اندیشیدن تنها راه نجات

#افلاطون
Канал
Логотип телеграм канала اندیشیدن تنها راه نجات
@AndishekonimПродвигать
5,31 тыс.
подписчиков
22,7 тыс.
фото
21,1 тыс.
видео
8,79 тыс.
ссылок
کانال اندیشه(گسترش علم و مبارزه با خرافات، ادیان، شبه علم) آیدی ادمین @Printrun @Salim_Evolution گروه تلگرامی عقاید محترم نیستند https://t.me/+afAiwBquqnIyZTli اینستاگرام https://www.instagram.com/p/Cpxu3rcjtzV/?igshid=YmMyMTA2M2Y= کتابخانه کانا
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بهترین و بدترین ایده‌های #افلاطون
دوبله شده به پارسی


@AndisheKonim
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تمثیل #غار #افلاطون
زبان کلیپ پارسی

واقعیت چیست؟
دانش چیست؟
معنی زندگی چیست؟



@AndisheKonim
جهل ریشه ی همه شرارت ها است. #افلاطون


@Andishekonim
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
▪️#تمثیل #غار #افلاطون
آیا این جهان سایه‌ای از یک جهان دیگر است؟
زبان کلیپ پارسی

لینک این پست در کانال اینستاگرام اندیشه :

https://www.instagram.com/p/Cc1HgakDSh1/?igshid=YmMyMTA2M2Y=




@AndisheKonim
Forwarded from اندیشیدن تنها راه نجات (𝐒@𝐥𝐢𝐦)
سوال درست, چه سیستمی بعد از فروپاشی کار خواهد کرد؟ نه چه گروهی حاکم خواهد شد!

یکی از بنیادی ترین مبانی نظریه‌های سیاسی، پرداختن به این پرسش است که با برکناری یک حاکمیت، چه آلترناتیوهائی وجود دارد و چه حکومتی را باید جایگزین کرد.
باید به فکر ساز و کاری سیاسی و حقوقی بود که هر حکومتی را که قرار است بر سر کار بیاوریم، صرف نظر از شکل آن ، چنانچه در جهت تحقق وعده‌ها و اقوال و کسب منافع همگانی و کشور نتوانست مؤثر و کارآمد باشد، بدون توسل به مبارزه ، انقلاب، فروپاشی و درگیری، بتوان در هر زمان بدون فوت وقت، از طریق قوانین مدنی و صرفا با رای مردم آن‌را به زیر کشید.


این پرسش اگرچه با ادبیات ساده و عامیانه مطرح می‌شود اما در کنه خود، یکی از دیرینه ترین پرسش‌های فلسفه سیاسی است و قدمت آن به زمان افلاطون در یونان باستان می‌رسد.
#افلاطون در یک بند مشهور از کتاب خود به نام جمهوری، می‌گوید که فیلسوفان باید شاه شوند و به عکس، شاهان یا حاکمان مستبد همچون فیلسوفان تعلیم یابند.

افلاطون تنها فیلسوفی نیست که درباره این پرسش که چه کسی حکومت کند، نظریه پردازی کرده است.
#مارکسیسم نیز به عنوان یک نظام فلسفی درباره دولت، ملت و #حاکمیت حرف دارد. مارکس از دیکتاتوری پرولتاریا، به مثابه ویژگی ماهوی دوران گذار از سرمایه داری به سوسیالیسم و کمونیسم و از تمرکز قدرت سیاسی در دست اکثریت جامعه یعنی طبقه کارگر در قالب شوراها صحبت می‌کند.

آنچه در یک انقلاب یا فرو‌پا‌شی حائز اهمیت است این پرسش است که مردم و متفکران از خود بپرسند به راستی با کنار رفتن حکومت فعلی به هر نحو ممکن ، چه کسی یا چه گروهی باید به چه گونه‌ای زمام امور را به دست بگیرد تا اوضاع بنفع ملت و کشور سامان یابد و این روند بتواند ادامه داشته باشد؟

این درست همان نقطه ای است که به نظر می‌رسد #جامعه هنوز به توافقی بر سر آن دست نیافته است. با این وجود، حتی اگر روزی یک اجماع کلی بر سر این موضوع حاصل شود که چه کسی یا چه گروهی باید حکومت کند، باز هم گرهی از کار فروبسته ما نخواهد گشود و هنوز یک مسأله مهم دیگر وجود دارد که باید روشن شود.

پرسشی غلط برای همه فصول

کارل پوپر، فیلسوف سیاسی معاصر برای رد این ایده افلاطون که فیلسوفان باید حاکم شوند، توماس مازاریک (به تعبیر او فیلسوف-شاه جمهوری چکسلواکی) را مثال می‌آورد که یک فیلسوف متبحر بود و در عین حال، متأثر از نظریه های فلسفی نادرست (به تعبیر پوپر) دست به به اقداماتی زد که تجزیه امپراتوری قدیمی اتریش را به دنبال داشت.

رویدادی که برای اروپا و جهان فاجعه بار بود و بی‌ثباتی حاصل از آن تا حد زیادی سبب ظهور نازیسم و حتی موجب سقوط خود جمهوری چکسلواکی مازاریک بود. از دید پوپر، پرسش مشهور افلاطون مبنی بر اینکه چه کسی باید حکومت کند، اشتباه است و منشاء تمام باورهای غلط ما از فلسفه سیاسی. از دید او این یک ایده جنون‌آمیز خواهد بود اگر که امیدوار باشیم انتخاب بهترین، شایسته‌ترین و لایق‌ترین حاکمان، الزاماً سعادت برای عموم مردم جامعه به ارمغان خواهد آورد.

به نظر #کارل_پوپر در عمل تنها دو نوع عمده حکومت وجود دارد:

1) حکومت هایی که بدون خشونت و خونریزی و از طریق انتخابات از قدرت خلع می‌شوند و سقوط می‌کنند.

2) حکومت‌هایی که فقط توسط انقلاب‌های خونین می‌توان آنها را از قدرت خلع کرد و به زیر کشید. پوپر آنها را حکومت‌های استبدادی یا همان دیکتاتوری می‌نامد.

از دید این فیلسوف سیاسی، این پرسش و #نگرش_اتوپیایی (آرمانشهری) افلاطونی که "چه کسی باید حکومت کند" چندان مهم نیست. به این پرسش می‌توان به شکل های گوناگون پاسخ داد. مثلا می‌توان گفت "بهترين ها بايد حکومت کنند" يا فرزانگان یا در بهترين حالت ممکن است با رویکردی دموکراتیک بگوییم، اکثريت بايد حکومت کند.

اما در فلسفه سیاسی، پرسشی مهم تر از آن وجود دارد که همه ما باید ذهن و اندیشه خود را به آن معطوف کنیم و نه به نظریاتی که در تقابل با شکل گیری یک جامعه باز هستند. ما باید با نظریاتی مشغول باشیم که به ما می‌آموزند چگونه می‌توان حکومتی را روی کار آورد که عزل یا #براندازی آن در هر زمان بدون نزاع و درگیری‌های سیاسی و اجتماعی و تنها با #صندوق_رای ممکن باشد، نه با نظریاتی مانند رویکرد فلسفی افلاطون (در توضیح مدینه فاضله) یا نظریه‌های هگل و مارکس که به تعبیر پوپر به تئوری‌های توتالیتر و اصطلاحا به توتاليتاريانيسم می‌انجامند.


#اندیشه_کنیم


@AndisheKonim
■ «مختصری در باب “#عقل در برابر #غریزه” چنانچه #ویل_دورانت می نگارد»

#هیوم معتقد بود که اگر عقل با رفتار کسی سازگار نباشد آن شخص بر ضد عقل خواهد ایستاد.
#زنون نیز عقل و استدلال را به باد استهزا گرفت و آن را پوچ دانست.
با این حال مردم یونان و رم که در عین لذت جویی مردمی زاهد و اهل ریاضت بودند هرگاه #عقل و #شهوت را در مقابل هم می یافتند به آسانی از خرد پیروی می نمودند.
با گذشت زمان نیروی عرفانی که امیدها و آرزوهای انسانی را در بر داشت و تسلی بخش ستمدیدگان و تنگدستان بود از شرق به یونان تاخت و به راحتی جایگزین دنیای عقلانی شد.
#روسو انسان متفکر را حیوان فاسد خواند.
#کانت سخنان #زنون را تکرار کرد که به اروپاییان گفت “به خدا و اختیار و پایندگی روح معتقد باشند زیرا عقل در پذیرفتن اینکه انسان با سعی و عمل به بهشت می‌رود ناتوان است.”
#شوپنهاور عقل را بنده مطیع اراده و #فروید آن را پوششی بر غرایز و شهوات خواند.
امّا #غریزه چیست؟
غریزه،واکنشی ست که آدمی برای رفع نیازمندیهای دائمی خود بی آنکه به تأمل و اندیشه نیاز داشته باشد نشان می دهد،باز بعبارتی دیگر،غریزه تعلقات و خواست هایی از احساس و واکنش است که در سرشت آدمی نهاده شده است.
#دورانت،عقل را پاسخی کلی در مقابل وضعی کلی و در مقابل غریزه را پاسخی کلی به وضعی خاص می داند که در آن نیازی احساس می گردد.
هر غریزه با حسی انفعالی همراه است و تقریبا در هر شخص در برابر هر غریزه،ضد آن نیز موجود است که عواملی همچون محیط می توانند یکی از آن ها را برگزیده و قوت بخشند.
شاید برای زندگانی ابتدایی دوره شکار غریزه کافی بود اما آنجا که تمدن آغاز شد،دیگر نمیشد به غرایز اکتفا کرد پس زندگی از عقل یاری جست.
فیلسوفانی چون #افلاطون و #ارسطو عقل را به طرزی افراط گونه می ستودند و “عقل را تکیه گاه حقیقت” می دانستند.می توان گفت استدلال و پیرو عقل بودن به خاطر محبوب بودن آن نیست بلکه به دلیل لزوم آن است. اما با تمام این توصیفات،#نیچه غریزه را باهوش‌تر از هر عقلی دانست!
دورانت نیز معتقد است که گاه غریزه بر عقل استیلا می یابد،آنجا که پای دوست داشتن به میان می آید.چرا که تجربه-همان احساس متراکم- به ما آموخته است که لحظه ای #عشق به سالیانی #اندیشه می ارزد.
از سوی دیگر دورانت عقیده دارد که غرایز خودخواهند و تنها در جهت منافع خود کار می کنند،تنها ارضا خود را می خواهند ولو به قیمت فدا کردن تمام شخصیت فرد،او غریزه جنسی را به عنوان تمثیل می آورد که فرد را بدون هیچ توجهی به نتایج دچار آشفتگی می نماید.
#کنفسیوس می گفت؛“فرق انسان و حیوان خیلی کم است ولی بعضی از مردم همین اندک را نیز دور می اندازند.”
در این که هرآنچه بر اندیشه ما بیفزاید ما را از یقینات و مأمن آرام مان دور می نماید شکی نیست اما زندگی بدون تعقل نیز آدمی را سزا نیست که؛“سقراط بودن و به زندان رفتن بهتر از دیو بودن و بر تخت نشستن”.

📚 #لذات_فلسفه
#ویل_دورانت
👤 گردآوری #الهام_اولیائی

@AndisheKonim
#فلسفه

📕کتاب : مکتب های فلسفی
🔁 ترجمه : پرویز بابایی
تاریخ انتشار : ۱۳۹۲
تعداد صفحه : ۸۴۸
موضوع : فلسفه

▫️کتاب مكتب‌هاى فلسفى براى استفاده خوانندگانى فراهم شده است كه به‌ تازگى وارد حوزه‌ى فلسفه شده يا مى‌خواهند بشوند. اين كتاب با وجود جامعيت خود از شرح تفصيلى، فنى و پر تعقيد دورى جسته و به‌ جز در مورد چند فيلسوف مهم، به خلاصه‌ى نظريه‌ى فيلسوفان و مكتب‌ها اكتفا كرده است. در این کتاب ضمن بزرگ داشت و تشریح نظریه های فیلسوفانی هم چون #افلاطون ، #ارسطو ، #دکارت ، #لایب #نیتس ، #کانت ، #اسپینوزا و دیگران، به خاستگاه اجتماعی و طبقاتی و شان نزول اندیشه های آنان توجه نموده و از منشا مناقشه هایشان با صاحبان عقاید مختلف پرده برمی دارد.

در بخش نخست کتاب، فیلسوفان پیش از سقراط معرفی شده و مکتب های موجود در این دوره بررسی شده است. بخش دوم با عنوان “دوره سقراطی” به بررسی مکتب سقراط، افلاطون و ارسطو اختصاص دارد. بخش سوم شامل بیان مکتب های فلسفی بعد از ارسطو است و بخش چهارم به مکتب های دوره میلادی پرداخته و فلسفه در قرون وسطا و فلاسفه و متکلمان برجسته دوران اسکولاستیک معرفی می شوند. بخش پنجم مشتمل است بر مکتب های دوره رنسانس و عصر نوزایی و در بخش ششم و هفتم فلسفه در عصر مدرن و سده بیستم مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است.


فهرست موضوعات و فصل‌های کتاب :

▫️فصل اول: جهان بینی های پیش از فلسفه
▫️فصل دوم: مکتب ملطی(طبیعت شناسان)
▫️فصل سوم: #فیثاغورس و مکتب او
▫️فصل چهارم: #هراکلیتوس افه‌سوسی
▫️فصل پنجم: مکتب الئا
▫️فصل ششم: نقد مکتب الئا
▫️فصل هفتم: اتوم‌گرایان.لوکیپوس‌ودموکریتوس
▫️فصل هشتم: پزشکی‌وتاریخ یونانیان.مکتب #‌بقراط
▫️فصل نهم: سوفسطاییان.‌پروتاگوراس وگرگیاس
▫️فصل دهم: مکتب سقراط
▫️فصل یازدهم: مکتب های سقراطی
▫️فصل دوازدهم: افلاطون
▫️فصل سیزدهم: ارسطو
▫️فصل چهاردهم: اپیکوریان یا اتوم‌گرایان متاخر
▫️فصل پانزدهم: مکتب رواقیان
▫️فصل شانزدهم: شک‌گرایان
▫️فصل هفدهم: اتوم‌گرایی در تمدن رومی
▫️فصل هجدهم: فرهنگ‌یونانیوتفکر یهودی-مسیحی
▫️فصل نوزدهم: مکتب نو افلاطونی
▫️فصل بیستم: آباءِکلیسایانخستین متکلمان‌مسیحی
▫️فصل بیست و یکم: فلسفه در قرون وسطا
▫️فصل بیست و دوم: فلاسفه یا متکلمان برجسته‌ی دوران اسکولاستیک
▫️فصل بیست و سوم: نوزایی فرهنگ انسانی
▫️فصل بیست و چهارم: رفورماسیون‌یا اصلاح‌مذهبی
▫️فصل بیست و پنجم: تجربیان پیشگام
▫️فصل بیست وششم: خردگرایان
▫️فصل بیست و هفتم: تجربه گراییِ کلاسیک لاک
▫️فصل بیست و هشتم: عصر روشنگری
▫️فصل بیست و نهم: شکاکیت هیوم
▫️فصل سی‌ام: فلسفه‌ی کلاسیک آلمانی
▫️فصل سی و یکم: پیدایش مارکسیسم
▫️فصل سی ودوم: تحول فلسفه‌ی تجربه‌گرا به پوزیتیوسم و پراگماتیسم
▫️فصل سی وسوم:هستی اگزیستانسیالیسم
▫️فصل سی وچهارم: فلسفه‌ی زبان‌گرا
▫️فصل سی وپنجم: مکتب فرانکفورت و نظریه‌ی اعتقادی
▫️فصل سی وششم: مکتب نومارکسیست‌ها
▫️فصل سی وهفتم: پست‌مدرنیسم و چالش‌های فلسفی معاصر.



@AndisheKonim

فایل پی دی اف کتاب را در پست بعد خواهید داشت👇👇
سوال درست, چه سیستمی بعد از فروپاشی کار خواهد کرد؟ نه چه گروهی حاکم خواهد شد!

یکی از بنیادی ترین مبانی نظریه‌های سیاسی، پرداختن به این پرسش است که با برکناری یک حاکمیت، چه آلترناتیوهائی وجود دارد و چه حکومتی را باید جایگزین کرد.
باید به فکر ساز و کاری سیاسی و حقوقی بود که هر حکومتی را که قرار است بر سر کار بیاوریم، صرف نظر از شکل آن ، چنانچه در جهت تحقق وعده‌ها و اقوال و کسب منافع همگانی و کشور نتوانست مؤثر و کارآمد باشد، بدون توسل به مبارزه ، انقلاب، فروپاشی و درگیری، بتوان در هر زمان بدون فوت وقت، از طریق قوانین مدنی و صرفا با رای مردم آن‌را به زیر کشید.


این پرسش اگرچه با ادبیات ساده و عامیانه مطرح می‌شود اما در کنه خود، یکی از دیرینه ترین پرسش‌های فلسفه سیاسی است و قدمت آن به زمان افلاطون در یونان باستان می‌رسد.
#افلاطون در یک بند مشهور از کتاب خود به نام جمهوری، می‌گوید که فیلسوفان باید شاه شوند و به عکس، شاهان یا حاکمان مستبد همچون فیلسوفان تعلیم یابند.

افلاطون تنها فیلسوفی نیست که درباره این پرسش که چه کسی حکومت کند، نظریه پردازی کرده است.
#مارکسیسم نیز به عنوان یک نظام فلسفی درباره دولت، ملت و #حاکمیت حرف دارد. مارکس از دیکتاتوری پرولتاریا، به مثابه ویژگی ماهوی دوران گذار از سرمایه داری به سوسیالیسم و کمونیسم و از تمرکز قدرت سیاسی در دست اکثریت جامعه یعنی طبقه کارگر در قالب شوراها صحبت می‌کند.

آنچه در یک انقلاب یا فرو‌پا‌شی حائز اهمیت است این پرسش است که مردم و متفکران از خود بپرسند به راستی با کنار رفتن حکومت فعلی به هر نحو ممکن ، چه کسی یا چه گروهی باید به چه گونه‌ای زمام امور را به دست بگیرد تا اوضاع بنفع ملت و کشور سامان یابد و این روند بتواند ادامه داشته باشد؟

این درست همان نقطه ای است که به نظر می‌رسد #جامعه هنوز به توافقی بر سر آن دست نیافته است. با این وجود، حتی اگر روزی یک اجماع کلی بر سر این موضوع حاصل شود که چه کسی یا چه گروهی باید حکومت کند، باز هم گرهی از کار فروبسته ما نخواهد گشود و هنوز یک مسأله مهم دیگر وجود دارد که باید روشن شود.

پرسشی غلط برای همه فصول

کارل پوپر، فیلسوف سیاسی معاصر برای رد این ایده افلاطون که فیلسوفان باید حاکم شوند، توماس مازاریک (به تعبیر او فیلسوف-شاه جمهوری چکسلواکی) را مثال می‌آورد که یک فیلسوف متبحر بود و در عین حال، متأثر از نظریه های فلسفی نادرست (به تعبیر پوپر) دست به به اقداماتی زد که تجزیه امپراتوری قدیمی اتریش را به دنبال داشت.

رویدادی که برای اروپا و جهان فاجعه بار بود و بی‌ثباتی حاصل از آن تا حد زیادی سبب ظهور نازیسم و حتی موجب سقوط خود جمهوری چکسلواکی مازاریک بود. از دید پوپر، پرسش مشهور افلاطون مبنی بر اینکه چه کسی باید حکومت کند، اشتباه است و منشاء تمام باورهای غلط ما از فلسفه سیاسی. از دید او این یک ایده جنون‌آمیز خواهد بود اگر که امیدوار باشیم انتخاب بهترین، شایسته‌ترین و لایق‌ترین حاکمان، الزاماً سعادت برای عموم مردم جامعه به ارمغان خواهد آورد.

به نظر #کارل_پوپر در عمل تنها دو نوع عمده حکومت وجود دارد:

1) حکومت هایی که بدون خشونت و خونریزی و از طریق انتخابات از قدرت خلع می‌شوند و سقوط می‌کنند.

2) حکومت‌هایی که فقط توسط انقلاب‌های خونین می‌توان آنها را از قدرت خلع کرد و به زیر کشید. پوپر آنها را حکومت‌های استبدادی یا همان دیکتاتوری می‌نامد.

از دید این فیلسوف سیاسی، این پرسش و #نگرش_اتوپیایی (آرمانشهری) افلاطونی که "چه کسی باید حکومت کند" چندان مهم نیست. به این پرسش می‌توان به شکل های گوناگون پاسخ داد. مثلا می‌توان گفت "بهترين ها بايد حکومت کنند" يا فرزانگان یا در بهترين حالت ممکن است با رویکردی دموکراتیک بگوییم، اکثريت بايد حکومت کند.

اما در فلسفه سیاسی، پرسشی مهم تر از آن وجود دارد که همه ما باید ذهن و اندیشه خود را به آن معطوف کنیم و نه به نظریاتی که در تقابل با شکل گیری یک جامعه باز هستند. ما باید با نظریاتی مشغول باشیم که به ما می‌آموزند چگونه می‌توان حکومتی را روی کار آورد که عزل یا #براندازی آن در هر زمان بدون نزاع و درگیری‌های سیاسی و اجتماعی و تنها با #صندوق_رای ممکن باشد، نه با نظریاتی مانند رویکرد فلسفی افلاطون (در توضیح مدینه فاضله) یا نظریه‌های هگل و مارکس که به تعبیر پوپر به تئوری‌های توتالیتر و اصطلاحا به توتاليتاريانيسم می‌انجامند.


#اندیشه_کنیم


@AndisheKonim
■ کسانی که خودشان را از سیاست
به دور نگه می دارند،
توسط احمق ها اداره میشوند...!

👤 #افلاطون

@AndisheKonim
No one is more hated than he who speaks the truth

■ هيچ كس به اندازه ى كسى كه حقيقت را ميگويد، مورد تنفر واقع نميشود ...!

👤 #افلاطون

@AndisheKonim
‍ ■ افسانه غار #افلاطون

افلاطون ميگويد غاری را تصور كنيد كه در انتهای آن افرادي را از ابتدای كودكي به زنجير بسته باشند به نحوی كه اين افراد نتوانند سر خود را به عقب برگردانند و پشت سر خود را ببينند.

در پشت سر اين عده، افرادي زندگي ميكنند و آتشي نيز افروخته اند. در اثر نور اين آتش تصاويری از رفت و آمد اين افراد و لوازمشان روی ديوار جلوی آن زندانيان در بند افتاده است و سرو صدا هاي آن مردم نيز در اثر انعكاس در غار از جلوي همان تصاوير نقش بسته بر ديوار به گوش آن زندانيان ميرسد.

بدیهی است كه اين افراد (زندانيان غار افلاطون ) تصور ميكنند كه اين صداها از همين سايه ها مي آيد زيرا از ابتدا و كودکی اينچنين ديده و شنيده اند و هرگز نيز قادر نبوده اند پشت سر خود را نگاه كنند .

حال فرض كنيد زنجير برخي از اين گروه زندانيان را باز كنيد و به آنها بگوييد دنيا اينگونه كه شما تصور ميكنيد نيست و آنها را براي مشاهده جهان بيرون از غار، به خارج از آن غار ببريد.
در بيرون غار نور شديد خورشيد چشم اين افراد را به شدت ناراحت خواهد كرد و آنها نخواهند توانست چیزی ببينند و به سرعت جلوی چشمان خود را گرفته و به غار بر ميگردند . اما فرض كنيد كه معدودی از اين افراد بتوانند در مقابل اين نور شديد مقاومت كرده و سپس نگاهي به جهان بيرون غار بيندازند.

حال از افراد اين گروه اگر كسي براي نجات گروهي ديگر از زندانيان به داخل غار برگردد و به آنها كه اساسا بيرون را نديده اند، بگويند كه حقيقت چيز ديگري است و فقط بايد كمي تحمل داشته باشند، دست كم مورد تمسخر قرار خواهند گرفت.

( آن زنجیرها هر چیزی می تواند باشد، خودخواهی یا جهانی ساختگی، وحشت یا اضطراب...)

حتی یکبار هم اگر جور دیگری به جهان بنگریم چیزی از دست نداده ایم و شاید چیزی بدست بیاوریم . اما برخی چنان به غل و زنجیر اویخته اند که تصور اینکه زندگی جور دیگریست برایشان هولناک است و به هر حال حقیقت کمی ازرده خاطرمان خواهد کرد.

👤 #برایان_مگی
📚 #سرگذشت_فلسفه
🔃 برگردان #حسن_کامشاد


@AndisheKonim
#قتل #رومینا #اشرافی

خیلی ها بعد بریده شدن سر رومینا توسط پدرش گله دارند از اجرای قوانین مجازات های اسلامی در ایران ولی از نظر ما تا وقتی جوانی مانند ایشون از این قتل تمام قد حمایت میکنه یعنی حکومت ایران لایق حداقل بخشی زیادی از مردم سنتی و مسلمان ایران هست.
#افلاطون تو کتاب #جمهوریت میگه هر حکومتی لایق همون مردمی هست که داره بهش حکومت میکنه !
از روزی که کانال اندیشه رو بهمراه #سلیم راه انداختیم همیشه گفتیم و باز هم میگم کانال ما سیاسی نیست چرا که مشکل مردم ایران هم حکومت و سیاست ایران نیست ، مشکل مردم ایران جهل خرافاتی هست که با #اسلام #ننگین وارد ایران شده و تنها راه نجات مردم ایران #آگاهی و رهایی از هرگونه #خرافات از جمله #اسلام ، #شبه_علم ، #انرژی_کیهانی ، #روح ، #متافیزیک ، #خدا ، #شعور_آب ، #تعبیر_خواب و خزعبلاتی از این دست هست.
#اندیشیدن تنها راه #نجات است.
دل نوشته ی ادمین


@AndisheKonim
#افلاطون در وصف #فیلسوفان ملطیه|

دوست من اینان می‌گویند: خدایان هستیِ واقعی و طبیعی ندارند بلکه تصاویر خیالی و زادگان هنر و قرارداد‌ند. به همین علت هر قومی در پرستش آن‌ها شیوه‌ای دیگر دارد بسته به این‌که افراد قوم در هنگام وضع قوانین چه توافقی در این باره با یکدیگر کرده باشند. نیکی و زیباییِ طبیعی نیز غیر از آن نیکی و زیبایی است که قوانین درباره‌اش سخن می‌گویند. عدالت در طبیعت اصلاً نیست بلکه زاده‌ء ذهن آدمیان است. از این‌رو آدمیان دربارهء آن همواره با یکدیگر در نزاع و مناقشه‌اند و هر روز آن را به نحوی دیگر تعبیر می‌کنند. و هر تعریفی که هر بار از آن بدست می‌دهند، مادام که تازه است و هنوز تغییری در آن نداده‌اند، قدرت قانونی پیدا می‌کند. همین خود دلیل است بر این‌که عدالت و حق زائیده‌ء هنر، قرارداد و قانون است و در نظام طبیعت جایی برای آن نیست.


@AndisheKonim
■ ادیان و مذاهب علت اساسی جنگ‌ها و مخالفت با اندیشه‌های فلسفی و تحقیقات علمی هستند. کتاب‌هایی که به نام مقدس آسمانی معروف‌اند، کتب خالی از ارزش و اعتباراند و آثار کسانی از قدما مانند #افلاطون و #ارسطو و #سقراط خدمت مهم‌تر و مفید‌تری به بشر کرده ‌است.

👤 #زکریای_رازی

@AndisheKonim
معرفی #کتاب
در جوامعِ استبدادی همیشه زن و مرد از هم جدا می شوند تا مرد ها و زن ها چیزی که بینشان جریان داشته باشد، شهوتِ بیمار گونه ی ناشی از توهمِ شناخت از هم باشد تا هیچ زنی و مردی زیبایی و زشتیِ واقعی را نتواند تشخیص بدهد و زن ها و مرد ها در انتخابِ هم به اندازه ی شهوت برانگیز بودن توجه داشته باشند و بس، نه چیز دیگری!
چرا؟؟
چون اگر در جامعه روابطِ زن و مرد آزاد باشد آن دیوارِ شهوت فرو می ریزد و زن ها و مرد ها زیبایی و زشتی واقعی را تشخیص می دهند و
خانواده هایی که تشکیل می دهند بر دوست داشتنِ انسانی بنا می کنند و فرزندانِ سالم تربیت می کنند که تابِ استبداد را ندارد و به عبارتی استبداد با وجود آنها بیگانه است، چرا که آزاد پرورش می یابند.

#ضیافت 📚
#افلاطون


@AndisheKonim
ادامه پست قبل:
🔰احساس درونی:

💯برخی از متالهین و #فیلسوفان_مذهبی در گذشته (مانند #لرد_شافتسبوری) هنگامی که از استدلال برای اثبات وجود خدا ناتوان می ماندند، #وجود_خدا را به عنوان یک حس درونی مطرح می کردند. آنها ادعا می کنند که اگرچه ما نمی توانیم خدا را با حس بیرونی ادراک کنیم و هیچ دلیل و مدرکی برای وجود چنین هیولای موهومی وجود ندارد، اما خدا را می توان با یک حس درونی احساس کرد. این نظریه در واقع یک نوع راه فرار از حیطه #عقل و #استدلال است. ادعا می کنند که خدا را در قلب خود احساس می کنند، اما قلب در اینجا به جز استعاره چه می تواند باشد؟ آیا منظورشان همان اندامی است که خون را در رگ های ما به جریان می آورد. در آنجا جز بافت و سلول چه می تواند باشد؟ اگرچنین حسی وجود داشته باشد، پس همه و نه فقط خداباوران باید بتوانند چنین ادراک درونی داشته باشند در حالیکه چنین نیست. من هر قدر تلاش می کنم چنین حسی را نمی یابم. کسی مانند #افلاطون ممکن است بتواند ادعا کند که ما اشکال هندسی را در جهان خارج نمی بینیم بلکه آنها را شهود می کنیم. هرکسی حداقل می تواند قبول داشته باشد که درکی از اشکال هندسی دارد. اما هیچ کسی درکی از #خدا ندارد. آنها چگونه خدا را احساس می کنند در حالیکه قادر به توصیف ویژگی های آن نیستند⁉️ وقتی صحبت از احساس کردن چیزی می کنیم، یعنی حداقل یک ویژگی آن چیز(رنگ، شکل، بو، طعم، سختی و ...) توسط حس ما درک می شود. این چه حسی است که هیچ ویژگی را ادراک نمی کند؟ از کجا می دانیم که این به اصطلاح حس درونی، امری واقعی و نه موهوم را ادراک کرده است؟ از کجا معلوم که حس درونی شما نه خدا بلکه شیطان را ادراک می کند؟ از کجا می دانید که #یهوه، #الله، #مسیح یا #زئوس را ادراک می کند؟ مسلم است که این تنها مغلطه ای است برای گریز از استدلال و تفکر عقلانی.
عقل تنها وسیله شناخت ماست و در نهایت این عقل است که حکم می کند چه چیزی درست و چه چیزی غلط✔️ابزار شناخت عقل نیز حواس انسان است و منبع شناخت نیز جهان بیرونی است(شاید بتوان پذیرفت که ما بدون نیاز به جهان بیرونی بتوانیم قضایای ریاضی یا هندسی را بفهمیم و یا اصول منطق را که البته این بین فیلسوفان محل بحث است). به لحاظ منطقی، وجود خدا متناقض نماست زیرا نمی توان موجودی بی نهایت را تصور کرد که ویژگی های انسانی داشته باشد چرا که لازمه این ویژگی ها برخورداری از محدودیت است. به لحاظ عقلی، ما نمی توانیم وجود خدا را بپذیریم چون هیچ دلیل کافی و روشنی برای پذیرش آن نداریم. به لحاظ #علمی،فرضیه وجود خدا پذیرفته نمی شود چرا که هیچ گواه و مدرکی دال بر وجود خدا نیست.


@AndisheKonim
Ещё