✅مبنای
#اصولاخلاقی چیست؟
بخش3
جامعهمدرن براساس اصل
#آزادیمنفی حقوق را تنظیم میکند. در واقع این اصل بر جامعهمدنی استوار است که من قادر به انجام هر عملی هستم مگر آنکه عمل من منجر به نقضاختیاراتو آزادی عمل دیگران شود
به بیان دیگر، دایره آزادیعمل من نباید با دایره آزادیعمل دیگران همپوشانی داشته باشد. در اینصورت، مطمئن هستیم که عرف و سنن عقبمانده و زورگویی پیشوایانمذهبی و حاکمینمستبد، آزادیعمل فرد را محدود نکرده و منجر به شرارتبیشتری افزون بر شرارتها و تبهکاریهایاحتمالی افراد نخواهد شد.
برای مثال همان عمل رابطهنامشروع یا پوششانسانها که براساس سنت و عرفمذهبی جوامع، ممنوعاست، در جامعهمدرن آزاد خواهد بود. از آنجایی که روابطخصوصی افراد با یکدیگر ضرری به دیگران وارد نمیکند، بنابراین این عمل جزو حقوقانسانها محسوب میشود. اما عمل دزدی، چون اخذ مالکیت با سلبمالکیت از دیگری است بنابراین با آزادیعمل دیگران مغایر بوده و جرم محسوب میشود. درصورتیکه اگر بخواهیم براساس اخلاقیاتعرفی عمل کنیم، معمولا جوامع سنتی هر دو عمل را
#ممنوع اعلام میکنند چون با اصول و قوانینمذهبی مغایرت دارد
★ بنابراین بین تنظیمحقوق و قوانین براساس
#آزادیمنفی و عرف و اخلاقیات تفاوت بسیاری وجود دارد.
عموم مردم تصور میکنند که اگر مردم به اخلاقیات ملزم باشند، تبهکاری و شرارت در میان مردم کمتر خواهد شد. اما همانطور که نشان دادیم، تنها براساس مفهوم
#حق و
#آزادی است که میتوان اختیار عمل انسانها را تنها تا جایی محدود کرد که منجر به شرارت و تبهکاری نشود.
واقعیت هم این نتیجهمنطقی ما را تایید میکند، در جوامعسنتی که با زور مذهب و حکومت و خانواده، مردم را به رعایت اصولاخلاقی مجبور میکنند، تبهکاری و شرارت حتی بیشتر از جوامعآزاد است.
آزادی، شرارت بوجود نمی آورد، برعکس، هرکس با شناخت دقیق حیطه اختیارات خود، قادر میشود که منافع خود را در جامعه پیش ببرد
تنظیمحقوق براساس
#آزادیسلبی، یک ضرورتسلبی برای کاهش جرم و جنایت در جامعه است. اما در بحث کاهشجرم، در کنار ایجاد زمینه حقوقی صحیح، راهکارهایایجابی نیز وجود دارند که مرتبط است به ریشهکن کردن دلایل وقوعجرم مانند
#فقر و
#جهل و ...
جامعهسرمایهداری با توجه به اینکه یک نظام سودمحور است، قادر به حل این معما نیست و همچنان که فقر را تولید میکند، جهل را بازتولید کرده و همین جهل، جرم و جنایت و دوباره فقر را هم بازتولید میکند
بعنوان جمعبندی، نشان دادیم که برای اصلاحرفتار انسانها و کاهشجرم، نیازی به مذهب و پاداشو جزا دهندهالهی نداریم. چنین مفاهیمیخیالی که میخواهند رفتار مردم را مانند کودکان
#کنترل کنند، شایسته یک جامعه پیشرفته نیست
مذهب اخلاقیات را در جامعه بوجود نمی آورد، بلکه برعکس مذهب است که از اخلاقیات سواستفاده میکند و آنرا برای توجیه اهداف خود به کار میگیرد
یگانه منشا اخلاق
#عقل است. اما هیچ روش قطعی برای تنظیماخلاقیات توسط عقل نداریم.
با اخلاقیاتفردی نمیتوان انتظار داشت که روابط انسانها در جامعهای با این همه تضاد منافع و درگیریهایفردی، بهبود یابد. چنین تجویزهایی بیارزش هستند. بنابراین ما به مفهوم
#حق گذر میکنیم. یعنی
#حق است که توسط کلیتجامعه، اختیار عمل فرد را تعیین میکند.
✘ در اینجا این سوال پیش میآید که آیا مفهومحق براساس اخلاق و عرف تعیین می شود یا براساس آزادی؟
جامعهسنتی، اولی را انتخاب میکند و جامعهمدرن دومی را.
اگر حقوق انسانها را عرف و اخلاقیاتحاکم تنظیم کند، هیچ تضمینی وجود ندارد که آنها
#آزادی و اختیار عمل انسان را سلب کرده و شرارت بیشتری را موجب شوند. همانطور که در بسیاری از جوامع مذهبزده و توتالیتر شاهد هستیم. اما اگر درک درستی از مفهوم آزادیسلبی داشته باشیم، قادر هستیم اختیار عمل هر انسان را به گونهای تعیین کنیم که موجب محدودیتاعمال دیگران نشود
تمامی این نتیجهگیریها، ساده و منطقی به نظر میرسد. اما این استدلالها درمیان انبوه مفهومپردازیها و مغالطهها گم میشوند
آیا آموزش چنین شیوهمنطقی تفکر و تنظیم روابط میان انسانها، کار سختی است؟
سوال اصلی اینست که چرا هنوز در جامعهای زندگی میکنیم که نه حاکمین و نه محکومین درکی از
#آزادی و
#مفهومحق در میان انسانها ندارند؟
#پایان⚛ @AndisheKonim