اندیشیدن تنها راه نجات

#ممنوع
Канал
Логотип телеграм канала اندیشیدن تنها راه نجات
@AndishekonimПродвигать
5,31 тыс.
подписчиков
22,7 тыс.
фото
21,1 тыс.
видео
8,79 тыс.
ссылок
کانال اندیشه(گسترش علم و مبارزه با خرافات، ادیان، شبه علم) آیدی ادمین @Printrun @Salim_Evolution گروه تلگرامی عقاید محترم نیستند https://t.me/+afAiwBquqnIyZTli اینستاگرام https://www.instagram.com/p/Cpxu3rcjtzV/?igshid=YmMyMTA2M2Y= کتابخانه کانا
مبنای #اصول‌اخلاقی چیست؟
بخش3


جامعه‌مدرن براساس اصل #آزادی‌منفی حقوق را تنظیم می‌کند. در واقع این ‌اصل بر جامعه‌مدنی استوار است که من قادر به انجام هر عملی هستم مگر آنکه عمل من منجر به نقض‌اختیارات‌و آزادی عمل دیگران شود

به بیان دیگر، دایره آزادی‌عمل من نباید با دایره آزادی‌عمل دیگران هم‌پوشانی داشته باشد. در اینصورت، مطمئن هستیم که عرف و سنن عقب‌مانده و زورگویی پیشوایان‌مذهبی و حاکمین‌مستبد، آزادی‌عمل فرد را محدود نکرده و منجر به شرارت‌بیشتری افزون بر شرارت‌ها و تبهکاری‌های‌احتمالی افراد نخواهد شد.
برای مثال همان عمل رابطه‌نامشروع یا پوشش‌انسان‌ها که براساس سنت و عرف‌مذهبی جوامع، ممنوع‌است، در جامعه‌مدرن‌ آزاد خواهد بود. از آنجایی که روابط‌خصوصی افراد با یکدیگر ضرری به دیگران وارد نمی‌کند، بنابراین این عمل جزو حقوق‌انسان‌ها محسوب می‌شود. اما عمل دزدی، چون اخذ مالکیت با سلب‌مالکیت از دیگری است بنابراین با آزادی‌عمل دیگران مغایر بوده و جرم محسوب می‌شود. درصورتیکه اگر بخواهیم براساس اخلاقیات‌عرفی عمل کنیم، معمولا جوامع سنتی هر دو عمل را #ممنوع اعلام می‌کنند چون با اصول و قوانین‌مذهبی مغایرت دارد
★ بنابراین بین تنظیم‌حقوق و قوانین براساس #آزادی‌منفی و عرف و اخلاقیات تفاوت بسیاری وجود دارد.

عموم مردم تصور می‌کنند که اگر مردم به اخلاقیات ملزم باشند، تبهکاری و شرارت در میان مردم کمتر خواهد شد. اما همانطور که نشان دادیم، تنها براساس مفهوم #حق و #آزادی است که می‌توان اختیار عمل انسان‌ها را تنها تا جایی محدود کرد که منجر به شرارت و تبهکاری نشود.
واقعیت هم این نتیجه‌منطقی ما را تایید می‌کند، در جوامع‌سنتی که با زور مذهب و حکومت و خانواده، مردم را به رعایت اصول‌اخلاقی مجبور می‌کنند، تبهکاری و شرارت حتی بیشتر از جوامع‌آزاد است.
آزادی، شرارت بوجود نمی آورد، برعکس، هرکس با شناخت دقیق حیطه ‌اختیارات ‌خود، قادر می‌شود که منافع خود را در جامعه پیش ببرد

تنظیم‌حقوق براساس #آزادی‌سلبی، یک ضرورت‌سلبی برای کاهش ‌جرم و جنایت در جامعه است. اما در بحث کاهش‌جرم، در کنار ایجاد زمینه ‌حقوقی ‌صحیح، راهکارهای‌ایجابی نیز وجود دارند که مرتبط است به ریشه‌کن کردن دلایل وقوع‌جرم مانند #فقر و #جهل و ...

جامعه‌سرمایه‌داری با توجه به اینکه یک نظام سودمحور است، قادر به حل این معما نیست و همچنان که فقر را تولید می‌کند، جهل را بازتولید کرده و همین جهل، جرم و جنایت و دوباره‌ فقر را هم بازتولید می‌کند


بعنوان جمع‌بندی، نشان دادیم که برای اصلاح‌رفتار انسان‌ها و کاهش‌جرم، نیازی به مذهب و پاداش‌و جزا دهنده‌الهی نداریم. چنین مفاهیمی‌خیالی که می‌خواهند رفتار مردم را مانند کودکان #کنترل کنند، شایسته یک جامعه ‌پیشرفته نیست
مذهب اخلاقیات را در جامعه بوجود نمی آورد، بلکه برعکس مذهب است که از اخلاقیات سواستفاده می‌کند و آنرا برای توجیه اهداف خود به کار می‌گیرد

یگانه منشا اخلاق #عقل است. اما هیچ روش قطعی برای تنظیم‌اخلاقیات توسط عقل نداریم.

با اخلاقیات‌فردی نمی‌توان انتظار داشت که روابط انسان‌ها در جامعه‌ای با این همه تضاد منافع و درگیری‌های‌فردی، بهبود یابد. چنین تجویزهایی بی‌ارزش هستند. بنابراین ما به مفهوم #حق گذر می‌کنیم. یعنی #حق است که توسط کلیت‌جامعه، اختیار عمل فرد را تعیین می‌کند.

✘ در اینجا این سوال پیش می‌آید که آیا مفهوم‌حق براساس اخلاق و عرف تعیین می شود یا براساس آزادی؟
جامعه‌سنتی، اولی را انتخاب می‌کند و جامعه‌مدرن دومی را.
اگر حقوق انسان‌ها را عرف و اخلاقیات‌حاکم تنظیم کند، هیچ تضمینی وجود ندارد که آنها #آزادی و اختیار عمل انسان را سلب کرده و شرارت بیشتری را موجب شوند. همانطور که در بسیاری از جوامع ‌مذهب‌زده و توتالیتر شاهد هستیم. اما اگر درک درستی از مفهوم ‌آزادی‌سلبی داشته باشیم، قادر هستیم اختیار عمل هر انسان را به گونه‌ای تعیین کنیم که موجب محدودیت‌اعمال دیگران نشود



تمامی این نتیجه‌گیری‌ها، ساده و منطقی به نظر می‌رسد. اما این استدلال‌ها درمیان انبوه مفهوم‌پردازی‌ها و مغالطه‌ها گم می‌شوند

آیا آموزش چنین شیوه‌منطقی تفکر و تنظیم روابط میان انسان‌ها، کار سختی است؟
سوال اصلی این‌ست که چرا هنوز در جامعه‌ای زندگی می‌کنیم که نه حاکمین و نه محکومین درکی از #آزادی و #مفهوم‌حق در میان انسان‌ها ندارند؟

#پایان



@AndisheKonim
#اخلاق منهای #‌خدا (۲)



معضل سوم برای ديدگاهی كه معتقد است اخلاق ريشه در دين دارد اين‌ست كه بعضی از عناصر اصول اخلاقی به نظر می‌رسد كه #جهانشمول هستند، آنهم علیرغم تفاوت‌های تند عقيدتی ميان اديان اصلی جهان
در واقع اين عناصر به فرهنگ‌هايی مانند چين نيز منتقل شده است، جايی كه دين از نگرش‌های فلسفی مانند تعاليم #كنفسيوس اهميت كمتری دارد

شايد يک #خالق‌آسمانی است كه اين عناصر #جهانشمول را در لحظه خلقت به انسان‌ها منتقل می‌كند، اما يک تبيين جايگزين كه با حقايق زيست‌شناسی و زمين‌شناسی نيز مطابقت داشته باشد اين است كه طی ميليون‌ها سال در ما انسان‌ها توانايی اخلاقی تكامل يافته و همين است كه شم و احساسی برای درست و نادرست را در ما ايجاد می‌كند.
تحقيقات روان‌شناسی در حوزه‌ی علوم‌شناختاری كه بر استدلال‌های #فلسفه‌‌اخلاق مبتنی هستند برای اولين بار موفق شده‌اند كه مناقشه‌ بسيار كهن در باره‌ منشا و سرشت اخلاق را فيصله دهند
سه وضعيتی را كه به دنبال می‌آيد به تصور درآوريد. برای هر كدام از آنها جالی خالی را با يكی از سه پاسخ، #اجباری، #مجاز و #ممنوع پر كنيد


١) يک واگن باری كه از كنترل خارج شده چيزی نمانده است كه پنج انسان را كه بر روی خطوط آهن راه می‌روند زير بگيرد. یک كارمند راه‌آهن در كنار اهرمی ايستاده است كه می‌تواند با فشار دادن آن واگن را به خطی فرعی هدايت كند. اما در چنين حالتی انسانی ديگر كشته خواهد شد، ليكن اين عمل باعث می‌شود كه آن پنج نفر زنده بمانند
فشار دادن آن اهرم ---------- است

٢) شما از كنار استخر كم‌عمقی عبور می‌كنيد كه در آن كودكی در حال غرق شده است و شما تنها كسی هستيد كه در آن دور و اطراف حضور دارد. اگر آن كودک را از آب بيرون آوريد او زنده می‌ماند اما لباس‌های شما خراب می‌شود
نجات آن كودک از استخر ---------- است

٣) پنج انسان جدا از هم كه در وضعيت بسيار بدی قرار دارند هم زمان به بيمارستانی منتقل می‌شوند. هر كدام از آنها نيازمند پيوند يک عضو حیاتی هستتد تا زنده بماند. اما فرصت كافی وجود ندارد كه بتوان از بيمارستان‌های ديگر عضو‌های لازم را تهيه كرد. اما در اتاق انتظار بيمارستان فرد سالمی نشسته است. اگر جراح اعضای بدن آن فرد را بيرون آورد او خواهد مرد، حال آن كه آن پنج نفر زنده می‌مانند.
کشتن آن مرد برای اعضای بدنش عملی ------- است



اگر شما به مورد اول با #مجاز، به مورد دوم با #اجباری و به مورد سوم با #ممنوع جواب داده باشيد، مطابق با آن ۱۵۰۰ نفری در سراسر جهان اظهار نظر كرده ايد كه به اين برهان ذوحدين ما برای آزمون احساس اخلاقی بر روی سايت ما جواب داده‌اند


اگر اخلاقيات كلام خداوند است پس پاسخ‌های افراد بدون ايمان دينی به سه موردی كه در بالا آمد بايد متفاوت از پاسخ‌های افراد اهل ايمان دينی باشد و بر توجيهات ديگری قرار گيرد

برای مثال، از آنجا كه افراد بدون ايمان دينی گويا فاقد آن #قطب‌نمای‌اخلاقی هستند پس راهنمای آنها صرفا بايد منافع فردی باشد و در مورد مثال كودكی كه در حال غرق شدن است، بايد بدون اعتنا از كنار او گذشته و به راه خود ادامه دهند. اما در آزمون مورد نظر ما هيچگونه تفاوت معنی‌دار آماری ميان شركت كنندگانی با زمينه‌ دينی و بدون آن ديده نشد
در حدود ٩٠ درصد شركت كنندگان در اين آزمايش بر اين عقيده بودند كه فشاردادن تكمه برای منحرف ساختن واگن باری عملی #مجاز است، ٩٧ درصد معتقد بودند كه نجات آن كودك عملی #اجباری است و ٩٧ درصد نيز اظهار نظر كرده بودند كه جدا كردن عضوهای آن مرد سالم #ممنوع می‌باشد

اما هنگامیكه از آنها سوال شد چرا بعضی از مورد‌ها مجاز و بعضی ممنوع هستند شركت كنندگان يا پاسخ درستی نداشتند و يا توضيحاتی ارائه دادند كه نمی‌توانست برای تفاوت‌های مربوطه پاسخ مناسبی باشد. آنچه بسيار مهم بود اين كه افرادی با زمينه‌های دينی همانقدر در برابر پرسش‌ها، بی‌پاسخ بودند كه افراد بی‌دين، و افراد بی‌دین‌همانقدر پاسخ‌هاي‌شان نامربوط بود كه متدين‌ها


#ادامه‌دارد




@AndisheKonim
مبنای #اصول‌اخلاقی چیست؟
بخش3


جامعه‌مدرن براساس اصل #آزادی‌منفی حقوق را تنظیم می‌کند. در واقع این ‌اصل بر جامعه‌مدنی استوار است که من قادر به انجام هر عملی هستم مگر آنکه عمل من منجر به نقض‌اختیارات‌و آزادی عمل دیگران شود

به بیان دیگر، دایره آزادی‌عمل من نباید با دایره آزادی‌عمل دیگران هم‌پوشانی داشته باشد. در اینصورت، مطمئن هستیم که عرف و سنن عقب‌مانده و زورگویی پیشوایان‌مذهبی و حاکمین‌مستبد، آزادی‌عمل فرد را محدود نکرده و منجر به شرارت‌بیشتری افزون بر شرارت‌ها و تبهکاری‌های‌احتمالی افراد نخواهد شد.
برای مثال همان عمل رابطه‌نامشروع یا پوشش‌انسان‌ها که براساس سنت و عرف‌مذهبی جوامع، ممنوع‌است، در جامعه‌مدرن‌ آزاد خواهد بود. از آنجایی که روابط‌خصوصی افراد با یکدیگر ضرری به دیگران وارد نمی‌کند، بنابراین این عمل جزو حقوق‌انسان‌ها محسوب می‌شود. اما عمل دزدی، چون اخذ مالکیت با سلب‌مالکیت از دیگری است بنابراین با آزادی‌عمل دیگران مغایر بوده و جرم محسوب می‌شود. درصورتیکه اگر بخواهیم براساس اخلاقیات‌عرفی عمل کنیم، معمولا جوامع سنتی هر دو عمل را #ممنوع اعلام می‌کنند چون با اصول و قوانین‌مذهبی مغایرت دارد
★ بنابراین بین تنظیم‌حقوق و قوانین براساس #آزادی‌منفی و عرف و اخلاقیات تفاوت بسیاری وجود دارد.

عموم مردم تصور می‌کنند که اگر مردم به اخلاقیات ملزم باشند، تبهکاری و شرارت در میان مردم کمتر خواهد شد. اما همانطور که نشان دادیم، تنها براساس مفهوم #حق و #آزادی است که می‌توان اختیار عمل انسان‌ها را تنها تا جایی محدود کرد که منجر به شرارت و تبهکاری نشود.
واقعیت هم این نتیجه‌منطقی ما را تایید می‌کند، در جوامع‌سنتی که با زور مذهب و حکومت و خانواده، مردم را به رعایت اصول‌اخلاقی مجبور می‌کنند، تبهکاری و شرارت حتی بیشتر از جوامع‌آزاد است.
آزادی، شرارت بوجود نمی آورد، برعکس، هرکس با شناخت دقیق حیطه ‌اختیارات ‌خود، قادر می‌شود که منافع خود را در جامعه پیش ببرد

تنظیم‌حقوق براساس #آزادی‌سلبی، یک ضرورت‌سلبی برای کاهش ‌جرم و جنایت در جامعه است. اما در بحث کاهش‌جرم، در کنار ایجاد زمینه ‌حقوقی ‌صحیح، راهکارهای‌ایجابی نیز وجود دارند که مرتبط است به ریشه‌کن کردن دلایل وقوع‌جرم مانند #فقر و #جهل و ...

جامعه‌سرمایه‌داری با توجه به اینکه یک نظام سودمحور است، قادر به حل این معما نیست و همچنان که فقر را تولید می‌کند، جهل را بازتولید کرده و همین جهل، جرم و جنایت و دوباره‌ فقر را هم بازتولید می‌کند


بعنوان جمع‌بندی، نشان دادیم که برای اصلاح‌رفتار انسان‌ها و کاهش‌جرم، نیازی به مذهب و پاداش‌و جزا دهنده‌الهی نداریم. چنین مفاهیمی‌خیالی که می‌خواهند رفتار مردم را مانند کودکان #کنترل کنند، شایسته یک جامعه ‌پیشرفته نیست
مذهب اخلاقیات را در جامعه بوجود نمی آورد، بلکه برعکس مذهب است که از اخلاقیات سواستفاده می‌کند و آنرا برای توجیه اهداف خود به کار می‌گیرد

یگانه منشا اخلاق #عقل است. اما هیچ روش قطعی برای تنظیم‌اخلاقیات توسط عقل نداریم.

با اخلاقیات‌فردی نمی‌توان انتظار داشت که روابط انسان‌ها در جامعه‌ای با این همه تضاد منافع و درگیری‌های‌فردی، بهبود یابد. چنین تجویزهایی بی‌ارزش هستند. بنابراین ما به مفهوم #حق گذر می‌کنیم. یعنی #حق است که توسط کلیت‌جامعه، اختیار عمل فرد را تعیین می‌کند.

✘ در اینجا این سوال پیش می‌آید که آیا مفهوم‌حق براساس اخلاق و عرف تعیین می شود یا براساس آزادی؟
جامعه‌سنتی، اولی را انتخاب می‌کند و جامعه‌مدرن دومی را.
اگر حقوق انسان‌ها را عرف و اخلاقیات‌حاکم تنظیم کند، هیچ تضمینی وجود ندارد که آنها #آزادی و اختیار عمل انسان را سلب کرده و شرارت بیشتری را موجب شوند. همانطور که در بسیاری از جوامع ‌مذهب‌زده و توتالیتر شاهد هستیم. اما اگر درک درستی از مفهوم ‌آزادی‌سلبی داشته باشیم، قادر هستیم اختیار عمل هر انسان را به گونه‌ای تعیین کنیم که موجب محدودیت‌اعمال دیگران نشود



تمامی این نتیجه‌گیری‌ها، ساده و منطقی به نظر می‌رسد. اما این استدلال‌ها درمیان انبوه مفهوم‌پردازی‌ها و مغالطه‌ها گم می‌شوند

آیا آموزش چنین شیوه‌منطقی تفکر و تنظیم روابط میان انسان‌ها، کار سختی است؟
سوال اصلی این‌ست که چرا هنوز در جامعه‌ای زندگی می‌کنیم که نه حاکمین و نه محکومین درکی از #آزادی و #مفهوم‌حق در میان انسان‌ها ندارند؟

#پایان



@AndisheKonim
#منطق #ممنوع

داشتم به شباهت‌های بین متفکران دین اسلام و شیعه فکر می‌کردم که شریعتی و مولوی به ذهنم خطور کردند. یادم نیست اولین بار از چه کسی شنیدم که گفت شریعتی قورباغه‌ی تشیع را رنگ زد و به اسم فولکس‌واگن زیبا و دلفریبی به مردم ایران فروخت. این مردم ساده لوح هم سوار بر آن شدند و بعد از چهل سال این وسیله‌ی نقلبه‌ی قلابی آن‌ها را به دره‌ی وحشتناکی انداخت که تهدیدی برای کل اجتماع شده و آن‌ها را به نابودی کشانده است. اما در مورد مولوی، یک زمانی در کشورهای اسلامی تعدادی از عقلا سعی در بزیر سوال بردن بسیاری از باورهای دور از ذهن و نوجیه فلسفی(با استفاده از فلسفه‌ی یونانی) اصول دین کردند که به معتزله معروف شدند. در مقابل آن‌ها غزالی سر بلند کرد که بیش از هر کسی خدای ادیان ابراهیمی را شناخته بود. خدائی که در ابتدای خلقت آدم را برای بردگی در باغ بهشت از گِل رس ساخت و بعد از دنده‌ی چپ او برای‌ش حوا را ساخت، نه برای این که تولید مثل کند یا از لذت‌جنسی برخورددار باشد، بلکه برای این که احساس تنهایی‌ش مانع کار بردگیش در باغ بهشت نشود(به داستان آفرینش در تورات مراجعه کنید). در باغ بهشت درخت خردی بود که میوه‌اش مخصوص خدا بود، و آدم و حوا و حیوانات دیگر، از خوردن میوه‌ی آن منع شده بودند تا نکند خردمند شده و به بردگی خودشان در برابر یهوه پی ببرند. شیطانی که قبلن به علت تبانی با 1/3 فرشتگان دربار خدا، و در سعی برای کودتا برعلیه خدا و بر تخت سلطنت جهان نشستن، از بهشت رانده شده بود، این بار بصورت ماری ظاهر شده(سمبل فالیک آلت تناسلی مردها) و حوا را گول زد تا از درخت خرد میوه برچیند و آن را به آدم بخوراند(در واقع این شیطان و حوا بودند که میوه ی خرد را به انسان‌ها چشاندند).
خدای تمامیت‌خواه برده‌دار وقتی از خردمند شدن آدم و حوا با خبر شد، هر دو آن‌ها را به بد آب‌و‌هواترین نقطه‌ی دنیا یعنی کوه عرفات تبعید کرد، و فرشته‌های تبعیدیِ شکست‌خورده در کودتا و شیطان را که قبلن به زمین فرستاده بود مامور کرد تا تا ابد سعی در گمراه کردن آن‌ها کنند تا بهانه‌ای برای خدای مهربان(!) باشد تا انس‌های ناقص مخلوق خودش و گول‌خورده توسط مخلوقات دیگر خودش را در آتش جهنم بسوزاند. خدای سادیستیکی، انتقام جوی، خشن، جنگ طلبی که مرتب دستور قتل عام می‌داد، و هیچ اثری از مهربانی و لطف و عطوفت‌ش در جهان نبود، و زلزله، و سیل، و سونامی، و خشکسالی و قحطی و میلیون‌ها بیماری و مشقت برای انسان‌ها ساخته بود، و هرگز یک لقمه نان برای گرسنگان و یک جرعه آب برای تشنگان نفرستاده بود، اما آن‌ها را توسط به اصطلاح پیام‌آوران‌ش قانع کرده بود که تنها راه نجات‌شان برگشت به همان عبودیت اولیه، منتهی این بار در جهنم کره‌ی زمینی است که او برپا کرده است.

به‌نظر می‌رسد که غزالی بخوبی به سرشت این خداپی برده بود و شب‌ها از ترس او خواب به چشمانش نمی‌آمد. شریعت غزالی با خشونت حکومت عباسیون بر تفکر معتزله توسط بعضی از خلفای عباسی و دربارشان غلبه داده شد و تا زمان حال هم بر تمامی تفکر اسلامی غلبه دارد. در این شریعت که فقاهت بخش اصلی آن است، «عقلانیت و منطق و سؤال کردن ممنوع است» و باید تابع محض این خدای خشن و بی‌رحم بود تا شاید التفات کرده و خشم‌ش را بر شما کم کند.
در این بین جناب مولوی و عارفان دیگر سر بر آوردند تا برای جلوگیری از الحاد به چنین موجود وخیمی، این بار این غول بی‌شاخ و دم و بی رحم انتقام جوی مهیب را که خواب از سر بندگان‌ش می‌ربود، مُلَبس به خلعت‌ی زیبا با گل‌آرایی کرده و او را موجودی دوست داشتنی، قابل معشوق‌شدن، مهربان و دلسوز و زیبا و با عطوفت، که مجالست با او بهترین پاداش بهشتیان است(بجای عشرت‌کده‌ی مستانی که شبانه‌روز با حوری‌ها و غلمان‌ها مشغول جماع و لواط هستند) جلوه دهند.
در این بین آن‌ها هم برای جلوگیری از زیر سوال بردن این برداشت‌ها، مانند هر تفکر دینی دیگر، عقلانیت و فلسفه و منطق و سوال‌کردن را بشدت محکوم کردند. کار کشورهای به اصطلاح اسلامی به جایی کشید که مخلوط مسموم کننده‌ی تفکری و عقلانی از شریعت فقهاییِ غزالی و طریقت ضدعقلانی و فلسفی و منطقی مولوی بر اِلیت و عوام اجتماع غلبه کردند، طوری که هیچ کدام از کشورهای تابع این سم اجتماعی نتوانستند وارد قافله‌ی تمدن و پیشرفت علم شوند، و هنوز هم در آتش آن می‌سوزند.

راه نجات، گذار از تمامی سنت‌های وابسته به دین و انواع و اقسام عرفان‌ها و حتی به اصطلاح علوم اسلامی(!) از قبیل طب و جامعه‌شناسی، و نجوم و... و... و است.
موفقیت همه را در این راه از صمیم قلب خواستارم و تا این امر انجام نگیرد حتی تغییر بافت سیاسی نمی‌تواند عاملی برای رسیدن به قافله‌ی علم و تجدد باشد

- دکتر تقی کیمیایی‌اسدی


bit.ly/2qUzrAa