از چه قماشید «قُشَن»۲های «قُدو»۳ که «قازمَه»۴ و «قُلِینگَه»۵ برمی دارید و با چکمه و چکش می روید تا ته تاریخ و می کَنید و می کُنید آنچه که بایسته نیست!
🔹قلعه قلب و چشم این شهر است. نازِشِ نفس این مردم به فلک الافلاک است. این مردم صبح که بیدار می شوند چشمشان به عشق کنگره های این کهن دژ باز می شود و شب با سودای این برج و بارو چشمشان را هم می گذارند. کلنگ به «کَلیتَه»۶این مردم نزنید. میخ در مردمک دیدگان این مردم نکنید. هر خط و خراشی که سینه و صورت فلک الافلاک را زخمی کند جراحت جان این مردم است. جهالتتان را جای دیگری خرج کنید. قلعه مایه و میراث این مردم است. این طاق ها و رواق ها و کنگره ها و کلوخ ها ریشه های یک ملت هستند. همه شاخه ها و سرشاخه های ایران از شیرابه این ریشه ها سبز و سر پا هستند.
🔹اگر این کاره نیستید این متر و مقراض ها در دست شما چه می کند؟ درزی های «دَرزَن»۷ ندیده دوختن و درست کردن کار شما نیست پس این متر و مقراض را زمین بگذارید. می خواهید دگمه ای بر زیباترین گنبد جهان بدوزید؟ چرا آستین و آستر را به فنا برده اید؟ می خواهید کُرکی از «کَپِنَک» ۸کهنسال فلک الافلاک بردارید چرا خنجر بر میانش می بندید؟ این «سِتِرَه»۹ را شالی بر میان بندید. این سر را کلاهی در خور بگذارید. تزئین و تیمارش کنید. پوسیدگی و پریشانی اش را دستی بکشید. دردش را به درمان بنشینید. آنکه پوسیده اش را می شکافند و درمی آورند و دور می اندازند «کاکیلَه»۱۰است نه دژ شاپورخواست.
پ.ن؛
۱؛شکاف
۲؛قشون
۳؛بی سلیقه، کارنابلد
۴؛کلنگی که از یک طرف تیغه دارد
۵؛کلنگ
۶؛سر و گردن
۷؛سوزن خیاطی
۸؛نوعی پوشش پشمی
۹؛بالا پوش مردانه
۱۰؛دندان آسیاب
@Khapuorah
#ماشااکبری
حسین پناهی:
ای مردی که می توانست
یک بلوط باشد!

در مورد حسین پناهی بیشتر مردم قضاوتی همدلانه دارند. چیزی شبیه همان لحن مظلومانه صدایش یا معصومیتی که در چشم ها و چروک های صورت روستایی اش پنهان بود. چطور یک نفر می توانست این همه مظلوم باشد و بعد بمیرد؟

طبع لطیفی داشت. بیشتر شبیه شعری از نیما بود. آدمی که نام مادرش «ماه کنیز» باشد احتمالاً می‌تواند مثل حسین پناهی تبدیل به یک لطافت محض و رازآلود شود. چیزی شبیه بوی کنُده بلوطی در زاگرس - زادگاهش- که در آتش می سوزد، یا مه جنگل های شمال.

در شناسنامه اش تولد او را ۱۳۳۵ در دژکوه از توابع شهر سوق در استان کهگیلویه و بویراحمد قیدکرده بودند اما پس از مرگ و کالبدشکافی و آزمایش DNA مشخص شد چهارسال جوان‌تر بود. متولد ۱۳۳۹. پزشک های بیچاره چقدر تلاش کردند تا رازهای تو را کشف کنند؟ زیر آن پوست آفتاب سوخته، لای آن ابروهای پرپشت و در آن لبخندهای گُنگ دیگر چه پنهان داشتی که هیچوقت فاش مان نشد؟

نوشته اند پس از اتمام تحصیل در بهبهان به توصیه و خواست پدر برای تحصیل به مدرسه آیت‌الله گلپایگانی رفت و بعد از پایان تحصیلات برای ارشاد و راهنمایی مردم به محل زندگی‌اش بازگشت. چند ماهی در کسوت روحانیت به مردم خدمت کرد تا اینکه زنی برای پرسش مسئله‌ای که برایش پیش آمده بود نزد حسین رفت و از حسین پرسید که فضله‌موشی داخل روغن محلی که حاصل چند ماه زحمت و تلاشم بود افتاده است، آیا روغن نجس است؟

حسین با وجود اینکه می‌دانست روغن نجس است (روغن محلی معمولاً در تابستان از حرارت دادن کره به دست می‌آید و در هوای آزاد و با توجه به گرم بودن هوا در تابستان روغن همیشه به صورت مایع است)، ولی این را هم می‌دانست که حاصل چند ماه تلاش این زن روستایی، خرج سه چهار ماه خانواده‌اش را باید تامین کند، به زن گفت نه همان فضله و مقداری از اطراف آن را دربیاورد و بریزد دور، روغن دیگر مشکلی ندارد.

بعد از این اتفاق بود که حسین علی‌رغم فشارهای اطرافیان نتوانست تحمل کند که در کسوت روحانیت باقی بماند. این اقدام حسین به طرد وی از خانواده نیز منجر شد.

حتی اگر افسانه باشد با روح و روان آن بازیگر- شاعر پریشان احوال روزگار ما جور در می آمد. در تهران بازیگری و نمایشنامه نویسی خواند و از «محله بهداشت» سردر آورد. وقتی نمایش «دو مرغابی در مه» که خودش نوشت و کارگردانی کرد از تلویزیون پخش شد خیلی ها شیفته اش شدند.

کشور داشت پوست می انداخت. دوران تلخ و سختی بود و شاید در آن روزگار که همه در آرزوی «بار دگر روزگار چون شکر آید» بودند مردم نیاز داشتند که یک نفر با روحی کودکانه، اندامی ظریف و شکننده و طنزی که گرچه گزنده بود اما تلخ نمی شد بیاید و دل‌هایشان را فتح کند. فیلم بازی کند، تئاتر ببرد روی صحنه، شعر بگوید.

بسیاری او را با شعرهایش می شناسند. با کتاب های شعر لاغری که ده‌ها بار تجدید چاپ شدند. هنوز هم آن صدای خش دار و زخمی اش یادمان مانده است وقتی که می خواند:

من زندگی را دوست دارم
ولی از زندگی دوباره می ترسم!
دین را دوست دارم
ولی از کشیش ها می ترسم!
قانون را دوست دارم
ولی از پاسبانها می ترسم!
عشق را دوست دارم
ولی از زن ها می ترسم...

برای مردی که هیچ کس آخرش نفهمید چرا این همه دوست داشت، نقش آدم های پریشان احوال، سرگشته و دل زده از دنیا را بازی کند، مرگ در رختخواب کسالت بار بود انگار.

دخترش «آنا» ساعت ۱۰ شب شنبه ۱۷ مرداد ۱۳۸۳ در خانه‌اش واقع در خیابان جهان‌آرا_جایی که به نظر تنها زندگی می کرد_ پیکرش را پیدا کرد.
سه روز قبل تر با «سینا» پسرش تلفنی حرف زده بود. آخرین مکالمه.

پزشکی قانونی علت مرگ را «ایست قلبی» تشخیص داد، اما هیچکس خبردار نشد که چرا قلب مردی که «بی آزاری» آئین اش بود، باید «ایست» کند؟!

او را در سوق زادگاهش به خاک سپردند. خودش وصیت کرده بود کنار «ماه کنیز» او را در خاک بکارند. شاید آنجا کنار بلوط ها، وقتی زنان آواز سر می‌دهند دوباره جوانه بزند، سبز شود، سر از خاک بیرون بیاورد و با همان صدایش بخواند:

چه مهمانان بی دردسری هستند
مُردگان!
نه به دستی
ظرفی را چرک می کنند.
نه به حرفی
دلی را آلوده.
تنها به شمعی قانعند
و اندکی سکوت...

روحت در آرامش
حسین پناهی عزیز!
مردی که می توانستی در قامت یک بلوط به دنیا بیایی، جوانه بزنی، تبر بخوری، ناله کنی، سایه ببخشی و... آرام آرام در خودت بسوزی، خاکستر شوی و باد با خاکستر تو عاشق شود... شاعر شود...

🔶🔶🔶
#نوشته
#احسان_محمدی
روزنامه همدلی
🔹آدرس کانال:
t.center/Magperiskezagros
🔹 ارتباط با مدیر مسئول و سردبیر :
👤 @Salehsouri
🔹 آدرس اینستاگرام:
👤 instagram.com/Perisk_zagros
✉️ در سکوت بلوط، در سوگ ریواس، در انتظار معجزه‌ام
✒️ مزبان حبیبی

اصالتم، سال‌هاست به ریشه‌های بلوط پیری گره خورده که اکنون تن نحیف‌اش در حال سوختن است، عمری‌است که گره خورده‌ام به چوقا،
به نوزین،
به اسب و برنو،
به چویل و ریواس و گردو،
به بلوط پیر زردکوه،
که همگی در حال سوختن هستند و منتظر معجزه پرودگار

بَلیٖط پیر زَردِه، ناله داره
بَلٰامْ أَوْرٖی بیا، بارون بِوٰارِه
(بلوط‌ پیر زردکوه ناله می‌کند تا شاید ابری بیاید و باران ببارد.)

نظاره کردن فرار آهوان و قوچ‌های بختیاری از شعله‌های سرکش آتش، قلب هر عشایرزاده‌ای را به درد می‌آورد.

فریاد جگرسوز مردم منطقه که نیک می‌دانند سوختن بلوط چه عواقب وحشتناکی خواهدداشت، سمفونی آزاردهنده‌ای را روایت می‌کند.

اگر بدانیم که دوران پاگرفتن نهال بلوط، بیشتر از ده سال است و این نماد ایستادگی در پنجاه سالگی ثمر می‌دهد، شاید عمق فاجعه را بیشتر بدانیم و ناله جگرسوز اهالی منطقه را درک کنیم.

این بلوط‌ها که می‌سوزند، حاصل تلاش چندین نسل از انسان‌های سخت‌کوشی است که اینک نیستند تا سرزمین سوخته خود را بنگرند.

هر درخت بلوط تا ۲۰۰ هزار دلار ارزش‌گذاری می‌شود، شاید مسؤلین نمی‌دانند چه سرمایه‌ای در حال سوختن است.

میلیون‌ها درخت بلوط در خطر از بین رفتن توسط آتش و آفت هستند و ما فقط به تماشا ایستاده‌ایم.

ما عشایر آموخته‌ایم که همواره امیدوار باشیم و تلاش‌گر، پس می‌دانیم که روزی دوباره برمی‌گردیم به سرزمین شیرهای سنگ‌شده،
به سرزمین دل‌های تنگ‌شده،
درحالی‌که بلوط‌هایش را سرسبز خواهیم‌دید.

چون ریشه‌های بلوط پیر، اصالت من است.

و اکنون،
در سکوت بلوط،
در سوگ چویل و ریواس،
دلتنگ قهقهه کبک تاراز،
به انتظار معجزه‌ باران نشسته‌ایم تا ریشه بلوط‌های سوخته را به سبز شدن بشارت دهیم.
به امید حرکتی برای محافظت از جنگل‌های بلوط چهارمحال
برای امیران موسوی فرماندهی محترم کل ارتش و خوشکنار! فرماندهی محترم لشکر ۸۴ لرستان
علی گودرزیان ع پایدار

در دو سال گذشته، مطلبی در بستر فضای مجازی با عنوان «ارتش فدای ملت»منتشر کردم.
نوشته‌ای بود که از ژرفنای جانم جوشیده بود چنان که امسال باز در «روز ارتش» بازنشر گردید.

در آن نوشته‌، ارتش ایران را مردمی ترین ارتش دنیا خواندم و برای تایید سخن خود، هم به اشک‌های امیرحیدری در سرپل‌ذهاب و هم به یکی از افسران که کمر خم کرد تا مردم سیلزده روی دوش او پا بگذارند و سوار کمپرسی شوند و نمونه‌های دیگر… اشاره کردم.

ما به وجود شما پشت‌گرمیم و هیچ فاصله‌ای بین مردم و ارتش، نمی‌بینیم! پرسنل لشگر۸۴ فرزندان این شهر و استان هستند آنان این شهر را نه خانه‌ی خود،  بلکه «خرم آباد» را جان و روح خود می‌دانند.

از نشست‌ها، قوانین، مصوبات، تنگناها و توافقات اداری بی‌خبر نیستیم اما این مسئله را هم می‌دانیم که مصوبه و حتا قانون خوب آن است که در مسیر خیرعموم مردم تنظیم شده باشد.

خرم‌آباد ظرفیت زیباترین شهر ایران را دارد این شهر، مرکز استانی است که ۵۵ درصد از جوانان آن بیکارند و بر اساس آمار رسمی جوانان خرم‌آباد بیکارترین جوانان ایران در فلک‌زده‌ترین استان کشورند.

شما امروز می‌توانید مشکل بدهکاری ارتش به پیمانکاران را از راه‌های دیگری مرتفع سازید شهرداری خرم‌آباد موقعیت‌های دیگری دارد املاک زیادی در تملک دارد می‌توان با تدبیر و دل‌سوزی به حال مردم، این مجموعه را به مردم خرم‌آباد ببخشید!

شما تواناتر از این هستید و مردم حل این مسئله را معطوف به اراده‌ی شما می‌دانند! بگذارید نام شما در کنار زیباترین شهر ایران بماند! بگذارید از این به بعد شما سهمی از زیبایی خرم آباد باشد!!

این مجموعه می‌تواند نقطه‌ی آغاز توسعه‌ی پایدار این منطقه به حساب آید. مرحمت فرمایید! این همه فریاد و التماس و کامنت و پیامک و عکس و گزارش خبرنگاران استان لرستان و شهر خرم‌‌آباد را بی پاسخ نگذارید!

این مردم، در شأن شما، در وسعت اندیشه و افق دید شما می بینند که چنین با هزار لحن و صدها جور از شما می‌خواهند تا به شهر خرم‌آباد کمک کنید!!

کمک امروزشما، توشه ‌ی نسل‌های آینده است بگذارید مردم این بزنگاه تاریخی را از دست ندهند! این مجموعه می‌تواند خون تازه‌ای به رگ‌های شهر جاری کند!
بخشیدن این زمین البته با تهاتر زمین‌های زیادی که درتملک شهرداری خرم آباد است به مردم خرم‌آباد، کار بزرگی است و کارهای بزرگ ساخته ی آدم های بزرگ است!

مردم خرم آباد برگرداگرد پادگان ۰۷ زنجیره ی انسانی می زنند!

والعاقبه للمتقین
۱۳فروردین ۱۴۰۱

🔹آدرس کانال:
t.center/Magperiskezagros
✳️نفروشید، خیر نمی کند!

🖌ماشا اکبری

🔸معروف مردم است که می‌گویند، آن کس که زمین می‌فروشد یک سال ثروتمند است و آن کس که زمین می‌خرد یک سال فقیر است. مضمون این زبانزد خیلی ساده است.
«زمین را نفروشید»
اما بزرگان و تصمیم گیرندگان شهر خرم آباد و مالکین زمین و ابنیه‌های پادگان ۰۷ گویی این ضرب المثل به گوششان نرسیده است و قصد فروش پادگان را دارند.

🔸پادگان ۰۷ بخشی از هویت تاریخی- جغرافیایی شهر خرم آباد است. بخشی از ابنیه و ساختمان‌های آن هویت تاریخی دارند. این مکان میراث مشترک همه اهالی خرم آباد و بلکه لرستان است. بعد از سال‌ها انتظار این مکان بافت نظامی و محصور را از تن در آورده و قرار است به عنوان بخشی از هویت و بافت شهری خرم اباد جامه جدید بر تن کند.
دلسوزان و دغدغه‌مندان شهر خرم آباد انتظار داشتند با توجه به موقعیت جغرافیایی و نیز سابقه تاریخی این مِلک بخشی از ساختار عمومی و همگانی شهر خرم آباد شود. اهالی خرم آباد توقع داشتند که نهاد‌ها و سازمان‌های مسئول مثل شهرداری و شورای شهر و میراث فرهنگی و معاونت اجتماعی استانداری در یک هماهنگی و تشریک مساعی بخشِ مالکیت نیرو‌های نظامی را تملک کرده و بعنوان عرصه عام جهت ایجاد یک مجتمع تفریحی گردشگری عظیم و ماندگار همانند نقش جهان اصفهان، مجموعه ارگ کریم خان و... مهیا کنند. با توجه به موقعیت مِلک موردنظر که به‌صورت مجزا و از هر طرف دسترسی به خیابان‌های اصلی را دارد ایجاد یک بوستان چند منظوره ملی توسط بسیاری از کارشناسان پیشنهاد شده است.

🔸شوربختانه خبر‌هایی می‌رسد که بخش زیادی از این ملک به‌صورت کاربری مسکونی و تجاری تفکیک شده و در معرض فروش قرار دارد. معلوم نیست که مردم خرم‌آباد چند بار باید از یک سوراخ گزیده شوند تا مسئولین عبرت بگیرند و عرصه‌های تاریخی و عمومی را به عرصه‌های مسکونی و تجاری تغییر کاربری ندهند!
سرنوشت باغ فلاحت پیش چشم ما و همه مردم و مسئولین است. مکانی که می‌توانست با حفظ هویت تاریخی و کاربری خود تکه‌تکه نشود و برای مردم و موقعیت این شهر مفید باشد.

🔸زمین برج‌های دوقلو را که یادتان هست چه سرنوشتی پیدا کرده است. جسارت نباشد اما باید عرض کنم که آن زمین حرام شد. پارچه‌ای بود که بُرِش داده شد اما هیچ‌گاه برای این شهر کت‌وشلوار نشد.
همین پارک صخره‌ای و داستان آن هتل کهن‌سالش باید مو بر تن هر آدم مسئولیت‌شناسی سیخ کند!
آدم هراس می‌کند از اینکه برای ده یا پانزده سال دیگر باید آپارتمان‌های نیمه‌تمام و جرثقیل‌های دُرّ و دراز را بَرِ خیابان انقلاب و بلوار شورا تماشا کند و شاهد ساخت و ساز پاساژ‌های بی‌ریخت و برج‌های بی‌قواره‌ای باشد که جز ترافیک و ازدحام هیچ نفعی برای اهالی این شهر ندارند. تازه این در صورتی است که ساخته شوند چه آن که تجربه تلخ سازه‌های نصف و نیمه پیش روی همه ماست.

🔸به‌عنوان یک شهروند هر چه فکر می‌کنم تکه‌تکه کردن پادگان ۰۷ به‌جز خسران و خسارت چیزی برای خرم‌آباد به دنبال ندارد. نمی‌دانم آن‌ها که حرف از مزایده و مناقصه و فروش و خرید می‌زنند چه فکری کرده‌اند. شاید می‌خواهند با فروش میراث مشترک اهالی خرم‌آباد تراز هزینه و درآمد خود را بالانس کنند. چند ماه حقوق عقب افتاده کارمندانشان را بدهند یا پروژه‌های سه دهه قبل را اجرایی کنند و نام و نشان به هم بزنند. هر کس می‌خواهد  به اقتضای دستگاهش برای خود کلاهی ببافد و پیداست که کسی به فکر کلاه مردم نیست!

🔸هر جور که بفروشند، هر قیمتی که بگذارند، دولاپهنا هم حساب کنند فروش حتا یک متر از این زمین‌ها ضرر خالص است. این معامله هیچ خیری ندارد. چشم همه دلسوزان و دغدغه‌مندان خرم‌آباد دنبال این زمین‌ها است.
من نمی‌دانم چه کسی و چه سازمانی را باید خطاب قرار دهم برای همین می‌گویم ‌ای آنکه دستت می‌رسد کاری بکن...
به‌جای فروش چند قطعه زمین و درآمد چندمیلیاردی برای مدت محدود یک کار خیر ماندگار بکنید. شما که دنبال درآمد هستید از ۰۷ درآمد پایدار طولانی بخواهید. شما که در پی نام و نشان هستید جلوی قَل و پَل کردن ۰۷ را بگیرید و برای خود نام نیک به یادگار بگذارید.

🔸همین امسال و سال دیگر را در نظر نگیرید حداقل به پنجاه سال دیگر فکر کنید و بعد در مورد ۰۷ تصمیم بگیرید.
از همه دلسوزان و دغدغه‌مندان هم انتظار می‌رود که بی‌تفاوت نباشند.
زنجیره انسانی تشکیل دهید. اعلام عام کنید و کمک مالی بخواهید. یک صندوق تشکیل بدهید و هر کس به قدر حتی القوه...

۰۷ از دست برود، آینده خرم‌آباد از دست می‌رود.از ما گفتن.
منبع: پایگاه خبری یافته
 
🔹آدرس کانال:
t.center/Magperiskezagros
کاش این عزیزان به همان اندازه که در صفحات مجازی مشغول دعوا و ستیز با هم‌تباران خود بر سر اینکه فلان گویش محلی زبان است یا لهجه؟ بودند و مباحثی که می‌باید در فضاهای دانشگاهی و آکادمیک و بین پژوهشگران درمی‌گرفت، بین توده‌های مردم بردند و بذر کینه و دشمنی میان شهروندان پاشیدند، اندکی هم به چنین روزی می‌اندیشیدند.

🔸طولابی استعدادی است که اگر درست تربیت شود و به شیوه اصولی آموزش ببیند، می‌تواند در آینده فخر موسیقی ایران و لرستان و کردستان شود و گوش گویش‌وران کردی و لری و لکی را با نوای زیبای خویش نوازش دهد. به شرط آن‌که وارد حاشیه نشود و زیر نظر اساتید فن آموزش موسیقی ایرانی ببیند و در کنار آن به موسیقی محلی نیز بپردازد. صدای طولابی متعلق به همه مردم ایران است و نباید آن را در حصار تنگ موسیقی‌های محلی محدود و محصور کرد. او باید پا در جای پای بزرگانی مانند شهرام ناظری، صدیق تعریف، سینا سرلک و... بگذارد که قبل از هر چیز دل در گرو موسیقی ایرانی دارند و البته گوشه چشمی نیز به موسیقی محلی. امیدوارم در آینده بیشتر از علی طولابی بشنویم.

🔸نکته پایانی اینکه هویت و معرف مردم ایران در همیشه تاریخ بیشتر از آن‌که متکی بر زبان باشد بر اساس مکان و جغرافیا بوده است. به همین دلیل در میان مشاهیر کشور کمتر پیدا می‌شود که کسی با زبانی که با آن گفتگو می‌کرده، معرفی‌شده باشد؛ بلکه همیشه این افراد با پسوندهایی مثل کردستانی، لرستانی، خراسانی، گیلانی، مازندرانی، اصفهانی، کرمانشاهی، تبریزی، شیرازی، بروجردی، یزدی، کرمانی، سنندجی و...معرفی شده‌اند. ولی اینکه مدتی است در رسانه‌های لرستان افراد را به زبانشان مثل «لر زبان» و «لک زبان» معرفی می‌کنند ظاهراً از بدعت‌های زمانه ماست. بر اساس همین منطق در سال‌های آتی هم با توجه به اینکه برخی از خانواده‌ها درگذشته و حال با زبان فارسی با فرزندانشان صحبت کرده‌اند و آنان لری و لکی نمی‌دانند، باید آمادگی شنیدن اصطلاح مثلاً «نوجوان فارس زبان کوهدشتی»؟! را هم داشته باشیم. در هر حال بهتر است در معرفی افراد به همان جغرافیا قناعت کنیم چراکه این هویت طلبی‌های قومی و زبانی حد یقف ندارد و در صورت رواج، به زیرشاخه‌های این زبان‌ها و گویش‌ها نیز کشیده خواهد شد و البته سودی هم جز تفرقه و کینه و دشمنی نخواهد داشت.

پی‌نویس:
: اصول و مفاهیم ژئوپلیتیک، محمدرضا حافظ نیا، صص 229-230؛

: فلسفه جغرافیای سیاسی، محمدرضا حافظ نیا و مراد کاویانی راد، صص 70-72.

🔹آدرس کانال:
t.center/Magperiskezagros
🔹 ارتباط با مدیر مسئول و سردبیر :
👤 @Salehsouri
🔹 آدرس اینستاگرام:
👤 instagram.com/Perisk_zagros
More