الوارثین(تخریب لشگر ۱۰)

#سعید
Channel
Logo of the Telegram channel الوارثین(تخریب لشگر ۱۰)
@ALVARESINCHANNELPromote
537
subscribers
10.3K
photos
645
videos
247
links
❤️رزمندگان تخریب لشگر ۱۰ سید الشهداء (ع)❤️ منتظر نظرات شما هستیم👈👈 @alvaresin1394
🥀🌹🥀🌹🥀🌹🥀🌹🥀🌹🥀🌹
🌹🥀
#پنج_سال_گذشت
شهریور 1398 بود که حاج سعید ادیبی آسمانی شد

#برادر_صبور
#و_مهربانم
#سعید
#آقا_سعید روحیات خاص خودش رو داشت وزیاد نمیشد بهش نزدیک شد
سعیدخیلی با جذبه بود وعلی الظاهرخیلی خشک به نظر میرسید.
هیاتی بود اما زیاد با بچه ها نمیجوشید واهل رفاقت و توی گعده اومدن نبود.
خودش یک تنه خیلی از کارها رو بی سرو صدا انجام میداد وهیچوقت نه توی کارنمی آورد
بودند اونهایی که ادعا ومدعای زیادی داشتن وموقع کار فرار میکردند

برای رفیق شدن با سعید باید چند وقت باهاش روزگار میگذروندی و یواش یواش مهربونی هاش رو میدیدی
وبعد ازاون دوست داشتی باهاش کار کنی

آقا سعید فرمانده ای با جذبه،منظم ،منضبط ،وقت شناس و دقیق و درعین حال صبور بود
صبوری آقا سعید بهانه ای بود برای چشیدن مهربانی اش.
دوستان وهمسنگرانش ازاین دست خاطرات زیادی از سعید دارن.
و همه اون ها میگویند ما از همین دریچه ی صبوری آقا سعید باهاش رفیق شدیم

#فرمانده_دوست_داشتنی

تا بودی قدرت رو ندونستیم
سعید عزیز
الان که درمحضرشهیدان هستی یادی هم ازما کن و برای عاقبت بخیری ما دعا کن.


#برادرت_جعفر_طهماسبی
💐🌹 @alvaresinchannel
#انتخاب_اصلح
#چهاردهمین_رئیس_جمهور
#برادر جانباز #سعید_جلیلی

من در میان شما باشم و یا نباشم به همه شما وصیت و سفارش می‌کنم که نگذارید انقلاب به دست نااهلان و نامحرمان بیفتد. نگذارید پیشکسوتانِ شهادت و خون در پیچ و خم زندگی روزمره خود به فراموشی سپرده شوند. اکیداً به ملت عزیز ایران سفارش می‌کنم که هوشیار و مراقب باشید(امام خمینی(ره))
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹
🌹
2️⃣#ماموریت_ویژه
جستجوی نور
تفحص و انتقال پیکر دو شهید تخریبچی لشگر10
#شهید_حسن_پردازی_مقدم
#شهید_سعید_صدیق
✍️✍️✍️✍️✍️به روایت :
حاج حسین روشنی فرمانده اطلاعات عملیات لشگر10

شب سوم فرا رسید و برادران از شیب ارتفاع "کدو" سرازیر شدند و من شب سوم هم بی صبرانه منتظر آمدنشون در سنگر ماندم.
هنوز هوا کاملا روشن نشده بود که تعدادی از برادران ارتشی به سراغم آمدند مسولیت پدافند از خط با ارتش بود و برای اونها هم مهم شده بود که ببینند نتیجه آخرین تلاش تیم تفحص چه میشود. اما برادران این بار با دست پر آمدند. و پیکر مطهر هر دو شهید بر روی دستانشان بود و صورتهاشان از خوشحالی برق میزد. وقتی پیکر شهدا را به بالای ارتفاع کدو رساندند به سجده افتادند و دوست داشتن از معجزه پیدا شدن پیکر شهدا برای ما بگویند. و آن روز اینگونه روایت کردند " شب آخر هم مثل شبهای قبل تمام دره را گشتیم ولی باز شهید ی نمایان نشد . قبل از بالا آمدن آفتاب و روشن شدن هوا باید به عقب برمیگشتیم . در مسیر برگشت دلشکسته ورنجور از کنار بوته ها ودرختان عبور میکردیم و نگاه هایمان به هرطرف خیره میشد تا شاید نشانه ای ما را به سمت خود بکشد. که یکدفعه شهید عیسی کره ای که مسوول گروه بود به حالت التماس گفت : برادران !!!!!! صدایی ما را به سوی خود میخواند شما هم میشنوید. اول دوستان توجهی نمیکنند و وقتی سماجت #شهید_کره_ای را میبینند به سمتی که او اشاره میکرد میروند و منظره ای میبینند که به معجزه شبیه است.و ناباورانه با پیکر هر دو شهید مواجه شدند. هر دو شهید داخل دو برانکارد در کنار هم در زیر یک درخت قرار داشتند و حالا پس از گذشت ۵۰ روز از شهادت با تابش آفتاب جسمشان سبک شده بود آن دو شهید ( #شهید_حسن_مقدم و #سعید_صدیق)را روی یک برانکارد محکم بسته و بر روی دوش خود به بالای ارتفاع حمل کردند .
🟢 این بود حکایت دو شهیدی که خود را نمایان کردند وصدایی که شهید عیسی کره ای شنید که او را به سوی خود خواندند.
عیسی کره ای درست دو ماه بعد از تفحص این دو شهید در تاریخ 4 دیماه 65 در عملیات کربلای 4 با ترکش خمپاره دشمن به معراج رفت.
راوی: حسین روشنی
🌷
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
🌷@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹
🌹
#روز_آخر
روز 22 تیرماه 1367 چه گذشت
#سردار_تخریبچی_شهید_اربابیان
شهادت تیرماه 67
✍️✍️✍️ راوی: #سعید_گلشن

حوالی ساعت ده صبح به پیشنهاد شهید #حاج_ناصر_اربابیان قرار شد خود ایشان و یکی از برادران به نزدیکی های محل استقرار دشمن بروند و اطلاعاتی کسب کنند، فکر کنم ابتدا برادر قاسم خانی و شهید اربابیان قرار شد بروند که ظاهراً برادر قاسم خانی کمی مشکل و مریضی داشتند و برادر مجتبی کوهی مقدم ترک موتوری که شهید حاج ناصر اربابیان روشن کرده بود نشست و این دو برادر برای گشت زنی و جمع آوری اطلاعات به نزدیکی دشمن رفتند.
خیلی زمان گذشت و این دو همرزممان برنگشتند و همه ی ما دل توی دلمان نبود. هر کدام از دوستان از این دیرکرد تحلیلی داشت و کماکان منتظر بودیم.یک مقدار هم فکر و احساس این که دشمن بعد از توقف شب گذشته مجدد شروع به حرکت به جلو کرده و این دو همرزم به دست آن ها اسیر یا شهید شده اند قوت گرفته بود و هر لحظه انتظار رویارویی با دشمن را داشتیم و به ضرس قاطع یقین داشتیم همگی در این دفاع نابرابر شهید خواهیم شد.
الاایحال حدود عصر بود که برادر مجتبی کوهی مقدم خسته و خاک آلود به تنهایی و بدون حاج ناصر و با پای پیاده به مقر الوارثین برگشتند و همه ی ما او را حلقه کردیم و هر کسی سوالی می کرد.
حاج مجید گفت : کمی صبر داشته باشید، یک مقدار آب بیاورید برادر مجتبی بخورد، کلمن را از آب گرم منبعی که برای سرویس های بهداشتی داشتیم پر کردیم و آوردیم و داخل یک لیوان ساندیسی آب ریختیم تا برادر مجتبی گلویی تازه کند، بعد از نوشیدن آب، کل ماجرا را برایمان تعریف کرد و گفت :
داشتیم با احتیاط و کنکاش تو جاده به سمت سایت می رفتیم، سایت را هم رد کردیم، کمی جلوتر سمت چپ جاده دو نفر را دیدیم که آچار به دست بودند، فکر کردیم برادران ارتشی هستند ولی کمی که جلوتر رفتیم با چند نفر دیگر مواجه شدیم که متوجه شدیم عراقی ها هستند و سریع دور زدیم که برگردیم با اون دو نفر روبرو شدیم و تازه متوجه شدیم اسلحه هم دارند و شروع به تیراندازی کردند و حاج ناصر یک آخ گفت و با موتور زمین خوردیم و من هم لا به لای تپه ماهورها شروع به فرار کردم و از آن موقع الان رسیدم مقر، ازش سوال کردیم پس حاج ناصر چی شد؟ گفت : مجروح شد و به دست عراقی ها افتاد و من چون فرار کردم چیز دیگه ای متوجه نشدم
🌷
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
@alvaresinchannel
🍃🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
🍃🌺
#دو_سید_شهید_فکه
#عملیات_سیدالشهداء_علیه_السلام
#شهید_سید_مجتبی_زینال_حسینی
#شهید_سید_مهدی_اعتصامی

✍🏿✍🏿✍🏿 راوی: #جعفر_طهماسبی

خبر رسید دشمن در جبهه فکه پیشروی کرده و تیپ سید الشهدا مأموریت مقابله با دشمن را دارد.
نزدیک ماه رمضان بود. قرار بود که بچه ها برای مرخصی به تهران بروند و بعضی‎ها هم رفته بودند راه آهن اندیمشک بلیط بگیرند نزدیک عصر بود که گردان #حضرت_علی_اکبر(ع) و گردان #حضرت_علی_اصغر(ع) وارد #مقر_الوارثین شدند، همه با تجهیزات کامل آمدند. مثل اینکه کار خیلی جدی بود.
شهید #سعید_صدیق برای شناسایی رفته بود. وقتی برگشت از حضور پرحجم دشمن در منطقه فکه می‎گفت. از سعید عمق میدان مین را پرسیدم و گفت که: ما به میدون نرسیدیم و هنوز دشمن فرصت نکرده میدان مین و موانع ایجاد کنه. قرارشد بچه ها تقسیم شوند و تیم‏های معبر به گردان‎ها مأمور شوند. #سید_مهدی هم که بو برده بود عملیات در پیشه، مدام دور و بر شهید #زینال_حسینی می پلکید تا اینکه سید را راضی کند که او هم با بچه‏ها به عملیات بره.
شهید سیدمحمد اجازه نمی داد تا اینکه برادرش، شهید #سید_مجتبی_زینال_حسینی (تخریب‎چی شهید سید مجتبی زینال الحسینی در عملیات سیدالشهدا در اردیبهشت ۱۳۶۵ در فکه به شهادت رسید) هم به جمع اضافه شد. با حیا مقابل برادرش ایستاد و گفت: آقا سید ما را هم بفرست.
سید یک مقدار مِن مِن کرد اما اصرار #سید_مجتبی را که دید، گفت سریع وسایلت را جمع کن و تجهیزات بگیر .
مجتبی که رفت. سیدمهدی با التماس دوباره به آقا سید گفت: آقا سید ما چی!!!! ما بمونیم؟ شهید سیدمحمد خیلی عاطفی بود و علاقه شدید به سیدمهدی داشت. گفت: تو بمون با گردان های بعدی برو. سیدمهدی گفت: آقا سید ما را جواب می‏کنی. خلاصه از سید مهدی اصرار تا اینکه شهید زینال الحسینی راضی شد و سید مثل باز شکاری رها شد. سریع ساکش رو تحویل داد و تجهیزات گرفت و مهیا شد که با گردان حضرت علی اصغر(ع) برود.

نماز مغرب را خوندیم، بچه ها حرکت کردند و رفتند. ما داخل مقر الوارثین نگران بچه ها بودیم. گفتیم با گردان هایی که ادامه دفع تجاوز می کنند به منطقه برویم.
🍃🌺
🍃🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
@alvaresinchannel
رزمندگان #تخریب_لشگر_10
12 اردیبهشت 65 زمین صبحگاه الوارثین
چهارنفراز 5 شهید گردان تخریب درعملیات دراین عکس دیده میشوند
#سید_مهدی_اعتصامی
#اصغر_کاظمی
#سعید_منتظری
#علی_دهقان_سانیچ
@alvaresinchannel
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
🍂#دو_سال_گذشت
#رزمنده_مجاهد
#جانباز_گمنام
#فرمانده_جهادگر
کربلایی #سعید_ادیبی
#عروج شهریورماه 1398
☑️در دومین سالروز عروج ملکوتی همسنگر عزیزمان حاج سعید ادیبی با فاتحه ای یادش رو گرامی میداریم
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹
🌹
#روز_آخر
#سردار_تخریبچی_شهید_اربابیان
شهادت تیرماه 67
✍️✍️✍️ راوی: #سعید_گلشن

حوالی ساعت ده صبح به پیشنهاد شهید #حاج_ناصر_اربابیان قرار شد خود ایشان و یکی از برادران به نزدیکی های محل استقرار دشمن بروند و اطلاعاتی کسب کنند، فکر کنم ابتدا برادر قاسم خانی و شهید اربابیان قرار شد بروند که ظاهراً برادر قاسم خانی کمی مشکل و مریضی داشتند و برادر مجتبی کوهی مقدم ترک موتوری که شهید حاج ناصر اربابیان روشن کرده بود نشست و این دو برادر برای گشت زنی و جمع آوری اطلاعات به نزدیکی دشمن رفتند.
خیلی زمان گذشت و این دو همرزممان برنگشتند و همه ی ما دل توی دلمان نبود. هر کدام از دوستان از این دیرکرد تحلیلی داشت و کماکان منتظر بودیم.یک مقدار هم فکر و احساس این که دشمن بعد از توقف شب گذشته مجدد شروع به حرکت به جلو کرده و این دو همرزم به دست آن ها اسیر یا شهید شده اند قوت گرفته بود و هر لحظه انتظار رویارویی با دشمن را داشتیم و به ضرس قاطع یقین داشتیم همگی در این دفاع نابرابر شهید خواهیم شد.
الاایحال حدود عصر بود که برادر مجتبی کوهی مقدم خسته و خاک آلود به تنهایی و بدون حاج ناصر و با پای پیاده به مقر الوارثین برگشتند و همه ی ما او را حلقه کردیم و هر کسی سوالی می کرد.
حاج مجید گفت : کمی صبر داشته باشید، یک مقدار آب بیاورید برادر مجتبی بخورد، کلمن را از آب گرم منبعی که برای سرویس های بهداشتی داشتیم پر کردیم و آوردیم و داخل یک لیوان ساندیسی آب ریختیم تا برادر مجتبی گلویی تازه کند، بعد از نوشیدن آب، کل ماجرا را برایمان تعریف کرد و گفت :
داشتیم با احتیاط و کنکاش تو جاده به سمت سایت می رفتیم، سایت را هم رد کردیم، کمی جلوتر سمت چپ جاده دو نفر را دیدیم که آچار به دست بودند، فکر کردیم برادران ارتشی هستند ولی کمی که جلوتر رفتیم با چند نفر دیگر مواجه شدیم که متوجه شدیم عراقی ها هستند و سریع دور زدیم که برگردیم با اون دو نفر روبرو شدیم و تازه متوجه شدیم اسلحه هم دارند و شروع به تیراندازی کردند و حاج ناصر یک آخ گفت و با موتور زمین خوردیم و من هم لا به لای تپه ماهورها شروع به فرار کردم و از آن موقع الان رسیدم مقر، ازش سوال کردیم پس حاج ناصر چی شد؟ گفت : مجروح شد و به دست عراقی ها افتاد و من چون فرار کردم چیز دیگه ای متوجه نشدم
🌷
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
@alvaresinchannel
رزمندگان #تخریب_لشگر_10
12 اردیبهشت 65 زمین صبحگاه الوارثین
چهارنفراز 5 شهید گردان تخریب درعملیات دراین عکس دیده میشوند
#سید_مهدی_اعتصامی
#اصغر_کاظمی
#سعید_منتظری
#علی_دهقان_سانیچ
@alvaresinchannel
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
▪️
▪️ حاجیه خانم توران طیرانی یوسف آبادی
همسر مرحوم حاج عبدالوهاب شاه حسینی و
مادر شهیدان بزرگوار
🌹 #محمد_حسن، #حسین و #سعید_شاه_حسینی به فرزندان شهیدش پیوست.
#تخریبچی_شهید_حسین_شاه_حسینی از همسنگران تخریبچی گردان تخریب لشگر10 بود که در #عملیات_والفجر_1 آسمانی شد.
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹
محل عروج شهیدان
#سعید_شاهدی
و #محمود_غلامی
فکه 2 یماه 1374
@alvaresinchannel
🌿🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌿🌸
#شبی_که_میدان_مین_آتش_گرفت
#عملیات_کربلای_2
#معبر_گردان_علی_اصغر_علیه_السلام
✍️✍️✍️ راوی : #حسین_بداغی

ناهار خوردیم و نماز خوندیم و با کمپرسی های مایلر به سمت خط حرکت کردیم،
از #تخریب من و #شهید_سعید_صدیق و #شهید_حسن_مقدم و برادرعلی اکبر جعفری به گردان حضرت علی اصغر(ع) که قرار بود اون شب اولین گردان حمله کننده به دشمن باشه مامور شدیم.
معمولا شبهای عملیات رزمنده های بسیجی و پاسدار سعی میکنند لباس خاکی بپوشند .ولی اون شب در کمال تعجب دیدیم که #حسن_مقدم که پاسدار بود ، لباس فرم سبز سپاه به تن داره و شلوار شش جیبی که پیش بچه بسیجیها خیلی خاطرخواه داشت رو پا کرده وخیلی منظم و مرتب آماده عملیات شده بود.
افتاب هنوز کامل غروب نکرده بود که به نقطه رهایی در #ارتفاعات_کدو رسیدیم .
از ارتفاعات به سمت پایین حرکت کردیم ،هوا کاملا تاریک بود توی اون سکوت شب حرکت ستون خیلی سرو صدا ایجاد میکرد. گاهی سنگی از زیر پای رزمنده ای میلغزید و به پایین پرت میشد وصدای به هم خوردن تجهیزات و بعضا کلاه آهنی بچه ها به هم سر وصدا ایجاد میکرد.
#شهید_حسن_مقدم که سر #تیم_تخریب بود و #شهید_ناصر_دواری که سر#تیم_اطلاعات_عملیات بود ، به خاطر این سرو صدا ها که ممکن بود باعث هشیاری دشمن بشه ،خیلی خیلی نگران میشدند و همچنین من که شبهای قبل بدون هیچ سرو صدایی رفته بودم برای شناسایی مواضع دشمن و حالا این همه سر وصدا میشنیدم به نگرانیم افزوده میشد.
بهر حال بعد از ساعتها خودمون رو به پایین ارتفاع رسوندیم و در پشت سنگها پناه گرفتیم،
همه چیز تا اینجا خوب پیش رفته بود و بنطر می اومد که دشمن هم هیچ مسئله مشکوکی ندیده،
من و #شهید_حسن_مقدم و #سعید_صدیق به همراه سر تیم اطلاعات عملیات #شهید_ناصر_دواری چند قدمی جلو رفتیم تا جایی که قرامون بود نقطعه شروع معبر باشه. تازه داشتیم با هم دیگه وظیفه هامون توی #میدون_مین رو چک میکردیم که از سمت راست ما بچه های سایر یگانها با دشمن درگیر شدند و سر وصدا شروع شد. سمت راست ما #تیپ_ویژه_شهدا به فرماندهی #شهید_محمود_کاوه بود اگر اشتباه نکنم.
سمت راست ما #ارتفاع _وارس بود و جایی که ما میخواستیم معبر بزنیم تپه ای بود که بچه ها بهش #ساندویچی میگفتند ، با درگیری سمت راست ، دشمن هشیار شد و شروع به تیراندازی کرد، آتش منورها و گلوله هایی که به زمین میخورد همه منطقه درگیری با دشمن رو روشن کرده بود. آتیش منورهایی که با هواپیما روی منطقه میریخت در تماس با خارو خاشاک خشک شده همه جا رو به آتیش کشیده بود و متاسفانه #میدان_مینی که قرار بود در اختفای کامل #معبر بزنیم روشن و در آتش میسوخت.
با دیدن این شرایط خودمون رو به #فرمانده_هان_گردان رسوندیم و مشورتی بین فرمانده گردان و#شهید_دواری و #شهید_مقدم انجام شد و تصمیم بر این شد که بهر طریق معبر زده بشود و بچه های از #معبر عبور کنند وخط درگیری رو بشکنند.
لحظات سختی بود طبیعی است که در این شرایط استرس ، نگرانی ، خوف از مرگ و ترس از جون بچه ها به سراغ انسان بیاد ولی الحق و الانصاف که #شهید_حسن_مقدم در کمال ارامشی باور نکردنی از جا بلند شد و به من و #صدیق و #دواری اشاره ای کرد و درحالیکه به جهت اختفا دولا شده بود به سمت اول میدان که چند قدم فاصله داشت حرکت کردیم، شهید ناصر دواری جلو بود و به فاصله چند قدم شهید حسن مقدم و شهید صدیق و من هم نفرآخر بودم که به یکباره #صدای_انفجار اومد و من شدت آتش را روی صورتم حس کردم و بگوشه ای پرت شدم.
لحظاتی از هوش رفتم وقتی بهوش اومدم وچشم باز کردم #شهید_حسن_مقدم رو دیدم که دوزانو روی خاک به #حالت_سجده افتاده بود ، از #ناصر_دواری صدایی در نمی امد ولی #شهید_سعید_صدیق بلند بلند فریاد میزد #سوختم...سوختم. دشمن هوشیار شده بود و زیر نور منور ستون گردان رو دیده بود و آتش سنگین تیربارها و خمپاره ها روی بچه های گردان حضرت علی اصغر علیه السلام شروع شد و از همان پشت میدون مین تبادل آتش بین رزمنده ها ودشمن درگیری سختی رو به نمایش گذاشته بود.
اما زود دستور رسید که #عملیات_لو_رفته وبچه ها رو به عقب هدایت کنید.
یه امدادگر بالای سر من اومد و زخم هام رو بست و گفت کسی اینجا و توی این شرایط نیست که کمکت کنه تا عقب بری خودت باید تلاش کنی و از ارتفاع بالا بری و گرنه اینجا جا میمونی.
من هم با هر زحمتی بود بعد از ساعت ها پیاده روی تونستم خودم رو به پشت جبهه برسونم...
#شهید_حسن_مقدم ظاهرا دردم #شهید شد ولی #شهید_سعید_صدیق تا نزدیک صبح دوام آورد و بعد به شهادت رسید و #شهید_ناصر_دواری هم سخت مجروح شدند و چند روز بعد به شهادت رسیدند.
🌿🌸
🌿🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
@alvaresinchannel
🌿🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌿🌸
#تخریبچی_هایی_که_شهید_نشدند
#عملیات_کربلای_2

#شب_عملیات_کربلای_2 دو تیم از بچه های #تخریبچی مامور شدند برای باز کردن #معابر_گردان_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام .
قرار بود دو تا گروهان حمله کنند به دوتا تپه که به #تپه_دو_قلو معروف بود. تیم اول مسولیتش با #شهید_حسن_مقدم بود که به علت آتشباری دشمن و آتش گرفتن #میدان_مین در حالیکه میرفتند خطر کنند و به میدان مین آتش گرفته بزنند با گلوله خمپاره دشمن مهمان آسمان شدند و از تیم سه نفره.
#حسن_مقدم و#سعید_صدیق #شهید و #حسین_بداغی هم مجروح شد.
تیم دوم #بچه_های_تخریب رو برادر هادی کسکنی هدایت میکرد که این تیم در زیر نور منورهایی که از هواپیما در منطقه ریخته و همه جا مثل روز روشن بود وارد معبر شد.
معبری که در زیر نور منورها لو رفته ودشمن هم آتش خود را برروی آن متمرکز کرده بود .
در حین زدن معبر #مین_والمری منفجر شد وسه #تخریبچی این تیم مجروح شدند .
قبل از روشن شدن هوا دستور عقب نشینی داده شد و گردان هایی که برای عملیات ساعت ها از ارتفاعات منطقه پایین رفته بودند میبایستی برگردند.
هواپیماهای دشمن با بمباران شدید مسیر برگشت سعی میکردند تلفات را بالا ببرند اما گودی شیار"اینه" بین ارتفاع وارس و سکران مانع صدمه جدی به رزمندگان بود.
مجروحان این عملیات به سختی خود را به بالای ارتفاعات رسوندند و پیکر دو #تخریبچی_شهید لشگر10 سیدالشهداء(ع) روی زمین ماند. تا اینکه بعد از 40 روزتعدادی از دوستان برای عقب آوردن پیکرها اقدام کردند.
🌿🌸
🌿🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
@alvaresinchannel
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
🍂
#رزمنده_مجاهد
#جانباز_گمنام
#فرمانده_جهادگر
کربلایی #سعید_ادیبی
معاون اجرایی سپاه سیدالشهداء(ع)
#طلوع 1339
#عروج 1398
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹
🌹
#روز_آخر
#سردار_تخریبچی_شهید_اربابیان
شهادت تیرماه 67
✍️✍️✍️ راوی: #سعید_گلشن

حوالی ساعت ده صبح به پیشنهاد شهید #حاج_ناصر_اربابیان قرار شد خود ایشان و یکی از برادران به نزدیکی های محل استقرار دشمن بروند و اطلاعاتی کسب کنند، فکر کنم ابتدا برادر قاسم خانی و شهید اربابیان قرار شد بروند که ظاهراً برادر قاسم خانی کمی مشکل و مریضی داشتند و برادر مجتبی کوهی مقدم ترک موتوری که شهید حاج ناصر اربابیان روشن کرده بود نشست و این دو برادر برای گشت زنی و جمع آوری اطلاعات به نزدیکی دشمن رفتند.
خیلی زمان گذشت و این دو همرزممان برنگشتند و همه ی ما دل توی دلمان نبود. هر کدام از دوستان از این دیرکرد تحلیلی داشت و کماکان منتظر بودیم.یک مقدار هم فکر و احساس این که دشمن بعد از توقف شب گذشته مجدد شروع به حرکت به جلو کرده و این دو همرزم به دست آن ها اسیر یا شهید شده اند قوت گرفته بود و هر لحظه انتظار رویارویی با دشمن را داشتیم و به ضرس قاطع یقین داشتیم همگی در این دفاع نابرابر شهید خواهیم شد.
الاایحال حدود عصر بود که برادر مجتبی کوهی مقدم خسته و خاک آلود به تنهایی و بدون حاج ناصر و با پای پیاده به مقر الوارثین برگشتند و همه ی ما او را حلقه کردیم و هر کسی سوالی می کرد.
حاج مجید گفت : کمی صبر داشته باشید، یک مقدار آب بیاورید برادر مجتبی بخورد، کلمن را از آب گرم منبعی که برای سرویس های بهداشتی داشتیم پر کردیم و آوردیم و داخل یک لیوان ساندیسی آب ریختیم تا برادر مجتبی گلویی تازه کند، بعد از نوشیدن آب، کل ماجرا را برایمان تعریف کرد و گفت :
داشتیم با احتیاط و کنکاش تو جاده به سمت سایت می رفتیم، سایت را هم رد کردیم، کمی جلوتر سمت چپ جاده دو نفر را دیدیم که آچار به دست بودند، فکر کردیم برادران ارتشی هستند ولی کمی که جلوتر رفتیم با چند نفر دیگر مواجه شدیم که متوجه شدیم عراقی ها هستند و سریع دور زدیم که برگردیم با اون دو نفر روبرو شدیم و تازه متوجه شدیم اسلحه هم دارند و شروع به تیراندازی کردند و حاج ناصر یک آخ گفت و با موتور زمین خوردیم و من هم لا به لای تپه ماهورها شروع به فرار کردم و از آن موقع الان رسیدم مقر، ازش سوال کردیم پس حاج ناصر چی شد؟ گفت : مجروح شد و به دست عراقی ها افتاد و من چون فرار کردم چیز دیگه ای متوجه نشدم
🌷
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
@alvaresinchannel
🌿🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌿🌹
#روزهای_حماسه
#عملیات_سیدالشهداء_علیه_السلام
اردیبهشت65
✍️✍️ راوی: #جعفر_طهماسبی
#تخریب_لشگر_10

خبر رسید #مرخصی ها لغو شده و گردان به حالت آماده باش صدرصد در اومد..
بچه ها یک مقدار دمق شدند . دوست داشتن قبل از ماه #رمضون برن تهران و برگردند .
اما خبر آماده باش با پیغام #امام همراه بود که فرموده بود #به_رزمنده ها_بگید_جلوی_دشمن_رو _بگیرند و به او امان ندن. مقر ما که #موقعیت_الوارثین نام داشت در جاده فکه نرسیده به سایت 5 در معرض خطر هجوم دشمن بود. صدای توپخانه دشمن که منطقه رو به شدت میکوبید میومد نيروهاي دشمن به استعداد 2 لشكر پياده مكانيزه و زرهي با پشتيباني آتش توپخانه در محور فكه در تاریخ 10اردیبهشت ماه سال65 تعرض خود را به مواضع پدافندي نيروهاي ما آغاز كردند رزمندگان ارتش که از قدیم پدافند منطقه رو به عهده داشتند غافلگیر شده بودند و دشمن منتظر عکس العمل نیروهای خودی بود تا برای ادامه تعرض تصمیم گیری کنه. در مقر الوارثین همه به حالت آماده باش در آمدند و خبر رسید از فرماندهی لشگر که #بچه های_تخریب به همراه برادران #اطلاعات_عملیات جهت شناسایی دشمن به منطقه اعزام شوند.
شب یازدهم اردیبهشت 65 بود که تعدادی از بچه های تخریب و اطلاعات برای شناسایی رفتند شهید #سعید_صدیق هم رفته بود.
وقتی برگشت از حضور پر حجم دشمن در منطقه فکه می گفت .
من ازسعید از #عمق_میدان_مین پرسیدم و گفت که ما به میدون نرسیدیم و دشمن هنوز فرصت نکرده میدان مین و موانع ایجاد کنه .
🌿🌹
🌿🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹
#کامیونی_به_سوی_بهشت
#تاریخ_ثبت_این_عکس
#22_اسفند_62
#عملیات_بدر
#رزمندگان_گردان_میثم_لشگر_27
#پهلوان_شهید_سعید_طوقانی
✍️✍️✍️ راوی : #قاسم_محمد_حسن

عکس #کامیونی_به_سوی_بهشت ، همراه #قهرمان_چرخ_زورخانه_ای_ کشور:
بچه ها مرتب سوار کامیون نشدند.
یادم هست کوله من به کوله #سعید_طوقانی گیرکرد و او اذیت می شد این طرف و اون طرف شدیم تا جایش درست شد.اون رزمنده که کنار کامیون اویزان شده از بچه های سولقان بود.
من با ساعت مچی شب نما دار مشخص هستم.
سعید طوقانی که #فرشته_آسمانی همراه ما بود پشت سر ان کسی است که چفیه بر سرش بسته است.
نفر دوم جلوی سعید ، #شهید_مصطفی_قاسمی است که مو هایش را کوتاه نکرد. چون دستور بود همه موها رابزنند چون وقت استفاده #ماسک_شیمیایی راحت باشن .
#22_اسفند سوار قایقها شدیم وغروب به #شرق_دجله وارد شدیم.
از قایق ها پیاده شدیم از همه جا تیر میومد. باید زود عبور میکردیم توی همین جابجایی یکی از بچه ها به نام هاشم یه تیر به گلویش اصابت کرد و در دم شهید شد..
کنار یه خاکریز داخل هور جان پناه گرفتیم و صبر کردیم تا فرمان برسد.
#شهید_داود_حیدری و #شهید_علیرضا_صالحی هم از #لشگر_ده_سیدالشهداء_علیه_السلام میهمان گردان بودند.
البته #شهید_حیدری کمک #فرمانده_گردان بود و #شهید_صالحی هم مسوولیت یکی از گرو هانها را داشت.
یک ساعت مانده به صبح حرکت کردیم و قبلش از غروب تا ان مو قع زیر اتش بودیم ..
رفتیم و با دشمن در گیر شدیم از روبرو و چپ و راست ما را می زدند. توی یه حالت #نعل_اسبی افتاده بودیم و از همه طرف آتیش روی ما بود .
از راست می زدی از چپ می خوردی و برعکس .
روبرو هم که مشخص بود .
هوا که روشن شد فرمانده صلاح ندید انجا بمانیم و گفت برگردید عقب...
ما باور نمی کردیم وبچه ها حاضر به عقب نشینی نبودند. وقتی با داد وفریاد فرمانده هان مواجه شدیم فهمیدیم قضیه جدی است. کم کم بچه ها به عقب بر می گشتند.
دلشان نمی امد چون پیکر دوستانشون که با صورتهای خاک الوده شهید شده بودند روی زمین افتاده بود . عقب نشینی خیلی درآور بود . دشمن از پشت سر هم آتیش سنگینی میریخت و بایستی سریع تر از منطقه درگیری دور بشی و حتی فرصت وداع با بدن های مطهر بهترین رفیقات هم نبود . واقعا لحظات سخت و نفس گیری بود باید بدن های بیجان دوستان شهیدت را رها میکردی. امکان عقب آوردن شهدا و مجروحین نبود .
دشمن هر لحظه جلوتر میومد و اگر دیر میجنبیدی اسیر میشدی . به یک خاکریز رسیدیم قرار شد اونجا خط دفاعی تشکیل بدهیم و مقابل دشمن بایستیم .24 نفر بیشتر نبودیم و دشمن هم داشت پاتک میکرد. عده ای قلیل مقابل یک لشکر دشمن.
یک انجار مهیبی کنار دستم شد انگار یکی یه سیلی محکم توی صورتم زد با موج انفجار فک و دندان ها و سرم آسیب جدی دید. که تا۲۴ساعت دیگر دهانم برای خوردن باز نمی شد.
با همون حال صبر کردیم تا نیمه شب شد و راه افتادیم سمت عقب .
هر دو نفر یک شهید را هم عقب آوردیم.
در حین عقب اومدن یه جاهایی به باتلاق و آب میرسیدیم و مجبور بودیم شهید رو از داخل آب ببریم . به اسکله رسیدیم . هوا خیلی سرد بود و ما هم سر تا پا خیس و گلی بودیم .
من با برادر شاطری از سوز سرما داخل یه سنگر شدیم #شهدا را داخل پتو گذاشته بودند. به ذهنمون زد ، برای خلاصی از سرما از پتو ها یی که به دور شهدا پیچیده بودند استفاده کنیم اما گفتیم این اهانت به شهید می شود .
دو باره می گفتیم شهید که یخ نمی کند. باز دلمان نمی امد ..
به هر حال تا صبح باسرما صفا کردیم و دست به پتو ها نزدیم
.تا بعد از ظهر انجا بودیم و بعد با #قایقها_بدون_دوستانمان بر گشتیم .
#پیکر_مطهر_ شهید_طو قانی
#عباس_اسدی
#عبدالوهابی و... را جا گذاشتیم و آمدیم و بعد از چندین سال پیکر مطهرشان بازگشت....
روحشون شاد باشه
🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel
🍃🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
🌺
شبی بارانی در غار

🍃🌺 #ارتفاعات_قمیش

🌺#عملیات_بیت_المقدس_2
لشگر10سیدالشهداء(ع)

راوی:برادر #تخریبچی_مجتبی_قاسمی

من در عملیات #بیت_المقدس_2 با برادر
#سعید_گلشن و
#مرتضی_رسولی و
#سلیمانی_کوچولو
به دسته ویژه #گردان_حضرت_علی_اکبر_(ع) مامور شدیم.

یک شب قبل از عملیات با گردان به سمت غاری که در ارتفاع قمیش بود راه افتادیم که حدود ۷ ساعت پیاده روی کردیم و بعد از شهر ماووت به اون رودخانه رسیدیم البته یادم رفته اسمش رو و قرار شد از روی پل چوبی که طناب درست شده بود رد بشیم و در داخل غار استراحت کنیم.
ما به غار رسیدیم اما غار پر از نیرو بود و ما باید بیرون غار استراحت می کردیم .
همه در کیسه خواب خود خوابیدیم و وقتی از خواب بلندشدیم دیدم دوستان یک پلاستیک بزرگ روی بچه ها انداختن که خیس نشن آخه بارون گرفته بود .
شب بعد به سمت منطقه عملیات رفتیم قرار بود ما پشت سر #گردان_المهدی_(ع) حرکت کنیم و درنهایت بعد از گرفتن تپه قمیش خط پدافندی تشکیل بشه اما متاسفانه به دلایلی نشد.
عراقی ها شروع کردن به سمت ما تیر اندازی کردن و مسئول دسته دستور داد که به عقب برگردیم برادر گلشن اون شب در تب می سوخت ولی هیچ نمیگفت.در مسیربرگشت راه رو گم کردیم و به میدان مین برخوردیم.
سعید مسئول ما بود باهم به این نتجیه رسیدیم که اگر بشود راه دیگری پیدا کنیم که خدایی نکرده بچه ها اتفاقی براشون پیش نیاد رفتیم وبه یکی از مقرهای دشمن برخورد کردیم و برگشتیم و ترجیح دادیم از میدان مین رد بشیم و سعیدشروع به زدن معبر کرد و از میدان رد شدیم .
عراقی ها رد ما رو دنبال کردند و نارنجک به سمت ما پرتاب کردند.
ما یک مسیر مال رو را پیدا کردیم و با توکل به خدا حرکت کردیم و به عقب برگشتیم بعدا متوجه شدیم که بیشتر بچه های گردان المهدی توسط عراقی ها اسیر شده اند
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹 @alvaresinchannel
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
🌹
#حماسه_ای_که_در_روز_ولادت_حضرت_زینب(س) به ثبت رسید
#33_سال_پیش اتفاق افتاد

✍️✍️✍️✍️ راوی : #علی_محمد_اسدی

از #عملیات_کربلای_4 که برگشتیم، بچه‌های گردان هجوم آوردن برای گرفتن تسویه حساب و مرخصی.
بچه ها سه ماه بود که مرخصی نرفته بودند و انواع واقسام آموزشها رسشون رو کشیده بود و جریانات عملیات کربلای 4 روحیه شون رو درب و داغون کرده بود دیگر طاقت ماندن نداشتند هرچه برای اونها توضیح میدادیم که باید بمانید مجاب نمی شدند و مستقیم هم نمیتوانستیم بگوییم که عملیاتی در پیش است.
همه به قول معروف صفر بیست و یکشون عود کرده بود.
همین طور مانده بودیم چه کنیم؟ که صبح اول وقت توی مقر گردان در #اردوگاه_کوثر ولوله ای افتاد.
#سعید_نخبه_زعیم به همراه شیخ سیاوشی روحانی گردان کفن پوش وسط محوطه مقر #گردان_حضرت_زینب (س) در حالیکه پوتین هاشون رو دور گردن انداخته بودند. فریاد می‌زدند ..
امروز عاشوراست و حسین تنهاست. آنقدر تُن صداش سعید بلند بود که همه اردوگاه صدای او را شنیدند و بچه‌ها از چادرها بیرون اومدند.
این هیئت و هیبت سعید همه رو منقلب کرد.

#شهید_مجید_داوودی با پای لنگش اولین نفری بود که به سعید پیوست و بعد هم سه نفری فریاد زدند: هر کس می‌خواهد بماند و هر که نمی‌خواهد برود.
با این حرکت یک به یک درب چادرها بالا می‌رفت و بچه‌های دیگر به جمعشون اضافه می‌شدند. هرکسی توانسته بود پارچه سفیدی رو پیدا کنه و به گردن بیاندازه و اعلام کنه که کفن پوش آماده رزمه.
تقریبا همه بچه‌ها اومده بودند و چادرها خالی شده بود. ولوله ای شده بود. ما وقتی به خودمون اومدیم که بچه ها کفن پوشیده و پوتین ها دور گردن رفتند سمت میدان صبحگاه لشگر در اردوگاه کوثر.

مه غلیظی همه اردوگاه رو گرفته بود. بچه های گردان حضرت زینب(س) همه صف کشیده بودند تا مراسم صبحگاه آغاز شود. #حاج_آقا_فضلی از دیدن این جماعت به وجد اومده بود و #شهید_جواد_رسولی رفت پشت بلند گو و شروع کرد به مداحی کردن.
زمین صبحگاه شد یک پارچه ناله.
این کار #سعید_نخبه_زعیم و سایر بچه ها قوت قلبی بود برای #فرماندهان_لشگر_ده_سیدالشهداء (ع) که برای شکستن #دژ_شلمچه اعلام آمادگی کنند.
این حماسه در روز 16 دیماه 65 واقع شد و اون روز هم مصادف بود با #روز_ولادت_حضرت_زینب_کبری (س) .
روحانی #شهید_سعید_نخبه_زعیم چند روز بعد در روز 19 دیماه 65 در حالیکه رزمندگان برای فتح #هلالی_اول شلمچه یورش بردند به درجه رفیع شهادت رسید.
🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel
More