الوارثین(تخریب لشگر ۱۰)

#گردان_حضرت_علی_اصغر
Channel
Logo of the Telegram channel الوارثین(تخریب لشگر ۱۰)
@ALVARESINCHANNELPromote
537
subscribers
10.3K
photos
645
videos
247
links
❤️رزمندگان تخریب لشگر ۱۰ سید الشهداء (ع)❤️ منتظر نظرات شما هستیم👈👈 @alvaresin1394
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹
#این ها #تخریبچی_های لشگر10
مامور به #گردان_حضرت_علی_اصغر(ع) در #عملیات_کربلای_2 هستند
قرار بود معبر رزمندگان برای حمله به #تپه_دوقلو را باز کنند
که در اثر #انفجار_مین_والمر به این روز افتادند.
این تصویر در صبح روز 10 شهریورماه 65 هنگام بالا آمدن از #شیار_انه به سمت بالای #ارتفاع_کدو به ثبت رسیده.
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹
۴۱ سال گذشت
12 و 13مردادماه 1362
روزهای حضور رزمندگان #لشگر_10
در #عملیات_والفجر_2 گرامیباد
رزمندگان تیپ سیدالشهداء(ع) به فرماندهی #شهید_حاج_کاظم_رستگار در تاریخ 12 و 13 مردادماه سال 1362 با به کارگیری
گردان های :
#حضرت_قمر_بنی_هاشم_علیه_السلام
#گردان_حضرت_قاسم_علیه_السلام
#گردان_حضرت_حضرت_زهیر_علیه_السلام
#گردان_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#گردان_حجربن_عدی و گردانهای پشتیبانی رزم ادوات، توپخانه، مهندسی و تخریب در #مرحله_دوم #عملیات_والفجر_2 وارد عملیات شد و ارتفاعات ۲۵۱۹، کدو و تپه سرخه را فتح نمود
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹
40 سال گذشت
12 و 13مردادماه 1362
روزهای حضور رزمندگان #لشگر_10
در #عملیات_والفجر_2 گرامیباد
رزمندگان تیپ سیدالشهداء(ع) به فرماندهی #شهید_حاج_کاظم_رستگار در تاریخ 12 و 13 مردادماه سال 1362 با به کارگیری
گردان های :
#حضرت_قمر_بنی_هاشم_علیه_السلام
#گردان_حضرت_قاسم_علیه_السلام
#گردان_حضرت_حضرت_زهیر_علیه_السلام
#گردان_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#گردان_حجربن_عدی و گردانهای پشتیبانی رزم ادوات، توپخانه، مهندسی و تخریب در #مرحله_دوم #عملیات_والفجر_2 وارد عملیات شد و ارتفاعات ۲۵۱۹، کدو و تپه سرخه را فتح نمود
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹🌹
🌹
#شهید_که_به_پیشواز_محرم_رفت
محرم که میاد خیلی یاد #شهید_حسن_مقدم میکنم
حسن 5 روز مونده بود به ماه محرم سال 65 در #عملیات_کربلای_2 در حالیکه 19 سالش بود آسمانی شد.
حسن صدای خوبی داشت و مداحی میکرد...مداح حرفه ای نبود اما وقتی شروع میکرد به خوندن سیل اشک بود که از چشم روان میشد.
میخوند...
ارباب با وفا دلم کبابه
ارباب با وفا دیده پر آبه.... آتیش به پا میکرد..
روزهای قبل از ماه محرم با بچه های تخریب اومدیم شهر نقده و توی یک هنرستان مستقر شدیم و آماده شدیم برای عملیات..
روز قبل از عملیات با هم یه دوری توی شهر زدیم..
قسمت شیعه نشین شهر داشتن آماده میشدند برای ماه محرم...
خیابون و محلشون رو سیاه پوش میکردن
پرجم های بزرگ عزا نصب میکردند و کتل های بزرگ سر کوچه ها برپا میکردن...
حسن با دیدن این محبت و عشق به ائمه ی اهل سنت و شیعیان شهر نقده به وجد اومده بود..
با حسرت میگفت: یعنی ما به محرم میرسیم
و یه موقع هم خیلی توی حال میرفت و با حالت تضرع میگفت: ارباب..یواش برو ما هم برسیم..
عصر 9 شهریور توی مقر تخریب لشگر10 در هنرستان نقده قبل از سوار شدن به مینی بوس ها برای رفتن به خط مقدم حال خوشی داشت..همه بهش التماس دعا میگفتن...
حسن تخریبچی مامور به #گردان_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام بود و من به #گردان_حضرت_قاسم_علیه_السلام مامور شدم...
قرار بود گردان اون ها خط شکنی کنه و گردان ما از معبر اونها عبور کنه و ادامه عملیات بده...
آخرین دیدار من با حسن بالای #ارتفاع کدو# بود...
تازه از کامیون ها پیاده شده بودیم...هوا داشت تاریک میشد
داشتم سیم خاردار قطع کنی که همراه داشتم وارسی میکردم که یکی از پشت سر دو تا کتفم رو گرفت.... صورتم رو برگردوندم تا ببینم کیه... صورتم رو بوسید و فرار کرد... چند متری با من فاصله گرفت ...دیدم حسن بود... داره پیشونیش رو ماساژ میده..انگار لبه کلاه آهنی من با ضرب به پیشونیش خورده بود.. توی اون یه مقدار نوری که توی آسمون بود یه دستی تکون داد و با عجله رفت سمت ستون بچه های گردان حضرت علی اصغر(ع) و سرازیر شدن از ارتفاع به سمت ماموریتشون.
گردان علی اصغر علیه السلام نیمه شب با دشمن درگیر شد و حسن پشت میدون مین با ترکش خمپاره دشمن سرش متلاشی شد...
عملیات با مشکل مواجه شد و دستور دادن که گردان ها برگردن...
در مسیر برگشت پشت یک تخته سنگ دیدم بی سیم چی که همراه حسن بود نشسته... تا من و دید اومد به سمتم و گفت حسن هم پرید... گفتم اکبر چی میگی..گفت پشت میدون مین خمپاره خورد وسط بچه ها و حسن هم یک ترکش بزرگ خورد توی سرش و شهید شد ... خبر شهادت حسن برای من که روحیات او رو روزهای آخر دیده بودم غیر منتظره نبود اما نگران بودم پیکر حسن روی زمین بمونه... به شهید اسماعیل خوش سیر که همراهم بود گفتم : اسماعیل ، من میرم سمت معبر بچه ها و بر میگردم ..اما آتش تیربارهای دشمن و انفجار پی در پی خمپاره ها اجازه نمیداد و از طرفی هم بوی باروت و سوختن خارو خاشاک تنفس رو مشکل کرده بود و صدای سرفه بچه هایی که عقب میومدتد به گوش میرسید.. به فکرم رسید که بچه ها رو عقب ببریم و بعد بیاییم سروقت حسن.
نگران بودیم که در مسیر برگشت چون بچه ها با عجله عقب میان وارد میدان مین شوند . دو سه گردان پائین رفته بودند و باید بالا میومدند..جاده ای که نبود و همه ی مسیر صخره ای و سنگلاخ بود و من هم با کفش کتونی عملیات رفته بودم و آنقدر روی صخره ها دویده بودم که کف کتونی ام نازک شده بود و پاهام رو اذیت میکرد. ... بخش زیادی از مجروح ها و نیروهای خسته از عملیات رو تا بالای کدو آوردیم و قدری استراحت کردیم و نزدیک ظهر بود که آماده شدیم برای رفتن به محل شهادت بچه ها که فرماندهان اجازه ندادند و گفتند احتمال اینکه به اسارت دشمن بیفتید خیلی زیاده و هرچه اصرار کردیم اجازه ندادند...
🔷 روزی که #حسن_پردازی_مقدم شهید شد 5 روز تا محرم مونده بود و روزی که پیکر حسن رو عقب آوردند یک اربعین از شهادت اربابش امام حسین علیه السلام گذشته بود .یعنی بیش از 50 روز بدن روضه خون 19 ساله بی غسل و کفن مثل اربابش روی زمین قرار داشت .. شهید حسن مقدم به آرزویش که رسیدن به اربابش بود رسید و ما موندیم که برای امام حسین (ع) سینه بزنیم . حالا ما سینه هامون در فراق اونا تنگ شده ایکاش اونا هم پیش اربابشون امام حسین علیه السلام دلتنگ ما بشند و نام ما رو ببرند و یادی از ما کنند.
(جعفر طهماسبی)
@alvaresinchannel
🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹
🌺🌹
🌺
#ازسالن_کشتی
#تا_بیمارستان
#عملیات_خیبر
#زمستان_62
#جزیره_مجنون
✍️✍️✍️ راوی: #برادر_جانباز_قاسم_محمد_حسن

سومین روزی بود که در جزیره مجنون بودیم.
روزهفتم با #گردان_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام کل صبح تا شب را زیر آتش دشمن بودیم . چند شهید و مجروح هم دادیم .شب نمازخواندیم وکم کم حرکت کردیم.
ساعت۱۱یا۱۲ بود که کل گردان مقابل دشمن به صورت دشتبان شدیم . فاصله با دشمن حدود 60 یا ۷۰ متر بود .از گردان تخریب فکر می کنم #آقای_زاکانی و #شهید_نصوح و #شهید_کلم_فروش به گردان ما مأمور شده بودند . فرمان که صادر شد زمین و زمان به هم ریخت کروبیان را فرشته ها می بردند و مجاهدان هم می رزمیدند و مجروحین هم درد می کشیدند.دم همه آنها گرم صف منظم.. حمله دقیق ..که از ان به بعد در سایر عملیاتها زیاد مشاهده نکردم.
#بچه_های_خیبری همچون صاعقه بر فرق سر دشمن فرود امده بودند به طوری که نیروهای خودی با دشمن قاطی شدیم و بیشترین فریاد من برای این بود که مواظب باشید بچه های خودمان را نزنید.
یادش به خیر.
دلم تنگ شهیدان است امشب که.
بعد از چند روز برادر عزیزمان #جناب_زاکانی را در #بیمارستان_فرخی_یزد ملاقات کردم .نمی دانستم به گردان ما مامور شده بود از قبل در #باشگاه_کشتی او را می شناختم و مرحوم پدر ایشان مربی کشتی ما بود .
پدرش برای ملاقات به یزد آمده بود ومرا که دید گفت بچه تو اینجا چکار می کنی .گفتم منم اینجوری شدم.
شب عید برای مرخص شدن پدر ومادر او به یزد آمدند و با هواپیما به تهران امدیم..مادر مهربان او خوراکی آورده بود و یک کیت کت به اسم ان زمان به من داد .این مهر مادرانه او را فراموش نمی کنم.
🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹
39 سال گذشت
مردادماه 1362
روزهای حضور رزمندگان #لشگر_10
در #عملیات_والفجر_2 گرامیباد

لشکر ۱۰ سیدالشهدا با گردان های
#حضرت_قمر_بنی_هاشم_علیه_السلام
#گردان_حضرت_قاسم_علیه_السلام
#گردان_حضرت_حضرت_زهیر_علیه_السلام
#گردان_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#گردان_حجربن_عدی و گردانهای پشتیبانی رزم ادوات، توپخانه، مهندسی و تخریب در #مرحله_دوم وارد عملیات شد و ارتفاعات ۲۵۱۹، کدو و تپه سرخه را فتح نمود.
@alvaresinchannel
🍃🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🍃🌹
نبرد نابرابر #تن_با_تانک
#عملیات_خیبر
#جزیره_مجنون

✍🏿✍🏿 راوی: #دکتر_علیرضا_زاکانی

عملیات خیبر در روزهای آغازین اسفندماه سال 62 شروع شد.
یگان‌های دیگر وارد عملیات شدند و ت#تیپ_سیدالشهداء_(ع) هم در پاسگاه خاتمی در نزدیکی منطقه عملیات آماده بود تا در مراحل بعدی وارد عملیات شود.
فردای عملیات به عنوان #تخریبچی به #گردان_حضرت_علی_اصغر(ع) مامور شدم. با گردان حرکت کردیم و به جاده‌ای رسیدیم که به پد هلی‌کوپتر(محل استقرار هلکوپترهایی که رزمندگان را به جزایر مجنون منتقل می‌کردند) معروف بود. به علت وضعیت خاص #جزیره_مجنون و احتمالا بمباران شیمیایی، مجبور شدیم سه شب کنار پَد هلی‌کوپتر بمانیم تا اینکه روز 7 اسفند بود که با هلی‌کوپتر وارد جزیره مجنون جنوبی شدیم. به محض ورود به جزیره مواجه شدیم با بمباران #هواپیماهای_ملخ_دار دشمن که از هر سو محل پیاده شدن بچه‌ها رو بمباران می‌کردند. به خاطر اینکه بچه‌ها آسیب نبینند سوار بر کامیون‌ها به جزیره شمالی رفتیم و شب رو در آنجا ماندیم و روز 8 اسفند برای دفع پاتک ها وارد جزیره مجنون جنوبی شدیم.

چون عراق باور نمی‌کرد رزمنده‌ای پایش به جزایر برسد، میدان مین و موانع خاصی نگذاشته بود و ما بچه های تخریب هم به عنوان احتیاط همراه گردان‌های رزمی راهی شدیم. هوا که روشن شد پاتک تانک‌ها شروع شد. تنها جای پای ما برای دفع پاتک‌ها دو طرف جاده مالروی کنار پَدها بود تانک‌های دشمن روی پدها رو غرق کرده بودند.

از همه طرف گلوله می‌آمد و از همه بدتر گلوله‌های کاتیوشا بود که سه چهارتایی با هم زمین می‌خوردند و صدای جیغ مرغ‌های دریایی همه هور رو برداشته بود. #یکی_دو_تا_گردان_زرهی_مقابل_ما_بود.
آرپی جی زن ها و کمک‌هاشون بدو به خیز می‌کردند و تانک‌ها رو نشانه می‌رفتند و برجک‌ها رو می پراندند. بچه های #گردان_حضرت_قاسم_(ع) و حضرت #علی_اصغر(ع) مشغول عقب زدن دشمن بودند. ما هیچ‌گونه آتش پشتیبانی نداشتیم و دشمن هرچی داشت از زمین و هوا روی سر ما می‌ریخت. من فقط با خودم چند نارنجک و یک اسلحه کلاشینکف داشتم. یک غوغایی به پا بود. بچه‌ها هرچی تانک می‌زدند زود تانک به جایش می اومد. کنار جاده مالرو پر شده بود از شهدا و مجروحین و به علت نزدیکی محل درگیری گاهی با نیروهای دشمن قاطی می‌شدیم.

🌴🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌴🌹 @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹
38 سال گذشت
12 و 13مردادماه 1362
روزهای حضور رزمندگان #لشگر_10
در #عملیات_والفجر_2 گرامیباد
رزمندگان تیپ سیدالشهداء(ع) به فرماندهی #شهید_حاج_کاظم_رستگار در تاریخ 12 و 13 مردادماه سال 1362 با به کارگیری
گردان های :
#حضرت_قمر_بنی_هاشم_علیه_السلام
#گردان_حضرت_قاسم_علیه_السلام
#گردان_حضرت_حضرت_زهیر_علیه_السلام
#گردان_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#گردان_حجربن_عدی و گردانهای پشتیبانی رزم ادوات، توپخانه، مهندسی و تخریب در #مرحله_دوم #عملیات_والفجر_2 وارد عملیات شد و ارتفاعات ۲۵۱۹، کدو و تپه سرخه را فتح نمود
@alvaresinchannel
🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹
🌸🌹
#آخرین_وداع
#شهید_حسن_مقدم
#عملیات_کربلای_2
✍️✍️✍️راوی : #جعفر_طهماسبی

روز یکشنبه 9 شهریور 65 از صبح تا ظهر اجازه دادند که در اختیار خودمون باشیم و اجازه دادند هر کس میخواهد داخل #شه_نقده برود آزاد است.
من هم با حسن راه افتادیم که چرخی توی شهر بزنیم . هم وطنان آذری زبان شهر نقده داشتند #تکایا و #حسینیه هاشون رو برپا میکردند. بوی #محرم به مشام میرسید و حسن بی تاب بود.. نهار رو که خوردیم اسم یک تعداد رو خوندند که سریع تجهیزات بگیرند و آماده شوند برای عملیات.. اسم من و حسن رو هم خوندند..
من #بسیجی بودم و حسن #پاسدار بود...حسن لباس سبز پاسداریش رو که تازه جیره گرفته بود پوشید و بند حمایل بست و نارنجکها رو بهش آویزون کرد و من هم لباس خاکی پوشیدم..
یک مینی بوس و چند تا وانت وارد مدرسه شدند و بعد از زیر قرآن رد شدن و وداع با بفیه بچه ها سوار ماشین ها شدیم و هنوز هوا روشن بود که به #پادگان_پسوه رسیدیم و از اونجا به گردانها به عنوان #تخریبچی مامور شدیم..من رفتم گردان #حضرت_قاسم_علیه_السلام و حسن رفت گردان #حضرت_علی_اضغر_علیه_السلام لشگر10 سیدالشهداء(ع)..
کامیونهای کمپرسی آمدند و بچه های گردانها رو سوار کردند برای انتقال به خط مقدم ، و من و حسن هم از هم جدا شدیم .
هوا گرگ و میش بود که روی #ارتفاع_کدو در داخل خاک عراق از ماشینها پیاده شدیم و دسته ها به خط شدند و فرمانده ها شروع کردن به توجیه نیروهاشون و من هم تو فکر حسن بودم که ماشین نیروهایی #گردان_حضرت_علی_اصغر (ع) رسید... هوا داشت تاریک میشد که شام رو هم پخش کردند و گفتند همه شام بخورند شام کنسرو ماهی و نون بود و من چون تجربه خوردن این شام و تشنگی رو داشتم شام نخوردم..داشتم نارنجکهام رو روی بند حمایل محکم میکردم که یکی از پشت سر بغلم کرد و کتفهام رو سفت گرفت و تا اومدم بفهمم کیه دو تا ماچ از صورت من کرد و من رو رها کرد من تا صورت برگردوندم او دیگر چند متری از من دور شده بود..اون حسن مقدم بود که خندان از من دور میشد و با خنده میگفت بالاخره ماچت کردم. من رو حلال کن و در حالیکه با #سیم_خاردارقطع کن بازی میکرد از#ارتفاع_کدو به پائین سرازیر شدند.
و گردان ما هم بعد از #گردان_حضرت_علی_اصغ_علیه_السلام حرکت کرد.
🌸🌹
🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹
37 سال گذشت
مردادماه 1362
روزهای حضور رزمندگان #لشگر_10
در #عملیات_والفجر_2 گرامیباد

لشکر ۱۰ سیدالشهدا با گردان های
#حضرت_قمر_بنی_هاشم_علیه_السلام
#گردان_حضرت_قاسم_علیه_السلام
#گردان_حضرت_حضرت_زهیر_علیه_السلام
#گردان_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#گردان_حجربن_عدی و گردانهای پشتیبانی رزم ادوات، توپخانه، مهندسی و تخریب در #مرحله_دوم وارد عملیات شد و ارتفاعات ۲۵۱۹، کدو و تپه سرخه را فتح نمود.
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹
#حماسه_ی_رزم_خط_شکنان
گردان حضرت علی اصغر علیه السلام لشگر10
شب #عملیات_کربلای_یک
✍️✍️✍️✍️✍️به روایت
#برادر_مهدی_ژاله_رو
اعزامی از شهریار

🌾🔶 راه کار گروهان مطهری از #گردان_حضرت_علی_اصغر (ع) سمت چپ جاده آسفالته #دهلران به #مهران بود و تقریبا" از جاده کمتر از 1000 متر فاصله داشت .
شب عملیات از خاکریز خودمون که راه افتادیم، بعداز حدود 100 متر رسیدیم به میدون موانع اول رسیدیم !
ابتدا سیم خاردار چادری و بعد هم مین هایی با فاصله امّا منظم
شاید صدمتری عمق این میدان مین بود و #بچه_های_تخریب مشغول زدن معبر شدند.
معبر از بین دو سنگر کمین عبور میکرد .
بی سر و صدا به خواست خدا سنگر های کمین حفره روباه رو پشت سر گذاشتیم .
با فاصله ای چند ده متری دوباره به #میدون_مین_و_موانع دیگری رسیدیم .
بچه های تخریب مجددا جلو افتادند و معبری باز شد . پای سنگرهای کمین که رسیدیم مجبور بودیم تا مساعد شدن اوضاع ، قدری تامل کنیم . معبر ، مقابل سنگر کمین ها سر در می آورد . ستون بی صدا زمین گیر بود .
نیرو های آزاد گروهان قرار گذاشته بودند که بین دسته ها تقسیم بشن . تقریبا به هر دسته 4-5 نفر اضافه شدیم ، عده ای اول دسته و عده ای هم آخر دسته کمک میکردند .
تورج خزایی و حسین فرهمند اول دسته و 2 نفر هم آخر دسته کمک میکردیم .
چند تا بعثی ناخواسته روبروی معبر نشسته بودند و حرف میزدن و نگران بودیم که نیروها که حالا اجبارا" زمینگیر شدند ، از خستگی و اضطراب بخوابند !!
... به خواست خدا ، عراقیا از جلو معبر دور شدند و رفتند توی سنگرهای کمین که بصورت حفره روباه ایجاد کرده بودند .
ظرف چند دقیقه شهید خزایی ستون رو حرکت داد . یادمه که با چوب دستیش بچه ها رو به هوش کرد و بقیه هم نیم خیز راه افتادند ، همین که از کنار سنگر های کمین عبور کردیم ، درگیری شروع شد . پاکسازی به سمت چپ و راست شدت گرفت .خلاصه همه چی رو شد و عملیات در محور سمت راست جاده دهلران -مهران علنی شد.
شاید کمتر از یکساعت بعد تورج خزایی و حسین فرهمند مجروح شدند.هجوم به سمت طرفین و جلو ادامه داشت.تا رودخانه فصلی موسوم به گاوی و پل شکسته کمین های دشمن رو سرکوب کردیم.
همزمان دستگاههای مهندسی جلو میامدند و مشغول زدن خاکریز شدند.
هوا داشت روشن میشد که معلوم شد کنار رودخونه جانپناهی وجود نداره و لودرها و بلدوزرها برای ایجاد خاکریز آمدند . بچه ها موظف شده بودند که تا ایجاد جانپناه ، برای خودشون سنگر انفرادی درست کنند . هوا که روشن شد متوجه شدیم سنگر #بهمن_نجفی و منصور کوچک محسنی مورد اصابت قرار گرفته و آقا #بهمن درجا شهید شده و حاج منصور هم به شدت مجروح شده و منتقل شدند به عقب...
... گام اول #عملیات_کربلای_یک برای گردان حضرت علی اصغر (ع) شکستن خط و رسیدن به کناره رودخانه بدون آب "گاوی" بود . و بعد عبور از پل شکسته !
دقیقا" اونطرف پل شکسته بتونی یک سنگر دوشکا بود که سخت مقاومت میکرد . همه سنگرهای دور و برمون خاموش شده بودند ؛ اما این یکی تا نزدیکیهای ساعت 10 صبح ایجاد زحمت میکرد. سقف و دیواره های سنگرش بتونی بود و فقط از یک دریچه کوچک تیر تراش میزد.
خلاصه به هر ترتیبی بود اون هم از کار افتاد . اولین نفراتی که رفتند بالای سرش ، نقل میکردند : که سربازبعثی پاش رو با طناب بسته بود به سه پایه دوشکا !!!! که فرار نکنه و ساعت ها همه رو معطل کرده بود.
... حالا دیگه شهر ویران شده مهران روبروی ما بود و سمت چپ هم بنایی از امامزاده سید حسن #شهر_مهران دیده میشد. ..
@alvaresinchannel
🍃🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🍃🌹
نبرد نابرابر #تن_با_تانک
#عملیات_خیبر
#جزیره_مجنون

✍🏿✍🏿 راوی: #دکتر_علیرضا_زاکانی

عملیات خیبر در روزهای آغازین اسفندماه سال 62 شروع شد.
یگان‌های دیگر وارد عملیات شدند و ت#تیپ_سیدالشهداء_(ع) هم در پاسگاه خاتمی در نزدیکی منطقه عملیات آماده بود تا در مراحل بعدی وارد عملیات شود.
فردای عملیات به عنوان #تخریبچی به #گردان_حضرت_علی_اصغر(ع) مامور شدم. با گردان حرکت کردیم و به جاده‌ای رسیدیم که به پد هلی‌کوپتر(محل استقرار هلکوپترهایی که رزمندگان را به جزایر مجنون منتقل می‌کردند) معروف بود. به علت وضعیت خاص #جزیره_مجنون و احتمالا بمباران شیمیایی، مجبور شدیم سه شب کنار پَد هلی‌کوپتر بمانیم تا اینکه روز 7 اسفند بود که با هلی‌کوپتر وارد جزیره مجنون جنوبی شدیم. به محض ورود به جزیره مواجه شدیم با بمباران #هواپیماهای_ملخ_دار دشمن که از هر سو محل پیاده شدن بچه‌ها رو بمباران می‌کردند. به خاطر اینکه بچه‌ها آسیب نبینند سوار بر کامیون‌ها به جزیره شمالی رفتیم و شب رو در آنجا ماندیم و روز 8 اسفند برای دفع پاتک ها وارد جزیره مجنون جنوبی شدیم.

چون عراق باور نمی‌کرد رزمنده‌ای پایش به جزایر برسد، میدان مین و موانع خاصی نگذاشته بود و ما بچه های تخریب هم به عنوان احتیاط همراه گردان‌های رزمی راهی شدیم. هوا که روشن شد پاتک تانک‌ها شروع شد. تنها جای پای ما برای دفع پاتک‌ها دو طرف جاده مالروی کنار پَدها بود تانک‌های دشمن روی پدها رو غرق کرده بودند.

از همه طرف گلوله می‌آمد و از همه بدتر گلوله‌های کاتیوشا بود که سه چهارتایی با هم زمین می‌خوردند و صدای جیغ مرغ‌های دریایی همه هور رو برداشته بود. #یکی_دو_تا_گردان_زرهی_مقابل_ما_بود.
آرپی جی زن ها و کمک‌هاشون بدو به خیز می‌کردند و تانک‌ها رو نشانه می‌رفتند و برجک‌ها رو می پراندند. بچه های #گردان_حضرت_قاسم_(ع) و حضرت #علی_اصغر(ع) مشغول عقب زدن دشمن بودند. ما هیچ‌گونه آتش پشتیبانی نداشتیم و دشمن هرچی داشت از زمین و هوا روی سر ما می‌ریخت. من فقط با خودم چند نارنجک و یک اسلحه کلاشینکف داشتم. یک غوغایی به پا بود. بچه‌ها هرچی تانک می‌زدند زود تانک به جایش می اومد. کنار جاده مالرو پر شده بود از شهدا و مجروحین و به علت نزدیکی محل درگیری گاهی با نیروهای دشمن قاطی می‌شدیم.

🌴🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌴🌹 @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹
#این ها #تخریبچی_های لشگر10
مامور به #گردان_حضرت_علی_اصغر(ع) در #عملیات_کربلای_2 هستند
قرار بود معبر رزمندگان برای حمله به #تپه_دوقلو را باز کنند
که در اثر #انفجار_مین_والمر به این روز افتادند.
این تصویر در صبح روز 10 شهریورماه 65 هنگام بالا آمدن از #شیار_انه به سمت بالای #ارتفاع_کدو به ثبت رسیده.
@alvaresinchannel
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀
🥀
به اطلاع یاران همیشه در صحنه #گردان_حضرت_علی_اصغر(ع) لشگر10می رساند
جهت یاری رساندن به عزیزان سیل زده در مناطق (خوزستان، لرستان و گلستان) تصمیم به جمع آوری کمک های نقدی حتی در کمترین وجه نموده ایم(به تعداد اعضای خانواده یک بطری آب معدنی)
لذا از کلیه دوستان و یارانی که در سالهای دفاع مقدس جانانه و ایثارگرانه از ملت ایران دفاع کردند خواستاریم اکنون هم آستین همت را بالا زده وبا جهادی دیگر به یاریشان بشتابیم و این فریضه الهی را به نحو احسن به انجام برسانیم باشد که مورد رضای پروردگار واقع شود و ذخیره ای برای ابدیتمان گردد.

🍀🍀شماره حساب۶۰۳۷۷۰۱۱۱۶۶۵۸۰۷۸ بانک کشاورزی به نام امیر هوشنگ مراد زاده
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹
#روزی_که_دیده_بان_شهید_شد
#دیده_بان_لشگر_10
#شهید_مهدی_فلاح
شهادت 10 فروردین 67
#محل_شهادت_شهر_بیاره_عراق
✍️✍️✍️راوی: #جعفر_طهماسبی

#شهید_مهدی_فلاح بچه نارمک تهران بود و 15 بهار از عمرش گذشته بود که پا توی جبهه گذاشت و عمده روزهای جبهه را هم در #لشگر_ده_سیدالشهداء(ع) سپری کرد.
مهدی مشامش خیلی تند و تیز بود و بوی عملیات رو زود حس می‌کرد.
یک مدت رفت #گردان_مخابرات، یک مدت رفت #گردان_حضرت_علی اصغر (ع) و بی سیم چی #شهید_اسکندرلو بود و بعد هم رفت واحد دیده بانی #گردان_ادوادت، چون اون واحد پاتوق #بچه‌های_مسجد_جامع_نارمک بود.
ماموریت بچه های این واحد این بود که شب عملیات یک بی سیم به کول می‌گرفتند و چند نارنجک هم به کمر می‌بستند و با گردان‌هایی که برای عملیات می‌رفتند همراه می‌شدند و در حین عملیات با گرا دادن مواضع دشمن آتش ادوات را روی محل تجمع نفرات و تجهیزات دشمن متمرکز می‌کردند تا رزمنده ها بتوانند با حداقل تلفات به سنگرهای دشمن برسند.
اولین باری که مهدی رو دیدم بعد از #عملیات_خیبر توی پادگان ابوذر سرپل ذهاب بود که یک کلاه نخی به سر داشت و بی سیم پی آر سی 77 روی دوشش بود. من بیشتر مهدی رو شبهای عملیات می‌دیدم. شب #عملیات_والفجر_8 در بیمارستان خرمشهر هم دیگه رو دیدیم. مهدی یک لایف ژاکت نارنجی به تن داشت. از من سوال کرد: شما امشب با کدوم گردان جلو میری؟
گفتم: قراره با لباس غواصی از اروند رد بشیم؛ شما امشب کجایی؟
گفت: من هم با گردان حضرت علی اصغر(ع) میایم. قراره با لایف ژاکت سوار قایق بشیم و وارد #جزیره_ام_الرصاص شویم.
اردیبهشت ماه سال 65 و شب #عملیات_سیدالشهداء(ع) باز توی #مقر_الوارثین(مقرگردان تخریب ل10) در منطقه فکه دیدمش. گردان حضرت علی اصغر آمده بود که شب اول به دشمن حمله کنه و مهدی یک بی سیم روی کولش بود و شبهای عملیات دیگه...
آخرین دیدار یک روز قبل از شهادتش بود. تازه #عملیات_بیت_المقدس_4 روی ارتفاعات #شاخ_شمیران انجام شده بود و گردانهای و واحدهای خط شکن برای استراحت و بازسازی عقب اومده و کنار رودخانه‌ای که از داخل #شهر_بیاره رد می‌شد چادر زده بودند.
مهدی هم با بچه های دیده بانی ادوات لشگر10سیدالشهداء(ع) بعد از چند روز کار سخت و هدایت آتش روی مواضع دشمن بعثی برای استراحت و تجدید قوا عقب اومده بودند. من از آشپزخانه ل10 به سمت #حلبچه می‌رفتم که کنار رودخانه مهدی رو دیدم. با هم سلام علیک کردیم.
گفت: مقر شما کجاست؟
گفتم: ما هم 500متر جلوتر از شما هستیم.
گفت: کجا میری؟
گفتم: دشمن داره فشار میاره تا شاخ شمیران رو پس بگیره. داریم با #بچه_های_تخریب میریم برای مین گذاری جلوی دشمن. بهش گفتم: ابوطالب مبینی هم توی گردان ماست.
گفت: به ابوطالب سلام برسون و مواظب خودتون باشید و ما رو هم دعا کنید.
و این آخرین دیدار ما با مهدی بود و فردای اونروز، دشمن بعثی که دیگر نا امید از پس گرفتن ارتفاع شاخ شمیران شده بود با هواپیما و با #بمب_های_خوشه ای مقر گردان ها و واحدهای لشگر ده سیدالشهداء(ع) در شهر بیاره را بمباران کرد که مهدی و تعدادی از همرزمانش به شهادت رسیدند.
مهدی وقتی شهید شد چند روز به #ولادت_مهدی (ع) مانده بود و نزدیک بود که بیست و یک سالش تموم بشه. سلام بر 15 فروردین سال 1346که به دنیا آمد و سلام بر 10فروردین سال 67 و یازدهم ماه شعبان که به لقاء پروردگار رسید.
#ابوطالب_مبینی هم سه روز بعد در 12 فروردین که مصادف با شب نیمه شعبان بود در همین منطقه با #راکت_شیمیایی دشمن که از هواپیما شلیک شد به همراه 12 نفر از همرزمان #تخریبچی_اش به شهادت رسید.
🌹
🌹🌹🌹🌹🌹
🍃🍃@alvaresinchannel
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
🍃🌹
🍃🌹عملیات در با تلاق🌹🍃
#عملیات_والفجر_8
#شهر_فاو

راوی: #جعفر_طهماسبی 🌹

منطقه درگیری حالت #باتلاقی داشت .وعملاً تردد فقط روی #پدها و #جاده هایی که اطراف #کارخانه_نمک زده بودند امکانپذیربود وسایر مسیرها توسط دشمن مین گذاری شده بود و تردد نیروها عملاً روی جاده و پدها بود و این موضوع قدرت مانورنیروها راسخترمی کرد وهمچنین آتش دشمن را روی نیروهای مامتمرکزمی کرد.رزمندگان #گردان_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام روی جاده ای به عرض 5 یا 6 متر میبایست تردد کرده و پیش روی کنند .ودشمن هم چون به منطقه آشنایی داشت آتش خودش راروی این پدها متمرکز نموده بود و شب اول اسفند ماه سال 64 حماسه رزمندگان گردان حضرت علی اصغر علیه السلام باشهادت #شهید_ناظریان معاون این گردان رقم خورد. در اولین روز اسفند ماه سال 1364 دلاورمردان #گردان_تخریب_لشگر_ده_سیدالشهداء_علیه_السلام با مسلح کردن زمین به مین های ضدتانک و ضدخودرو و ضدنفر و با هدایت شهید #سید_محمد_زینال_الحسینی فشار اولیه دشمن در پاتک به باقیمانده رزمندگان گردان حضرت علی اصغر علیه السلام را گرفتند که صدای خنده #شهید_اسکندرلو را در پشت بیسیم قرارگاه شنیده شد که فریاد میزد تانک ها جلو می آیند وروی #مینها منهدم میشوند.
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
🍃🌹 @alvaresinchannel
🌷🥀🌷🥀🌷🌹🥀🌷🥀🌷🥀🌷🥀🌷
🌷🥀🌷🥀
🥀🌷

33 سال قبل در چنین شبی
#لشگر_10_سیدالشهداء_علیه_السلام
با #گردان_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
به فرماندهی #سردار_شهید_حاج_حسین_اسکندرلو در #پد_کارخانه_نمک_فاو به دشمن حمله کرد
بیاد شهدای این حماسه و بیاد فرمانده شهیدشون.
#شهید_ناظری_معاون_گردان_علی_اصغر(ع) در این حماسه آسمانی شد.
@alvaresinchannel
👇👇👇👇👇
🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹
🌺🌹
🌺
#ازسالن_کشتی
#تا_بیمارستان
#عملیات_خیبر
#زمستان_62
#جزیره_مجنون
✍️✍️✍️ راوی: #برادر_جانباز_قاسم_محمد_حسن

سومین روزی بود که در جزیره مجنون بودیم.
روزهفتم با #گردان_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام کل صبح تا شب را زیر آتش دشمن بودیم . چند شهید و مجروح هم دادیم .شب نمازخواندیم وکم کم حرکت کردیم.
ساعت۱۱یا۱۲ بود که کل گردان مقابل دشمن به صورت دشتبان شدیم . فاصله با دشمن حدود60 یا ۷۰ متر بود .از گردان تخریب فکر می کنم #آقای_زاکانی و #شهید_نصوح و #شهید_کلم فروش به گردان ما مأمور شده بودند . فرمان که صادر شد زمین و زمان به هم ریخت کروبیان را فرشته ها می بردند و مجاهدان هم می رزمیدند و مجروحین هم درد می کشیدند.دم همه آنها گرم صف منظم.. حمله دقیق ..که از ان به بعد در سایر عملیاتها زیاد مشاهده نکردم.
#بچه_های_خیبری همچون صاعقه بر فرق سر دشمن فرود امده بودند به طوری که نیروهای خودی با دشمن قاطی شدیم و بیشترین فریاد من برای این بود که مواظب باشید بچه های خودمان را نزنید.
یادش به خیر.
دلم تنگ شهیدان است امشب که.
بعد از چند روز برادر عزیزمان #جناب_زاکانی را در #بیمارستان_فرخی_یزد ملاقات کردم .نمی دانستم به گردان ما مامور شده بود از قبل در #باشگاه_کشتی او را می شناختم و مرحوم پدر ایشان مربی کشتی ما بود .
پدرش برای ملاقات به یزد آمده بود ومرا که دید گفت بچه تو اینجا چکار می کنی .گفتم منم اینجوری شدم.
شب عید برای مرخص شدن پدر ومادر او به یزد آمدند و با هواپیما به تهران امدیم..مادر مهربان او خوراکی آورده بود و یک کیت کت به اسم ان زمان به من داد .این مهر مادرانه او را فراموش نمی کنم.
🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
🍃🌹
🍃🌹عملیات در با تلاق🌹🍃
#عملیات_والفجر_8
#شهر_فاو

راوی: #جعفر_طهماسبی 🌹

منطقه درگیری حالت #باتلاقی داشت .وعملاً تردد فقط روی #پدها و #جاده هایی که اطراف #کارخانه_نمک زده بودند امکانپذیربود وسایر مسیرها توسط دشمن مین گذاری شده بود و تردد نیروها عملاً روی جاده و پدها بود و این موضوع قدرت مانورنیروها راسخترمی کرد وهمچنین آتش دشمن را روی نیروهای مامتمرکزمی کرد.رزمندگان #گردان_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام روی جاده ای به عرض 5 یا 6 متر میبایست تردد کرده و پیش روی کنند .ودشمن هم چون به منطقه آشنایی داشت آتش خودش راروی این پدها متمرکز نموده بود و شب اول اسفند ماه سال 64 حماسه رزمندگان گردان حضرت علی اصغر علیه السلام باشهادت #شهید_ناظریان معاون این گردان رقم خورد. در اولین روز اسفند ماه سال 1364 دلاورمردان #گردان_تخریب_لشگر_ده_سیدالشهداء_علیه_السلام با مسلح کردن زمین به مین های ضدتانک و ضدخودرو و ضدنفر و با هدایت شهید #سید_محمد_زینال_الحسینی فشار اولیه دشمن در پاتک به باقیمانده رزمندگان گردان حضرت علی اصغر علیه السلام را گرفتند که صدای خنده #شهید_اسکندرلو را در پشت بیسیم قرارگاه شنیده شد که فریاد میزد تانک ها جلو می آیند وروی #مینها منهدم میشوند.
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
🍃🌹 @alvaresinchannel
🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹
🌸🌹
#آخرین_وداع
#شهید_حسن_مقدم
#عملیات_کربلای_2
✍️✍️✍️راوی : #جعفر_طهماسبی

روز یکشنبه 9 شهریور 65 از صبح تا ظهر اجازه دادند که در اختیار خودمون باشیم و اجازه دادند هر کس میخواهد داخل #شه_نقده برود آزاد است.
من هم با حسن راه افتادیم که چرخی توی شهر بزنیم . هم وطنان آذری زبان شهر نقده داشتند #تکایا و #حسینیه هاشون رو برپا میکردند. بوی #محرم به مشام میرسید و حسن بی تاب بود.. نهار رو که خوردیم اسم یک تعداد رو خوندند که سریع تجهیزات بگیرند و آماده شوند برای عملیات.. اسم من و حسن رو هم خوندند..
من #بسیجی بودم و حسن #پاسدار بود...حسن لباس سبز پاسداریش رو که تازه جیره گرفته بود پوشید و بند حمایل بست و نارنجکها رو بهش آویزون کرد و من هم لباس خاکی پوشیدم..
یک مینی بوس و چند تا وانت وارد مدرسه شدند و بعد از زیر قرآن رد شدن و وداع با بفیه بچه ها سوار ماشین ها شدیم و هنوز هوا روشن بود که به #پادگان_پسوه رسیدیم و از اونجا به گردانها به عنوان #تخریبچی مامور شدیم..من رفتم گردان #حضرت_قاسم_علیه_السلام و حسن رفت گردان #حضرت_علی_اضغر_علیه_السلام لشگر10 سیدالشهداء(ع)..
کامیونهای کمپرسی آمدند و بچه های گردانها رو سوار کردند برای انتقال به خط مقدم ، و من و حسن هم از هم جدا شدیم .
هوا گرگ و میش بود که روی #ارتفاع_کدو در داخل خاک عراق از ماشینها پیاده شدیم و دسته ها به خط شدند و فرمانده ها شروع کردن به توجیه نیروهاشون و من هم تو فکر حسن بودم که ماشین نیروهایی #گردان_حضرت_علی_اصغر (ع) رسید... هوا داشت تاریک میشد که شام رو هم پخش کردند و گفتند همه شام بخورند شام کنسرو ماهی و نون بود و من چون تجربه خوردن این شام و تشنگی رو داشتم شام نخوردم..داشتم نارنجکهام رو روی بند حمایل محکم میکردم که یکی از پشت سر بغلم کرد و کتفهام رو سفت گرفت و تا اومدم بفهمم کیه دو تا ماچ از صورت من کرد و من رو رها کرد من تا صورت برگردوندم او دیگر چند متری از من دور شده بود..اون حسن مقدم بود که خندان از من دور میشد و با خنده میگفت بالاخره ماچت کردم. من رو حلال کن و در حالیکه با #سیم_خاردارقطع کن بازی میکرد از#ارتفاع_کدو به پائین سرازیر شدند.
و گردان ما هم بعد از #گردان_حضرت_علی_اصغ_علیه_السلام حرکت کرد.
🌸🌹
🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹
@alvaresinchannel
More