اندیشیدن تنها راه نجات

#متافیزیک
Channel
Logo of the Telegram channel اندیشیدن تنها راه نجات
@AndishekonimPromote
5.31K
subscribers
22.7K
photos
21.1K
videos
8.79K
links
کانال اندیشه(گسترش علم و مبارزه با خرافات، ادیان، شبه علم) آیدی ادمین @Printrun @Salim_Evolution گروه تلگرامی عقاید محترم نیستند https://t.me/+afAiwBquqnIyZTli اینستاگرام https://www.instagram.com/p/Cpxu3rcjtzV/?igshid=YmMyMTA2M2Y= کتابخانه کانا
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥متافیزیک چیست؟ (داستان متافیزیک)
◾️
#ارسطو #متافیزیک

📝ترجمه و زیرنویس :Masoudshayegan


#اندیشه_کنیم
@AndisheKonim
چگونگی پیدایش #دین ،
#فلسفه و #علوم در #مغز #انسان
دکتر #تقی #کیمیایی #اسدی
بخش سیزدهم پاسخ پرسش‌ها
رد ادعای #متافیزیک در #مغز


@AndisheKonim
چگونگی پیدایش #دین ،
#فلسفه و #علوم در #مغز #انسان
دکتر #تقی #کیمیایی #اسدی
بخش دوازدهم پاسخ پرسش‌ها
رد ادعای #متافیزیک در #مغز


@AndisheKonim
#متافیزیک ،بزرگترین سواستفاده تاریخ اندیشه!

مفاهیم بسیاری در شبه علم مورد سواستفاده قرار گرفته اند.اما به جرات می توان گفت متافیزیک سرآمد آنهاست.این واژه همانطور که احتمالا می دانیم از کتاب متافیزیک ارسطو آمده است.اما این فقط سرآغاز این واژه است.

متافیزیک در عربی به "مابعدالطبیعه" ترجمه شده و یکی از خطاهای رایج استفاده آن به جای "ماوراءالطبیعه" بوده است.این دو واژه به هیچوجه یکی نیستند. برخی متافیزیک را مهمترین و سرآغاز پرسش های فلسفه می دانند.یعنی ابتدا پرسش های بنیادین با متافیزیک آغاز می شود. البته یک دلیل دیگر از خطاهای مربوط به متافیزیک ، کاربرد اصطلاحات نزد فلاسفه است.در فلسفه واژگان مانند فیزیک ترجمه نمیشود.در فیزیک یک واژه یک معنای واحد دارد. اما در فلسفه اینچنین نیست،مثلا واژه subjective در کانت با هگل متفاوت است. حتی در میان فلاسفه علم یا دانشمندان هم واژگان مرتبط با فلسفه علم متفاوت بوده است.پوپر یا داروین از اصطلاح متافیزیک تعبیر متفاوتی داشتند.

💠در نتیجه متافیزیک از واژگان بنیادینی است که خود واژه نیز مباحث مختلف و گسترده دارد.اما در مفهوم کلی متافیزیک یا متاگیتیک یک از شاخه های فلسفه است که به پرسش هایی درباب وجود در مورد زندگی و جهان می پردازد. اما وجود مفاهیم بنیادین غیر فیزیکی. برای مثال چیستی انسان ،جبر و اختیار، جهان ، ذهن و آگاهی،ذهن و ماده ،علیت، ثبات،تغییر و.... به بیان ساده تر هر آنچه که در مورد پرسش های کلی ما در مورد جهان که خارج از دسترس فیزیک هستند. این وجه اشتراک تعریف متافیزیک است.اما وجه اختلاف آن کاربرد و جزئیات تعریف متافیزیک است. برای مثال پس از فلسفه مدرن ،متافیزیک اکثرا به روش غیر فیزیکی نسبت داده می شود. این شاخه حتی به مباحث امروزی فلسفه علم هم ورود کرده است.برای مثال مباحث فلسفی در باب هوش مصنوعی که هوش مصنوعی بعنوان هوشمندی مشابه انسان وجود دارد یا ندارد آیا هوش مصنوعی فراتر از هوش انسان خواهد رفت؟ اینها پرسش های فیزیکی نیستند. به نوعی رویکرد غیر از فیزیک در فلسفه مدرن به رویکرد متافیزیکی نسبت بیشتری داده می شود.یعنی دیگر تنها بعنوان یک شاخه از فلسفه از آن یاد نمی شود، بلکه به کلی رویکردهای عقلانی فلسفه را رویکرد متافیزیکی می دانند.اما عده ای با چنین تعاریفی مخالف هستند،یعنی معتقدند همان تعریف کلاسیک متافیزیک باید ارائه شود.در این صورت محدوده متافیزیک،تنها پرسش های بنیادین وجودی است.اما بسیار اهمیت ویژه ای در همین محدوده وجود دارد. یعنی برای هر بحثی ابتدا پیشفرض متافیزیکی وجود دارد. مثلا اگر در باب اعمال انسان صحبت می کنیم،ابتدا پیشفرض جبر یا اختیار را داریم.اگر در باب سلسله علل مسائل فیزیکی صحبت میکنیم ،ابتدا پیشفرض علیت را داریم. اگر در باب واقعیت صحبت میکنیم ابتدا پیشفرض قوه ادراک هاصی مد نظر داریم.(مثلا اینکه واقعیت همان است که میبینیم ،یا با تغییر درک میکنیم،یا به کلی خطا میکنیم).

نکته دیگر که همواره سبب خطای ما می شود،پرداختن به مباحث متافیزیک است. فرض کنیم در باب یک مساله متافیزیکی ،ادعایی مطرح شود.اگر شما در جایگاه رد آن ادعا نیز قرار بگیرید، باز هم یک بحث متافیزیکی داشته اید.یعنی گاهی مخاطبان مباحث فلسفی تصور می کنند ادعاهایی که نمیپسندیم، متافیزیکی هستند، پس رد آنها رد متافیزیک است.در صورتی که رد ادعای مرتبط با متافیزیک، خود یک ادعای متافیزیکی دیگر است.

مورد دیگر که ابتدای مطلب هم اشاره ای شد خطای تاریخی رایج است.غالبا ادعاهای ماورا الطبیعه را با متافیزیک که مابعدالطبیعه است.اشتباه می گیرند .شاید اگر ترجمه ماوراء الطبیعه را همان پارانرمال و مابعدالطبیعه را متافیزیک بدانیم، کار راحت تری داریم.چرا که هر ادعایی که مرتبط با ماورا باشد، خارج از متافیزیک و در حیطه پارانرمال است. برای مثال گاهی دیده ایم ادعاهای مربوط به یوفو ها و فرازمینی ها،یا اشباح را با متافیزیک جمع می بندند! در صورتی که این ادعاها مربوط به حوزه ماوراالطبیعه و بی ربط با متافیزیک هستند.


🔚نکته آخر اینکه با هر تعریف جزئی یا با همان تعریف کلی از متافیزیک، همچنان مباحث متافیزیک جزو مباحث اساسی فلسفه و حتی فلسفه در علم هستند.برای مثال سه روز قبل شان کرول (دانشمند مشهور فیزیک) مقاله ای کاملا در حیطه متافیزیک منتشر کردـ یا کتب مختلفی که رویکرد علم گرایانه دارند و پرسش های اساسی متافیزیکی را مورد بررسی قرار می دهند.در کل پیشفرض های متافیزیکی اهمیت بسیار جدی در مباحث فلسفی علمی، فیزیک و فلسفه دارند.

#arian_x


@AndisheKonim
نقش #خدای #حفره ها در پرسشهای باورمندانش!

چرا سرعت نور ۳۰۰هزار کیلومتر بر ثانیه هست و نه ۳۰۱ هزار کیلومتر بر ثانیه؟

پرسشهای #متافیزیک یا فلسفی


چرا اعداد ثوابت فیزیکی این مقدار هستند و نه کمتر و نه بیشتر
فیزیکدان میپرسه چه چیزی باعث شد و چگونه باعث شد که سرعت نور و یا اعداد اون ثوابت این مقدار باشند و نه بیشتر ،
باید گوسفند باشیم که جواب این سوال رو با خدا بدهیم و بگیم تمام شد و رفت پی کارش و دست از تحقیق بکشیم.

بزارید اول تکلیفمون رو با این گوسفندان مشخص کنیم کسانی که به دنبال یک خدا برای پاسخ به سوالات علمی میگردند

همواره در دانش بشر حفره هایی و نکات نادانسته ای وجود خواهد داشت، مسلماً وجود این حفره ها دلیل خوبی برای باور داشتن به خدا نیست، انسان خردگرا باید در مورد آنچه نمیداند باید صداقت روشنفکری داشته باشد و بگوید نمیدانم! نباید بجای آن موجودات خیالی همچون خدا و خر بالدار را دلیل نادانسته ها بداند و بخواهد اینگونه حفره های درون تصوراتش را پر کند، مغز انسان مدرن و خردگرا از داشتن حفره ها در هراس نیست، ندانستن قطعاً پاسخی معتبر تر از در نظر گرفتن علت های غیر معتبر و موهوم، خیالی، ماوراء طبیعی و غلط مثل خدا است. استفاده از همین طرز تفکر بوده است که باعث شده است طول تاریخ خداباوری هرچقدر که دانش بشری پیشرفت میکرده است حوزه فعالیت خدایان نیز محدودتر شده است.

خداباوران معمولا اعتراف میکنند که خدایشان را نمیفهمند و از کارهای او سر در نمی آورند، به همین دلیل است که معمولاً در پاسخ به رفتارهای تناقض آمیز دوست خیالیشان میگویند حتماً حکمتی در کار است که ما نمیدانیم، بسیاری از خداباوران حتی ویژگیهای اصلی و دقیق خدا را که در تعریف خدا مطرح شده است را نمیدانند. این افراد به چیزی اعتقاد دارند که خود نمیدانند چیست، به عبارت دیگر نادانی خود را بعنوان خدا مورد ستایش قرار میدهند و بنده حفره های ذهنی خویش و نادانیشان هستند نه حتی بنده خدا، این افراد از روش "خدای حفره ها" استفاده نمیکنند بلکه خدای آنها تماماً یک حفره است.

به همین دلیل بی اطلاع بودن خداباوران از رفتار خدایشان است که "خدا فلان کار را کرده است" جواب قانع کننده و معتبری برای هیچ ذهن علمی نیست. یک فیزیک دان که در زمان حال زندگی میکند هرگز این مسئله را که فلان پدیده به دلیل اینکه خداوند خواسته است رخ داده است را بعنوان یک پاسخ علمی به پرسشهای علمی نخواهد پذیرفت، برای همین است که در هیچ شاخه ای از علم حرفی از خدا زده نمیشود زیرا علم خدا را به رسمیت نمیشناسد. بنابر این از دیدگاه فلسفه علم، خدا هرگز نمیتواند پاسخی قابل قبول برای هر مسئله علمی در هر یک از شاخه های علمی باشد، زیرا اساساً خدا در تعریف علیت نمیگنجد.

اما بعد از اینکه پدر این گوسفندان رو در آوردیم در مورد اینکه چرا سرعت نور این عدد هست و نه کمتر اینجا یک مطلب هست که بررسی کرده کمی ، در اخر هم جوابش نمیدانیم هست .

https://www.zoomit.ir/2017/3/23/154118/why-speed-of-light-the-speed-of-light/



@AndisheKonim
#قتل #رومینا #اشرافی

خیلی ها بعد بریده شدن سر رومینا توسط پدرش گله دارند از اجرای قوانین مجازات های اسلامی در ایران ولی از نظر ما تا وقتی جوانی مانند ایشون از این قتل تمام قد حمایت میکنه یعنی حکومت ایران لایق حداقل بخشی زیادی از مردم سنتی و مسلمان ایران هست.
#افلاطون تو کتاب #جمهوریت میگه هر حکومتی لایق همون مردمی هست که داره بهش حکومت میکنه !
از روزی که کانال اندیشه رو بهمراه #سلیم راه انداختیم همیشه گفتیم و باز هم میگم کانال ما سیاسی نیست چرا که مشکل مردم ایران هم حکومت و سیاست ایران نیست ، مشکل مردم ایران جهل خرافاتی هست که با #اسلام #ننگین وارد ایران شده و تنها راه نجات مردم ایران #آگاهی و رهایی از هرگونه #خرافات از جمله #اسلام ، #شبه_علم ، #انرژی_کیهانی ، #روح ، #متافیزیک ، #خدا ، #شعور_آب ، #تعبیر_خواب و خزعبلاتی از این دست هست.
#اندیشیدن تنها راه #نجات است.
دل نوشته ی ادمین


@AndisheKonim
💠💠💠 #متافیزیک چیست؟


از آن‌‌جا که در روزگار ما با وجود گردش حجم انبوه دانش و اطلاعات عمومی ، کم‌تر از گذشته می‌توان افراد را با واژگانی چون آل، بختک، یک سر و دو گوش و …. فریب داد و اقناع کرد ، واژگانی هم‌چون متافیزیک، کوانتوم، الکترومغناطیس، انرژی و … از جمله الفاظ پرکاربرد رمّالان و فال‌گیران و نادانشمندان زمانه ماست.



به لحاظ لغوی متافیزیک متشکل از دو کلمه “متا” به معنای بَعد و “فیزیک” به معنای طبیعت است و در ترجمه های معمول آن را با “مابَعدالطبیعه” معادل می‌کنند. متافیزیک به‌معنای دقیق آن شاخه‌ای است از فلسفه (همان‌گونه که معرفت‌شناسی ، زیبایی شناسی و… شعوبی از فلسفه هستند).



متافیزیک به گفته ارسطو جست‌و‌جوی نخستین اصل‌ها و علت‌ها و بررسیِ بودن به مثابهء بودن است، پرسش‌های بنیادی متافیزیک درباره بودن، نبودن، شدن، یکی، بسیاری و… است.

متافیزیک در این معنا به نوعی همان “آنتولوژی” (وجودشناسی) یا بودن‌شناسی است.



واژهء متافیزیک ساختهء شاگردان ارسطو و نامی بود برای نامیدن دسته‌ای از نوشته‌های او که “پس از فیزیک” بودند. ولی این نام در دوره‌های بعد به معنایی که در بالا توضیح داده شد به‌کار رفت. خود ارسطو به جای واژهء (متافیزیک) عبارت (دانش یا فلسفهء نخستین) را به‌کار برده است. افراد ناآشنا با واژگان حوزه علوم و فلسفه، مابعدالطبیعه را با ماوراءالطبیعه جابه‌جا گرفته‌اند و از روی ناآگاهی به پدیده‌های عجیب و فراطبیعی (در صورت وجود) یا به‌عبارتی آن‌چه که پدیده‌های پارانرمال خوانده می‌شوند عنوان متافیزیک اطلاق می‌کنند! محتملاً بارها شنیده‌ایم که کسانی خواص سنگ ها یا فال تاروت یا احضار ارواح و … را زیرمجموعه مسائل متافیزیکی عنوان می‌کنند و علی‌الاصول تصور می‌کنند متافیزیک به معنای پدیده‌هایی است که فیزیک از توصیف و تفسیر آن عاجز است!



علی ایحال با هر رویکردی که تعریفی جامع از مابعدالطبیعه (متافیزیک) ارائه دهیم نه مهرهء مار و اثر آن بر خوشبختی و جذابیت افراد، نه خواص سنگ‌های ماه تولّد، نه فال تاروت و نه طالع‌بینی و نه نظایر این ها، هر چه که باشند هیچ‌کدام موضوع بحث متافیزیک نیستند. یک تعریف بنیادین از متافیزیک این است که در آن، نمود از واقعیت متمایز می شود. برخی تصور میکنند این تعریف مستلزم آن است که سرفصل موضوعات متافیزیک، واقعیت جهان نادیده باشد و بلافاصله اینطور استنتاج میکنند که موضوعاتی چون روح، بختک، جن و … از آن حیث که گویا به چشم دیده نمی شوند زیرمجموعه مسائل متافیزیک هستند! متافیزیک به بیانی دیگر پرداختن به نگرش فراگیر انسان به جهان یا طبیعت است.



ماکس پلانک متافیزیک را اینگونه تعبیر میکند: “قطعه خاکی را در نظر بگیرید، و ابعاد و حدود هندسی آن و ساختار شیمیایی و فیزیکی آن را بررسی کنید، این یک بررسی علمی است. امّا همین قطعه خاک را، ضمن یک تصویر بزرگ تر و فراگیر ببینید، بیابانی را در نظر آورید با تپه ها و دامنه ها و این قطعه خاک را ، در این مجموعه از نظرگاهی بلند نظاره کنید. تصویری دیگر از آن خواهید داشت. این دومی است که تا حدودی به بینش متافیزیکی شبیه است.” متافیزیک و علم در طول هم اند . شناخت علمی درون معرفت متافیزیکی قرار میگیرد. درست مانند فیزیولوژی و بیوشیمی. فیزیولوژی رفتار بدن را تشریح میکند و بیوشیمی علمی است که در آن تفسیر شیمیایی از رفتار بدن ارائه میشود. در فیزیولوژی از انقباض و انبساط عضلات و از ترشحات غدد درون ریز سخن میگویند و از زیاد شدن قند خون و همراه با آن ازدیاد تشنگی و …، امّا بیوشیمی چگونگی همهء این مسائل را از چشم یک شیمیدان نگاه میکند و تبیین شیمیایی از این پدیده ها ارائه میدهد. توضیح می دهد که ملکول های آکتین و میوزین چگونه از منابع انرژی بدن ATP انرژی میگیرند تا انقباض و انبساط را تامین کنند. بیوشیمی تا هر کجا که پیش رود نه رقیب فیزیولوژی می شود نه بزرگتر از آن . همیشه به منزلهء جزئی از آن باقی می ماند. بعبارت دیگر بیوشیمی در طول فیزیولوژی است نه در عرض آن.



متافیزیک و علم هم در مقام تشبیه، چنین نسبتی با یکدیگر دارند. بهر حال بار دیگر تأکید می کنیم که مباحث مطروحه در متافیزیک عمدتاً مشتمل بر پرسش هایی نظیر این است که ریشهء تنوع و تعدد چیست ؟ وجود معلول چگونه وجودی است که نیازمند علّت شده است؟ چرا نمی تواند بدون علّت بوجود بیاید؟ اساساً وجود، خودش چیست؟ چرا به جای اینکه یک چیزی نباشد چیزی هست؟ آیا هستی هر کجا یافت شود کمّیت پذیر است؟ حقیقت چیست ؟ اصالت وجود و اصالت ماهیت و رئالیسم به چه معنا هستند؟ و از این رو سرفصل موضوعات متافیزیک برخلاف آنچه که عامّه می پندارند نه اشباح سرگردان است نه کف بینی نه احضار ارواح نه پیشگویی و نه غیب گویی و نه فال تاروت و نه طالع بینی و نظایر آن.


@AndisheKonim
‌✩ درک فلسفی و علمی از #زمان (۲)


#زمان یکی از ارکان و ساختارهای‌بنیادی‌ عالم‌هستی

بطور کلی در فیزیک زمان و فضا، جوهر و کمیاتی #بنیادی بشمار می‌روند. سایر مفاهیم و کمیت‌ها چون #حرکت، #سرعت، #شتاب، #نیرو، #انرژی و غیره همگی با اتکا بر این‌دو اصل بنیادی (#زمان و #فضا) تعریف یا شناخته می‌گردند


براساس استدلالی، زمان نه آغازی دارد و نه پایانی، غیر از این باشد آن دیدگاه خاسته یا ناخاسته، به #متافیزیک کشیده می‌شود، به شروعی که قبل آن #عدم بوده است
یعنی اگر #ازلیت‌زمان، نادیده گرفته شود، رد #پایستگی و #بقای‌انرژی بوده و شروع عالم از عوالم‌غیب را مطرح می‌سازد که غیر علمی، خرافه و مهملی است در حوزه مزخرفات ادیان


#زمان، قابل تقسیم نیست و آنچه را که تقسیم می‌کنیم، صرفا معیارهای قراردادی هستند، آنطورکه برای سهولت‌کار و درک ملموس‌تر مفاهیم از کمیت‌ها، یا از بازه‌هایی خاص و یا از ریتم‌هایی مشخص، کمک می‌گیریم مثل روز، شب، سال و ... تا قادر باشیم به زمان، #هویت بخشیم



✫ چارچوب فیزیکی زمان

فضا، در چارچوب فیزیکی سه بعد دارد اما زمان، با دستگاه مختصات تک بعدی تشریح می‌گردد.

‌زمان پیوند لحظه‌هاست
لحظه یعنی، شدن و رخ‌دادن دو بی‌نهایت، با تمام اقتدارشان، در این لحظه به ظاهر حقیرانه حضور دارند،
✓ دو بی‌نهایت ازلیت و ابدیت


هر نقطه‌ای در فضا، می‌تواند مرکز عالم فرض شود، اما #حقیقت‌محض آنست که هیچ مرکزیت‌مطلقی در این هستی نمی‌تواند وجود داشته باشد (ما فقط در توهمات خود، تصور می‌کنیم که مرکز عالم، کره‌زمین و ما هستیم)

برعکس #مرکزیت‌زمان، نمی‌تواند هر نقطه‌ای در مسیر زمان باشد، بلکه فقط یک نقطه است که مبدا مختصات می‌باشد، و آن زمانِ‌حال است

حرکت در فضا (پس و پیش شدن، در سه‌ بُعد) می‌تواند اختیاری باشد، اما حرکت در زمان و پیش رانش، جبری است، و خارج از اختیار


زمان را می‌توان به تخته پاره‌ای قیاس کرد، که در گذر رودی پهناور و #تکسو، مجموعه هستی را، در لحظه حال، به جلو می‌راند، بازگشت و گریزی نیز درکار نمی‌باشد


#زمان، فاصله است

#زمان چون زنجیره‌ای بین حوادث و اتفاقات، اتصال برقرار می‌کند، با گویشی دیگر، آنچه دو واقعه را از هم جدا می‌سازد، #فاصله‌زمانی است. آنگاه که جسمی به حرکت درمی‌آید، و فاصله‌ای یا مسافتی در مکان طی کرده، در توازی با آن، مسیری را هم در زمان سپری می‌کند. اما بحث فقط محدود به حرکت نمی‌شود.
#زمان درضمن، عامل جدا کننده دو تظاهر از وجودی واحد، جدا سازنده دو حادثه از یکدیگر، تفکیک‌گر دو وضعیت، از یک حرکت، در مکان و معیار سنجش دو تغییر یا دگرشوی، نسبت بهم می‌باشد. بنابراین براساس چنین گذری است که حرکت، سرعت، شتاب، رشد کمی و کیفی، دگرگونی، تحول و تکامل، یا حتی انهدام و زوال، مفهوم پیدا می‌کنند. هر حرکتی، سرعتی، شتابی، هر فاصله‌ای بین دو واقعه یا دو شکلی از یک تحول، با سنجش زمانی محک می‌خورند.

#سرعت‌نور و حرکت یک لاک‌پشت، با یک زمان عام سنجیده می‌شوند

#زمان در عالم‌هستی، یکسان و مشترک عمل می‌کند. تمام پدیده‌های این عالم با یک زمان‌عام، سنجیده شده و محک می‌خورند

#زمان در این سوی سیاره زمین با #زمان در آن سوی سیاره زمین ، هیچ تفاوت #ماهوی باهم ندارند، #زمان در این سوی کیهان، با #زمان در آن سوی کیهان نیز یکسان عمل می‌کند

✭ انواع ماده، انرژی، حرکت، شتاب، تغییرتحول و غیر برای خود زمانی ‌اختصاصی ندارند، یک زمان کلی و فراگیر بر تمام عالم وجود، حاکمیت اعمال می‌کند، و این زمان، مانند فضا کلیت و ساختاری، قائم‌به‌ذات است



#ادامه‌دارد





@AndisheKonim